خب من یه عادت خوبی که دارم که تا حالا هم سبب شده با همه مشکلات جسمی و عاطفی که باهاش دست به گریبان هستم،همچنان سرپا بمونم و بشاش و پر روحیه باشم و نه تنها دیگری رو افسرده نکنم بلکه منبع امید هم باشم…اینه که هیچ وقت ِ هیچ وقت تو غم و غصه ایی که پیرامونم رو گرفته گیر نمی کنم…زمان تعیین می کنم برای افسردگی و غصه دار بودنم،چیزی رو تو خودم خفه نمی کنم.گریه زاری می کنم و غصه می خورم و،و،و…ولی وقتی تموم شد دیگه تموم شده.
از سر قبری که هیچ مرده ایی توش خاک نشده،بلند می شم و خاک رو گُرده و زانوهام رو می تکونم،یه نفس عمیق می کشم و آماده میشم برای مصیبت بعدی… البته با لبخند.
یکی از راههای موثربرای فراموش کردن،برای من،نوشتن و حرف زدن در مورد اون فاجعه(به زعم من)ایی که اتفاق افتاده…برای خودم موزیک میذارم و با اشعارش همذات پنداری می کنم و بغض می ترکونم.لازم باشه با چشمهای خیس از اشک می خوابم…به خودم حق میدم که غصه دار باشم،برای خودم و روح آزرده و چه بسا تحقیر شده ام دل می سوزونم…ولی هم زمان فک می کنم و فکر می کنم…در آخر یه قرص بسیار موثر “گورباباش” (فقط یه اصطلاحه و مخاطب خاص که پدرش رو نشونه رفته باشم!!!،نداره )میندازم بالا و با روحیه ایی restart شده میرم به جنگ زندگی و ناملایماتی که تا به اینجا سرم آورده و استقبال از روابط جدید و بهتر… هرجا هم که بُریدم یا به واقعه کم آوردم دگمه “خاموش” رو می زنم و تمومش می کنم برای همیشه………………
می خوای بیا،می خوای نیا،نازت و من نمی خرم…
بهنام صفوی-خسته شدم
پ.ن: من اولینبار این آهنگ رو تو وبلاگ خدابیامرز ،نقطه شنیدم
هی با توام که بی خبر
دلو سپردی به سفر
منو گذاشتی با دلم
بی یه نشونی در به در
من با توام رفتی کجا
آهای غریبه آشنا
چه ساده از من بریدی
بستی دلو به جاده ها
خسته شدم از این به بعد
اسمتو من نمیبرم
میخوای بیا میخوای نیا
نازتو من نمیخرم
خسته شدم از این به بعد
اسمتو من نمیبرم
میخوای بیا میخوای نیا
نازتو من نمیخرم
نازتو من نمیخرم
انگار نه انگار که یه روز
خاطره هامون یکی بود
قول و قرارمون یکی
حال و هوامون یکی بود
هنوز گلای خشک تو
رو تاقچه ی اتاقمه
عطر حضور تو
ولی تو لحظه های من کمه
تو نیستی و صدات هنوز
مرهم زخمای منه
ترانه ی نگاه تو
مونس شبهای منه
خسته شدم از این به بعد
اسمتو من نمیبرم
میخوای بیا میخوای نیا
نازتو من نمیخرم
خسته شدم از این به بعد
اسمتو من نمیبرم
میخوای بیا میخوای نیا
نازتو من نمیخرم
انگار نه انگار که یه روز
خاطره هامون یکی بود
قول و قرارمون یکی
حال و هوامون یکی بود
هنوز گلای خشک تو
رو تاقچه ی اتاقمه
عطر حضور تو
ولی تو لحظه های من کمه
تو نیستی و صدات هنوز
مرهم زخمای منه
ترانه ی نگاه تو
مونس شبهای منه
خسته شدم از این به بعد
اسمتو من نمیبرم
میخوای بیا میخوای نیا
نازتو من نمیخرم
خسته شدم از این به بعد
اسمتو من نمیبرم
میخوای بیا میخوای نیا
نازتو من نمیخرم
نازتو من نمیخرم
و مخلص کلام برای مخاطبی که می تونه خاص باشه یا نباشه.
سلام
کاشکی من هم بتونم همچین ویژگی رو تو خودم به وجود بیارم عادت خیلی خوبیه که دارید.گاهی وقتها بعضی اتفاقات بد باعث میشه تا روزها تحت تاثیرش باشم.
[پاسخ]
ویولت عزیزم با این نوشتهات یاد یه جمله از الیزابت تیلور افتادم: “یک نوشیدنی بریز، ماتیک بزن و خودت رو جمع و جور کن”
این روحیه قوی تو و اینکه هیچوقت در نقش “قربانی” وارد نمیشی رو واقعا دوست دارم.
کاش من هم یاد بگیرم برای غصهها زمان بذارم… تا خودم برنامهای برای رفعش نداشته باشم همونجایی که هستم میمونم..
