تجربه ایی زیبا

فکر می کنم چقدر سخته که رابطه ایی در گذشته وجود داشته باشه با شدت و حدت تمام و به هر دلیلی این رابطه قطع شه و فقط ازش یه خاطره باقی بمونه،یک خاطره نه چندان بد… سالها بعد،این دو نفر با هم روبرو شن در حالیکه هر کدوم تو یک رابطه دیگه اند.
اینکه از رابطه موجود راضی هستند یا نه،خودش بحثی مجزا می طلبه و از شدت بیدار شدن حسهای قدیمی می کاهد یا برعکس می افزاید.
ولی عجب برگشت گندی میشه در حالیکه تو قادر به هیچکار و عکس العملی نیستی و فقط باید وایستی و به بازی سرنوشت پوزخند بزنی… برای هیچ کسی آرزو نمی کنم چنین تجربه ایی رو.
ولی برعکسش اگه بعد گذشت سالها در حالیکه بزرگتر و پخته تر شدی به عشق دوران جوونیت برسی و از قید قیود هم آزاد باشی و باشه… عجب حس زیبا و سکرآوری ه.


نظرات شما


  1. پریسا در 10/14/12 گفت :

    تائید میشود!خیلی حس جالبیه ولی 1-2 روز بیشتر دووم نداره


  2. #flower
    اول شدم اره ؟
    خوشحال باشم ؟
    به نفر اول جايزه ميدين؟
    اميدوارم موفق باشين و حالتون روز به روز بهتر بشه.#flower


  3. سما در 10/14/12 گفت :

    .فکر کنم حس بدی باشه هر دوشون.


  4. عطربرنج در 10/14/12 گفت :

    واقعا سکر آوره…اما من هیچ وقت آروش نمی کنم…
    چون الانم رو بیشتر از گذشته ها دوست دارم…


  5. پزشک تنها در 10/14/12 گفت :

    سلام
    خسته نباشی
    من با داستانهای از زندان آپم


  6. سینا در 10/14/12 گفت :

    حالت اول رو با تمام وجود حس کردم و می دونم چی می گی. فکر کن سالها عاشق بی قرار یکی باشی و بعد به دلایلی هر کدوم برین به راه خودتون و بعد تو و همسر و بچه ات بخواهین با اون و همسر و بچه اش رو برو بشین و سلام علیک کنین. به نظرت توی این موقعیت ما داریم به سرنوشت پوزخند می زنیم یا سرنوشت به ما؟ #thinking
    #flower #heart
    __________________________
    به نظرم سرنوشت به ما


  7. ویولت عزیزم خیلی این حس را قشنگ و زیبا توصیف کردی…و البته اینکه کاملا با شما در این مورد اتفاق نظر دارم…
    از شدت بیدار شدن حسهای قدیمی میکاهد…این جمله واقعا بی نظیر بود….ممنونم


  8. ماندانا در 10/14/12 گفت :

    مورد دوم کمتر پیش می اید یک جور رویاست ولی اگه پیش بیاید خیلی لذت بخشه#flower


  9. الهه در 10/14/12 گفت :

    سلام ویولت
    بیا و به وبلاگم سر بزن


  10. چششششششششششششششم شما روشن. بازم چشم شما روشن سلام ویولت. واقعا فکر کنم سکر اور شه. مثل شراب کهنه اونم تو داستانها شنیدم.


  11. محمدرضا ~.~ در 10/14/12 گفت :

    عجب حس زیبا و سکرآوری ه.


  12. فريد در 10/14/12 گفت :

    آررررررررررررررررررررره ؟؟#winking


  13. ارزو در 10/14/12 گفت :

    خيلی خیلی سخته . از ته دل ارزو می کنم کسی تحربه نکنه #nottalking #sad


  14. هیلا در 10/14/12 گفت :

