نوشته شده توسط “سروش روحبخش”
چون وبلاگش فیلتر بود لینک ندادم و اصل نوشته رو گذاشتم تا تعداد بیشتری موفق به خوندنش بشن…با سپاس از نویسنده متن.
”
۱ رودربایستی را بگذارید کنار
۲ گرچه مدتی طول کشید تا مراجع رسمی راضی شدند که پوشش محافظتی (ویولت:خودم برای جلوگیری از فیل! شدن این واژه انتخابی رو بجای کلمه اصلی گذاشتم)را در اختیار زندانیان، سرنگ در اختیار معتادان تزریقی و متادون را در اختیار معتادان تریاک بگذارند، اما همین تصمیم عاقلانه احتمالن گسترش فاجعه را کند کرد. در حال حاضر در ایران هیچ راه رسمی برای آموزش سلامت جنسی وجود ندارد. برخلاف بسیاری، من تمام تقصیرها را متوجه آموزش‌پرورش/آموزش عالی یا صدا و سیما نمی‌دانم. صحیت کردن علمی و دقیق درباره مسائل جنسی در رسانه‌های عمومی بخاطر فرهنگ ما تقریبن ناممکن است. ۴ سال پیش ما چند بار در هفته‌نامه چلچراغ تبلیغ پوشش محافظتی چاپ کردیم. بدون هیچ توضیح و نوشته‌ای. مخاطبان مجله جوانان قشر متوسط هستند. با این حال با واکنش شدید تعدادی از والدین نگران روبرو شدیم که گمان می‌کردند مجله در حال ترغیب جوانشان به روابط خطرناک است!
چه کار باید کرد؟
۳ پانزده سال پیش بستن کمربند ایمنی نشان قرطی‌بازی بود. فرهنگ رایج والدین – همچنان که هنوز ردش را در بسیاری از شهرستان‌ها خواهید یافت- برخورد تحقیرآمیز با کسانی داشت که مراقب جان خود هستند. الان بعد پانزده سال قضیه عوض شده. نسل جدید راننده‌های اتومبیل در آموزشگاه‌هایی تعلیم دیدند که اولین شرطشان بستن کمربند ایمنی بود. کمربند ایمنی شد ابزاری برای تقابل نسل‌ها. وسیله‌ای که با آن نسل جوان خودش را از نسل کهنه‌راننده‌ها جدا می‌کرد.” شما اگر زیاد تجربه جاده دارید در عوض ما علم‌ش را داریم و از راهش وارد می‌شویم” این یک متر نوار سیاه‌رنگ تمایز راننده‌های نو بود با راننده‌های تجربی. ابزار در آوردن لج پدرانمان.پدران – همچنان که همیشه – در این نبرد خسته و سرانجام تسلیم می‌شوند. و چه خوب که تسلیم شدند. ایران حاضر با راننده‌هایی به بی‌دقتی پدر من کشتارگاه هولناکی می‌شد.
۴ در مورد آموزش بهداشت آمیزشی هم بیایید همین‌طوری نگاه کنیم
۵ چه رسانه‌ای جوانان- از جمله خود ما- را تحت تاثیر بیشتری قرار می‌دهد؟ به گمانم وبلاگ‌ها برای این آموزش باید پیش‌قدم شوند. آنها نه محدودیت‌های رسانه‌های رسمی را دارند و نه نگران تماس والدین خشمگین. به نظرم حتا وبلاگ‌های دل‌نوشت یا فرهنگی هنری باید جلو بیفتند. اگر نخواهیم بخاطر اتهام‌های احتمالی سایت‌های زرد شبه اخلاق‌گرا سکوت کنیم، باید بپذیریم که احتمال تعدد پارتنر بین طبقه ما ، طبقه متوسط با گرایشان فرهنگی، بیشتر از طبقه سنتی‌ست. حقیقت این است که لایف‌استایلی ( life style) چون هنک مودی انتخاب می‌کنید وارد بزرگراه عفونت‌ها و قارچ‌ها شده‌اید. نمی‌توان از کسی خواست که وارد بزرگراه نشود. اما می‌شود از او خواست که کمربند ایمنی‌ش را ببندد.
۶ بیماری‌های آمیزشی مثل باغچه‌ای استوایی گل‌های متنوعی دارد. از دردهای چند هفته‌ای تا مرگ پرعذاب. یک جستجوی کوچک به زبان فارسی منابع زیادی در اختیارمان می‌گذارد.
