برام نوشته
سلام
روز بخیر
نیاز به هم فکری دارم
پیشاپیش از اینکه وققتون رو میگیرم عذر میخوام
از اینکه بی پرده مشکلات شخصیم رو هم براتون عنوان میکنم عذر میخوام راستش نمیدونم چطوری عنوان کنم ببخشید که جمله بندیم مقداری بی سر و ته هستش درگیری ذهنی که برام پیش اومده به خاطر درگیر بودن بین سنت و مدرنیته ست.
شما که تجربه بیشتری دارید به نظرتون برای یک مرد هضم اینکه دختری رو که دوست داره قبلن رابطه جنسی داشته امکان پذیره ؟ با در نظر گرفتن اینکه یکی از اون اشخاص از نزدیکان خود من هستش.
به نظرتون چطوری میتونم با این مشکل کنار بیام و ذهنم درگیرش نباشه ؟
جواب دادم:
خب این بستگی به خیلی چیزها پیدا میکنه
اینکه یه رابطه صرف از روی هوا و هوس بوده
یا با علم و آگاهی انجام شده
و تفکری پشتش بوده…با توجه به نگرش جامعه به اینکارو از نظر جامعه کار زشت و غیرقابل بخششی ه…راحت نیست که دل و بزنی به دریا و رابطه برقرار کنی پیش از ازدواج
سن عقلی اون خانوم خیلی مهمه
میدونی، سئوالت خیلی کلیه و فقط همین جواب کلی هم درخورشه
دوباره جواب داد:
ممنون که جواب دادید
الان ۲۴ سالشه
اون رابطه مال ۵ سال پیشه
مورد سوء استفاده قرار گرفته
جواب دادم:
پس گناهی متوجه اون نیست
دوباره گفت:
نه گناهی متوجه اون نیست
من هم اونقدر دنیا دیده هستم که فرق بین خوب و بد رو بدونم
اما نمیدونمم چطور میتونم با اطرافیان کنار بیام
در پاسخ گفتم:
دلیل نداره اطرافیان بدونن
بعدشم اگه شما واقعا اینقدر دنیا دیده هستید،چرا حرف دیگران و عکس العملشون براتون مهمه؟
پاسخ داد:
منظورم از اطرافیان همون شخص نزدیک به من هست که با کسی که من دوسش دارم در ارتباط بوده
کسی هم جرات بازگو کردن این مسئله رو پیش من رو نداره
اما نگاه ها و حرفهای که در گوشه و کنار زده میشه ازارم میده
و نمیدونم اگر همچین موضوعی به گوش خانوادم که نسبتا سنتی هستند برسه چه اتفاقی میوفته و باید چطوری باهاش برخورد کنم
در آخر گفتم:
می خوای همین مکالمه مون رو تو وبلاگ مطرح کنم؟
جواب بقیه رو هم بخونی؟
و اجازه اینکار رو بهم داد:
اره
دوست دارم عکسالعملها و دیدگاه بقیه رو بدونم.
چیزی که به ذهنم میرسید رو گفتم…ولی حرف من نمی تونه خیلی عملی باشه،چون من یه آدم سنتی و درگیر سنت و مدرنیته نیستم…سئوالم از شما که شاید آدم سنتی هم باشی و درگیر با باورها و اعتقادات سنتی و بومی،اینه که در چنین موقعیتی چه تصمیمی می گرفتی؟ و به نظرت راه درست چی بود؟…سئوالی اگه دارید مطرح کنید تا ایشون به صورت ناشناس بهتون جواب بده.
این روزا انگار همه یه جورایی درگیر سکوتند و نالان از این سکوت بی معنی
“بی خودی یه عمر واسه داشتن تو جنگیدم
کاشکی زودتر معنیِ سکوت رو می فهمیدم
واسه تو هرکاری کردم… اما نشناختمت
باید اقرار کنم: به خودت باختمت
امروز که میگی .. عشقت بازی بود
هرچی که بوده صحنه سازی بود
بی خودی چشم به چشم تو دوخته م
توی این خونه، مهرهء سوخته م،
بدون حرکت بازی رو بردی
نمی دونی چی سرم آوردی!!