    ویلی، از پارسال که جدا شدم ، هیچ خبری از شوهر سابقم ندارم. “هیچ” به معنای واقعی! 2 تا رابط دارم، اما نه اونا چیزی به من میگن و نه من ازشون میپرسم(سپردم که بهم چیزی ازش نگن). اما راستش برام جالبه بدونم چه میکنه. بعد از چند ماه به فرض زن گرفته یا زنش چه خصوصیاتی داره که من نداشتم؟ کاش میتونستم نامرعی بشم و دو روز تو زندگی جدیدش باشم، شاید به این نتیجه برسم که باید به فرض مغرور تر باشم ، مثل زن بعدی . یا اینکه بفهمم ایراد از تنوع طلبی خودش بوده، … خلاصه بدم نمیومد نامرعی میشدم مدتی #blush
    ________________________
    این یعنی اینکه دلت می خواد مطلوب اون باشی…چه اهمیتی داره که بخوای بدونی زن فعلیش چه خصوصیاتی داره تو باید طوری باشی که رضایت از خودت رو شامل بشه
    این و کسی بهت میگه که چنین تجربه ایی داره


  15. محمدرضا ~.~ در 10/14/12 گفت :

    عجب حس زیبا و سکرآوری ه.


  16. محمدرضا ~.~ در 10/14/12 گفت :

    عجب حس زیبا و سکرآوری ه.


  17. 7 در 10/14/12 گفت :

    آخرین جمله ها اگه اتفاق بیفتن خیلی هیجان انگیز میشه ……
    ولی اینم هست که بعد سال ها به این منطق برسی که اون آدمت نبوده ولی بازم وقتی میبینیش اون حس درونیت بیدار شه و دلت هرری بریزه پایین ! درست مثل اولین بار که بدون هیچ منطقی این اتفاق افتاد …


  18. ندا در 10/14/12 گفت :

    با سلام
    کسی که این قدر پاپند زندگی و عشق گذشته اش نبوده و وارد رابطه جدید شده ،‌خیلی ببخشید ولی غلط می کنه دوباره با دیدن قبلی فیلش یاد هندستون کنه!!!
    من اگه بفهمم یه همچین حسی پیدا کرده رفیق یا همراهم مثل آشغال پرتش می کنم بیرون از زندگیم.
    چنانچه این قدر مرد هستم که اگه خودم تو چینی شرایطی قرار بگیرم خودم رو بکشم!
    جمله دوم یعنی اینکه این قدر مطمئن زندگی می کنم که هیچ وقت کارم به این چنین حالتی کشیده نشه.
    خاک بر سر اون آدمی که نتونسته عشق قبلی اش رو فراموش کنه و به جاش کس دیگه ای رو جایگزین کرده.
    و بیشتر خاک بر سرش که با این همه محبت دیدن از جدیده و جدید ها !!! هنوز هم اونچنان کس خل و بیشرفه و بد تنبون اش شله که نه به این وره نه به اون ور و معلقه تو هوا…
    همش هم از حرص اش ناشی میشه
    که نمیدونه شهوت عظیم و مهار نشدنی اش با کدومش ارضا میشه!!!!
    که یه خود خواه هرزه بیشرفه و بس.
    به زودی زود یکی از همین آشغال ها رو قراره از زندگیم پرتش کنم بیرون. تازه کاملا دستش واسم رو شده عوضی بی صفت.
    تو هم اگه واقعا فکر می کنی تو شرایط اولی قرار گرفتی و بد به حالت شده برو یه فکر اساسی به حال خودت بکن. به نظرم آدم باید خیلی بدبخت و خاک به سر و سخیف باشه که این چینی حس ای کنه.
    تک تک جملاتم جدی جدی بود.


  19. doost در 10/14/12 گفت :

    man mored dovom baram pish oomad bad tarafam behem khianat kard fek mikardam kash hichvaght dobare nadide boodamesh


  20. نگین در 10/14/12 گفت :

    آدم ممکنه هر حسی پیدا کنه…ولی همیشه خودشه که تصمیم می گیره بهشون دامن بزنه یا تمومشون کنه…این از اون حس هایی که باید فراموش بشه


  21. فروردين در 10/14/12 گفت :

    ویولت عزیز من فک میکنم در دیدت نسبت به ملاقات دوست قدیمت تجدید نظر بکنی کمتر ممکنه اذیت بشی.
    با این آقای دوست بهتره بعنوان یه رابطه جدید نگاه بکنی ولی تو داری به عنوان یه رابطه قدیمی بهش نگاه میکنی. این یه رابطه جدید بین دوتا آدم جدید، تاکید روی کلمه جدید، است با یه فرق مثبت که یه پیش شناخت هم ازش داری.
    مثل یه آدم جدید که امروز میاد تو زندگیت حق انتخاب داری که ادامه بدی یا نه و چقدر درگیر بشی.
    خودت بهتر میدونی، فک کنم زیادی فضولی کردم.


