یک شات

“سالگرد آزاد سازی خرمشهر بر همگیمون مبارک” Smile

 

 

چونه اش درد میکنه و طعم ِگس خون زیر زبونشه.
از کجاست؟… زبونش رو از دهن خارج میکنه و گرداگرد لبها و حتی پایینتر میکشه…شوری خون و متعاقب اون سوزش، جستجوش رو متوقف می کنه…

این یعنی حس داره… یعنی زنده است… با وجود تمام نکبتی که احاطه اش کرده.

 

 

 

پ.ن:امروز هم راه رفتم،بیشتر و با کیفیتی بهتر از دیروز


نظرات شما


  1. حافظ کوزه شکسته در 12/23/05 گفت :

    سلام؛
    حرف از رفتن و رفتن ها نیست،
    حرف ز ماندن هم نیست،
    حرف این است که خاکستر تو،
    تخم رمز آور دیگر باشد…
    «سالهاست که خاکستر بر زمین مانده،اما…»
    به یاد همه ی جان باختگان حماسه ی خرمشهر،یک دقیقه سکوت… .


  2. سوسن جعفری در 12/23/05 گفت :

    ماشالله چشم نخوری ایشالله Smile


  3. پوپک در 12/23/05 گفت :

    سلام. این نوشته را باید برای نگاهی به گذشته می‌نوشتم، ولی اینجا می‌نویسم! آلبر کامو میگه: بیماری صومعه‌یی است که قاعده‌ی خودش، ریاضت خودش، سکوت‌های خودش و الهامات خودش را دارد.
    بیماری ما هم همه‌ی این‌ها را دارد. الهامات مخصوصأ.


  4. اتفاق افتاد/آن سان که برگ/ آن اتفاق زرد می افتد

    آن سان که مرگ// آن اتفاق سرد می افتد

    اما

    او سبز بود وگرم که افتاد
    ………………………….
    به ياد شهداي غريبمان