برندی بنام ویولت

“سلام
نمیدونم در مورد برندینگ مطلبی شنیده یا خوندید. چون نمیدونم کمی براتون توضیح میدم قول میدم کوچولو.
برند یعنی چیزی که برایش زحمت کشیده شده تا جایگاهی رو تو ذهن پیدا کنه به خاطر همین جایگاه مردم براش ارزش بیشتری قائل هستن. و اگر تو تجارت باشه مردم بیشتر براش پول می پردازند. در حقیقت برای جایگاه ذهنیشون پرداخت میکنن. مثل برندهای پوشاک

حالا این برند رو تو آدم ها هم داریم مثلا پیمان قاسم خانی جایگاهش نویسنده است. یعنی برندش اینه. جایگاه بالا و قابل قبولی داره که کاملا میشه بهش حسودی کرد. خب این برند چطور میتونه ازبین بره. وقتی بره مثلا کارگردان بشه یعنی عملا برند نویسنده بودنش رو خراب میکنه. تو دیدگاه اول شاید خیلی خوب به نظر برسه که از شهرتش جایی دیگه ای هم استفاده کنه ولی اگر اینکار روکنه دیگه پیمان قاسم خانی نیست که جای خالیش تو سریال قهوه تلخ کاملا واضح هست و مهران مدیری حتی با آوردن یانگوم هم نتونه پرش کنه.

گاهی هم برندی باید حذف بشه چون عمرش رو کرده مثل فوجی فیلم. باید نوستالوژی باقی بمونه و با اشتباه، وارد شدن در بازار دیجیتال هم به اون حس نوستالوژِی ضربه وارد کرد و هم اینکه تو بازار دیجیتال جایگاهی پیدا نکرد.

این بحث برندینگ اینقدر جدی و پیچیدس که حتی شرکت های بزرگ گاهی تو تله اش گیر میکنن و دچار مشکل میشن حتی شرکتی مثل گوگل.

سعیم رو کردم که خلاصه اش کنم

حالا ویولت یک برند شده خصوصا بعد از فکر کنم ۷ یا ۸ سال نوشتن. تو جایگاه ذهنی من اینه که یک موقعی …. من مشکلی که با همسرم داشتم رو باهاش درمیون گذاشتم و اون هم تو وب لاگش منتشر کرد. حالا که روابط خوب و عاشقانه دارم هنوز اون رو میخونم. حالا این ویولت داره کارهایی میکنه که برندش رو خراب میکنه یعنی جایگاهش رو تو ذهن من(مشتری وبلاگ) خراب میکنه. به نظرم نتیجه اش تو دور بعدی انتخابات وبلاگ نویسان برتر نشون داده خواهد شد.

راه حل: برای کار در زمینه دیگه باید یک برند دیگه ساخت.

پی نوشت: نظر من میتونه اشتباه باشه ولی ارزش فکر کردن و تحقیق درموردش رو داره.”

_________________________

ویولت:دوست عزیز،حتما ارزش فکر کردن داره. همونطور که ذهن من و درگیر خودش کرد هر چند که قبول ندارم حرفت رو و به نظرم مقایسه درستی نیست و کمی ریشه های خودخواهانه درش حس می کنم.
من الان یه وبلاگ نویس صرف نیستم. زمانی نوشتم و فایده اش رو هم دیدم. الان دیگه وبلاگ تنها، نمی تونه نیازهای روحی من و ارضا کنه،پُرم نمی کنه…خوشحالم که تو اوج کناره گرفتم… الان رسالتم تو حد و اندازه یه وبلاگ تموم شده…باید بپردازم به جنبه های دیگه… هنوزم هستم برای کمک به کسی که فکر می کنه کمکی از دست من براش برمیاد.
راضیم از این تغییر، هرچند که اسمش تغییر برند باشه.
ولی دلم می خواد نظر بقیه رو هم بدونم در مورد نظرت.

*******************

نوشته بالا،تاریخش بر میگرده به 15 آبان90.
چیزی که سبب شد برگردم به این نوشته ،حرفی بود که دوستی در یک جمع و نشستی که شرکت کرده بودم بهم زد(شاید اکثر دوستان مبتلا این شخص رو بشناسند،جناب حسین کاکاوند)… گفت تو تبدیل به یه برند شدی،چه خوشت بیاد چه نیاد…باید مواظب نوشته هات باشی…نباید خیلی ساده از زمین خوردنات بنویسی…چون اون کسی که تازه مبتلا شده و با اولین سرچ کلمه “ام اس” رسیده به وبلاگ تو با خوندن این مطلب تو می ترسه و گوشه عزلت میگیره که دیدی چه بیماری به سراغم اومد!!اینم آخر و عاقبتش و تو مسئولی… گفتم من اگه از افتادنم می نویسم از اون طرف هم می نویسم که دستم و گرفتم به زانوم و پاشدم… گفت بله این و آدم مثبت نگر می فهمه ولی اون منفی ه فقط افتادنت رو می خونه…گفتم من برای دل خودم می نویسم و مسئول نگرش اون منفی نگره نیستم…گفت نمی تونی اینو بگی چون تو تبدیل به یه برند شدی و مسئولی!!!

اومدم سرچ کردم تو وبلاگ ببینم این کلمه “برند” و اطلاقش به من از کجا اومده؟…که رسیدم به نوشته بالا و وقتی جواب خودم رو خوندم،دیدم هنوزم بر این باور هستم و از موضع ام کوتاه نیومدم.

حالا شمای نوعی منفی نگر یا مثبت نگر…اینجا وبلاگ من ه و این نوشته ها هم مکتوب شده لحظات تلخ شیرین از زندگی من و گاهی مواقع احساساتم…سبب میشه از من بدت بیاد؟یا دوستم داشته باشی…مختاری در احساست نسبت به من،همانطور که من آزادم در اونچه که حس و احساسم میگه بنویس.


نظرات شما


  1. shirin در 12/19/07 گفت :

    raahat o aazaad baash violet jaan. bikhiaale brand mrand! to aadami.

    [پاسخ]


  2. رهگذر در 12/19/07 گفت :

    (...پیغام خصوصی از طرف شما...)
    سلام. من خیلی سال پیش به اینجا سر میزدم. همیشه صحبت از یک پزشک مهربون به اسم امید با وبلاگ ” امید زندگانی” بود که به شما امید و عشق می داد. حتی توی قسمت “درباره من” هم تا اونجا که یادمه نوشته بودید که بهم امید میده و اینکه ما قصد ازدواج نداریم سوال نکنید (یا یه چیزی شبیه این). اما الان هیج نشانه ای و حرفی از ایشون نیست. اگه اشکال نداره براتون که جواب بدین، خواستم بدونم ایشون الان کجاست و چرا از هم جدا شدین و چرا حرفی از ایشون نیست.