  22. نقش خیال در 10/14/12 گفت :

    #flower


  23. آورا در 10/14/12 گفت :

    کره زمین گرد است. آدمها مدام به هم میرسند. مدام
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    واقعا گرده…گرد گرد


  24. مرجان.. در 10/14/12 گفت :

    نکته جالبی بود ويولت جان…
    تجربه ی من بود…خيلی دردناکه .خیلی زجراور…اما ..الان خوشحالم که کسی هست که کنارشه .. و با این حال .هنوز منو به نيکی و خوبی ياد می کنه..هنوز احساس عاشقانه اون روزا براش محترمه…هرچند که ديگه ماله من نيست…


  25. ناشناس در 10/15/12 گفت :

    از ترس اینکه این اتفاق نیوفته هیچ وقت سراغ کسی دیگه نمیرم با اینکه میدونی سمیه خانم تو به من بد کردی .
    نفرینت نکردم اما اگه یادت باشه دیدارو به قیامت گذتشتم چون میدونم اونجا دیگه یه بار مردم و دیگه نمی میرم


  26. پرتو در 10/15/12 گفت :

    این شرایط بالایی خیلی سخته و اون دیدن پایینی واقعا خاطره انگیز بیشتر شبیه معجزه اگه عملی بشه…


  27. حامد در 10/15/12 گفت :

    سلام.چطوری؟خوبی؟راستش منم مثله تئوام.ام اس دارم.امروز ۳امين ام ار ايو دادم نميدونم چرا اين همه از نتيجش ميترسم.خوابم نميبرد اومدم اينجا ازت روحيه بگيرم.


  28. حامد در 10/15/12 گفت :

    راستی تو فيس بوک هر چی گشتم نشد پيدات کنم کهBig Frown(


  29. shirin در 10/15/12 گفت :

    be nazaram dar har do halatesh on rabete hich vaght mesle rabete ghablish nemishe yani in faghat ye hese ke age behesh beresi mibini hich vaght donbalesh nabodi…


  30. شقايق در 10/15/12 گفت :

    اينه ديگه زندگی.
    من واقعا نمی دونم چه حسيه هر کدوم از اينا.
    اما خب. اينه ديگه زندگی.
    شاید خیلی مهم نباشه این اتفاق که بزرگش کنیم ..
    بالاخره برای هر کی پیش می یاد .


  31. امیر در 10/15/12 گفت :

    خطاب به ندا #16#،
    میخی که تو دیوار رفت رو شاید بتونی درش بیاری ولی اثرش رو دیوار همیشه هست، شما هیج وقت نمی تونی عشق قبلیت رو فراموش کنی چون جزئی ار وجودت هست واسه همین خیلی از ما اونو تبدیل به تنفر می کنیم.
    از طرفی شما به جای اینکه خودت رو بکشی بهتر با طرفت صحبت کنی و اگه نشد خیلی راحت بری کنار و خودت رو قربانی نشون ندی!!
    البته می بخشی منظورم شخص شما نیست ولی با این ادبیات و این همه خشونت!! شاید بنده خدا کمی حق هم داشته باشه!!


