جهت اطلاع

روی عکسها کلیک کنید در اندازه بزرگتر ظاهر میشه.

من خودم فردا شرکت می کنم ولی هنوز مشخص نیست چه ساعتی.
من فردا ظهر برای ناهار اونجام.


نظرات شما


  1. shirin در 12/07/06 گفت :

    امیدوارم یکبار که برای سفر ایران هستم موقعیتی مشابه پیش بیاد که از نزدیک بشناسمت!
    خیلی دوست دارم بلاگ نویسهای دلخواهم را از نزدیک هم ملاقات کنم.
    امیدوارم بهت خوش بگذره.


  2. میترا در 12/07/06 گفت :

    سلام چه جالب ما هم از طریق روزنامه با خبر شدیم و تصمیم داشتیم بریم البته تا حالا در این جور جشنواره ها نبوده ام و حدس میزنم جالب باشه و لابد میشه غذا خرید به نفع این موسسه.شما راجع به این موسسه شناخت داری؟

    violet در تاریخ ژوئن 7th, 2012 ساعت 5:08 ب.ظ پاسخ داد :

    آره-میدونم معتبره-الکی که تبلیغ نکردم Wink


  3. تـــــــرانه در 12/08/06 گفت :

    سلام ویلی جان خوبی خانومی خوشی ؟
    دلم برای این جا تنگ شده بود برای تو بیشتر ..
    باور کن اونجا خیلی به یادت بودم وقتی نوشته هات یادم می اومد.. وقتی ایفل رو دیدم ، و صلوات بعدش .. وقتی گاو های تو خیابون رو دیدم ، دریای مدیترانه رو ! اون آسانسورهایی که تو مترو ها بود ، بعضی جاها هم که نبود نا خود آگاه می پرسیدم ادم های ویلچری چطوری می تونن بیان اینجا ؟! خوب بود شما ماشین داشتین اگه قرار بود با مترو این طرف اون طرف می رفتین سخت بود .
    من دو طبقه از برج ایفل رفتم بالا تا 3 روز پاهام ورم کرده بود نمی تونستم راه برم .. به زور و ضرب خودم رو این طرف اون طرف می کشوندم !
    رفتم تو خاطراتت که از سفر نوشتی هر چی سعی کردم عکس ها رو باز کنم نشد .. گفتم شاید بتونم از جاهایی که رفتی و عکس داری خاطرات مشترک بسازم !
    خلاصه اینکه من برگشتم فعلا همین ! Smile
    بوس

    violet در تاریخ ژوئن 8th, 2012 ساعت 3:51 ب.ظ پاسخ داد :

    الهی قربونت برم
    چقدر دل به دل راه داره-همین دیروز بود که یادت افتادم و با خودم گفتم ترانه باید سفرش تموم شده باشه
    خوش اومدی عروس خانوم از ماه عسل،بوووووس
    زندگی مشترک خوبه؟ Wink

    تــــــرانه در تاریخ ژوئن 9th, 2012 ساعت 8:48 ق.ظ پاسخ داد :

    مرسي فدات شم، چقدر محبت داري تو نازنين
    اره خدا رو شكر فعلا كه روبراهه تا ببينيم اخرش به كجا مي رسيم Wink
    لاو يو بوس


  4. دروود
    خیلی خوبه که به این چیزا دسترسی دارید.
    من همیشه وبت رو تا بتونم دنبال میکنم.
    خیلی خوشحال میشم بتونیم با هم دوست باشیم.
    خیلی از بعضی مطالبتون روحیه میگیرم و با بعضی هاش هم غصه دار شدم!
    من هم یه بیمارم اما متفاوت!
    خوشحالم از وجودتون

    violet در تاریخ ژوئن 9th, 2012 ساعت 9:11 ق.ظ پاسخ داد :

    عزیزم الانم با هم دوستیم-مگه غیر از اینه؟


  5. کیان در 12/08/06 گفت :

    خب خبر رو دیر خوندم
    وگرنه دوست داشتم برم
    راستی تا جایی که یادمه خودتم قربانیه خیانتی میشه نظر خودتم در رادیو این هفته بگی و پخش کنی؟

    violet در تاریخ ژوئن 8th, 2012 ساعت 9:13 ب.ظ پاسخ داد :

    کی گفته من قربانی خیانتم؟


  6. میترا در 12/08/06 گفت :

