چشمهایش

نظر من در مورد کتاب “چشمهايش”
اگه بخوام از ديد سياسي نگاهش کنم.کاملا برام ملموس بود و تکرار مکررات!!! بخصوص تو اين روزها و عجب در عبرت نگرفتن از تاريخ معاصر.
با هرسه شخصيت داستان و بخصوص خداداد همذات پنداري داشتم.
ولي از ديد عشقي و عاطفي به نظرم غيرملموس و تا حدي جفنگ اومد.
احساس ميکردم دقيقا داستان از ديد يک مرد سن بالاي ِ لمس نکرده يک عشق زميني! و شايد هم آسماني نوشته شده و خوش ِ با تصورات خودش.
باز هم تکرار خودشيفتگي آقايون ايراني و باور اين تصور که کاملا مجازه يک دختر جوون عاشق يک مرد با تفاوت سني زياد(شما بخون جاي باباش) بشه و تا آخر عمرش بسوزه و بسازه(آرزوي اغلب آقايون ايراني)اصن حق مسلم يآقایون ه.
من کتاب رو از اين زوايا ديدم و جذب نشدم و اگه باز هم کسي بهم پيشنهاد بده،راغب نيستم مجدد بخونمش.
به نظرم بعد عاطفيش به درد نوجوونها ميخوره که هنوز خامند و منتظر يه شاهزاده بر اسب سفيد سوار.
و از بعد سياسي هم از بس دارم تکرار وقايع مي بينم ديگه حالم بهم مي خوره که بخوام درموردش بخونم.


نظرات شما


  1. نازی در 11/22/02 گفت :

    از داوگ عزيز ممنونم به خاطر هم دردياش وازون جايي که ۱ نازی ديگه هست که انقدر حالس خوبه که تو زمانی که بچه ها دارن ژر ژر ميشن عيد رو تبريک ميده من اسمم رو ميذارم نازي ي.
    ضمناْ بچه ها ۱۵ روز شد هيچ خبری از دوستم نيست!فقط ۱ تلفن که خبر از قفس مي داد


  2. شادی در 11/22/02 گفت :

    سلام من تعجب ميکنم که شما تازه اين کتابو خونديد چون برای هم سن و سالهای ما اين کتاب مال ۲۰سال پيشه اون موقع هم به لحاظ شرايط زمان و هم سنی کتاب جذابی بود ولی الان مطمئن هستم منم اگه يک بار ديگه بخونم همين نظر شما رو دارم
    ____________________
    موقع دبستان یا راهنمایی خونده بودمش ولی هیچی یادم نمی اومد


  3. سحر در 11/22/02 گفت :

    سلام
    من ديروز اين کتاب و تموم کردم اصلا دوسش نداشتم مخصوصا از ديد عاطفی به نظر من البته اصلا به نقطه اوج نرسيد همش يه سری مطالب رو برای تعريف کش ميداد تعليق داستان زيادی شده بود من که بعضی قسمتاشو با دور تند خوندم و بازم از قلمش لذت بردم و کنار هم چيدن کلماتش


  4. ساتين در 11/22/02 گفت :

    موافقم بعد عاشقانه اش هم به نظرم غير واقعي و نچسب اومد


  5. مهديه در 11/22/02 گفت :

    من در مورد این کتاب کاملا با نظرت مخالفم #angry
    ______________________
    مخالفی که مخالف باش دیگه چرا عصبانی؟


  6. Hossein در 11/22/02 گفت :

    با این اوصاف به نظر میاد از اینکه وقت خوندنشو پیدا نکردم خیلی ضرر نکردم ولی امیدوارم کتابهای بعدی رو بخونم


  7. ژه در 11/22/02 گفت :