  32. Ed در 10/15/12 گفت :

    Neda jun, shoma ba khodet hesabi moshkel dari , pishe ravanshenas boro hatman


  33. ن گ ا ر ش در 10/15/12 گفت :

    سلام بانو..
    به نظر من هم بازگشت به حس های گذشته به طرز غریبی نوستالژیکه. خصوصا زمانی که فرد دیگری در این دنیا پیدا می شه که تو در ارتباط با اون، کوتاهی ها و اشتباهات گذشته رو تکرار نمی کنی و به این وسیله، یه رابطه ی خاصی شکل می گیره…
    ________________________
    توی تمام نظرات کامنت تو منطقی تر بود


  34. matin در 10/15/12 گفت :

    من همیشه دلم خواسته که آدم گذشته رو در آینده ببینم و اون لحظه رو تجربه کنم… نمی دونم… شاید بعدا پشیمون بشم…


  35. roya در 10/15/12 گفت :

    in daghighan zendegiye mane.ye dokhtare 22 sale .terme akhar.kheli sakhte 2 salo nim ba yeki bashi bahash zendegi koni bahash nafas bekeshi o on beshe hame kaset baad on ba birahmiye tamam bezare bere ,be hamin rahati ,CUT!!!!!!
    MIDONI SAKHTARESH CHIYE?
    in ke har rooz to uni majbori bebinish .har rooz jolo cheshmate o dare ezdevaj mikone,inam mohem nist vali in ke har rooz on dokhtario ke dare bahash ezdevaj mikone biyare daneshgaho….. kheli zajr avare. in ke on adam ye ekip doros kone o to uni hamehame az rabeteye ghabliye to on bakhabar bashe,in zajr avare ke vaghti miri uni hame cheshma barmigardan negat mikonan!nemidoonam ta hala to daneshgah kasi be khatere kasi ke dos dashte zajr keshide ya na? vali kheli sakhte!
    hala violetjan man tavane on rabetaro midam.rabetei ke tamoom shode vali 1 saleo nime dare azabam mide.
    hame chi tamooom shode,faghat ye mosht khatere ,ke onam azabam mide,ba negahai ke har vaght az kenaram rad mishe batahghir hamrahe.nemidonam gonaham chi bood ke kenar gozashte shodam na az tarafe on balke az tarafe ye kelase 60 nafare.shayad gonaham roras bodano mehraboniye.
    kheli sakhte beri az tahe delet pishe kasi ke dos dari o azash bekhay o on jolo daneshgah beyne on hame daneshjo behet tohin kone beyne on hame dokhtaro pesar.
    kheli sakhte beri khonasho zarfasho beshori lebasasho ghaza barash doros koni ,…………vali alan bahash gharibe beshi,akharesh behet bege man mikham zanam pak bashe,dos nadaram khoneye hich pesari bere!!!
    ________________________________
    شرایط خیلی سختی ه
    ولی تو داری تاوان یک سری ندونم کاری خودت رو پس میدی.تاوان کوچیک کردن خودت
    چون ظاهرا با این تعریفهایی که می کنی با چندبار برخورد طرف نشون میده که ارزش این همه فداکاری تو رو نداره
    حالا هم غصه نخور،چند سال دیگه از اون محیط خارج میشی و دیگه لازم نیست تحملشون کنی
    ولی درس بگیر برای رابطه بعدی که هرکسی ارزش”تمام” تو رو نداره


  36. ندا در 10/15/12 گفت :

