من زنم و به همان اندازه از هواسهم میبرم که رایحه ی تو…!
دردآوراست که من آزاد نباشم تا تو به گناه نیوفتی!
قوسهای بدنم بیشتر ازافکارم به چشمهایت می آیند؛
تاسف بار است لباس هایم را باید به اندازه ی ایمان تو تنظیم کنم…
زنده یاد سیمین دانشور””
زن ای معنای زندگی روزت مبارک
الان اون پست لا هم و تنها قدغن رو خوندم بعد هم چندتای دیگه رو. با خودم می گم یه آدم چقدر باید از شور زندگی سرشار باشه که دنیا رو اینجوری ببینه. فکر می کنم من چه ام شده که هر چه چشامو باز می کنم نمی تونم بعضی چیزا رو ببینم. فکر می کنم چکار باید بکنم که کمی از زندگی لذت ببرم. دیگه چه کار باید بکنم. تو این پست هم که برنامه ی دوچرخه سواری رو گذاشتی. جدا داره حسودیم میشه به بعضی ها که لذت بردن رو بلدن. یه وقتای بود- الانم هست- که من بعد از 34 ساعت بی خوابی صبح پا می شدم از خونه می زدم بیرون، بعد این آدمایی که لباس ورزشی پوشیدن و از ورزش صبحگاهی می آن رو می دیدم که یه نون هم برای صبحونه دستشونه، من اینا را نماد بی دردی و روان شادی می دیدم که خیلی خجسته هستن، به نظرم زیادی معمولی بودن….الن زور می زنم حس یه روز اونا رو بوجود بیارم نمی تونم…هی.
نمی دونم پرا اینجا نوشتم.. مثه خیلی چیای دیگه که نمی تونم
اینکه نظر شما بعد تأیید نویسنده نمایش داده می شه یعنی احتمالا یه بار از روش می خونی، لااقل لطف کن غلطا شو تصحیح کن اونا که می خونن فکر نکنن این یارو دیوانه اس، فکر کنن این یارو روانش پاکه، پاکروانه. نه خواهش می کنم دیگه عرضی نیست…
violet در تاریخ می 11th, 2012 ساعت 10:11 ب.ظ
پاسخ داد :
مناسبتها بهانه ای هستند برای یاد کردن و دوست داشتن …
امید که همیشه پر توان باشی و بنویسی …
روزت مبارک بانو …
چه نام زیبایی دارد این برنامه دوچرخه سواری ..
آوای امید ..
برای همه دوستان شرکت کننده موفقیت آرزو دارم …
سلام
چرا نصف دوستان پریدند؟
منظورت کدوم دوستانه؟لینکها؟
اگه منظورت لینکهاست-مشکل از مرورگر توئه برای من کاملن
الان مال منم درست شد : )
من زنم و به همان اندازه از هواسهم میبرم که رایحه ی تو…!
دردآوراست که من آزاد نباشم تا تو به گناه نیوفتی!
قوسهای بدنم بیشتر ازافکارم به چشمهایت می آیند؛
تاسف بار است لباس هایم را باید به اندازه ی ایمان تو تنظیم کنم…
زنده یاد سیمین دانشور””
زن ای معنای زندگی روزت مبارک
الان اون پست لا هم و تنها قدغن رو خوندم بعد هم چندتای دیگه رو. با خودم می گم یه آدم چقدر باید از شور زندگی سرشار باشه که دنیا رو اینجوری ببینه. فکر می کنم من چه ام شده که هر چه چشامو باز می کنم نمی تونم بعضی چیزا رو ببینم. فکر می کنم چکار باید بکنم که کمی از زندگی لذت ببرم. دیگه چه کار باید بکنم. تو این پست هم که برنامه ی دوچرخه سواری رو گذاشتی. جدا داره حسودیم میشه به بعضی ها که لذت بردن رو بلدن. یه وقتای بود- الانم هست- که من بعد از 34 ساعت بی خوابی صبح پا می شدم از خونه می زدم بیرون، بعد این آدمایی که لباس ورزشی پوشیدن و از ورزش صبحگاهی می آن رو می دیدم که یه نون هم برای صبحونه دستشونه، من اینا را نماد بی دردی و روان شادی می دیدم که خیلی خجسته هستن، به نظرم زیادی معمولی بودن….الن زور می زنم حس یه روز اونا رو بوجود بیارم نمی تونم…هی.
نمی دونم پرا اینجا نوشتم.. مثه خیلی چیای دیگه که نمی تونم
اینکه نظر شما بعد تأیید نویسنده نمایش داده می شه یعنی احتمالا یه بار از روش می خونی، لااقل لطف کن غلطا شو تصحیح کن اونا که می خونن فکر نکنن این یارو دیوانه اس، فکر کنن این یارو روانش پاکه، پاکروانه. نه خواهش می کنم دیگه عرضی نیست…
چشم
ویولت عزیز
مناسبتها بهانه ای هستند برای یاد کردن و دوست داشتن …
امید که همیشه پر توان باشی و بنویسی …
روزت مبارک بانو …
چه نام زیبایی دارد این برنامه دوچرخه سواری ..
آوای امید ..
برای همه دوستان شرکت کننده موفقیت آرزو دارم …
roozet mobarak nazani
oidvaram har rooz shadtar o sarzendetar az dirooz zendegi ro, zendegi koni.