![](http://vili.special.ir/parsaimages/post_title_right.jpg)
کسی یادش هست اون دورانی که می خواستی به دوست غیر هم جنست زنگ بزنی،از خونه میزدی بیرون و میرفتی یه تلفن همگانی خلوت گیر می آوردی و با هزار امید و آرزو سکه ۲ ریالی رو می نداختی تو تلفن (آیا بخوره آیا نخوره) و زنگ میزدی و هی دعا دعا میکردی خودش برداره!!!
نه مثل حالا که یه موبایل تو جیب هرکسی هست و سیم ثانیه با خودِخود طرفت تماس میگیری،خیلی راحت… شاید واسه همینم هست که عشقهای این دوره کلی توفیر داره با اون دوره،چون حتی تماس گرفتن باهاش هم دیگه زحمت و دلشوره ایی برات نداره و مشترک مورد نظر در دسترسته.
پ.ن:امروز صبح بعد گذشت ِ کمتر از یک هفته ،حال خوب و نرمالی دارم و انرژیم تخیله شده نیست و قشنگی های زندگی رو می بینم.
پ.ن۲: یادتونه داخل کیسوسک بخصوص اگه جای خلوت و دنجی بود اکثرا بوی شاش می اومد؟)
انگار محل قضای حاجت بعضی تنگش گرفته ها بود
از ته دلم خوش حالم از اینکه میشنوم خوبی… به امید نزدیکی اون روزی که بیای بنویسی: همه نشونه های بالینی و غیربالینی محو و ناپدید شده؛ جوری که انگار از ابتدا وجود نداشته.
[پاسخ]
هی هی جوونی کجایی که یادش بخیر … من که باید می رفتم توی شهر !!! تلفن های بین شهری و کلی توی صف وامی ستادم و بعد نوبتم که میشد با هزار هیجان و نقشه که چی بگم و چی نگم منتظر صدا می شدم و بعد صدای جدی و خشن مامانش و قطع تلفن …
[پاسخ]
آخ گفتی-ولی خودمونیم ماها هیجانی رو تجربه کردیم و لذتی که عمرا بچه های این دوره و زمونه تجربه اش کنن
[پاسخ]
رابطه عشق با سکه دو ریالی رو فقط نسل ما می دونه. چه دورانی بود و چه عذابی می کشیدیم. همیشه جیبم پر دوریالی بود و برای ۲-۳ دقیقه حرف زدن باید نیمساعت انتظار می کشیدم. از دقیقه دوم صحبت به بعد ضربات سکه به بدنه کیوسک شروع می شد یعنی زود باش.
یادمه یک روز که رگبار شدیدی گرفته بود من با عجله از خونه زدم بیرون و خودم رو به تلفن عمومی رسوندم به این امید که توی اون رگبار تلفن خالی باشه! خلاصه دورانی داشتیم.
شاید هم برای همین عشقهای زمان ما محکمتر بود چون چیزی که آدم براش زحمت بکشه بیشتر قدرش رو می دونه.
[پاسخ]
ای بابا ما رو بردی به سالها قبل ویولت جان !
واقعا چه دوره ای بود . معطلی پشت تلفن عمومی . این که داشتتی با اون حرف می زدی بقیه با سکه به شیشه می زدند که آقا زود باش . این که همیشه همه بر می داشتند باباش داداشش الا خودش ! ای روزگار
[پاسخ]
یادتون داخل کیسوسک بخصوص اگه جای خلوت و دنجی بود اکثرا بوی شاش می اومد؟
)![Wink Wink](http://vili.special.ir/wp-content/plugins/tango-smileys-extended/tango/wink.png)
انگار محل قضای حاجت بعضی تنگش گرفته ها بود
[پاسخ]
خوشحالم نوشتی حالت بهتره![Wink Wink](http://vili.special.ir/wp-content/plugins/tango-smileys-extended/tango/wink.png)
داری نزدیک میشی به پیش بینی من
[پاسخ]
امیدوارم حال خوبم ادامه دار باشه
[پاسخ]
چقدر مزاحمی میزنگیدیم! این آی دی کالر کاش اختراع نمیشد!