    به امير
    جناب من کجا خودم رو قربانی نشون دادم؟؟؟
    شما اصلا حرف من رو نفهميدی
    تمام خشنوتت و عصبانيت من ازينجا بود که جس کردم نويسنده داره احساس قربانی شدن رو اعلام می کنه. کسی که برای من مرده ديگه.
    زندگيه ديگه. اين قدر منطق ام رو پرورش دادم که بتونه تو شرايط سخت زندگی جلوی احساسم رو بگيره و نگذاره احساسم اذيتم کنه.
    اصولا در يک رابطه تا جای ممکن از خود گذشتگی و هرررررررررررررررر گونه تلاشی برای حفظ رابطه می کنم
    وقتی کنار ميرم که بفهمم واااااااااااقعا نتيجه ای درکار نخواهد بود.
    هيچ وقت به خاطر غرورم يا مسائل اين چنين ای رابطه ای رو خراب نکردم
    که بعدش اگه ببينم کسی رو پشيمون بشم. اصولا وقتی تموم ميشه يه رابطه که يه ليست بيسار بسيار بلند دليل قانع کننده داشته باشم برای چنين کاری.
    و می دونم اين دروزه زمونه کسی اين کار رو نمی کنه
    به اين خاطر حرف من برای شما عجيبه
    بله جای ميخ تو دل می مونه
    اما اگه يه نفر رو واقعا دوست داشته باشی بايد به خوشی اون فرد خوش باشی. و اگه می بينی حضورت باعث به هم زدن آرامش اون فرد ميشه بهتره بری .
    عشق اقتصا می کنه که اينطور عمل کنی
    عشقی که فارغ از خودخواهيه
    اون بخش خودخواه وجود انسان هستش که از جای خالی ميخ رنج می کشه. اما اين حس کاملا مهار شدنی هستش با کمی تقکر و تعقل و حق به طرف مقابل دادن.
    حرفم اينه
    بابا مگه خودت تموم نکردی رابطه رو (از نظر من وقتی يه آدم وارد رابطه ديگر ميشه که رابطه قبلی رو تموم کرده باشه)
    پس تيريپ ناراحتی و افسردگی گرفتن خيلی بی معنی است.
    تو روزی که می خواستی پا توی رابطه دوم بگذاری بايد به اين چنين روزی فکر می کردی و خودت رو آماده می کردی.
    يکی هست معشوق اول اين قدر براش بزرگه که نميره سراغ کس ديگه
    بکشيش هم نميره
    حالا يا معشوق براش بزرگه
    يا تعهد کرده با خودش
    که به خاطر خوشبختی اون ازدواج نکنه و هميشه حواس اش باشه اگه يه روزی برگشت خوب باهاش برخورد کنه
    کل زندگيش ميشه اون
    حتی اگه دور ازش باشه
    اين چنين فردی شايد به گزينه دوم برسه و براش لذت بخش هم باشه
    چو ن ثمره تلاش و وفاداری اش رو داره می چشه
    اما اينکه بخوای بهونه بياری که برای فراموش کردن رابطه اول رفتی با کلی آدم ديگه و اونام ارضات نکردن
    اين ديگه مشکل خودته
    تو نه به اولی پايبند بودی- نه به دومی و ها و بی نهايت بعدی هاش
    حق نداری منت ای سر اولی بگذاری که بخاطر تو من فلان کردم-
    و حق هم نداری شاکی بشی…


  37. ندا در 10/15/12 گفت :

    به امير
    ۱- منظور از کشتن خودم کشتن نفس اماره خودم بود. سو تعبير نفرماييد.
    ۲- من از عشق قبلی ام هيچ حسرت ای به دل ندارم. چون منطق خودم مبنی بر تموم کردن رابطه رو ميدونم. ميدونم که دقيقا چرا اين کار رو کردم. چند درصد به خاطر خودم بود چند درصد به خاطر اون بود و چند درصد به خاطر ديگران.
    همه جيز رو خوب خوب خوب می دونم. وتقی رابطه ای رو تموم می کنم که تمام اين ها ملکه ذهنم شده باشه.
    شما اين چهره خشن من رو نبين.
    من دو رو دارم
    يه روی فوق العاده مهربان و دست و دلباز
    و يه روی خشن
    معمولا روی خشن من ديده نميشه
    مگر اينکه در موارد بسيار بسيار نادر قرار گرفته باشم. که از شانس شما اين بار ورودم به اينجا اين گونه است.
    ۳- طوری زندگی کن که حسرت نخوری.
    نه حسرت گذشته . نه حسرت آينده . نه حسرت حال
    من اينطور زندگی کردم
    و تمام افتخارم تو زندگی به همينه
    حسرت ندارم
    اما ميدونم اکثر انسان ها اينطور نيستند. حسرت می خورند چون زمانی که بايد مهربان می بودند نبودند
    زمانی که می بايست بخشنده می بودند نبودند
    خوب بايد هم حسرت بخورند
    من حسرت نمی خورم
    چون از اول تمام صفات خوبم رو دارم
    شايد عيب اش اين باشه که خودم خيلی ضربه بخورم
    دقيقا عيب رفتارم اين هست
    اما فايده اش اينه که به ديگری ضرر نميرسونم. و بدون حسرت زندگی می کنم.
    من دو تا عشق رو قطع کردم تا حالا
    و الان تکلییفم با خودم روشنه اگه روزی جایی این دو آدم رو دیدم
    چه تعهد داشته باشم و چه تعهد نداشته باشم چطور با این دو آدم برخورد می کنم.
    از هیچ کدوم هم کینه ای ندارم. براشون دعا هم می کنم و نهایت خیر رو هم میخوام.
    اما میگن اگه یه نفر بهت بد کرد-مشکل از اونه اما اگه همون نفر بار دوم بهت بد کرد مشکل از خود توست
    من تمام فرصت هام رو برای جبران کردن اشتباه به طرف میدم
    اصولا رابطه ای رو قطع نمی کنم
    ولی اگه قطع کردم محااااااااااال ممکنه برگردم
    من تو هوا زندگی نمی کنم
    و طرفدار حزب باد نیستم


