![](http://vili.special.ir/parsaimages/post_title_right.jpg)
هر کسی که معنای زندگی رو درک کنه،میدونه که اغاز و پایانی برای چیزی نیست. عشق رو میشه سیال تصور کرد که میتونه تمام ظرفِ بودنِ عاشق رو پر کنه. اما بدون تعارف،عشق شاید ظرفیت نداشته باشه،اما مطمئنا ادم حد و ظرفیت داره. خراش مداوم،خود شما ظرفیت ِتا این حد از خراشیده شدن و داشتی؟! خراشی مزمن که باعث عصیان درونی میشه و این یعنی دهن کجی به همه باورهای خود ادم.
تا وقتی مشکلت و قبول نکنی،نمیتونی بذاریش کنار. بعضی زخم ها رو باید درمان کنی تا بتونی به راهت ادامه بدی. شاید بعضی زخم ها باید باقی بمونن تا هرگز مسیرت و گم نکنی. اینارو کسی داره میگه که زمانی خودش درگیر بود و به دلایلی که هنوزم نمیدونه،از رو به رو شدن با گره ها جا خالی میداد. در حد تكه هايی كه نميدونم كِی گم شدن و انگار هرگز هم پيدا نمیشن. تمام اون احساسات خشم و نفرت و عصیانی که نمیتونستم نشون بدم و درون خودم حبس میکردم. با خودم گفتم انکارش بی فایده ست. اگر به هر دلیلی اذیتت میکنه،یک دفعه باید تمومش کنی برای خودت
درمورد حس ناخوشایند به اشتباه درک شدن،خارج از سوء تفاهم ها به دلیل صحبت نکردن،فقط میتونم بگم که در اینجا تو اون فیل در تاریکی هستی و این داستان هم همون. هر کسی به حد درک خودش تو رو میشناسه و رد میشه. فکر نمیکنم حتی اون فیل هم،برای به اشتباه شناخته شدن،خودش رو مقصر بدونه و سرزنش کنه
گاهی بايد رفت،اگر لازم بود بايد برگشت. میدونی خیلی چیزا رو نمیشه گفت و نباید گفت. چیزایی که منم با تمام شهامت ام نمیتونم. اینا رو برای همه نمیتونم بگم اما برای تو گفتم که یاداوری بشه که زندگی به هر کسی تنها یک بار داده میشه و این خود شخصِ که از روی اگاهی درموردش تصمیم میگیره.
اگر از دست دادن عشق با دليل باشه،تو خواه ناخواه تسليم میشی. اما اگر عشقی رو بدون دليل از دست بدی،شاید هیچ وقت نتونی خودت رو ببخشی.
عـرض ارادتـــــــــ مضاعفــــــــ
the ways-eshghbazi
پ.ن مهم: لطفا بهم بگید “زن” و “کتاب” به زبون ارمنی چی میشه؟ تو گوگل ترانسلیت پیدا کردم…همون درسته؟
زن شده իգական و کتاب شده գիրք
این هم حرفی است! از نوع حسابی
آره ویلی منم دیگه طاقت خراش نداشتم !طاقت اینکه دلم رو صندوق صدقات فرض کنه و گاهی سکه ای محبت در اون بندازه و پیش خدای دلش فخر بفروشه که مستحقی رو شاد کرده!!
و در نتیجه عصیان کردم عصیانی رو که خودمم باورم نمیشه کار من باشه!!!
این اتفاق برای بیشتر آدم ها میفته ؛
مث عادت به شیوه زندگی… نباید بذاری برده اش بشی…
این از طرف من نیست اما…….
تورو به امام زمان قسم می دم این پیام رو بخون. دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم ناامید شدند .شبی خواب حضرت زینب(س) را دیدم در گلوم آب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست
اینو به 20 نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از
دست داد . مرد دیگری اعتقاد پیدا کرد 20 میلیون بدست آورد . به دست کسی دیگری رسید
عمل نکرد پسرشو را از دست داد. اگر به زینب اعتقاد داری این پیام واسه 20
نفر بفرست……………
20 روز دیگه منتظر معجزه باش!!!!
–
20 Dislikeeeeee …
خرافات که شاخ و دم نداره
از درد سخن گفتن و از درد شنيدن
با مردم بي درد نداني كه چه درديست!
اولش خیلی مقاومت میکنی تا تسلیم نشی.نه؟
خیلی
این رفتنه جرات میخواد.
گاهی باید رفت ، اگر لازم بود باید برگشت.
لایک میخواد فراوون این جمله و البته پستتون
رشته محبت خود با تو پاره می کنم
شاید گره خورد به تو نزدیکتر شوم
سلام گلم
سلام ویولت عزیزم. در پی از کار افتادن وی پی ان و باز گشت به اولترا سرف تصمیم گرفتم یه وبلاگ غیر فیلتر داشته باشم. به قول بر وبچ :دی
سوالم اینه که ما هم میتونیم از سایت special.ir استفاده کنیم وبلاگ بسازیم. یا نه.
گاهی به این دیدت حسرت می خورم. چه نگاه خوبی داری.در باره روابط وعشق. یعنی خـــــــــــــــــــــــوشــــــــــــــــــــــ با حالت.اساسی
نه عزیزم نمیشه- سایت اسپشیال متعلق به افرادیه که به نوعی مشکل جسمی دارن
ویلی جون کتاب میشه گیرک girk
و زن میشه گین gin
ممنون عزیزم بوووس
متاسفم. حالا نمیشه بگیم ما مشکل عقلی داریم؟
گاهی احساس میکنی نبودنش شدیدا اذیتت میکنه؛ شاید چون دلیلی هست برای بودنش. با اینکه میبینی که حتی بودنش، اهمیت زیادی برای تو نداشت. شاید از همون روزای اول؛ صرفا تبدیل شده بود به یک عادت… مث هر عادت دیگه ای که فکرش و میکنی. مث عادت به یک شهر. به یک خیابون. به یک انسان. مث ترکیبِ تلخ و جادویی قهوه و سیگار…
یک جور عشق ورزی خطرناک… مث عشق ورزی با کسی که دیگه دوستش نداری… میدونی که برای تو به حادترین شکلِ ممکن؛ نقش تخریبی داره… با این همه تو ادامه میدی؛ فقط به عنوان یک دستاویز برای حفظ تعادل…
طعم گسِ تلخی که ضرورتِ بودنش توجیهی میشه که بتونی تلخی های دیگه رو بهتر تحمل کنی. جایگزینی برای تمام اون نداشتن ها…
درست مث یک دوست… یک دوستِ خیلی خوب… یک دوستِ نامرئی که میدونه و درک میکنه حال دَرب و داغون ات رو… برای همین کمکت میکنه… تنها با تشدید حال خرابِ تو
chera enghad khanandehaye in weblog rizesh peida kardan!!???!
چقد سنگين نوشتي ويلي!
درود به ويولت عزيز… خيلي خوشحالم يك لحن و اهنگ متفاوتي رو ميبينم توي نوشته ات.. ضمن اينكه اين نوشته براي خود من هم خيلي جالب بود و استفاده كردم ازش .. مرسي ..خير و سلامتي