خلاصه: تعدد پارتنر احتمال بیماری را به ظور تصاعدی افزایش می‌دهد، روابط مقعدی ( بخاطر احتمال وجود خراش و زخم) بیشترین ریسک را دارد. گرچه احتمال انتقال ویروس ایدز از طریق آمیزش دهانی اندک است اما ویروس‌های دیگر مثل سوزاک به سادگی می‌توانند از گلوی ناقل منتقل شوند.( این واژه بیشترین ریسک و کمترین ریسک گمراهتان نکند، حتا احتمال ۰.۰۲ درصد انتقال ویروس HIV یعنی احتمالش وجود دارد و ممکن است شما برنده بدشانس ماجرا باشید)
و این که زنان بخاطر فیزیک آلت جنسی‌شان بیش از مردان در خطر ابتلا به بیماری‌اند.
۷ بعد از این که رفتید و انواع زخم‌ها و زگیل‌ها و عفونت‌ها را دیدید و ترسیدید، به یاد بیاورید که آمیزش خطرناک نیست. می‌تواند خطرناک باشد. مثل غذاخوردن که اگر بهمان یاد نداده بودند چه طور غذا بخوریم می‌توانست باعث مرگ زودهنگاممان شود.
۸ اگر نمی‌خواهید خود را با انواع احتمالان و نگرانی‌ها بترسانید یک راه حل ساده دارید: از پوشش محافظتی استفاده کنید. پوشش محافظتی احتمال ابتلا به اغلب این بیماری‌ها را به صفر می‌رساند. بله کمربند ایمنی هم اوایل کمی عذاب‌آور است و محدوده راحتی شما را تنگ می‌کند. اما شما را زنده نگه می‌دارد. خداوند سازندگان پوشش محافظتی‌های طعم‌دار را رحمت کند که به فکر آمیزش دهانی هم بوده‌اند. اگر زن هستید خجالت را فراموش کنید و حتا در مقابل عزیزترین پارتنر درخواست استفاده از پوشش محافظتی کنید. آدم حتا در بنز هم کمربند ایمنی را باید ببندد. اگر مرد هستید، آدم باشید و از پوشش محافظتی استفاده کنید. پوشش محافظتی همان چیزی‌ست که پدران ما از آن استفاده نکردند.
۹ از شما می‌خواهم که این نوشته را در هر شبکه اجتماعی که دستتان می‌رسد به اشتراک بگذارید. از دوستان دیگرم ، از سایر وبلاگ‌نویسان خصوصن کسانی که به طور عادی در حوزه فرهنگ و هنر و تکنولوژی می‌نویسند خواهش می‌کنم طی همین چند روز پست‌ی در این زمینه بنویسند. از کیبرد آزاد ممنونم که طی این چند سال یک‌تنه و مصرانه به این رسالت عمل کرده”
۱۰-ویولت: بابا مردم اینقدر از مشابه کلمات برای جلوگیری از فیل!!! شدن استفاده کردم 
خداییش ویولت خودت رفتی از این به اصطلاح پوشش محافظ بخری ببینی چه حسه بدی داره نمیدونم والا بخدا فروشنده کارشه ها ولی همچین نگات میکنه که انگار گناهی کردی یا … بگذریم بهرحال واسه دوستان که مشکل منو دارن هایپر مارکت تو قفسه هاش داره مدلهای مختلف با شکل و طعم دار بی طعم ، معمولی، آروم یواش کننده و حساس و … میتونین خودتون انتخاب کنین بعدشم موقع حساب کردن کلی جنسایه دیگه بخرین که توش گم باشه
تا وقتی فرهنگش تو جامعه ما درست شه چاره ای نیست این یه راهکاره که به ذهن من رسید تازه میشه به تعداد هم خرید مثلا واسه دو سه ماه 
[پاسخ]
منم کلی سعی کردم که از واژه های مشابه استفاده کنم واسه فیل! p:
[پاسخ]
ممنون از توجه و مراعاتت
[پاسخ]
خیلی متن خوبی بود. منهم دیروز و از طریق بلاگ ال جون خوندمش.
بنظرم راه مبارزه با سکوت در این مسائل پنهان کاری نیست. برخورد راحت و باز بهترین کاره.