  38. roya در 10/15/12 گفت :

    are har kasi arzesh nadare,vali arzeshe adama chejori moshakhas mishe violetjan???ba harfashon karashon???barkhordashon?
    man khodamo be on tahmil nakardam ke ,on 1 sal faghat eltemas kard ba man bashe,enghad ghasamo aye avord o az eshghesh goft man bavaresh kardam vali dorost zamani ke manam behesh adat kardamo delbaste shodam gozasht raft.khodam midoonam chobe faceamo khoshgelio mohebate bish az hadamo khordam dg be hich mardi nemitoonam ziyad etemad konam.
    khodam ham midoonam tavane nadonam kariyamo midam.khodesham goft vaghti azash porsidam ke chera in karo ba man kardi ye kalame goft HAGHETE!!!
    hamin ino goft o baadesham goft kheli vaghte kase dgiro dos dashte vali delesh vasam misokhte o nemitoneste bege vali hala nemitone tahamolam kone goft haghet bood goft dg hich vaght sedaye mano nemishnavi baad ghat kard telfono,man hamoonjor goshi be das matam borde bood .
    faghat doa kon kabosam tamoom beshe.


  39. اميد در 10/15/12 گفت :

    به ندا شماره 16
    shut up !!! u r such a shit !!!


  40. آوا در 10/15/12 گفت :

    من 18 سالمه و امسال کنکور دارم …
    ول واقعا موندم بالاخره با این پسرا باید دوست شد ؟یا نه؟ مدل شخصیت من جوری هست که اصلا نمی تونم بگم الان با اینم حالا اگه به هم نخوردیم جدا میشیم بعدی (برای همینم هست که تا الان با کسی دوست نشدم)
    مسلما اگر زمانی با کسی دوست بشم به خونش نمیرم حتی اگه مرز ازدواج هم باشیم
    میشه لطف کنید شمایی که تجربه دارید منرو راهنمایی کنید…


  41. الهام در 10/15/12 گفت :

    من با کامنت ۲۷ واقعا موافقم.
    راستش حدود ۴ساله با کسی که از فاميلای دورمونه دوستم.از اول هم ميدونستيم به درد هم نميخوريمُ فقط قرار بود دوست هم باشيم و رفیق تنهایی های هم..هر دو اولین عشق هم بودیم و خیلی به هم وابسته شدیم اما من همیشه این فکر آزارم میداد که اگه بعد سالها هرکدوم جداگانه تشکیل زندگی دادیم و باز هم رو دیدیم چه حسی پیدا میکنیم؟ آیا هر ۲زندگی موفقی داریم در اون زمان یا نه…
    اما اين آخريا واقعا بعضی رفتاراش برام غير قابل تحمل شده و واقعا با تمام وجود حس ميکنم که با اينکه از اول ميدونستيم که به درد زندگی با هم نميخوريم اما با فداکاری و عشق آتشينی که اولای هر رابطه ای هست و بيشتر تصميماش براساس احساسه تا عقل ؛ تحملش کردم.
    و حالا تو فکر جدايی هستم…
    با اینکه خیییلی با هم خاطرات خوش داشتیم اما حس ميکنم اگه در آينده ببينمش اندازه الان بهش حس علاقه نخواهم داشت چون با تمام وجود به اين نتيجه رسيدم که با اون خوشبخت نميشدم.اما ممکنه يادآوری بعضی خاطرات خوش گذشته يکجورايی احساساتمو غلغلک بده…
    فقط با تمام وجود از خدا ميخوام که اون واقعا در زندگی آيندش خوشبخت باشه و به مشکلی بر نخوره…
    خيلی بحث به جايی بود ويولت جان
    واقعا دلم ميخواست در مورد اين مشغله ذهنيم با یکی حرف بزنم.
    مواظب خودت باش #flower #winking


