یه پست داشتید در حیطه ساپورت عاطفی و جنسی…
تجربه قبلی زندگی با نامزدم ساپورت روحی شدید بود
خوب من و همسرم رابطه جنسی درستی نداشتیم اما من از عشق و مهربونیش سرشار بودم و همین سبب شد کنارش باشم . یعنی چیزی که نگهم داشت همین مهربونیش و توجه به من بود
اما خوب یه جاهای کلافه می شدم می دونستم اونی که این رابطه رو سرپا نگه داشته منم
اما تنها می شدم
واقعنننننننننننننننننننننننن تنها … بی حمایت پدر و مادر و دوست و آشنا … دلت بغل میخواد دلت مهربونی میخواد . تنت تن میخواد … اصلن خستگی دونه دونه سلول هام ناز و نوازش تن همراهمو می خواست واسه در کردن خستگی امااااااااا می بینی اونی که شریکت ه انقد درگیر یه قضیه مهم ه انقد تنش رنجوره که …
گاهی کلافه و سر خورده می شدم
…
هوف
و الان
کسی تو زندگیم هست
که یه موزسین ه
خب تن مهربان … بدن خوب
حتی وجودی مهربان
باز اینجا تو باید ساپورتش کنی و تو هلش بدی و تو حواسش به خلق آثارش باشه
حواست باشه. انتظار از لطف و توجه اش زیاد نباشه چون این آدم درگیر هنر و خَلق ه اونه.
این آدم صرف مال من نیست مال هنرش ه در اصل
و
خوب میبینم
یار مهربان تن هست !
اما
من توجه و ساپورت روحی خیلی می خوام …
بخصوص بعد فوت نامزدم
بعد اون اتفاق بزرگگگگگگگگ
واقعن دلم یه ساپورت کننده روحی میخواد تا یه ساپورت کننده تن
و گاهی فک میکنم
با یار جدیدم
تا کجا می تونم برم
تا کجا میتونم صبر کنم
تا کجا می تونم خم به ابرو نیارم ………..
و اینم بهتره بگم که یار جدیدم … عشق و صاحب دل تموم زندگیم بوده و به خاطر این که تو ذهنم نمی گنجیده این رابطه شدنی ه هیچ وقت سراغشون نرفتم و ایشون هم نسبت به من این حس رو داشتن و طی هفت هشت سال گذشته نزدیکم نمی شدن …
اما
یه جا
بعد در گذشت همسرم
بعد گذشت سالشون اومدو گفت و خوب رابطه ای شروع شد
رابطه ای که با تمام پیش زمینه عشقی و احساسی
با
سبک زندگی متفاوت من و ایشون
.
.
می بینم
من
زن داستان
انقدر خستمممممممممممم
انقدررررررررررررررررررررررر سخت گذشته این چند سال بهم
که دلم روح مهربون میخواد تا تن مهربون
انگار روح مهربون تنم مهربون میکنه واسم ………………..
نمی دونم شاید اگه این همه خسته نبودم نظر متفاوتی داشتم
اما
روح و نوازش روح و توجه و حمایت خیلی برام مهمه
یکم بیشتر از محبت با تن …
_____________
و اما جواب من
اولا که خیلی گنگ نوشتی و من به شخصه خیلی تلاش کردم نوشته ات رو درست بفهمم و اگه دارم غلط قضاوت می کنم بیشترش رو بذار به حساب گُنگ نوشتن خودت.
اینجور که من متوجه شدم تو نالان از نداشتن رابطه روحی هستی و تو رابطه جدیدت،بیشتر جسمته که ارضا میشه…ولی از نوشته های خودت من برداشت کردم که تو رابطه اولت ساپورت روحی داشتی…ولی باز ناراضی بودی چون نوشتی اونی که رابطه رو نگه داشته بود،من بودم.
با توجه به نوشته ات و اینکه تو هر دو مورد رو تجربه کردی ولی هنوز ناراضی هستی و مستاصل… به نظر من این بخاطر اینه که خودت و اولویتهات رو نشناختی …
خوب آدم به هر دوی اینها نیاز داره. یک رابطه بدون هر کدوم اینها کامل نیست، یه چیزی همیشه کم داری. فکر میکنم مشکل ایشون اینه که با یار اولشون نیاز جنسیشون برطرف نمیشده و با یار فعلیشون نیاز روحی. حق داره … آدم هر دو شو لازم داره.
[پاسخ]
والا ما هم نفهمیدیم چی شد!
[پاسخ]
ویولت جون لحن این نامه ای که دریافت کردی آنقدر با سوز و گدازه که آدم به سختی می تونه باور کنه چقدر راه حل این “مشکل” ساده است.
قابلیت بعضی افراد در غرق کردن خود در یک لیوان آب واقعا حیرت آور است!