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 2:09 ق.ظ پاسخ داد :

    ایشون تشریف دارند و خودم به دلایل کاملا شخصی تصمیم گرفتم از روابط خصوصی مابین خودمون دیگه ننویسم

    [پاسخ]


  3. violet در 12/19/07 گفت :

    یه کامنت خصوصی:

    ویولت جان درود همراه با آرزوهای خوب. منم کمی با حرف آقای کاکاوند موافقم چون من با خوندن وبلاگت وقتی تازه متوجه شدیم برادرم مبتلا به ام اسه خییییلییییی داغون شدم.ولی ….. نوشته هاتو دنبال کردم و موفقیت ها ت رو دیدم و خوندم و حظ کردم .بعدشم خدا بی مغزی و پوچی نده .ناتوانی جسمی در برابر ناتوانی درک و شعور اصلا به حساب نمیاد.خوش و خرم باشی

    [پاسخ]


  4. Neda در 12/19/07 گفت :

    ویولت جان .. من فکر می‌کنم تو یک انسانی‌ مثله همهٔ آدم‌های دیگه، اینکه چرا معروف شودی هم بیشتر بر می‌گرده به اینکه صادق بودی با خودت و مشکلات خودت برای دلم خودت نوشتی‌ نه خوش آمد کسی‌ … و اینکه با وجود مشکلاتت زندگی‌ میکنی‌ به خوبی‌ هم زندگی‌ میکنی‌ .. من فکر نمیکنم تغییر سبکه نوشتن تو به کسی‌ کمکی‌ بکنه چون از همون دلیل اصلی‌ محبوب شدنت فاصله میگیری .. دیگه خودت نخواهی بود .. تو محصول نیستی‌ .. انسانی‌ … یه انسان خوب .. اما قهرمان نیستی‌ و لازم هم نیست که باشی‌ .. اونایی که چشم بصیرت داشته باشن حتی از شکست‌های تو هم می‌تونن درس بگیرن .. یه انسان لازم نیست همیشه پیروز باشه مهم اینه که خوده واقعییش رو نشون بده .. گاهی‌ بالا گاهی‌ هم پایین .. اما واقعی .. و من همین‌جور که هستی‌ حتی با خطا‌هات دوستت دارم

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 10:53 ق.ظ پاسخ داد :

    ممنون..همه این حرفها درست و منم تاکیدم بر همین حرفها بود ولی ایشون میگفتن نباید از سختیها و مشکلات بنویسی و اینو با لفظ گله دارم ازت،شروع کرد… هرچند من چون همیشه کار خودم رو می کنم و فک نمی کنم کار و یا روشم اشتباهه

    [پاسخ]


  5. لئون در 12/19/07 گفت :

    جسارتن به آقای کاکاوند بفرمایید
    من در قبال دروغ گفتن، نگفتن تمام حقیقت خودم هم مسئولم، در مورد اینکه به دیگران یاد میدم خودشون نباشن، در مورد اینکه تصویر سانسور شده‌ای از ام.اس به یکی دیگه ارائه بدم/ ناامیدی جزئی از زندگیه، مثل امیدواری، مردن هم همینطور، یه خانومی تو یه وبلاگی (البته با یه مقدمه‌ی دیگه‌ای) گفته بود:اگه نمی‌خوای بمیری، اصلن زندگی نکن
    بمن بودم میگفتم : حتی در قبال خودم هم مسئولم وقتی تو وبلاگم حقیقت خودم نیستم به خودم چی جوری فکر می‌کنم؟
    —————
    این برندبازی‌ها به مذاق من که خوش نمیاد، تا یک چیزی مد میشه همه میرن طرفش، انسان‌ها مگه کالان که برنددار بشن (حالا هزارم که این کتابهای مدیریت و موفقیت بگن):
    بعضی آدما بعضی‌های دیگه رو تیکه تیکه میکنن و جاهای خوبش رو برمیدارن
    جاهای بدش رو که دوست ندارن میریزن دور
    جای دیگه هم گفته بودم: مثل کسانی که مارادونا رو دوست دارن اما مصرف کوکایین مارادونا رو نه (مگه میشه؟ شعور و اراده‌ی همون انسان پیوسته در انتخاب مواد، فوتبال،همسر و شیوه‌ی زندگیش بوده) یا مثلن ژان وال ژآن رو بدون نون دزدیش دوست دارن

    [پاسخ]


  6. shirin در 12/19/07 گفت :

    این نوشته را به خوبی یادمه ویولت جان و یادم هست که آن موقع هم مثل الان درخواست نویسنده اش را خوب نفهمیدم! درخواستش احتمالا این است که به نوشتن به شیوه سابق ادامه بدی و مثلا کار رادیو را انجام ندی تا برندت خراب نشه؟

    اگر این است موافق نیستم. حفظ برند الزاما ادامه رویه سابق و عدم نوآوری نیست. خیلی مواقع عدم عرضه محصول و فکر جدید به حذف منتهی میشه. به مثال Gillette نگاه کن و تمام محصولات تازه ای که با موفقیت به بازار آورد. میتوانست فقط به تولید تیغ ادامه داده و به همان هم اکتفا کند … اما در عوض شروع به تولید یک سری محصولات ارایشی بهداشتی مرتبط با برند اصلی هم کرد و هم در بازار با موفقیت باقی ماند و هم با خلق نیازهای تازه فروشش را افزایش داد و ماندگاریش را تامین.
    فکر میکنم موفقیت هر برند در تواناییش در نوآوریش و دوباره خلق کردنش است. و همینطور خلق نیازهای جدید. یعنی نیازی که کسی به خودی خود به آن فکر هم نمیکرده.
    رادیو ویولت از این نظر واقعا موفق است. یعنی برای برند ویولت یک موفقیت است. تا دو سه سال قبل حتی کسی فکرش را هم نمیکرد که با ورود به بلاگت میتواند یک رادیو گوش کند. اما امروز یک عادت شده و حتی یک توقع. همه شنبه ها منتظر برنامه جدید هستند.
    من با نوآوری در برند کاملا موافقم. یکی از عوامل موفقیت در بازار و ماندگاری خلق نیازهای تازه و تامین آنهاست.

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 10:57 ق.ظ پاسخ داد :

    با نظرت موافقم

    [پاسخ]


  7. chaam_chaam در 12/19/07 گفت :

    salam. daram ye sery poste ghadimi mikhunam azat male sale 83. nemidunam chera az dastam dar rafte ina o ta hala nakhundam. rahat bash azizam. neveshte hat vase hamin ke tush khodety be del mishineh. etefaghan hamin ke az zamin khordan o yas haye movaghatet ham benevisy kolli mitune komak koneh. unjury adam fekr mikone ruhie violet ba man fargh dare o man nemitunam hich vaght behesh beresam o bishtar na omid mishe. karet dorosteh.

