باهاش قرار داره،ولی دلش عین سیر و سرکه می جوشه… اصن آمادگی ظاهری نداره.
حموم نرفته،شیو نکرده،خلاصه ،هلو هلو برو تو گلوی همیشه گی نیست.
وقتی دلیل نه احتمالیش رو بهش گفت،خندید و مسخره اش کرد و گفت اصلا می خوام این جنبه دوست نداشتنیت رو هم ببینم.
همین امروز،همین الان…دوستی این متن رو براش فرستاد:
“هر آدمی توی زندگی یک نفر بخصوص را می خواهدیک نفر که بی قید و شرط عاشقش باشدیک نفر که با او، خود خودش باشد، بی هیچ نقابی !یک نفر که بی هراس از موهای ژولیده و صورت رنگ پریده ات، با همان قیافه به آغوشش پناه ببری، و سرروی شانه هایش بگذاری…زن و مرد هم ندارد؛ توی زندگی مرد ها هم باید زنی باشد، که صورت ِ آفتاب خورده و عرق کرده و ته ریش نامنظمشان را به اندازه ی صورت هفت تیغه ی ادکلن زده دوست داشته باشد، شاید هم بیشتر.…آدم ها توی یک زندگی یک نفر بخصوص را می خواهند که برایش درد دل کنند، بی آنکه بترسند، بی آنکه هراس داشته باشند از حرف هایشان یک نفر که آن ها را همان طور که هستند دوست داشته باشد، همان طور غمگین، همان طور شیطان، همان طور پر حرف؛ همان طور ساکت، همان طور غُرغُرو و همان طور شلخته! آدمی که وقت ِ آمدنش آرام شوی و مثل چشمه از حرف های نگفته قُل قُل کنی و بجوشی… آدمیکه ساعت ِ دیدارش بخواهی بدوی جلوی آینه که “نکند مقبولش نباشم” آدم ِ تو نیست !توی زندگی هر کس، یک نفر بخصوص باید باشد”
موقع خوندن متن همش به نشونه تایید سرش و تکون میداد… بعد یه نفس عمیق کشید و یه لبخند زد به پهنای صورتش… چون با دلش درک کرد که یه نفر بخصوص ه تو زندگی معبودش.
دوستت دارم نه به خاطر شخصیتات،به خاطر شخصیتی که هنگام با تو بودن پیدا میکنم…”الیزابت برونینگ”.
خانم ویولت بر این باورم مایحصل مقوله ی رفاقت یا رابطه ی امروزی همان”پارتنرشیپی” با دو حالت روبروست .اول اینکه در نگاه نقاب زدن و دور ماندن از اصل منیت و خود بودن بمنظور نگه داشتن طرف مقابل و دوم دیکته مردن شایستگی و لیاقت و وارستگی و به روز بودنمان با نگاه اقتدار دیکتاوری و وادار کردن طرف به تحمل کردن و خیلی با مهارت بیشتر فرد همان انعطاف پذیری و خود را سازگار کردن یا همان سوختن و به پایش فنا شدن است که هر دو مقوله نامعقول و ناپسند واقعیت زندگیست. خود خود بودن همان کج و کوله های زندگی را باور داشتن و در ورای آن با همان سبک بی استرس و بی دغدغه ی رو شدن هاست. زندگی امروز ارتباط ها پشت نقاب قایم شدن پرسونای واقعی ادماس و این در بازه ی زمانی کوتاه نقش بازی کردنی بیش نیست و در خاطره ها هم جای خوشی را به ماندگار نمی گذارند.
[پاسخ]
سال نود سه شد …
هر چند وقت یکبار که بیکار میشم از روی یک لیست قدیمی وبلاگ هایی که روزگاری رو توشون می گذروندم رو یه سر میزدم ببینم هنوز می نویسن ، هنوز همون بوی قدیمی رو میدن یا نه اونا هم عوض شدن مثل خیلی ها …
به وبلاگ مژده رسیدم ….
بگذریم … یاد ویولت افتادم گفتم تا اینجا اومدم عرض ادبی کنم و بگم یادت بخیر …
[پاسخ]
سلام
[پاسخ]
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
علیک
[پاسخ]
عالی بود
[پاسخ]
این یک واقعیت عمیقه که گاهی دوست داری خودت باشی…خوده خودت وخودش…
[پاسخ]
دلم یه نفر به خصوص می خواد، که نیست… هیچ وقت نیست… اولاش هستن ولی بعد یه مدت……….
[پاسخ]
پس احتمالا اولاشم نبوده. فقط شاید اومده که بگه هستم. شایدم واقعا سعیشو کرده باشه ولی…
[پاسخ]
در عنوان مطلبت اصل ماجرا را گفتی
تنها در عاشقیت فرد عشقش را هرجور که باشه با تمام وجود میخواد.
[پاسخ]
سلام
خوب هستید
تا اونجایی که تاپیک های ۱ هفته با ویولت را زیر و رو کردم همگی فاقد لینک دانلود بودند.
ممنون میشم لصلاحش کنید تا لینک دار بوند
[پاسخ]
mediafire
لینک دانلودشون اونجاست
[پاسخ]
سلام مجدد
امیدوارم خوب و خوش باشید
بتوی تاپیکهای اینجا عبارت “فولدر لینکهای برنامه در mediafire” حالت لینکدار شده نبود تا رویش کلیک کنم
اماداخل آدرس قبلی تان http://violet1.blogfa.com/ عبارت “فولدر لینکهای برنامه در mediafire” لینکدار بود ولی متاسفانه همه برنامه ها را نداره
یه سوال دیگه بهم اجازه میدید مطالب شما را در انجمن http://sahelanime.ir/Forum/forum.php با ذکر اسم و همینطور آدرس سایت قرار بدم ؟
[پاسخ]
از لحاظ من با ذکر منبع مشکلی نداره
سلام
روزتون مبارک ویولت عزیز : )
[پاسخ]
موافقمممممممممممم
[پاسخ]
سلام ویولت جان من فائزه ام من
یکی از دغدغه هام درمان بیماری ام اس هست درمانی که این بیماری رو ریشه کن کنه. من درحال تحقیقم ولی یه سوالاتی درباره ی قبل از بیماری دارم میخواستم بدونم تو میتونی کمکم کنی؟
[پاسخ]
نه عزیزم-به اندازه کافی این ۱۶ سال درگیر بیماری و حواشیش بودم-معافم کن،معذرت می خوام
[پاسخ]
سلام
از لحاظ من موردی نداره
[پاسخ]
یعنی جواب من رو نمیدید؟
[پاسخ]
چقدر عمیق بود و چقدر برای من غمگین کننده بود که فهمیدم من اون یه نفر به خصوص رو داشتم ولی برای اون به خصوص نبودم چقدر بده که عشق من به اون مثل عشق اون به من بی قید و شرط نبوده
چقدر سخته که حالا خیلی دیر شده
حالا من بی قید و شرط دوستش دارم ولی دیگه اون یه جورایی نیست
[پاسخ]