فکر نکردی به منو احساسم
تو میدونستی.. من چه حساسم
تو سکوت کردی و این واسه باختن بس بود
انگاری بازنده از قبل، مشخص بود
به خودت باختمت.. از خودم جا موندم
آرزو ها داشتم… اما تنها موندم…
ترانه سرا: محسن شیرالی
ملودی ساز و خواننده: بابک جهانبخش
تنظیم کوشان حداد”
لینک دانلود
و شروع یک مکالمه
من: – به چی لایک زدی؟
اون: – من واقعا ازت خوشم میاد تو این سالها که می شناسمتون.واقعا بهتون علاقه دارم و احترام میذارم…
– ممنونم عزیزم، پس حیف که تا حالا قسمت نشده همو ببینیم
– چندبار میشد ولی انگار…چندبار خواستم اس ام اس بدم بهتون ولی…
– اوهووم …قبلا لااقل یه کامنتی میذاشتی ولی الان نه دیگه.
– یادته قبلا ها هرسال عید بهت اس میدادم؟
الان فقط می خونمت،در سکوت…راستش رو بخوای فک می کنم داره زیادی ازت خوشم میاد…
تو زن شیطون و جذابی هستی…حتی وقتی با صندلیت عکس میندازی،بیشتر آدم ازت خوشش میاد
اجازه دارم گاهی بهت اس ام اس بدم؟
– آهان یعنی ممکنه عاشقم شی ؟
– نمیدونم والله…ولی اعتراف می کنم مدتهاست که دوستت دارم
– واو ،پسر ما تفاوت سنیمون زیاده.اینطور نیست؟
– آره هست…من ۳۰ سالمه
– پس فکر عشق و عاشقی نباش-چون اذیت خواهی شد
ولی دوستم داشته باش
– دارم،جدی میگم…تو این سالها همیشه دوستت داشتم…
– ببین ،من متولد ۵۱ م-۴۰ رو رد کردم-هرچند بهم نمیاد ولی حقیقتیه
– تو خیلی خوبی،مهربونی… البته گاهی غرورت میزنه تو ذوق،اما جذابت می کنه…..نمی دونم چرا الان اینقدر رکم…
– آره مغرورم خیلی زیاد ولی سعی می کنم غرورم به کسی صدمه نزنه
– تو مغروری و شیطون و قوی هستی و همینطور سرزنده…خیلی خوبی
– فک کنم فصل بهار تعادل هورمونیت رو بهم زده !!!
– اگه مال فصله،خوب کاری کرده!!
– دوست دختر نداری؟
– نه ترجیح میدم فعلا مجرد باشم.
– مجرد باش ولی یه دوست خوب هم داشته باشی بد نیست
– ترجیح میدم به تو اس بدم…
– بده-مشکلی نیست-ولی منتظر جواب نباش-خب؟من برم،کاردارم،خدانگهدار
– خدانگهدار
ویک روز دیگر
– ویولت،دودلم کردی. بهت اس بدم؟
– توهرجور که عشقت می کشه برخورد کن…ولی اینکه توقع داشته باشی در من اثر داشته باشه،توقع بی دلیلیه…و اثر نداشتنش به نظر من بخاطر تفاوت سن و تفاوت نسل مونه… اینکه چیزی که برای تو جذابه و اثر گذار برای من نیست
-آره این که هست و این موضوع تورو سختر کرده
– و این عیب تو نیست…همون تفاوته ست
-شاید یه موقع تو هم دلت خواست جوابم رو بدی.کی میدونه؟
– شاید…واقعا کی میدونه
پس هرکاری که شادت می کنه و راضی…انجام بده
این اجازه رو از طرف من داری.
چون میدونم آدم بی ربطی نیستی
و سالهاست که می شناسمت
-مطمئن باش تو هر ساعتی دلت خواست می تونی به من اس بدی…شاید دلت خواست یه موقع به یکی فحش بدی و دعواش کنی…اون موقع من هستم برای شنیدنش.
اس دادن به تو شادم میکنه.
ممنونم
– اینارو گفتم که بدونی پشت جواب ندادنهام تفکریه…و دلیل بر بی تفاوتیم نیست…خواستم بدونی چون برات ارزش قائلم
– مطمئنم.تفکری و سیاستی…
– من دارم میرم بنویسم،چت تو انگیزه نوشتن بهم داد…بعدا پستم رو بخون
– همیشه نوشتهات رو می خونم……………..