    [پاسخ]


  8. تــــــرانه در 12/19/07 گفت :

    من ديدم اين نوشته به نظرم اشنا ست! بگو مال قبل بوده. من با نظر تو موافقم اوني كه اومد افتادنت رو خوند خنديدنت رو هم مي بينه، سر زندگي ت رو مي بينه، اعتماد به نفست، اميدت، خوشي ها و نا خوشي ها، همشون با همند.
    اتفاقا به نظر من بايد بنويسي تا يكي كه اومد بخونه و درس ياد بگيره. بخونه و بدونه بعد هر افتادن سر پا وايسادن ه. 
    اگه كسي مريض بود و سرچ كرد و افتاد تو اين صفحه، بايد بشينه همه ي داستان رو بخونه تا بدونه اوني كه الان از احساسش حرف ميزنه ديروز افتاده، تا بدونه اگه امروز خودش افتاد اين فرصت رو داره كه فردا بخنده!
    به نظر من كارت درسته، ماهايي كه مثلا مشكلي نداريم مياييم و از نوشته هاي تو درس مي گيريم ، اون وقت اوني كه ام اس داره مياد نوشته هات وو مي خونه و نا اميد ميشه؟!؟ نه امكان نداره.

    [پاسخ]


  9. ایرانبانو در 12/19/07 گفت :

    سلام
    از نظر من تو حقیقت ام اس رو میگی شاید خیلی از بدی هاش رو که من میکشم رو نمینویسی اما باید بگی یکی از شرایط برندینگ ارائه حقیقت به مشتریاشه
    مثل نوکیا که با افتخار میگه چکمه لاستیکی اول درست میکرده
    تا باید بگی چون فقط ام اسی ها این مطالب رو نمیخونند بلکه خانواده هاشونم میخونند و با خوندن مطالب تو امادگی ذهنی پیدا میکنند و اگر اتفاقی افتاد میدونند چیکار کنند

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 11:01 ق.ظ پاسخ داد :

    ممنونم که به عنوان یه بیمار مبتلا اظهار نظر کردی و حست رو گفتی

    [پاسخ]

    ایرانبانو در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 11:12 ق.ظ پاسخ داد :

    وظیفمه گل نازم

    [پاسخ]


  10. shirin در 12/19/07 گفت :

    با خواندن نظر بقیه اونجایی را که نفهمیده بودم فهمیدم!
    نکند این دوستان فکر کرده اند برند ویولت متعلق به یک روبوت است؟!!
    توجه کنید که ویولت یک انسان است. و تعریف یک انسان موفق را کسی که در زندگی مشکل و درد و اشک ندارد نمیدانم.
    فرق آدمهای ضعیف و شکست خورده با آدمهای موفق اینست که در مقابل سختی ها توان واکنش نشان دادن ندارند. زمین میخورند. روی زمین میمانند و آه و ناله میکنند و در انتظار یک معجزه هستند که شرایط را تغییر دهد و یا دست نجات دهنده ای که بلندشان کند.
    آدم قوی و موفق مشکل دارد زمین میخورد زخمی هم میشود. مثل یک شیر زخمی که به گوشه ای میرود و زخم هایش را لیس میزند. اما بعد دوباره قوی تر از قبل می ایستد و همان شیر سابق است.
    ویولت اگر اشک نریزد اگر درد نکشد اگر فکر و غصه و آرزو نداشته باشد ویولت نیست. میشود یک روبوت برنامه ریزی شده بدون حس.
    مهم اینست که همیشه بعد از هر اشک بعد از هر درد اراده و حرکت رو به جلویش را شاهد هستیم و اراده فوق العاده برای غلبه بر تمام محدودیت هایی که زندگی در برابرش قرار داده.
    شاید مشکل نوع نگاه کسانی است که برای داشتن انگیزه در زندگی نیاز به قهرمانان خیالی کارخانه رویا سازی هالیوود دارند!

    [پاسخ]


  11. Sami در 12/19/07 گفت :

    ویولت عزیزم
    اعتقاد من اینِ که آدم خوب بودن , بین جماعت یک دست سپید هنر نیست ! زمین خوردن هم , به خودی خود اعتباری نداره !! اما واقعیت داره و بخشی از واقعیت زندگی ست که دیر یا زود باید با اون کنار بیاییم …
    تا زمین خوردن و تاریکی وجود نداشته باشه , مردونه ایستادن معنایی نداره !
    مطمئن باش که اون آدم منفی نگر هم , مدت ها پیش حتا قبل از خوندن تو سقوط کرده , فقط منتظر یک تلنگر از ورای از خودش بوده که پرتش کنه پایین تا کاملن نابود بشه …
    با همه این ها , اگر اینجا هم مصلحت اندیشی بخاد عقل و احساس رو مهار کنه , اون وقت این خونه دوم تو با واقعیت بدقواره بیرون , چه تفاوت ای میتونه داشته باشه ؟؟ جز این , کم کم تبدیل به چیزی میشی که نیستی .
    من که همه جوره دوستت داشتم و دارم … سیاه و سفید درهم ه دیگه ! Smile اصلن مفهوم انسان بودن , یعنی همین
    پاینده باشی *

    [پاسخ]


  12. ليلي در 12/19/07 گفت :

    ]نمي دونم چرا ولي از نسبت دادن واژه برند به آدما اصلا خوشم نيومد.چون انسان عقل داره حس داره شعور داره كالا كه نيست كه طبق يه برنامه ريزي بره رو خط توليد و مدام يه خروجي داشته باشه!
    انسان ها به تجربه كردن زنده اند.چرا تا زنده هستيم و توانايي داريم استعدادهامون رو تو زمينه هاي مختلف كشف نكنيم؟

    ويولت عزيز من اگر اينجا ميام چون اينجا زندگي در جريانه…
    ولي اگر فقط يه روند خاص رو تو نوشته هاتون طي كنيد ديگه خوانندهاتون هم خاص مي شن!

    بذار يه مثال بزنم: من به وبلاگ هاي آشپزي هم گاهي سرمي زنم.ولي نه هميشه فقط در صورت لزوم.چه برم چه نرم مي دونم اونجا در هر صورت داره طبخ يه غذارو ياد مي ده ! و من با سر نزدن دائمي چيزي رو از دست نمي دم!

    ولي به وبلاگ شما شايد در روز تا 5 بار هم سربزنم فقط و فقط به يه دليل :اينجا زندگي در جريانه با همه بالا و پايين هاش…

    [پاسخ]


  13. ح در 12/19/07 گفت :

    به شخصه همیشه ازینکه رسالتت رو در مورد “من و ام اس” با توصیف شرایط انجام دادی تحسینت می کنم.

    بارها دلم خواسته این رو بگم. بخصوص اون وقتی که از سختی ها و زیبایی های سفرت به اروپا نوشته بودی.

    با حرف اون دوست گله مند موافق نیستم.

    [پاسخ]


  14. ح در 12/19/07 گفت :

    یک چیز جالب بهت بگم.
    اون پست بالا رو وقتی گذاشته بودی، یادمه که کاملا اوایل کا رادیو ویولت بود. نمی دونستم نویسنده متن تا چه حد به حرفی که می زنه اطمینان داره. در خودم منتظر آخر پاییز موندم.
    واتفاقا این اواخر که دیدم رادیوت اینقدر موفقه یاد این نوشته هم افتادم و فکر کردم کاملا اشتباه بوده. تو به خودت و دیگران نشون دادی که تواناییش رو داری.