    آفرین
    نقد خوبی بود#flower
    اغلب مردم فقط تعریف کردن آبکی رو بلدن


  8. Never Land در 11/22/02 گفت :

    اره.شخصیت پردازی ها محکم بودن طوری که باهاشون همذات پنداری هم می کردی!
    از دید عاطفی ناپختگی داشت و قابل لمس نبود و یک سری خطوط قرمز…خوب نویسنده ایرونی بوده!
    موافقم.کتاب جذابی نیست.منم خودم شخصا کتاب ایرانی نمی خونم…نویسندگان محترم ایرانی اغلب از پیش داوری و نتیجه گیری می کنن که دیگه جایی برای بحث و سوال باقی نمی مونه.
    درمورد این تکرار خودشیفتگی اقایون و حق مسلم هم مخصوص اقایون ایرونی!اینا دیگه نخ نما شده…مگه اینکه تو همین قصه ها و داستان های خیالی اتفاق بیافته#laugh …حالا تصور من این بود که هدف نویسنده از اوردن این اختلاف سنی زیاد نشون دادن اینه که عشق سن و سال نمی شناسه و افراد حتی با تفاوت سنی زیاد هم (جای بابا!) می تونن جذب هم بشن و یا حرفی برای گفتن داشته باشن!!!
    چقدر دیدگاه هامون فرق داشت#tongue
    پشیمون نشو ویولت جون.اینم یه تجربه ای بود…#winking
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    آره موافقم که عشق سن و سال نمی شناسه ولی اگه خدای نکرده یه پسر مثلا 30 ساله عاشق یک خانم 50 ساله بشه،آخر خرییتشه!!!! ولی برعکسش کاملا مجاز و حقیقی وطبیعی و اصن مصطلح و حق مسلمه#winking


  9. Never Land در 11/22/02 گفت :

    به کامنت ۵:
    درمورد جنسیت معرفی شده ات مطمئنی؟#grin … #laugh …حالا گریه نداره که زار می زنی!! #rolling
    —————————————–
    توجه کنید که قوانین حقوقی و انسانی ایران با همه جای دنیا کاملا متفاوت و برعکس ه …#laugh
    طبق این داستان ایرانی این اختلاف سن با این شدت!!! صحیح ه و موردی نداره و البته که در حق کسی هم اجحاف نمی شه و شاید اصن باید همین طور باشه؟!اما برعکس اش کلاهبرداری و یا حتی خریت ه محضه؟!!! …
    #thinking …
    دیگه نیازی به توضیح نیست که فلسفه این قوانین از کجا اب می خوره…#cry


  10. مريم گلي در 11/22/02 گفت :

    پس با اين تفاسير اصلا به شو شو نگم كه بره بگرده برام پيداش كنه ؟؟؟ظاهرا زياد جذاب نبوده
    #tongue
    بي زحمت يه كتاب جديد بگو كه ايندفعه زودي برم دنبالش#thinking
    #hug


  11. بهناز در 11/22/02 گفت :

    من اين كتاب را نخوندم، ولي تو اين سن كلاً دوست دارم كتابهايي را بخونم كه همه چيز را زياد توصيف نكنه و راجع به مسائل سياسي هم نباشه، ولي ۲۰ سال پيش شايد از اين مدل كتابها لذت هم ميبردم.
    من هميشه فكر ميكنم كه ما كتاب ميخونيم كه بتونيم ازش تو زندگيمون استفاده كنيم، ولي خيلي از كتاب خونها را مي شناسم كه، كتاب خوندن خودشون را يك حسن بزرگ ميدونند، و حتي بعضي وقتها با اون پز هم ميدهند. و همه جوركتابي را ميخونند و نقد هم ميكنند، و معمولاً هم هيچ كتابي هيچ اثري روي رفتارشون نميذاره.


