جدید و قدیم -اردیبهشت ۸۳

خاطره ایی قدیمی از امید
“اصلا نمی تونم افکارم را جمع و جور کنم و حس نوشتن درم مرده صبح کامنت هاتون را خوندم و همینطور چند تا ایمیل که برام آمده بود دیروز هم یک بحث کوچولو با امید داشتیم که طبق معمول که باهام بحث نمیکنه و منو در حسرت یک دعوای حسابی میگذاره و با جمله حق کاملا با توست، خلع سلاحم میکنه.
نمی دونم کتاب بازی ها رو خوندید یا نه؟ یک کتاب روانشناسیه در مورد اینکه دو طرف همدیگر را وارد بازی های احساسی میکنن و طرفی که بالغه از لحاظ عقلی نباید وارد این بازی بشه چون دورو تسلسلی بیشتر نیست بدون اینکه به نتیجه منطقی برسیم. حالا حکایت من و امید ست ،من سعی میکنم رو نقاط حساس اون دست بگذارم و عصبانیتش را تحریک کنم که اون هم به صدا در بیاد و تو دعوا اگه دلخوری ازش دارم بهش بگم(من دلخوری از زمین و زمان میبافم زیاد تعجب نکنید!)ولی اصلا وارد بازی که من راه میندازم نمیشه و با جمله حق با توست جلوی تمام حمله های منو میگیره و بور شده به جا میمونم.
تمام اظهار نظر های شما رو قبول دارم ولی من نمی تونم پاسخگو باشم چون تو مغز و افکار امید نیستم فقط میتونم بگم همانطور که قبلا هم نوشتم بارها و بارها تو همچین موقعیتی قرار گرفتم که بخاطر مریضیم کنار گذاشته بشم، اینبار هم ممکنه مثل همیشه باشه ولی حالا یک کم روغن داغ احساسیش زیاد شده باشه، نمیدونم ولی مهم نیست فکر کنم اینقدر قدرتش را داشته باشم(عاجزانه از خدا میخوام که اگه ندارم بهم بده هنوز وقت هست) که اگه اینم مثل بقیه باشه با قدرت تمام بگم به یه ورم(با عرض معذرت یکم قاطی کردم) و برم دنبال زندگیم تا حالا که بهم بد نگذشته امیدوارم این چند صباح مونده را هم به بهترین نحو بگذرونم.
ولی مطمئنم چون بهش اعتقاد کامل دارم بهترین فرد در بهترین زمان برای گذران باقی عمرم پیش روم قرار میگیره مطمئنم شما هم برام دعا کنید.”

جدید: خوب خدا قدرت لازم برای گفتن ” به یه ورم” رو بهم داد و مثل همیشه کنار گذاشته شدم،هرچند به ظاهر خود خواسته بود و تموم کننده رابطه من بودم…و از اونجایی که من هیچ وقت کینه ایی از کسی به دل نمی گیرم،حتی الانم با امید در ارتباطیم( یه ارتباط خوب) هرچند که الان میدونم لقمه درستی برای همدیگه نبودیم،اون هنوزم ازدواج نکرده و من کلی سر همین موضوع سر بسرش میذارم…
زندگی من کماکان ادامه داره و حتی آدم مناسبتری وارد زندگیم شده که دلم نمی خواد در موردش بنویسم،حالا کی قراره این زندگی و رنج متعاقبش تموم شه،منم چیزی نمیدونم…
پ.ن: من به پرستارم می خوام عیدی بدم (حدود ۵۰۰ تومن)و مطمئنم آدم کاملا موجه و درستیه… اگه شما می خواید دم عیدی کار خیری بکنید و به کسی کمک کنید و جا و فرد مناسبی رو مد نظر ندارید… این شماره حساب منه،می تونید پول به حساب من بریزید تا هم کمکی باشه به پول پرداختی من و هم اینکه پولتون در جای مناسب و درستش خرج بشه… ممنونم.
راستی من یه بالابر(بالای ۳ میلیون) دادم برای خودم بسازم،اگه پولی که میریزید بیشتر از مبلغ عیدی باشه ،اجازه می خوام که خرجش کنم برای بالابر ساختنم.
شماره کارت ِ من ۵۸۹۴۶۳۱۸۳۱۰۴۳۴۵۰ کارت ِ بانک رفاه بنام شراره رضوی.
پ.ن:این نوشته رو تو وبلاگ هم میذارم،برای کامنت احتمالی.
آدرس کانال تلگرامم: @violetweblog