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 12:44 ب.ظ پاسخ داد :

    : )

    [پاسخ]


  15. سانی در 12/19/07 گفت :

    ویولت یک برند (نشان تجاری) و در زمینه وبلاگ نویسی ایرانی یه برند خیلی قوی هم هست. من خودم هر وقت رنگ بنفش می بینم هر جا و هر چیزی که بنفش باشه ناخودآگاه به یاد ویولت و این وبلاگ می افتم و این نشون میده این وبلاگ تاثیر زیادی روی من خواننده (مشتری وبلاگ) داشته و یک برند موفق هم بوده. اگه بخوایم مقایسه ای راجع به برند ویولت و برندهای معروف موفق دنیا داشته باشیم می بینیم که برندهای موفق مثل آدیداس پوما و … دارن در زمینه لوازم ورزشی اعم از لباس و کفش و ساعت و … فعالیت می کنن و به دلیل جایگاهی که در ذهن مشتری دارن کسی که وفادار به اون برند هست و Brand Loyalty داره هر محصولی که از اون کمپانی در بیاد رو استفاده می کنه . ویولت هم کاری خارج از حیطه فعالیتش انجام نمی ده که بخواد نام و نشان تجاریش رو خراب کنه. اگه تا حالا نویسندگی صرف بوده الان رادیو و نویسندگی هست که هر دو در زمینه وسایل ارتباط جمعی هست و در ارتباط. مثلا نیومده یه دفعه از نویسندگی به ساخت مواد آرایشی روی بیاره که یک زمینه کاملا غیر مرتبط هست که اگر این کار رو هم انجام بده مشتری های وبلاگ به دلیل وفاداری به این برند از اون محصولات استفاده خواهند کرد ولی این کار یک ریسک بزرگ داره که اگر کیفیت اون محصول پایین باشه ممکنه اون نشان تجاری رو در ذهن مشتری خراب کنه که برندهای بزرگ هیچ وفت مرتکب چنین اشتباهی نمیشن مگه این که از کیفیت محصول جدید اطمینان داشته باشن که زحمات چندین ساله اشون بر باد نره. هر برندی یه چرخه حیات داره شامل مقدمه، رشد، بلوغ و زوال که فکر می کنم وبلاگ ویولت در مرحله رشد هست و روز به روز هم پیشرفت می کنه. امیدوارم برند ویولت همیشه جایگاه هو نام خوبی در ذهن مشتری وبلاگ (خواننده) داشته باشه و آرزوی بهبودی و سلامتی می کنم برای صاحب این نشان تجاری.

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 12:52 ب.ظ پاسخ داد :

    Big Smile)
    کجایی دخترک…کم پیدایی؟کم نظر میذاری

    [پاسخ]

    سانی در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 12:57 ب.ظ پاسخ داد :

    هر روز می خونم این جا رو بدون استثنا ولی بی صدا. فقط لایک می زنم میرم مثه تمبلا. اگه لازم باشه مثه امروز یه چیزی می نویسم. الان ایرانم برای تعطیلات و تا 20 روز دیگه دارم می رم Neutral

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 1:00 ب.ظ پاسخ داد :

    خوش بگذره خاااااااااااااااانوم


  16. violet در 12/19/07 گفت :

    یه کامنت خصوصی:
    ویولت عزیز سلام،
    میشه من رو به عنوان خواننده های خاموش در نظر بگیزی….!
    من ۴ ساله که ام اس دارم یعنی فهمیدم که ام اس دارم… مشکل خاصی ندارم باهاش! جز هفته ای یک بار تزریق آونکس… وگرنه اصلا یادم میره که چیزی به اسم ام اس در من وجود داره…
    اوایل خیلی نا امید بودم و راستش کمی هم ترسیده بودم… کلی سرچ و تحقیق و … تا کمی با این بیماری آشنا شدم و ترسم کم شد اما مدت مدیدی افسرده بودم….. توی این سرچ ها و گشاتنها رسیدم به بلاگ تو… نمی گم تاثیر زیادی روی من داشت اما دست کم بهم امید می داد…. شرایط بیماریم از تو بهتر بود و فعلا هست اما از نظر روحی از تو خیلـــــــــــــــی بدتر بودم… بهم کمک کردی زیاد هنوزم یه وقتایی که حالم بد میشه و افسرده میشم میام بهت سر میزنم که یادم باشه ناشکری نکنم… یادم باشه مثل تو قوی باشم و روحیه ام رو حفظ کنم هرچند در ظاهر!
    چیزی که هست… منم بلاگ می نویسم… ۹ ساله… و فقط دوستام میان و اونجا رو می خونن…. مطمئنا من به قول تو برند نیستم…. اما معتقدم به اینکه حرفها و کلمات بار و اثر خاص خودشون رو دارن که برای گوینده یا نویسنده اش مسئولیت میاره….. اما بیشتر تعهد باشه شاید …. چیزی که مهمه فکر می کنم ما مسئولیم در برابر حرفهایی می زنیم اما نه مطلقا و ۱۰۰% نیمی از مسئولیت هم بر دوش خواننده است و برداشتی که می کنه…..
    اونی که وبلاگ تو رو خونده تا درباره ام اس بدونه حتما به بلاگ تو اتکفا نمی کنه….. و یک آدم معقول و منطقی حتا از بد نوشتن آدمها هم می تونه درونشون رو ببینه و بفهمه… و اگر هم منطقی نباشه که شما مسئولیتی در برابر اون آدم نداری…..
    شاید دنیای مجازی تنها دنیایی باشه که بشه فارغ از هر چارچوب و باید و نباید توش زندگی کزد…. و دموکراسی رو رعایت کرد….

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 12:50 ب.ظ پاسخ داد :

    ممنون که نظرت رو گفتی…دلم آروم شد

    [پاسخ]


  17. خاموش در 12/19/07 گفت :

    سلام
    آدم حساسي ام و اولين بار كه وبلاگت رو اتفاقي خوندم تا صبح خوابم نبرد دنبال يه چيزي بودم كه نا اميد شم از زندگي و بگم كارم تمومه. كلي ترسيده بودم وهر بار ميگفتم مگه خود آزاري دارم ديگه نميام اينجا. اما بخاطر صداقت نوشته هات الان يه ساله كشيده ميشم اينجا. با اون روحيه ضعيف و داغون هم نتونستم انرژي منفي از نوشته هات بگيرم پس نگران نباش همينطوري ادامه بده.

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 1:21 ب.ظ پاسخ داد :

    اولش ترسیدم…فک کردم نوشته های من ناامیدت کرده….ممنون

    [پاسخ]


  18. نیکی در 12/19/07 گفت :

    دوستان گفتند من هم تاکید می کنم، یکی از مهمترین عواملی که باعث شهرت و محبوبیت شما شده، صداقت در نشون دادن ضعفهای انسانی و مشکلات شماست. به محض آنکه از مسیر منحرف بشید و برای محبوبیت تلاش کنید و سانسور کنید، مصنوعی می شید، غیر واقعی می شید و اونچه رو که داشتیداز دست می دید. این اتفاق برای بسیاری از اشخاص و گروههای موسیقی و هنرپیشه ها و برندهای دنیای غرب می افته.