  42. ساتين در 10/15/12 گفت :

    گذشته واقعا گذشته و فکر نمی کنم ديگه حتی اون حس دوباره تکرار بشه
    برای من که اينجوری بوده


  43. بهار در 10/15/12 گفت :

    سلام ويولت عزيز؛
    من اتفاقی با وبلاگت آشنا شدم. چند تا از پستات رو خوندم و خوشم اومده و از اين به بعد دوست دارم بهت سر بزنم. اول بايد بگم که قشنگ می‌نويسی و راحت؛ نوشته‌هات خيلی به دل ميشينه.
    اما راجع به اين پست: حس اولی رو قبول دارم تلخه اما اگه اون دوتا تقصيری تو اون جدايی نداشته باشن خيلی تلخ‌تره. ولی دومی اگه من تو اون شرايط قرار بگيرم دوس ندارم رابطه‌ای دوباره شروع شه که من می‌ترسم از نابودی روياهای شيرينی که بعد گذشت سالها فقط زيباييهاش مونده.


  44. کامبيز در 10/15/12 گفت :

    حس خوبی نيست شبيه اين تجربه رو داشتم .


  45. بهار در 10/15/12 گفت :

    ویلی یاد سینما پارادیزو افتادم#heart اگه ندیدیش حتما ببین که مطمئنم خییییییییلی خوشت میاد#kiss #winking
    ________________________
    قبلا دیدم
    یکی از شاهکارهای سینماست


  46. 40tike در 10/16/12 گفت :

    ma ke vasamoon pish oomad va hesi nashtim yani faghat ye soal gooshe zehnam miparid biroon ke chi shod aslan az avalesh az in baba khoshem oomad? fek konam on moghe saresh ein kafe daste man khali nabood! n faghat tozihe ghaziyeh vase aghamoon dar hozooreh bradaram yekam khejalat avar bood! na az oon lahaz ha az in lahaz ke chetori behesh beghabooloonam ke man asheghe in yaroo boodam Smile


  47. ctzen در 10/16/12 گفت :

    سلام
    بروز کردم #smile


  48. eskimu در 10/16/12 گفت :

    فکر می کنی کی می تونی از قيد قيود آزاد شی ؟
    نکنه الان پخته شدی ما رو خام خام خوردن می دونی ؟ به هر حال فردا خورشيد طلوع می کنه / شايدم نه شايدم بسه ديگه
    سلاملکم


  49. سام در 10/16/12 گفت :

    سلام
    راستش تعجب کردم . اين نوشته دقيقآ وصف حال منه . و شايدم خيليای ديگه. دقيقآ همونطور ی هست که نوشتی . يه عشق آتشين در دوره جوونی و به هر علت قطع اون رابطه و… بعد از چند سال ديدار مجدد که راهی نيست و فقط بايد خاطره های خوب و يا بد رو مرور کنی و افسوس عمر رفته و لحظات گذشته .