این خیلی سخته که یه زن باشی و اونم نه یه زن معمولی…زنی که تمام سنسورهای احساسیش کارمیکنه و مملو از احساسه و شاخکهاش با کوچکترین ابراز احساساتی به لرزش در میاد و بعد بخواد در مقابل ابراز علاقه یه مرد،سخت و محکم و منطقی باقی بمونه.
البته که در چهل سالگی حداقل یه خورده یاد گرفتم که در چنین مواقعی یه نگاهی هم به منطق و عقلم بندازم و بعد تصمیم گیری کنم.
جسارت این آقا رو من تحسین می کنم…که سکوت پیشه نکرده و احساسش رو به زبون آورده هرچند که احتمال میداده جواب مثبت نگیره ولی حداقل تلاشش رو کرده و این قابل احترامه.
چه بسا مردان و زنانی که به آغوش سکوت پناه میبرن…چرا که جرات مواجهه با واقعیت یا جسارت جوابگویی به احساس خودشون و دیگری رو ندارن.
به نظر من،اولین قدم برای بزرگ بودن و بالغ بودن…یادگرفتن چگونه حرف زدن و به قولی برون ریزی ه احساسه که اگه بلد نباشی ول معطلی و یه دروغگوی کوچولو وبدبخت.
اینم تقدیم به تمام عاشقهای که سکوت پیشه می کنن…
روزای سخت نبودن با تو
خلا امیدو تجربه کردم
داغ دلم که بی تو تازه میشد
هم نفسم شد سایه ی سردم
تو رو میدیدم از اونور ابرا
که میخوای سر سری از من رد شی
آسمونو بی تو خط خطی کردم
چجوری میتونی انقد بد شی
سکوت قلبتو بشکنو برگرد
نذار این فاصله بیشتر از این شه
نمیخوام مثل گذشته که رفتی
دوباره آخر قصه همین شه
روزای سخت نبودن با تو
دور نبودنتو خط کشیدم
تازه میفهمم اشتباهم این بود
چهره ی عشقمو غلط کشیدم
عشق تو دارو ندار دلم بود
اومدی دارو ندارمو بردی
بیا سکوت قلبت رو بشکنو برگرد
که هنوزم تو دل من نمردی
که هنوزم تو دل من نمردی
سکوته قلبتو بشکنو برگرد
نذار این فاصله بیشتر از این شه
نمیخوام مثل گذشته که رفتی
دوباره آخره قصه همین شه
دانلود آهنگ سکوت با صدای محسن یگانه با کیفیت ۳۲۰
بچه ها کسی می تونه کمک کنه؟دارید آدرس اون سایت رو؟
“سلام ویولت جان
یادم میاد یک سایت را توی پیجت گذاشته بودی که برای بیماران خاص که به خاطر تحریم داروهاشون توی ایران پیدا نمیشه دارو تهیه میکنه. هر چقدر گشتم نتونستم پیداش کنم.
میشه اگه تلفن یا آدرسی ازشون داری بفرستی برام؟”
___________________________
منتقل شده از فیس بوک
بچه ها یک دنیا سپاس بخاطر کمک بی دریغتون چه اینجا و چه در پیغام خصوصی-ممنون که نگذاشتید زنجیره محبت پاره بشه-وقتی این همه مهر و مهربونی ،بی منت رو از جانب شما می بینم و اینکه کافیه بخوام به دودقیقه نمیکشه که جواب می گیرم-پر میشم از حس خوب زندگی-بازم سپاسگزارتونم
جواب گرفتم ممنون-دیگه نیاز نیست
شدم لنگه وزغ!!!
صورتم پر از جوشهای گنده و تپل شده. زیر چشم راستم یه جوش گنده زده که وقتی پایین رو نگاه می کنم اول جوشه رو می بینم! بعد سوژه موردنظر رو…دیدم رو مختل کرده
رو پیشونیم تو مسیر رگ پیشونی،دو تا جوش دردناک زده که از همین میشه نتیجه گرفت جوشهام عصبیه که به مدد شرایط بد فعلی و همدلی بعضی دوستان خاص!(حیف نام دوست) از اقصی نقاط صورتم سردرآوردن بیرون.
سیستان و بلوچستان،تسلیت
اصن لعنت به این سه شنبه ها