![](http://vili.special.ir/parsaimages/post_title_right.jpg)
الان حس بهتری داره…
هرچی گفت،اونم جوابش رو داد،بی احترامی نکرد ولی جوابش رو داد…زنک،اولش دوتا لیچار کلفت بارش کرد و گفت چقدر زبون درازه!..ولی بعد ترجیح داد ادامه نده و از اتاق زد بیرون برای خاتمه بحث…
یاد درددلش با مرد افتاد…مرد بهش گفته بود تو شدی گوشت قربونی زیر دستش،فک نکن مخاطب بد و بیراه و توهین هاش توئی،نه،داره خودش و خالی میکنه از بغض و نفرتی که زندگی بهش تحمیل کرده… حالا هم تو مستعد و دم دستشی،کی بهتر از تو؟برای خالی کردن خودش… بیا و در حقش لطف کن،اینقدر فحش خورت مَلَس نباشه،فک نکن داری احترام و میذاری،،اینجوری اونم فک میکنه همه مث توئن و وقتی عادتش شد و با دیگری هم همچین برخورد کرد ،بعدی که مث تو بی زبون نیست همچین میذاره تو کاسه اش که تازه بفهمه زمین سفت جای شاشیدن نیست….
راست می گفت،الان فک می کنه حس بهتری داره دیگه گریه اش نگرفت …حتی، اعصابش هم آروم ه.
چه باحال : همچین میذاره تو کاسه اش که تازه بفهمه زمین سفت جای شاشیدن نیست….
چشــم هایش…، غـــزل باران بود
دل زاعجاز غــــــــــزل حیران بود
در دل عاشـــق من…، آن نگهش
گـردبادی، که پـس از طوفـان بود
آنچه او داشـت…، همه فتنـه گری
آنچه دل خواست زوی، پنهان بود
گوهـری ، پاک دلی …؟ ماه رخی
کـه غــلام در او…، سلطان بــود
بـا من آهسـته به نجوا می گفـت
آنچه از دوست …، ورا فرمان بود
نــور ، بر مـاه تن ش می رقصید
صورتش…؟! دایره ای تابان بود
[پاسخ]
شعر از کیه؟
[پاسخ]
شعر از طارق خراسانی هست ویولت جان
[پاسخ]
ممنون از تو
زمانی که آدم شروع میکنه از شخصیت خودش دفاع کردن و میفهمه همیشه سکوت و احترام کارساز نیست، اول اولش سخته. برای خود من تپش قلبم میرفت روی هزار و بغضی که سعی میکردم خفه کنم. بعدش هم ساعتها فکر میکردم و میدیدم چقدر جملات بهتری میتونستم بگم. بعد از یه مدت ولی استوار میشه آدم. یاد میگیره بدون تنش و دعوا و داد و بیاحترامی یا جملهای که بعدا به ضرر خودش تموم شه حرفشو بگو و تمام. حتی بهش فکر هم نکنه.
[پاسخ]
that’s my girl![Smile Smile](http://vili.special.ir/wp-content/plugins/tango-smileys-extended/tango/smile.png)
[پاسخ]
خیلی نوشته هاتون به دلم نشست
خواستم بابته این حس خوبی که از خوندن نوشته هاتون داشتم تشکر کنم
[پاسخ]
ممنون از شما و انتقال این حس خوبتون
[پاسخ]
ویولت خانوم نظرت راجع به بچه دار شدن ادمی که شوهرش ۵ ساله ام اس داره چیه؟ می دونم که ظاهرا مانعی نداره ها اما خیلی نگرانم.مامانم اینا هم انگار زیاد تمایلی به بچه دار شدن ما نیستن. ما ۴ ساله ازدواج کردیم .من ۲۸سالمه الان و شوهرم ۳۱ سال…البته شوهرم در ظاهر که سالمه و هیچ محدودیتی نداره خداروشکر (چشمهاش درگیره) اما لطفا بهم بگو همیشه همینطور میمونه یا باید منتظر اتفاقای بدی باشم در آینده؟یعنیممکنه به پاهاش بزنه بعدنا؟؟می دونی اخه همه که بهاندازهتو نمیتونن قوی باشن.ازینکه میبینم هرشب!!باید آمپول بزنه دلم میگیره براش…ببخشید حرفام طولانی شد.مرسی
[پاسخ]
والله بخدا هیچکی از آینده خبر نداره
ولی وقتی ۵ ساله که درگیره و خداروشکر مشکل خاصی هم نداره…یعنی دارو بهش ساخته و ایشالله اگه از نظر اعصاب و استرس انگولک نشه مشکل خاصی هم پیش نمیاد براش
[پاسخ]
ای کاش منم میتونستم بی استرس و بدون بالا رفتن ضربان قلبم جوابی درخور به اینجور آدما که متاسفانه در نزدیکان کم هم نیستن بدم،ولی هرچی بیشتر سعی میکنم کمتر نتیجه میگیرم و در آخر برای من نتیجه ای جزء خودخوری نداره
[پاسخ]
سلام ویولت جان . ی انجمنی هست به نام انجمن خام گیاه خواری – خیلی ها رو از نظر بیماری خوب کرده – از سرطان و کلیه و قلب و … . تازگی ها دیدم کسانی که مشکل ام اس دارن هم میان .
ی پسر جونی هست به اسم رامبد که من فرایند بهتر شدنش رو دیدم .
اونجا مجانیه و فقط یک سری اطلاعات در مورد سلامتی بهت میدن
پیشنهاد میکنم ی سری بزنی
اگر اطلاعات بیشتری خواستی میتونم کمکت کنم.
[پاسخ]
ممنون از پیشنهادت یاشار جان
[پاسخ]
ویولت جان یه موزیک ب وب خوشگلت حال بده
![Razz Razz](http://vili.special.ir/wp-content/plugins/tango-smileys-extended/tango/razz.png)
[پاسخ]
چقدر بازدید کننده هات کم شده ! از بس که شعر گفتی !
[پاسخ]
سلام از وب کافه رگبار اومدم . اولین بار وبتو می بینم . چند تا از پست هاتم خوندم. داشتن دوستای این چنینی نعمتن که همه کس این نعمتو تو این دوره و زمونه نداره.
به هر کسی هم باید اندازه خودش احترام گذاشت . حرف خوب و جالبی بود . موفق باشی عزیزم
[پاسخ]