[پاسخ]
والا ویلی جون من با این که مشتری پر و پا قرص این کیوسکای تلفن بودم اما از بویی که نوشتی چیزی یادم نمیاد شاید هم چون آدم خوششانسی بودم:دی اما به اندازه موهای سرم از جمع کردن دو ریالی و پساندازش واسه روز مبادا خاطره دارم. بعد یک سری دورهگرد بودن که شغلشون فروش دو ریالی بود. حالا به قول تو با یک عالم هیجان زنگ بزنی و بعد به جای طرف ننه و آبجیش تلفن را جواب بدن. البته یه مدت هم مد شده بود قبل از تماس تک زنگ بزنی و به طرف اینجوری ندا بدی که چند دقیقه دیگه زنگ میزنم و لدفن خودت گوشی را بردار. البته بابا ننههامون هم دیگه با کلک تک زنگ آشنا شده بودن و اگه تلفن تک میخورد دیگه از کنار تلفن تکون نمیخوردن![Big Smile Big Smile](http://vili.special.ir/wp-content/plugins/tango-smileys-extended/tango/smile-big.png)
[پاسخ]
هاهاها….آره تک زنگا رو بگو![Wink Wink](http://vili.special.ir/wp-content/plugins/tango-smileys-extended/tango/wink.png)
احتمالا مردم اصفهان کلی متندن تر بودن در اور ادرار کردن
[پاسخ]
یه تلفنایی بودن سکه درشتتر میخوردن وقتی گوشی رو برمیداشت باید یه دکمه رو فشار میدادی تا سکه بیفته و صدات بره؟ یه پسری در ایام شباب از اون تلفنا به من زنگ میزد! همیشه گوشی رو برمیداشتم یه دینگ محکم میومد!
[پاسخ]
اون تلفنا معمولا تو مغازه ها و کیوسکای روزنامه فروشی بود و سه دقیقه ایی…سانتی مانتال تر از تلفن عمومی بود و عمرشون هم جوونتر
[پاسخ]
چه بازار اعتراف داغه:دی
دل پر جراتی داشتید چون مطمئنن دوستی تو اون دوران خیلی با ترس و استرس زیادی بوده نه؟الان شرایط راحت تر شده
[پاسخ]
سلام
البته اون زمان رو من یادم میاد ولی دوران کودکیم بود… با داداشم میرفتیم یه ساعت تو صف تلفن عمومی بودیم. نبرام سوال بود اخه چرا این همه ادم صف وایسادن که فقط حرف بزنن. و تق تق هم به شیشه میزدند. راستی برام دعا کنید روزهای بسیار سختی رو درش هستم و پیش رو دارم.
بازار نوستالوژی اینجا چه داغه…
[پاسخ]
تو اون موقع مدرک معتبر رد گم کنی بودی
)![Wink Wink](http://vili.special.ir/wp-content/plugins/tango-smileys-extended/tango/wink.png)
حتما دعا می کنم-موفق باشی
قدر چالات رو هم بدون یه روزم یکی پیدا میشه که قربون صدقه چالهای تو بره
[پاسخ]
عزیزم خوشحالم که خوبی . از اون روزها هم همه مون خاطره داریم . البته ماها کلی مزاحم تلفنی داشتیم . نمی دونم کدوم بخت برگشته ای با طدا پدر مواجه می شد .
[پاسخ]
به این دل به هم زدن ندیدم که تعریف کردی حالم بهم خورد!!!!!!!!!!!!!!
ببخشید دوزاری دارید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ویوولت یه مقدار رعایت کن لطفا
[پاسخ]
چی و رعایت کنم؟مزاچ شما رو؟
[پاسخ]