
شنیده بودم،وقتی پدر یا مادرت رو می بری حموم،غم واقعی رو حس می کنی.
صحنه حموم بردن پدر توسط پسر در فیلم جدایی نادر از سیمن هم یکی از تاثیرگذار ترین و غمناک ترین سکانسهای فیلم بود.
دیروز مامان بردتم حموم و شستتم.. دختری که در نیمه دهه پنجم زندگیشه… واقعا چه حسیه؟
این نوشته در وبلاگ هم آپ دیت میشه به آدرس. اگه خواستید کامنت بگذارید. http://vili.special.ir
آدرس کانال تلگرامم https://t.me/violetweblog
ویولت عزیز و نازنین … یک بغل برای تو و مامانت

[پاسخ]
حس قشنگ دوران کودکی حس مادری به این فکر کن
[پاسخ]
وقتى اون سکانس را توى فیلم جدایى دیدم آرزو کردم کاش پدرم زنده بود تا مى تونستم بشورمش و ریشش را اصلاح کنم
و خیلى طول نکشید،
روزى شد که مادرم را توى حموم داشتم مى شستم و هر لحظه آرزوى مرگ مى کردم که نبینم چقدر نحیف و ضعیف شده
اما مادرم مى گفت: خیلى حس خوبیه که بچه ى آدم بشورش
مى گفت: انگار تو مادر منى و من بچت
کاش من هم نگاه اونو به زندگى داشتم
[پاسخ]
[پاسخ]
سلام ویولت عزیز الان ساعت ۵ صبح وسط بیخوابی و اینستاگردی تا چشمام خسته شه و بخوابم یاد وبلاگ های قدیمی افتادم و یادم اومد من وبلاگ شما رو میخوندم گفتم برم سرچ کنم ببینم هنوزم مینویسید یا نه؛ نزدیک ده سال میگذره از اخرین بارهایی که اینجا رو میخوندم خوشحال شدم که مینویسید هنوز؛ خداقوت
[پاسخ]
[پاسخ]
بعد از سالها به وبلاگتون سر زدم و بسیار خوشحال شدم که هنوز پابرجا بود .چون جدیدنا فعالیت وبلاگها رو به خاموشیه.امیدوارم همچنان همون خانم سرزنده و فعال و پر روحیه و دوست داشتنی باشید.ایام به کام.
[پاسخ]
[پاسخ]
سلام ویولت عزیز، منم مدتی مادرمو حموم می کردم، چون عاشقش بودم ازینکه هستو این فرصتو دارم که حمومش کنم خوشحال بودم.
راستی شما با کتاب دکتر والس آشنا هستین؟
برنامه ای جامع برای بهبود بیماری ام اس.
یه خانم دکتریه که خودش به ام اس مبتلا میشه و بعد از مدت کوتاهی بیماریش پیشرفت میکنه و ویلچر نشین میشه، بعد از کلی مطالعه و بررسی با رعایت یه برنامه تغذیه و ورزش میتونه به بیماریش غلبه کنه و الان کاملا سلامت شده. گفتم بهتون بگم شاید کمکتون کنه.
راستی خیلی وبلاگ قشنگی دارین، دوسش دارم
[پاسخ]
ممنون از راهنمایی و حسن نظرت
[پاسخ]
سلام اینکه شما ام اس دارید ولی روحیه تون خوبه قابل تقدیره من خودم بدنم سالمه ولی هیچ انگیزه ای ندارم شما از منی که سالمم جلوتری
[پاسخ]
دلم برات تنگ شده ویولت عزیز. در یک دوره ای به شدت الگوی من در زندگی بودی و هر زمان به مشکلی می خوردم می گفتم وقتی ویولت کم نمیاره تو هم حق نداری کم بیاری. دور افتادم. از همه چی.

[پاسخ]
سلام ویولت عزیز
تقریبا بهار ٨۴ بود که ما بین جستجوهام در مورد ام اس به وبلاگ شما رسیدم و تا مدتها دنبال می کردم مدتی شما فعال نبودی و درگیری زندگی باعث شد خبری نداشته باشم امروز یک خبر از ایران شنیدم که یکی از اقوامم براش تشخیص ام اس داده شده یک متولد ۵٢ هنوز هضم نکردمش تمام شناخت من از ام اس از شما و نوشته هاتون اومده تو حال و هوای فکر کردن و دوباره جستجو کردن در مورد ام اس بودم و مدام شما توی ذهنم بودید این شد که گفتم سر بزنم به وبلاگتون که ببینم هنوز حیات درش جریان داره که دیدم بله براتون ارزوی دل شاد و سعادتمندی دارم اوقات بخیر
[پاسخ]
ممنون عزیزم امیدوارم فامیل شما هم تظاهر جدی بیماری نداشته باشن
[پاسخ]
پیروز و پایدار باشی خانم زیبا رو . با هر چی که داری حال کن

[پاسخ]