در اینکه آدمیزاد هم نیازهای جنسی و جسمی دارد و هم روحی که شکی نیست. آیا درک اینکه طرف مقابل دارای قابلیت ها و توانایی های لازم برای سیراب کردن هر دو جنبه دارد یا نه اینقدر مشکل است؟! مخصوصا در این دوره و زمانه که روابط هم آزادند و بدون بند و تکلف مذهبی؟
تا جایی که متوجه شدم و بر اساس نوشته خودتان، با فرد فعلی قرارداد ازدواج هم ندارید درست است؟ دلیل اینهمه استیصال را نمی فهمم! آیا غیر از اینست که می شود با صحبت با طرف مقابل نیازهای خود را به او تفهیم کرد؟ بعد می ماند انتخاب او. اگر علاقمند به همراهی باشد که هیچ و اگر نه که اجباری به ادامه رابطه و رنج کشیدن نیست.
دنیا پر از نوع بشر است و باور نمی کنم در بین اینهمه آدم کسی پیدا نشود که بتواند همراه جسم و روح شما باشد. کافیست کمی در خودتان هم کنکاش کنید و معیارهای انتخابتان را روشن کنید. اصرار بر ماندن با کسی که مناسب شما نیست و علاقه ای هم به همراهی با شما و نیازهایتان ندارد اشتباه محض است.
[پاسخ]
گل گفتی
[پاسخ]
شیرین عزیز عالی نوشتی
[پاسخ]
manzooresheun az in soal chie? (che kona?), yani mikhan joda beshan va ba kasi ke ham be rooh va ham be tan ahamiat bede ezdevaj konand? kheili naa mafhoom bud hata soalesh/
[پاسخ]
باهات موافقم-منم نفهمیدم-در رابطه با چی همفکری می خواد ؟
[پاسخ]
یه بار یه دوستی یه حرفی به من زد آویزه گوشم کردمش. گفت تو اگر به یه نفر از ۲۰ نمره ۱۶ میدی این رو بدون که خودت هم نمی تونی نمره ۲۰ بگیری. اگر یک نفر یه سری نقص هایی داره طبیعی هست چون هیچ کس نمی تونه کامل باشه. مثلا نمیشه هم انتظار اینو داشته باشی که شوهرت صبح تا شب کار کنه و پول در بیاره و شب تا صبح هم تورو در آغوش بگیره. در ازای بدست آوردن بعضی چیزا، یه سری چیزها رو طبیعتا از دست میدی چون در تناقض هستن. شاید انتظارات و توقعات ایشون زیاد هست که اینقدر دچار سوز و گداز شدن و اگر واقعا فکر می کنن اینطور نیست و کس دیگه ای می تونه همه جوره خواسته هاشونو برآورده کنه خوب چرا به این رابطه تن میدن؟!
[پاسخ]
ویولت تو خیلی با هوشی که یه چیزایی فهمیدی من که چیزی نفهمیدم
[پاسخ]
من منظور این خانم رو اصلا نفهمیدم میشه واضحتر توضیح بده
[پاسخ]
ممنون از تصحیح نامت
[پاسخ]
نمی دونم واقعاً دوستمون هدفش ازین به اشتراک گذاری چی بوده شاید فقط یه بیان برای خالی شدن اما میدونم که توی یه رابطه ممکنه یه وقتایی نیاز روحی داشته باشی یه وقتایی جسمی یه وقتایی هردوش و حتی یه زمانایی هیچ کدوم و فقط نیاز داری به غار تنهاییت و باید پارتنرت رو طوری انتخاب کنی که تو تمام این شرایط بتونه نیازات رو برآورده کنه وگرنه یا رابطت رو تموم میکنی و یا خیانت!
[پاسخ]
یه جایی خوندم کسانی که هی خلاء ها رو به تنهایی پر میکنن تا همیشه این رابطه برقرار بمونه یه جایی متوجه میشن که خیلی وقته رابطه ای نیست و طرف مقابل یا از کم رنگ بودن خسته میشه و میره یا خود آدم شهید عشق میشه و چیزی ازش نمیمونه.ظاهرا این خانم هم شاید نگران از دست دادن عشق طرف مقابل باشه همش در حال پر کردن خلاء هست و نیاز های خودش رو نادیده میگیره.به نظر من ایشون بهتره روی خودشون کار کنه و تغییراتی ایجاد کنه وگرنه با هر کسی باشه همین رویه رو خودش بوجود میاره.
[پاسخ]
با جواب و نظر ویولت عزیز و دوستان گرامی هاله shirin یاس و میترا موافقم
نویسنده خیلی هم خوب و واضح نوشته در حق شون کوتاهی شده از سوی طرف مقابل هس
چنان مستم چنان مستم من این دم
که حوا را بشناسم ز آدم
ز شور من بشوریدهست دریا
ز سرمستی من مست است عالم
زهی سر ده که سر ببریده جلاد
که تا دنیا نبیند هیچ ماتم
حلال اندر حلال اندر حلال است
می خنب خدا نبود محرم
از این باده جوان گر خورده بودی
نبودی پشت پیر چرخ را خم
زمین ار خورده بودی فارغستی
از آن که ابر تر بارد بر او نم
دل بیعقل شرح این بگفتی
اگر بودی به عالم نیم محرم
ز آب و گل برون بردی شما را
اگر بودی شما را پای محکم
[پاسخ]