نظرات شما


  1. ماریا در 16/21/02 گفت :

    یه جایی خوندم ” خدا به دلیلی آدمها رو وارد زندگی ما میکنه و به دلیلی بهتر اونها رو از زندگیمون بیرون میبره. پس به حکمتش شک نکن”

    [پاسخ]


  2. سعید در 16/22/02 گفت :

    اسم شما شراره است ؟ ۸-)

    [پاسخ]

    violet در تاریخ فوریه 23rd, 2016 ساعت 12:28 ب.ظ پاسخ داد :

    فرقی میکنه؟
    به دست من میرسه و مهم همینه

    [پاسخ]


  3. فرزانه در 16/25/02 گفت :

    سلام ویولت عزیز خاطره قدیمی تو داغ دل منو تازه کرد من از خوانندگان قدیمی وبلاگت هستم سالها قبل هم خودم میخوندم هم به ان ..حتی برات پیغام هم گذاشتیم البته مدتهاست به خاطر مشغله دیگه به وبلاگها سر نمیزنم.امروز که این رو مینویسم بعد ان اتفاق ..اروم شدم یه جورایی گیر افتادم نمیدونم چه کنم. ماجرا برمیگرده به سالها قبل ..من با یه بنده خدایی اشنا شدم و برنامه ما ازدواج بود ولی یه مشکل وجود داشت میگفت خانواده اش به هر دلیلی موافق ازدواج مانیستن من و خانواده ام هم ازدواج رو به بعد رضایت خانواد هها موکول کردیم بعد ماجراهای زیادی که پشت سر گذاشتیم من احساس کردم دروغ گفته بعد این جریان من فاصله گرفتم به زنگها و پیغامها جواب نمیدادم یا جواب تند میدادم در حالی که هنوز پیغامهای عاشقانه میفرستاد ..این فاصله حدود دو سال ادامه داشت تا این که تو پیغامها بحث مهمی در مورد کارم رو شروع کرد لازم شد ببینمش و بپرسم بعد یکی دو ماه باز احساس کردم واقعیت نداره و کنار کشیدم از رو حس کنجکاوی ردشو گرفتم و متوجه شدم دو ساله ازدواج کرده… فکرشو بکن همین مدت خواستگاری من هم امده..یعنی من و خانواده به بازی گرفته…شوک بزرگی بود من وابستگی عاطفی نداشتم ولی بازی با من خانواده ام و همسرش منو خیلی عصبانی و ناراحت کرد..این ادم در ظاهر موجه هستش خودش و همسرش استاد دانشگاه هستن عکس همسرش رو پیدا کردم برای ایشون هم خیلی ناراحت شدم بعد فهمیدم من تنها سر کار نبودم ایشون با خانمهای دیگه هم ارتباط داشته… بعد چند سال ارتباط فقط میتونم خداروشکر کنم جای همسرش نیستم ولی ناراحت همسرش هستم فکرش رو بکن چه شوهری.. شوهرش از من به بهانه ای پول گرفته بود انطور که فهمیدم برای عروسیش بوده.. ادم اینقدر پست و حقیر.. همسرش استاد دانشگاه و دکتر هستن یعنی یه سر و گردن بالاتر از شوهر خیانتکار..نمیدونم چکار کنم جرات روبرو شدن ندارم چون این ادم پست خطرناکه ولی برام جای سواله این خانم این دو سال متوجه چیزی نشده؟ کافیه گوشی همسرش رو چک کنه.. نمیدونم چه کنم شاید این پیغام باعث بشه غیر مستقیم زنش متوجه کارهای همسرش بشه شاید درک این موضوع الان بهتر از ۵ سال بعد و وجود یه بجه تو زندگی باشه..ویولت عزیز خودت تصمیم بگیر این مطلب رو به اشتراک میذاری یا نه من خودم رو نجات دادم هر جند عمرم باختم ولی ان زن چی؟