    [پاسخ]


  19. آرام در 12/19/07 گفت :

    راستش می خوام بگم اگه اگه اگه ماها به عنوان یه ام اسی مسئولیم که مراقب روحیه شخص خوانندمون باشیم تا یه وقت نا امید نشه! باید عرض کنم به همین عنوان یه ام اسی هم مسئولیم تا واقعیات رو بیان کنیم، روزی که خوبیم رو بنویسیم و در کنارش روزی که بد حالیم و زمین خوردیم و … رو هم باید بنویسیم تا فرد تازه مبتلا بدونه هم روزهای خوب در پیش رو داره هم روزهای بد، چرا؟ چونکه اگه فقط از خوبیها و خوشیها بنویسیم و مثلا روحیه کاذب بدیم، وقتی بنده خدای تازه کار ام اسی به روزهای سختش میرسه فکر میکنه که فقط اونه که همچین روزهای سختی رو داره تجربه میکته و با خودش میگه پس بیماری من از نوع بد خیمش هست و بیشتر هم نا امید میشه، و خانوادش هم هچنین در بهترین حالتش فکر میکنن اون عزیز مبتلاشون از بقیه بیمارا بد حالتره و خوب این باعث ناراحتیشون هست و در بدترین حالتش فکر میکنن عزیز مبتلاشون در حال بازی درآوردن هست و می خواد جلب توجه کنه! چرا چونکه بقیه بیمارا حالشون خوبه و خوشن!!
    من وقتی با وبلاگ تو آشنا شدم هم روزهای خوبت رو خوندم هم روزهای سختت رو، فهمیدم باید آماده باشم برای اون روزها خب این خیلی کمک بزرگی بود و خودم هم سعی میکنم وقتی تو حمله هستم حتما تو وبلاگم بنویسم و بگم که دارم پالس میگیرم و علائمم چیه تا بقیه بچه ها بدونن آرامی که فعالیت هنری داره و دائم در رفت و آمد هست و نمایشگاه های کشوری و بین المللی و دوسالانه شرکت میکنه همیشه هم خوب نیست و بعضی وقتها پنچر میشه و میره زیر کورتون و …
    در آخر نه تو نه من و نه هیچ کس دیگه ای مسئول افکار منفی باف انسانها نیستیم Smile

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 4:48 ب.ظ پاسخ داد :

    به همچین نظری از طرف یه همدرد احتیاج داشتم…ممنون

    [پاسخ]

    آرام در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 10:00 ب.ظ پاسخ داد :

    قابلت رو نداشت عزیزم، هم این نظر هم اون یکی نظر، هوای همدردم رو نداشته باشم که باید برم بمیرم

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 10:28 ب.ظ پاسخ داد :

    قربونت برم


  20. ناده در 12/19/07 گفت :

    من به وبلاگ تو سر می زنم ,چون وقتی دغد غه های تو را می بینم ,اینکه علیرغم بیماریت وسختی ها دارای برای زیبا زندگی کردن,زیبا تر کردن زندگی دیگران و تغییر محط اطرافت تلاش میکنی کیف میکنم .فکر می کنم این برند توه.اینکه هر چقدر که زندگی سخت بشه ارزش جنگیدن را داره.جنگیدن نه تنها برای خودمون بلکه برای بهتر شدن زندگی دیگران .ویولتی که بچه نداره و احتمالا تا آخر عمر نخواهد داشت چرا دغدغه تعرض به کودکان را داره؟چرا با این همه درد دیگران را شنیدن اهنگهایی که می پسنده شریک می کنه؟
    این برند ویولته. دیگه از قهرمان سازی و قهرمان پرستی خسته شدیم.تا یه کار درست حسابی انجام می دی همه می خوان از ادم یه قهرمان درست کنند.این مشکل خودشونه .ما می دونیم و با خوندن وبلاگ تو باورمی کنیم که هرکدام از ما در درون یک قهرمانیم اگر مثل ویولت سعی کنیم تو مشکلات غرق نشیم.اگر بخواهیم فقط حرفهای مثبت بشنویم میریم کتابهای بوسکالیا را می خونیم.با عرض معذرت این دوستتون اقای کاکاوند هنوز چسبیده به کلیشه ایی کردن پدیده های دوروبرش که اولین قدم در نابودی همون پدیده هاست.به نظر من بدبختی بزرگیه که ادم تو وبلاگش هم نتونه خودش باشه و دیگران توقع داشته باشن جوری بنویسی که همه بپسندن.کاش می فهمیدن از بس خواستیم همه بپسندنمون اینقدر دروغگو توجامعه داریم.

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 4:47 ب.ظ پاسخ داد :

    ممنون از نظر مفیدت که سبب شد مطمئن شم در ادامه راهم

    [پاسخ]


  21. باران در 12/19/07 گفت :

    وبلاگ تو عین زندگیه .هم روزای خوب داره هم روزای سخت و هم روزای ناامیدی و…و همه قشنگیش به همین واقعی بودن و طبیعی بودنشه نمی دونی چقد دلم گرفت از نظر این دوستت اخه ما تا کی عاشق چیزای بی عیب و نقص می خوایم باشیم.ویولت عزیز من سالهاست که خارج از ایران دارم زندگی می کنم و دارم به زحمت یاد میگیرم که خودم رو سانسور نکنم اونم تو این شرایط که ظاهرن همه چی برام فراهمه و سالم هم هستم.امیدوارم که قدر نعمتی که با زحمت خودت بدست آوردی رو بدونی.

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 5:49 ب.ظ پاسخ داد :

    ممنونم

    [پاسخ]


  22. ال در 12/19/07 گفت :

    مخالفم با نظرشون در مورد برند شدن. شرکتها می خوان و باید برند بشن که موفق باشن ولی شما خودت نمی خوای و چه بخوای چه نخوای نداره! شما احتیاجی به موفقیت نداری و مسئول نوع نگاه افراد هم نیستی. این نوع صحبت خواننده رو تبدیل به مشتری می کنه. این ادبیات برند رو دوست ندارم. احترام عمیقی که در کنار علاقه زیاد به شما دارم بخاطر اینه که اونی هستین که هستین. بقیه می خوان بخوان می خوان نخوان!
    در مورد افرادیکه دید منفی دارن… من یه دوست نزدیک دارم که تقریبا 7-8 سال هست که مبتلا به ام اس هست. عموما اون رو بعنوان یه فرد بسیار مشنگ و بسیار تحت تاثیر حرفهای منفی می دونستیم. مثلا اگه هزار نفر می گفتن خوشگله و یه نفر می گفت بهش گوشه ابروت فلانه حرف همون یک نفر ملاکش بود. ممکنه هم الان داره کامنت منو می خونه! من وبلاگ شما رو بهش معرفی کردم در یه دوره ای که خیلی مشکلش شدید شده بود و امکان بیرون رفتن حتی نداشت و تنهایی تا شب که همسرش برمی گشت باید در خونه می بود و واقعا تغییر رو درش دیدم.

