فقط کافیه،تصور کنی

دیشب خواب دیدم… یه خواب خوب.
معلم جبری که تو دوران دبیرستان معلمم بود، دعوتم کرده بود مدرسه برای اینکه معلم کمک آموزشی بشم… زمان،زمان حال بود و من با ویلچر بودم.
یه نفر همراهم بود… توی زیر زمین بودم که بهم گفتن خانوم فلانی طبقه سوم تو کلاس فلان منتظرتونه… همراهم یه نگاهی بهم انداخت و گفت بیا بغلم،ببرمت بالا… از جام ایستادم و نرده رو تو مشتم فشردم… چشمهام رو بستم ، یه نفس عمیق کشیدم و زمزمه کردم… “تمرکز می کنم و خودم میرم بالا،باید یه نفس برم بالا،اگه بایستم دیگه نمی تونم برم… تو جلوی من برو بالا با ویلچر تو دستت که کسی متوقفم نکنه”… شروع کردم به گام برداشتن و رفتم بالا… سه طبقه…

حدود دوهفته پیش با این آهنگ رقصیدم… البته که نشسته.
گروه 25

download


نظرات شما


  1. Tati در 11/15/09 گفت :

    cheh khoob, az oon khaab haa ke vaghti sobh bidaar mishi por az energy hasti. to hamisheh daari miri baalaa… baa paay-e khodet yaa ba komak-e wheelchair. I am proud of you.


  2. V در 11/15/09 گفت :

    Smile
    درســت مثــل خوابی که مــن دیدم ؛ که در یک سکانس بعد از تنفـس کوتـاه به دلیل اومدن راهی طولانی ، با جسـارت همیشـگی و اراده ای به مراتـب محـکم تر بلنـد شـدی و روی پـاهـات ایستـادی و یک مسیــر نسبتـا طولانـی رو خـودت به تنهایی یعنی بدون داشتن تکیـه گاه حتی گرفتن دست با گام هایی استـوار راه اومدی ……
    مـن زیـاد نمیدونم. اما خـواب های اینـچنینی با توجه به شرایط ، ریـشه در ضمیر ناخوداگاه دارن که همیشه هم درست هستن. اینکه تو در عمـق لایـه های درونـی شده ذهنت یا بهتر بگم همون ضمیر ناخوداگاهت ، هنــوز قـدرت اولیـه خـودت رو بـاور داری. فکر میکنم این علامت خوبیِ ، چون نشـون میده که تـو قابلیـت تغییــر مسیــر فعـلی و پیـدا کردن مسیــر خود اصـلیت (خودی که باید باشی) رو داری. ضمیــر ناخوداگاه از نهایت عمق وجود میاد و گاهی خودش و در قالب یک خواب نشون میده تا شاید تلنگـری بزنه ؛ معمولا اشتباه هم نمیکنه. نمیدونم ، شایـد یه جایی خیلی اتفاقی گـم اش کردی ……


  3. بنفشه در 11/15/09 گفت :

    سلام ویولت عزیز
    با خوندن این پست با تمام وجود برای سلامتیت دعا کردم.امیدوارم که به زودی زود بتونی رو پاهات وایسی و برقصی عزیزم


  4. سينا در 11/15/09 گفت :

    من در خوب شدن تو شکی ندارم. دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره.


  5. آفرین در 11/15/09 گفت :

    دعا می کنم روزی بتوانی با گامهایی استوار قدم برداری.


  6. زهرا در 11/15/09 گفت :

    باسلام به دوست عزيز.داشتم مقاله ي درمان ام اس با طب سنتي رو مي خوندم ياد شما افتادم.لينكشو بهتون ميدم سر بزنيد فكر كنم مفيد باشه.http://zaloo.ir/post/45

    violet در تاریخ سپتامبر 15th, 2011 ساعت 10:40 ب.ظ پاسخ داد :

    ممنون از توجه ات


  7. soltan در 11/15/09 گفت :

    امان از قر وقتی تو کمر جم بشه!


  8. سیندخت در 11/16/09 گفت :

    چقدر خوبه که آدم گاهی هم خواب های خوب ببینه… الان که من نه تو بیداری خوبم و نه تو خواب…


  9. صبا در 11/16/09 گفت :

    سلام انشالله که هر چه زودتر تو بیداری س طبقه را یه نفس برین بالا .