  12. شبنم در 11/22/02 گفت :

    میدونی مامان من میفکرم تو اون دوره چون عشق یه موضوع مثلا بچه بازی تلقی میشده بخاطر اینکه بتونن تو زندگی جاش بندازن اومدن رسمیش کردن!
    اونوقت مثلم! من که 15سالمه انتظار ابس که هیچی مامان خر سفیدم ندارم کلا از گوشه دویوار میرم مدرسه از گوشه دیوار میام خونه!
    ولی خوارج از شوخی به درد همون 57 ها میخوره!
    همین و دیگر هیچ!#hug


  13. تیرداد در 11/22/02 گفت :

    خوشمان آمد از این کارت!!!میشه یه کتاب دیگه رو برای بحث بذاری لطفا!


  14. دات در 11/22/02 گفت :

    کشیدن چشم ها در غربت و تبعید هم واسه جنس مؤنث رویاییه!!
    خیلی از زن ها هم دچار این توهمند که به خاطر جذابیت زنانه می تونند هر کسی رو اسیر خودشون کنند.
    نه، به نظرم کفه ترازو به سمت آقایون نبوده.
    تو این داستان می شه هم شکوه و هم مسخره بودن عشق رو دید.
    کلاً، البته، قبول دارم که داستان جذابی نیست.


  15. باران در 11/22/02 گفت :

    وای چقدر اين جاشو جالب نوشته بودی
    اصلا حق مسلم آقايون#applause


  16. ماه مون در 11/22/02 گفت :

    راستش من زیاد نقد بلد نیستم ولی با اینکه بزرگ علوی رو دوست دارم ولی ارتباط نزدیکی با کتابش نتونستم برقرار کنم شاید اگر سنم کمتر بود برام جذاب تر به نظر می رسید.


  17. Never Land در 11/22/02 گفت :

    به کامنت ۱۰:
    ميگم ديگه کار شما راحت شد…#hug
    ما خوندیم و این همه تفسیر کردیم!!که حتی از خود کتاب هم پیجیده تر شد؟!
    میگم اگه بازم کتابی معرفی شد شما دیگه دنبال این کتابا نگرد!ما می خونیم و نتیجه رو با شما شیر می کنیم…#tongue


  18. سلام ویولت
    کتاب را سه بار خواندم. نه تازگی ها . اخرین بار به نظرم خیلی همین هایی که گفتید.
    یک کم دور از ذهن الان من اشت.
    خودت بهتر شدی. جوجه؟


  19. راه سبز در 11/23/02 گفت :

    مانیفست نهایی جنبش سبز با هم اندیشی بیش از صد متفکر ایرانی و با امضاء اقایان موسوی و کروبی منتشر شد. این منشور در برگیرنده رویکردها و اهداف حامیان جنبش سبز است .
    متن نهایی این سند تاریخی :
    http://www.rahesabz.net/story/33116/
    ( رسانه شما هستید)


  20. آذین در 11/23/02 گفت :

    ویولت جان،
    من هم این کتاب رو چند سال پیش خوندم، و یادمه دقیقا حسم بهش شبیه همین بود که تو نوشتی.
    به نظرم خیلی عشق (با وجود این که از کلمه مد خوشم نمی آد، اما) شاید بشه گفت د مده ای بود !!
    خدا رو شکر کردم که اون زمانا به دنیا نیومده بودم. تو اون جامعهء پر کلیشه. کاملا هم معلوم بود از فکر و خیالات و توهمات یه مرد به قول تو سن بالا در اومده. دلم می سوزه که اینا کارای به اصطلاح متفکرین مملکت ما بوده. همینه که کارمون یه اینجا رسید دیگه!
    اما هنوزم عنوانش به تظرم جاذبه داره. چشمایش.


  21. آذین در 11/23/02 گفت :

    البته اينم بگم کارای ديگه شو درست نمی شناسم. در باره اين يکی دارم می گم.


  22. علی در 11/23/02 گفت :

    ببخشید ولی اساتید ادبیات کاملا نظر عکس دارن … بزرگ علوی و جفنگ … ! فکر کنم با پیش زمینه ی فمینیستی خوندیش …!!!!
    __________________________________
    من نظر شخصیم رو گفتم نه به عنوان یه متخصص بعنوان یک زن و خواننده کتاب