    سلام ویولت جان ما عصر رفتیم به جشنواره و بعد از پرداخت ورودی که از نظر اهداف خیر منطقی به نظر میرسید وارد محوطه شدیم اونچه که جلب نظرم رو کرد تعداد بسیار زیاد کارکنانی بود که کارت به گردن داشتند .وارد سالن شدیم و هوای گرم و بدون تهویه و جمعیت زیاد قابل توجه بود شروع به بازدید کردیم و همون اول یک خوراکی جدید و خوشمزه کشف کردیم که برخلاف غرفه های دیگه تست میشد کرد و بچه ها خیلی خوششون اومد تصمیم گرفتیم وقتی برمیگردیم ازش بخریم رسیدیم به بستنی فروشی و وقتی قیمت بستنی ۳۰۰ بیشتر از مغازه بود همسرم به شدت اعتراض کرد ولی ناچارأ یکی برای بچه ای که همراهمون بود حرید استدلالشم این بود که نباید این همه گرون تر از بیرون باشه ،دوری زدیم و به سحتی از بین جمعیت راهمونو باز کردیم ولی در حال بحث بودیم که بالاخره آیا این درسته که گرونتر بدن یا نه.وقتی به غرفه خوراکی مورد نظر رسیدیم به علت قیمت ۳هزار تومنی هر کدام از اون نکه های خوراکی همسرم حسابی جوش آورد و زدیم بیرون و بچه ها موندن تو حسرت!!‏تا خوه با هم بحث کردیم و به نتیجه نرسیدیم .من معتقد بودم که تو این جور بازار های حیریه عرفه که گرون تر میدن و تو با علم به این موضوع میخری و به این وسیله هم صاحب یه چیزی میشی هم کمک کرده ای ولی اون میگفت که باید ارزونتر هم بدن که تا مردم تشویق بشن بیشتر بخرن حالا بعد این همه پرحرفی سوالم از شما و دوستانی که تجربه های این گونه بازار ها رو داشته اند اینه که آیا همه جا همینطوره که با تفاوت های فاحش اجناس ارائه میشه با هدف کمک ؟یا همون ورودی هدف رو تامین میکنه و این کار‏(گرون تر دادن‏)نوعی سوء استفاده هست؟ممنونم

    violet در تاریخ ژوئن 9th, 2012 ساعت 9:09 ق.ظ پاسخ داد :

    والله منم کلی خرید کردم نزدیک به 50 هزار تومن-ولی چون از قیمتهای گرون جدید خبر ندارم هیچ مقایسه ایی نکردم و در نتیجه حرصم نخوردم
    ولی خداییش برام هم مهم نبود چون مطمئنم پولی که خرج کردم میرسه به دست نیازمندش-حالا گیریم که مبلغ بیشتری داده باشم
    بعد یه کانال زدم با برگزارکنندگان جشنواره که میشه اعتراضی از این دست رو به گوششون رسوند
    کاشکی موقع ضبط گزارشم بودی تا انتقادت رو مطرح میکردی و جواب اونا رو هم می شنیدیم


  7. مريم در 12/09/06 گفت :

    خيلى وقت بود كه به وبلاگت سر نزده بودم. امروز اتفاقى باز اومدم اينجا. چه خوب كه هنوز مى نويسي و وبلاگت مثل خيلى هاى ديگه تعطيل نشده


  8. میترا در 12/09/06 گفت :

    یه چیز مثبت و جالب این جشنواره تعداد زیاد جوان های داوطلب بود که اونجا کار میکردن و خوشحال کننده بود که یک کار داوطلبانه با نیروی جوان میچرخه.

    violet در تاریخ ژوئن 9th, 2012 ساعت 9:01 ق.ظ پاسخ داد :

    ومن چقدر لذت بردم از دیدن اون جونهای به غایت خوش برخورد و پر انرژی


  9. خواننده قدیمی در 12/09/06 گفت :

    خیلی ساله اینجام ویلی جان. موضوع برنامه رادیویی بعدت… من خیانت کردم راستش نمیخوام بگم از کارم راضی ام یا ناراضی. اما میخوام بگم همون خیانت منو از زندگی گندی که داشتم نجات داد. در واقع انگیزه ای شد برام که به خودم بیام و درست تصمیم بگیرم. تو پست قبل یکی از خیانت گفته بود و یکی گفته بود باید جدا میشدی اما هیچکس نمیتونه یه نسخه برای همه بپیچه و بگه نباید هیچی خارج از این باشه. بیرون گود ایستادن و فرمول دادن راه درستی نیست.

    violet در تاریخ ژوئن 9th, 2012 ساعت 12:38 ب.ظ پاسخ داد :

    کاملا باهات موافقم-کاشکی معذوریت نداشته باشی و باهام حرف بزنی