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 6:09 ب.ظ پاسخ داد :

    یه دنیا ممنون بابت مثالت…دلگرم شدم

    [پاسخ]


  23. nilufar jabari در 12/19/07 گفت :

    tu ye brand nisti ye ensani man ms nadaram vali yeki ke ms dasht bekhatere marizish velam kardo raft bad az yeksal ke rafte be khatere karesh ke esmesho fadakari gozashte hanuz natunestam harekati tu zendegim bokonam har lahze be fekresham bi ensaf natunest ino dark kone tamame matalebeto mikhunam eine zendegie bazi vaghta behet hesadat mikunam ba shadiat shadam ba dardatam ashk mirizam khoshhalam ke ye dusti mesle to daram duset daram tu yad midi ke tu sharayete sakhtam bayad zendegi kard

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 9:25 ب.ظ پاسخ داد :

    اینکارش به نوعی دوستی خاله خرسه است
    می تونم حس اونو بفهمم و همینطور درد و رنج تو رو بابت این تصمیمی که درش دخیل نبودی

    [پاسخ]


  24. رعنا در 12/19/07 گفت :

    سلام بانو
    با اين حرف مخالفم
    من زماني با اينجا آشنا شدم كه يه سري مشكلات زيادي داشتم و شديدا نا اميد بودم ..
    وقتي روزهاي خوب و بدتون رو ميخوندم، وقتي مي ديدم با وجود سختيها و حال بد روحي، بعدش بلند ميشين و سعي ميكنين تو همون حال بهترين شرايط رو به وجود بيارين، توي دلم خودمو سرزش ميكردم و سعي ميكردم كه مقاوم تر باشم ..
    وقتي مي ديدم ويولتي وجود داره كه زمين خورده و نميتونه بلند بشه و تا كسي بياد براي كمك شروع ميكنه به كار با اپيليدي و حتي از افتادنش هم يه موقعيت حالي براي خودش ميسازه، خيلي چيزها ياد ميگرفتم ..
    ويولت بانو همين راه رو ادامه بدين لطفا.

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 9:23 ب.ظ پاسخ داد :

    ارادتمند

    [پاسخ]


  25. nady در 12/19/07 گفت :

    Violet jan,man ham harvaght miyam inja ba asab kharab miyam va ba hal behtar miram ,chon mohit inja garm va behem ehsase amniat mide,kiss azizam va mamnun az zahamatet

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 9:26 ب.ظ پاسخ داد :

    بوووووس

    [پاسخ]


  26. دوست فیس بوکیت(خواننده همیشگیت) در 12/19/07 گفت :

    همیشه ازاینکه ادم خودش وسانسورکنه بدم میاد
    یکی ازدلایلی هم که نوشته هات و باعشق دنبال میکنم اینه که هیچوقت خودت وسانسور نمیکنی
    از خودم خجالت میکشم وقتی حال وروز تور میبینم وباز غر میزنم

    همیشه عاشق صداقتت بودم
    به نظرمن برند جنبه تجارتی داره
    من نمیدونم ایاباید این کلمه رو به یک انسان که احساس داره وداره زندگی میکنه… بهش نسبت داد یا نه
    درهرصورت عاشق جنگیدنت با مشکلات زندگیم

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 10:29 ب.ظ پاسخ داد :

    مخلصیم در بست

    [پاسخ]


  27. جوان در 12/19/07 گفت :

    خانوم ویولت سلام
    با نظر باران موافقم شدید. وبلاگ شما خود زندگیه روزای خوب بد تلخ هیجان انگیز یا افسردگی همه در جریانه و صداقت “شما ” در اشتراک گذاشتنشون با دیگرانه. اگه بخواهید چیزی اضافه یا کم کنید مصنوعی و ساختگی به نظر میرسه. من صداقت و صراحت و صمیمت رو تو این وبلاگ میبینم که جذبش شدم

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 19th, 2012 ساعت 10:29 ب.ظ پاسخ داد :

    میدونی که نظرت مهمه برام…ممنون

    [پاسخ]


  28. علی در 12/19/07 گفت :

    محل ما یه ارایشکاه اسمشو کذاشته ویولت تازه بارنک بنفش عین برند وبلاکت

    [پاسخ]


  29. دخترزمین در 12/20/07 گفت :

    ویولت همیشه باش همینجوری که هستی
    میدونی گاهی وقتها از نبودن کسایی مثل تو میترسم
    از روزایی که حالم گرفتس این صفحه رو باز میکنم و بعضی وقتها از دردات نوشتی به خودم تشر میزنم
    گاهی بهت حسادت میکنم
    گاهی برات دعا میکنم
    ویولت همیشه بمون

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 20th, 2012 ساعت 11:30 ق.ظ پاسخ داد :

    ویولتی نه برای خودش…بلکه برای دیگران…

    [پاسخ]


  30. ateliya در 12/20/07 گفت :

    سلام ویولت جون
    چند نفر گفته بودن که برند برای کالا و تجاری هست من باهاشون موافقم و فکر میکنم اون بنده خداهایی که بهت گفتن برند در اصل میخواستن بگن تو تبدیل شدی به یه الگو، یه سرمشق برای دیگران به خصوص کسانی که ام اس یا بیماریهای سخت دیگه دارن، که کاملا درسته. در واقع ما برند انسانی هم داریم اما بهش میگیم “اسوه” و البته تعاریف خاص خودش رو داره…
    با آقای کاکاوند مخالفم که اکثر دلایل مخالفت رو بقیه گفتن و من اضافه میکنم اسوه فقط اونی نیست که هیچ درد و رنج و سختی نداشته باشه بلکه کسی هست که راهکار مناسب و بهترین چاره اندیشی رو داره..
    خیلی خوب مینویسی همینطوری ادامه بده
    خودت باش که همین خود بودنت شیرین و دوست داشتنیه

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 20th, 2012 ساعت 11:29 ق.ظ پاسخ داد :

    سپاس

    [پاسخ]


  31. سوگند در 12/20/07 گفت :