    [پاسخ]

    violet در تاریخ فوریه 26th, 2016 ساعت 2:33 ب.ظ پاسخ داد :

    خوشحال باش که تو درگیر این آدم چند شخصیتی نشدی

    [پاسخ]

    سینا در تاریخ مارس 2nd, 2016 ساعت 7:15 ق.ظ پاسخ داد :

    اگر موضوع رو به خانمش اطلاع بدی هم انتقامت رو گرفتی و هم کار ثوابی انجام دادی.

    [پاسخ]


  4. decosaj در 16/25/02 گفت :

    دکوساج طراح و مجری:
    کابینت، سرویس خواب، تختخواب تاشو، مبلمان اداری و تجاری و … می باشد.
    برای اطلاع بیشتر لطفا به لینک زیر مراجعه بفرمایید.
    http://www.decosaj.blogfa.com

    [پاسخ]


  5. شیرین در 16/28/02 گفت :

    سلام ویولت جون. خوبی؟ الان دیگه با کلی انرژی به سمت سال نو میری درسته؟ Wink این مدت خیلی فعال بودی و الان حتما خستگی ات در رفته Smile
    بووس

    [پاسخ]

    violet در تاریخ فوریه 29th, 2016 ساعت 12:11 ب.ظ پاسخ داد :

    سلام عزیزم
    فعال بودم بخاطر انتخابات و خوشحالم که نتیجه داد.

    [پاسخ]

دیدگاهی بنویسید

*

Click to Insert Smiley

SmileBig SmileGrinLaughFrownBig FrownCryNeutralWinkKissRazzChicCoolAngryReally AngryConfusedQuestionThinkingPainShockYesNoLOLSillyBeautyLashesCuteShyBlushKissedIn LoveDroolGiggleSnickerHeh!SmirkWiltWeepIDKStruggleSide FrownDazedHypnotizedSweatEek!Roll EyesSarcasmDisdainSmugMoney MouthFoot in MouthShut MouthQuietShameBeat UpMeanEvil GrinGrit TeethShoutPissed OffReally PissedMad RazzDrunken RazzSickYawnSleepyDanceClapJumpHandshakeHigh FiveHug LeftHug RightKiss BlowKissingByeGo AwayCall MeOn the PhoneSecretMeetingWavingStopTime OutTalk to the HandLoserLyingDOH!Fingers CrossedWaitingSuspenseTremblePrayWorshipStarvingEatVictoryCurseAlienAngelClownCowboyCyclopsDevilDoctorFemale FighterMale FighterMohawkMusicNerdPartyPirateSkywalkerSnowmanSoldierVampireZombie KillerGhostSkeletonBunnyCatCat 2ChickChickenChicken 2CowCow 2DogDog 2DuckGoatHippoKoalaLionMonkeyMonkey 2MousePandaPigPig 2SheepSheep 2ReindeerSnailTigerTurtleBeerDrinkLiquorCoffeeCakePizzaWatermelonBowlPlateCanFemaleMaleHeartBroken HeartRoseDead RosePeaceYin YangUS FlagMoonStarSunCloudyRainThunderUmbrellaRainbowMusic NoteAirplaneCarIslandAnnouncebrbMailCellPhoneCameraFilmTVClockLampSearchCoinsComputerConsolePresentSoccerCloverPumpkinBombHammerKnifeHandcuffsPillPoopCigarette