[پاسخ]
منم امروز رفتم حموم و درست مثل کسی که خودش رو برای یه قراره عاشقانه و رمانتیک آماده میکنه،به خودم رسیدم و با وسواس زیاد لباسهام رو انتخاب کردم و با دئودرانت محبوبم دوش گرفتم…چرا که آماده کردم خودم رو برای یه لحظه جدید حتی بدون حضور یک علت : )
[پاسخ]
اسم دئو دراننتت چی میتونه باشه؟!
[پاسخ]
Calvin klein
euphoria
این عطر دو سال عطر من بود …. خوشحالم سلیقه بویاییمون مثل هم هست : )
بله دیگه ویلی ما اینه. میگن یه زن فقط وقتی ضعیفه که لاکاش هنوز خشک نشده تازه اونوقتم میتونه ماشه رو بکشه و شلیک کنه
[پاسخ]
هاها
تو یک الگوی واقعی هستی و من از زمانی که با تو آشنا شدم تغیر و تحول رو به شکل مثبت توی زندگیم احساس میکنم.
[پاسخ]
ارادتمندم قربان
[پاسخ]
موهاتو هم که رنگ کردی..دسته ،دسته، نارنجی ،نارنجی!
من موقع هایی که دانشجو بودم خیلی از این کارا میکردم…
خسته و نا امید که میشدم..خودمو حسابی خوشگل و خوشبو میکردم . می نشستم سر درس و مشقم! ولی الان یکمی یادم رفته این کارا… یادم اووردی دوباره! مرسی:*
[پاسخ]
Thanks Vili for being strong. When we are expecting even the minus possibility of finale, then we have to be well prepared and be strong (even more than before, Vili). I am very happy for your current feelings and take care, and enjoy your new valuable experience.
[پاسخ]
ولی پوست انداختما در زمان عزاداریم
[پاسخ]
من توش غرق شدم و الان دارم سعی میکنم از افسردگی که دچارم کرد بیرون بیام.نباید توش غرق شد این رو الان میفهمم و تجربه بزرگ و سختی بود که نذارم هیچ کسی و هیچ چیزی با رفتار اشتباهش روح و جسم من رو بیمار کنه هیچ کسی این حق رو نداره و این من هستم که به طرفم این اجازه رو میدم یا نمیدم.
[پاسخ]
احسنت کاملا با جمله آخرت موافقم
[پاسخ]
ویولت جان خوشحال میشم نظرتو راجب این رادیو اینترنتی مون بدونم
http://www.sooresokhan.com/
http://www.facebook.com/sooresokhan
[پاسخ]
حتما عزیزم
ممنون از معرفی
[پاسخ]
کجا باید نظرم رو ثبت کنم؟
[پاسخ]
اینجا عزیزم :
http://sooresokhan.com/?p=93#comments البته تو صفحه ی اف بیم میتونی
خیلی خیلی ممنون. خیلی دلم میخواد نظرتو بدونم
[پاسخ]
خوشگل خانوم واسه همین چیزاست که این همه خواستنی و دوست داشتنی هستی …مرامت رو عشق است .. گور بابای زندگی و ناملایماتش (یا به عبارتی باسن لقش)…. تا جایی که شد کیف میکنیم هر جام که نشد، نشده دیگه دیگران به جای ما ….
[پاسخ]
آفرییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین
[پاسخ]
خیلی عادت خوبیه ولی چجوری تونستی به این عادت برسی؟
مثلا خود من اینطوری نیستم
[پاسخ]
به سختی
فقط سعی کن برای خودت و روح روانت ارزش قائل باشی قبل از دیگری این تویی که مهمی
[پاسخ]
خانوم،
قبول داری که هر چیز غیرمنطقی و غیرعقلانی شدیدن خنده دار و مضحکه ؟ جوری که ممکنه آدم از سر ناامیدی به انتهای مسیر جنون برسه و از شددت خودخواهی به گریه بیفته … حتا خود عشق هم پشتش یک جور نظم و شعور عقلانی وجود داره. چسبندگی احساسی به آدمها و قطع امید کامل از آدمها هر دو دوروی یک سکه ست … آرزو میکنم به نقطه ای برسی که درنهایت اون چیزی که میتونی باشی.
[پاسخ]
ممنون
ولی خیلی سخت حرف میزنیا
[پاسخ]
پایدار باشی و از اندوه رها …
[پاسخ]
خیلی لایک <3
[پاسخ]
سلام خانم ویولت
نقطه کی فوت کرده؟؟ تو رو خدا اگه خبری دارید ازش بگید تا ما هم با خبر بشیم و حداقل بریم سر مزارش
[پاسخ]
خدا نکنه فوت کرده باشه
از لحاظ مجازی فوت کرده و نیست و نابود شده
[پاسخ]
مرگ مجازی نشونه خوبیه البته اگر انتحار نباشه …
[پاسخ]