    ویولت یک انسانه دارای عقل و قدرت تصمیم گیری . این انسان دردنیای مجازی مثل همه ماها وارد شد و اونجا با نوشتنش به همه خودش رو شناسوند . در این نوشته هاش عموم ویولت رو یک انسان با کلی صفات برجسته شناختن. ویولت بعضی جاها حتی از کوره در میره مثل همه آدما . ویولت توی دنیای مجازی از خودش یه شخصیت مقاوم شجاع و با اعتماد به نقس بالا نشون داد و تا جایی نوشت که شد جزو برترین های وبلاگ نویس . کم کم بعضی تو دنیای واقعی هم شناختنش و همه باور دارند که همونی بود که می نوشت. ویولت یه آدمه که توی این بلاگش به خیلی ها کمک کرده خیلی جاها از خط قرمزهایی گفته و نوشته که هیچ کس جرات و یا توان بیانش رو نداشته. ویولت در وبلاگنویسی ایران دین خودش رو تمام و کمال ادا کرده و میکنه . وبولت توی همه این سالها در کنار همه انچه گفت و نوشت این رو هم گفت که ام اس داره واگه از زمین خوردن و یا بدی های ام اس نوشت همیشه در کنارش این رو هم نوشت که کارهای بدنی رو انجام دادم که در توان هیچ ام اسی با مشخصات ویولت نبوده . ویولت ام اس رو هم درست و درمان برای همه نوشت امید الکی نداد به کسانی که مبتلا هستند و برای همه آنها نمونه ای از موفقین غلبه به درد و بیماری بود. ام اس بخشی از نوشته های ویولته چون بخشی از وجود ویولته . بنابراین نوشتن از ام اس از ارزش ویولت کم نمیکنه حتی اگه از زمین خوردنش بنویسه. و اینکه کدوممون هستیم که توی این دنیا زمین نخورده باشیم حالا یکی با ام اس یکی با دردهای دیگر. مهم بلند شدنه که وبولت اگه زمین خورد بلند شدنش رو هم نوشت. در مورد نوشته و کارهای امروز هم کاملا بجا هست و اونی همیشه برده که خودش رو مطابق نیازهای روز جلو بیره. اون قدیما فقط بلاگ بود و چهار تا وبلاگ نویس . الان که در هر خونه همه افراد یه بلاگ دارن برای حرف زدن برای مثبت بودن و حرف زدت باید دنبال راههای جدید بود . با آرزوی موفقیت و سلامتی برای ویولت

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 20th, 2012 ساعت 11:25 ق.ظ پاسخ داد :

    ممنونم(اشک در چشم…در حد روان شدنش)

    [پاسخ]

    سوگند در تاریخ جولای 21st, 2012 ساعت 5:36 ق.ظ پاسخ داد :

    این رو یادم رفت بگم که حیف من سعادت دیدنت رو از نزدیک نداشتم هیچ وقت اما این سعادت رو داشتم که توی خیلی از لحظات زندگی بین من و پسر 14 ساله ام وقتایی بوده که بعضی نوشته های ویولت رو دادم بخونه تا یاد بگیره تا درس بگیره. خواستم بگم نه فقط هم نسلی های خودت و کمی اون ور تر بلکه برای فرزند پسر 14 ساله من که از فضای وبلاگ فارسی هم دور هست بارها و بارها توسط من بعنوان الگو معرفی شدی و اینا چیز کمی نیست. راستی به امید دیدار

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 21st, 2012 ساعت 11:05 ق.ظ پاسخ داد :

    عرض ارادت و یه بوس خدمت پسر گلت


  32. نازی ی در 12/20/07 گفت :

    ویولتکم با همه احترامی که برای آقای کاکاوند عزیز و هم نوع دوست قائلم .و می دونم همه زتدگیش وقف بچه های ام اس شده اما ،
    می تونم حد اقل در مورد خودم بگم یکی از دلایل رو پا موندن من تو بودی وقتی اون اوایل مثل همه از روی ویلچیر نشستن می ترسیدم تو و زندگیت بهم نشون دادین که تو بدترین شرایط بهترین ها رو می شه خلق کرد !!
    می شه رو ویلچیر بود و زن بود زیبا و عاشق و اجتماعی و فعال!
    می شه به فکر بقیه بود و کمکشون کرد!!
    میشه خیلی از آدمارو به چالش کشید.
    4شنبه یهو کنار خیابون دست و پام بی حس شدن !! اولین بار بود که 1 حمله با این شدت رو درک می کردم!!
    تمام طول راه مطب دکتر تنها چیزی که بهم آرامش می داد این بود که مگه ویولت این طوری نشد؟ چه اتفاقی افتاد مگه؟ و این بهترین مسکنم بود . البته این 1 شبه حمله بود در اثر آنفولانزا ولی باور کن تمام اون مدت تو و زندگیت توی ذهنم بودین.
    به نظرم ماها باید یاد بگیریم واقعیت رو ببینیم و گلچینش کنیم نه اینکه توی یه جو سانسور شده بگیم وای همه چی خوبه !! وای همه چی آرومه!!!

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 20th, 2012 ساعت 11:27 ق.ظ پاسخ داد :

    شما ها قصد کردین اشک منو درآرین با این کامنتهای پر مهرتونا(چونه خارون)

    [پاسخ]

    نازی ی در تاریخ جولای 20th, 2012 ساعت 9:07 ب.ظ پاسخ داد :

    اشکاتم بوی زندگی می ده عشقم

    [پاسخ]


  33. آقای توت فرنگی در 12/20/07 گفت :

    من همیشه توی مصاحبه های قبلی هم گفتم(!!) که آدمی که واسه دلش مینویسه نیازی به تأیید دیگران نداره.
    یه گروه موسیقی هست به اسم آریان که حتما میشناسیش.تا وقتی بخاطر دلشون آهنگ میساختن دوست داشتنی بودن،اما وقتی برند شدن و شروع کردن به کار خیلی حرفه ای،از چشم مردم افتادن.چون مردم کار دلی را دوست دارن.کاری که از دل میاد به دل میشینه. بعد از خوندن آرشیو وبلاگت فهمیدم که تو هم بخاطر دلت مینویسی و نه بخاطر اینکه توسط خوانندگان یا منتقدانت تأیید بشی.
    اصلا دوست ندارم روی تو اسم برند باشه.تو یه دختر با احساس و صادق و قوی هستی که رک و پوست کنده دنیای زیباتو به تصویر میکشی.از فانتزی های دخترونت گرفته تا واقعیتهایی که مثل پتک میخوره تو سر آدم.همه این افسردگیها،امیدواریها،شکستها،پیروزیها،زمین خوردنا و دوباره بلند شدنا،همه در کنار هم تورو تشکیل میده و از اونجایی که اشتراکات زیادی داریم،خوانندگان و دوستداران زیادی داری.اگه قرار باشه فقط از خوبیا بنویسی من بیمار اصلا نمیتونم قبولت کنم،چون شبیه من نیستی.اما الان هروقت وبلاگتو میخونم پر از چیزایی هست که واسه منم اتفاق افتاده و میفته.پس درک میکنم حرفاتو.بعدش وقتی میبینم چقدر با اعتماد به نفس با مشکلات مبارزه میکنی،ازت درس میگیرم،الهام میگیرم.همین صداقتت،خودمونی بودنت،باعث شده واسه ما مبتلاها به یه منبع الهام تبدیل بشی.یه آدم دوست داشتنی که بهمون یاد داده در سخت ترین لحظات هم میشه دنیا رو قشنگ دید.میشه امید داشت.میشه عاشق بود.بر خلاف نظر دوستان من معتقدم که تو یه قهرمان واقعی هستی(حداقل واسه من).خواهش میکنم ویولت دوست داشتنی را با برندها مقایسه نکنید،برندهایی که هدفشون سود بیشتره و به آدما به چشم طعمه نگاه میکنن.نه.ویولت ما اینطوری نیست.