یادمه خیلی سال قبل یکبار مغازه نزدیک منزل پدریم نمیخواست بهم نوار بهداشتی بفروشه و توضیحش این بود که پلاستیک سیاه نداره! منهم خیلی راحت گفتم هیچ اشکالی نداره توی دستم می گیرم. و همین کار رو هم کردم. این مسائل جزیی از زندگی عادی و هر روزه هستند. چرا باید پنهانشون کرد انگار که زشتند و غیر عادی؟!
همان صاحب مغازه و فروشنده نوار بهداشتی و وسایل جلوگیری، دو نفر نه، ده نفر، بیست نفر ببینه راحت و معمولی برخورد می کنند و این اقلام براشون فرقی با شیشه خیارشور و رب گوجه و بطری دوغ نداره، اونها هم عادی برخورد میکنند.
[پاسخ]
آفرین! با شما موافقم.
[پاسخ]
تا فرهنگ ما برسه به جایی که موقع خرید یک پوشش محافظتی! توسط یه جوون وقتی ما هم تو داروخونه هستیم سرمونو برنگردونیم و بهش نگاه نکنیم، خعیلی خعلی مونده!
[پاسخ]
این حرکت به هدف آگاهی بخشی به آدم های جامعه تحسین برانگیزه و من ایستاده و تمام قد برای شخص شما کلاه از از سر برمیدارم …
ولی من یه انتقاد کوچیک به سیاستها و سبک نگارش شخص شما داشتم. همین که چشمم دید، جا خوردم و این درحد شما نبود … ولی چرا کاندوم رو نوشتی پوشش محافظتی؟ درست مثل این میمونه که به میز بگیم قابلمه و به در بگیم پنجره! درست به همین اندازه خنده دار. یادمون باشه که سانسور هم از همین جا شروع میشه …
به هر حال بلاگ های وردپرس همیشه پشت دیوارهای بلند فیل تر بوده و … بخصوص بلاگهایی که خط های قراردادی و البته غیرمجاز رو رد میکنن و فراتر میرن. شما این و بهتر میدونی
[پاسخ]
اول از همه ممنون بابت جسارت و صداقتت که ایراد و انتقادی که به ذهنت رسد رو مطرح کردی
،ببین سامیه جان اینها روباتیک فیلتر می کنن با دادن کلمات به روبات اتوماتیک فیل! میشه
من مخصوصا اونطور نوشتم که پرشون گیر نکنه به وبلاگم و به سرنوشت وبلاگ قبلی دچار نشه
شرط عقل میگه این وبلاگ رو بی فیلتر نگه دارم برای اشاعه همچین مطالبی که به ارتقا فرهنگ کمک میکنه
[پاسخ]
ویولت اولش حواسم زیاد جمع نبود هی رفتم تو فکر که پوشش محافظتی چیه!
[پاسخ]
هاها
جان من،کیف کردی مشابه سازی رو؟
[پاسخ]
“پوشش محافظتی همان چیزی‌ست که پدران ما از آن استفاده نکردند.”
یعنی این جمله واقعا خدا بود! مخصوصا در مورد ما دهه شستیا(عمدا با سین نوشتم!) که یهو تعدادمون سر به فلک کشید خیلی صدق میکنه!
[پاسخ]
(...پیغام خصوصی از طرف شما...)
سلام
کلی گشتم تا دوباره شما را پیدا کردم.هم از شما ممنونم هم از آقای سروش روحبخش.ایراد کوچکی هست که به ذهنم رسید با شما در میان بگذارم از آنجایی که همین متن می تواند برای بعضی مرجع قرار گیرد ذکرش را لازم دانستم.”سوزاک” ویروس نیست.گونه ای باکتری است که با کشف پنی سیلین و امروزه داروهای جدید کاملا قابل درمان است.
جسارت زیاده مرا ببخشید.
[پاسخ]
چرا خصوصی؟
[پاسخ]
حرفهای شما درسته اما تا وقتی دین و حکومت داشتن رابطه جنسی رو یه کار اشتباه تلقی میکنه (حتی برام جالبه کسانی که ازدواج هم میکنن آوردن اسم رابطه جنسی براشون مشکله!) فکر نمیکنم وضعیت بهتری داشته باشیم.
[پاسخ]
اذیتم کرد خوندنش
[پاسخ]