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 20th, 2012 ساعت 12:25 ب.ظ پاسخ داد :

    احترام…

    [پاسخ]


  34. همون بابا در 12/20/07 گفت :

    میگفتم
    از روزهایی که دلت خراشیده شده و تا صبح پا به پای بارون ، باریده ای

    از زنانگی های ظاهری تا باطنی تر هاش

    و خلاصه، از همۀ زشت و زیباها و تلخ و شیرین هایی که مینویسی
    میشه فهمید کاملا دو جنبۀ جاری زندگی، مد نظرته.

    البته تو مسئول نوشته هاتی و مسئول اینکه همۀ تلاشتو بکنی تا مخاطب، برداشت درستی داشته باشه؛ ولی اگر با همۀ تلاشت، فقط جنبۀ منفی را برداشت، دیگه اشکالی بهت وارد نیست.

    پرسیدی ممکنه ازم بدت بیاد؟
    گاهی آرزوکردم کاش، جور دیگری به مسائل نگاه میکردی و در طی زمان، این روند تا حدودی تغییر هم کرده ولی هیجوفت ازت بدم نیومده و بسیار ازت آموخته ام

    و کلام آخر:
    بذار برندت دنبالت بدوه تا او تو پشت سر اون

    در پناه حق

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 20th, 2012 ساعت 4:40 ب.ظ پاسخ داد :

  35. یاس در 12/20/07 گفت :

    چقدر کامنت های این پست قشنگ بود. خیلی گلی ویلی Kiss

    [پاسخ]


  36. خانم اگه شما اینجا واقعیتو ننویسی؟اگه ننویسی که مثلا امروز دست چپم توان حرکت نداشت؟اگه ننویسی که امروز حتی نمیتونستم پاهامو جمع کنم؟وخیلی موارد دیگه،خوب من ام اسی که بیام اینجا را بخونم وقتی خودم همه این موارد را داشته باشم و ببینم که ویولت نداره!اونوقته که میترسم!!همین صداقت شما در نوشتن وضعیت خودتونه که بمن یاد داده که اگه ویولت بعنوان یه ام اسی یه روز سخت داره ولی در عوضش صد روز خوش داره!عاملی که روی من یکی تاثیر مثبت داشته و هروقت دپرس میشم ویولت را به یاد خودم میارم!پس بنویسید چون نوشته هاتون شاید برای یه منفی نگر ترس داشته باشه ولی اگه آدم وافع بین باشه کلی هم دلگرمش میکنه به ادامه دادن،چه عالی میشه که تمرینی باشه واسه مثبت اندیشی!هرچند که داشتن انتظار مثبت اندیشی صرف از یه بیمار درگیر با یه مریضی مزمن سخته ولی باید از یه جایی شروع کنیم!درغیر اینصورت باید برای عنوان مطالب مثله سایتهایی که مینویسن فقط بزرگسالان وارد شوند شما هم بنویسید فقط بیمارانی با مثلا ده سال ابتلا به ام اس این مطلب را بخونن!که همه مون میدونیم اینگونه هشدارها فقط باعث حریص تر شدن آدم(مخصوصا اگه ایرانی باشی)میشه!پس بهترین راه همون یادگیری مثبت اندیشی ه!به نظر منم برند ویولت میتونه در شاخه های مختلفی فعالیت داشته باشه،ومیشه هم نوشت و هم برنامه رادیویی داشت.هرچند که من یکی با دوتاش انرژی مثبت میگیرم.در نهایت میگم:فقط باش!

    [پاسخ]

    violet در تاریخ جولای 20th, 2012 ساعت 4:38 ب.ظ پاسخ داد :

    ممنون دوستم

    [پاسخ]


  37. کاکاوند در 12/20/07 گفت :

    سلام به همه دوستان و خوانندگان محترم وبلاگ سرکار خانم ویولت

    در ابتدا از ویولت عزیز خیلی ممنونم که اون شب کلی وقت گذشت و با هم صحبت کردیم،
    در مورد نظراتم که اون شب به ویولت گفتم، من اصلاً از ایشون نخواستم به خوانندگانش دروغ بگه، خواهش من از این بانو این بود ایشون باید از توانایی ها ش حرف بزنه

    [پاسخ]

    نازی ی در تاریخ جولای 20th, 2012 ساعت 9:20 ب.ظ پاسخ داد :

    شاید هممون باهم دچار سو تفاهم شدیم آقای کاکاوند نازنین هیچکی فکر نکرده خواسته شما این بوده که دروغ بگه !! همچین خواسته ای برای آدمایی که شما رو میشناسن ( که کم هم نیستن ) اصلا معنای دروغ گفتن نمی ده بلکه منظور شما فوکوس رو نقاط قوت و کم رنگ نشون دادن سختی هاست و این از روی مصلحت اندیشی شماست و تعبیر اینکه راست را بگویید نه همه آن را اما این به نوعی خود سانسوری ویولت و گرفتن آزادی هاش محسوب می شه!! 1زندگی با همه چیش قشنگه آقای کاکاوند مهربون و سخت کوش !!!

    [پاسخ]


  38. در تلخ هندوانه در 12/21/07 گفت :

    +کاکاوند: کاش یه کم و فقط یه کم سعی کنیم که سرمون توی کار خودمون باشه.

    [پاسخ]

دیدگاهی بنویسید

*

Click to Insert Smiley

SmileBig SmileGrinLaughFrownBig FrownCryNeutralWinkKissRazzChicCoolAngryReally AngryConfusedQuestionThinkingPainShockYesNoLOLSillyBeautyLashesCuteShyBlushKissedIn LoveDroolGiggleSnickerHeh!SmirkWiltWeepIDKStruggleSide FrownDazedHypnotizedSweatEek!Roll EyesSarcasmDisdainSmugMoney MouthFoot in MouthShut MouthQuietShameBeat UpMeanEvil GrinGrit TeethShoutPissed OffReally PissedMad RazzDrunken RazzSickYawnSleepyDanceClapJumpHandshakeHigh FiveHug LeftHug RightKiss BlowKissingByeGo AwayCall MeOn the PhoneSecretMeetingWavingStopTime OutTalk to the HandLoserLyingDOH!Fingers CrossedWaitingSuspenseTremblePrayWorshipStarvingEatVictoryCurseAlienAngelClownCowboyCyclopsDevilDoctorFemale FighterMale FighterMohawkMusicNerdPartyPirateSkywalkerSnowmanSoldierVampireZombie KillerGhostSkeletonBunnyCatCat 2ChickChickenChicken 2CowCow 2DogDog 2DuckGoatHippoKoalaLionMonkeyMonkey 2MousePandaPigPig 2SheepSheep 2ReindeerSnailTigerTurtleBeerDrinkLiquorCoffeeCakePizzaWatermelonBowlPlateCanFemaleMaleHeartBroken HeartRoseDead RosePeaceYin YangUS FlagMoonStarSunCloudyRainThunderUmbrellaRainbowMusic NoteAirplaneCarIslandAnnouncebrbMailCellPhoneCameraFilmTVClockLampSearchCoinsComputerConsolePresentSoccerCloverPumpkinBombHammerKnifeHandcuffsPillPoopCigarette