  50. هاله در 10/16/12 گفت :

    سلام خانومی…………ديشب خوابت رو ديدم…يه لباس سبک لباس اون هنرپيشه فيلم کازابلانکا پوشيده بودی#smile خيلی شيک بود و يه کمربند باريک از اون قديميا بسته بودی……..جالب بود حتی يادم مونده پاهای سفيد و کمی تپلی داشتی#eyelash جالب تر اينکه اومده بودم پيشت و يه رازی رو می خواستم بهت بگم #winking ولی قضيه راز جدی هست و کلا يک ماهه رفته رو اعصابم!!! يادمه حس خوبی داشتم و دلم می خواست بهت بگم و خالی بشم#hug
    بعدشم يادمه خيلی گرفتار بودی و تند تند راه می رفتی……….
    حالا اگه يادته چی بهت گفتم پيش خودمون می مونه ديگه؟؟؟؟؟؟؟؟#winking


  51. آشنا در 10/16/12 گفت :

    فکر ميکنم بسته به نوع رابطه و علت قطع اون اين حس متفاوت باشه ولی هرچی هست اون حس سابق با اون کیفیت هرگز برنميگرده


  52. به رویا : کامنت ۳۳ و ۳۶ در 10/16/12 گفت :

    رويا جان؛ بيشتر سختی ای که داری ميکشی بخاطر اينه که خيلی از افراد دوروبرت از قضيه خبر دارن ؛ مطمئن باش خيلی از اونايی که ازت فاصله گرفتن بخاطر اينه که يه وقت حرف و حديثی پيش نياد… اتفاقا اينکه هر روز طرف رو ميبينی خيلی خوبه؛ چون اگه تو رو ببينه که خوش تيپ تر و بيخيال تر از هميشه داری به زندگی ادامه ميدی حسابی حالش گرفته ميشه…ميدونم خيلی سخته که خودت رو بيخيال نشون بدی ولی اينکار رو بکن و ببين خودت چقدر حالت بهتر ميشه؛ اينکه آدم کسی رو دوست داشته باشه و بره خونه اش هم يه کار کاملا طبيعيه…بخاطر اين موضوع احساس گناه نکن…همه ما اين کار رو يه بار حداقل انجام داديم…حالا يکی مثل تو خيليها ازش خبردار شدن يکی هم کسی ازش خبردار نشده…بعضی از آدما چه زن و چه مرد بيشتر دوست دارن که طرف مقابلشون بهشون دروغ بگه و بگه من هيچوقت از اين کارا نکردم! بذار دلشون به اين دروغا خوش باشه عزيزم… رويا جان دلم ميخواد از شنبه به بعد وقتی با اون جمع روبرو ميشی با اعتماد به نفس کامل و خونسردی هرچه تمامتر باشه…بعدش بهمون خبر بده که که چه احساس خوبی پيدا کردی#flower


  53. مرجان در 10/16/12 گفت :

    سلام ويولت عزيز
    اگر برات زحمت نيست منو راهنمايی می کنی که چطوری از همراه اول خط اينترنت بگيرم .
    _______________________
    بلدنیستم


  54. زهرا در 10/16/12 گفت :

    من اسمش رو گذاشتم: وقتی آدم دچار میشه!! گاهی ضربان قلبت اونقدر تند ميشه که حس ميکنی نميتونی هيچ حرفی بزنی و صدای قلبت رو انگار همه میشنوند . گاهی صداقت چشماتو نميتونی پنهان کنی و احساس ميکنی رسوای جهان شدي. اونوقته که ديگه دچار شدی! حسی پر از رنج و لذت.


  55. مرجان در 10/16/12 گفت :

    َعزیزم اگه برات امکان داره یک خط ADSL که خوب باشه بهم معرفی میکنی ؟!. شرمنده که مزاحمت میشم
    _________________________
    همشون لنگه هم اند
    شاید شاتل…


  56. اينبار آمده ام تا بيشتر از اينها در کنار هم باشيم…
    سوغاتي اين روزهاي دوري
    آدرسي براي
    دانلود رايگان مجموعه «يک بحث فمينيستي قبل از پختن سيب زميني ها»ست
    منتظرتان هستم
    با دو تا شعر
    و کلي خبر و لينک خوب
    و غم هاي مشترکمان که هرگز تمام نخواهد شد
    هرگز…


  57. یاسمین در 10/17/12 گفت :

    ویولت جان این پستت رو به فال نیک می گیرم شاید انرژی عمیق این پست برام ارمغان اومدن دوباره اش بعد از 4 سال باشه
    چه قدر سکراور…………..
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    پس ایام بکام


  58. ن گ ا ر ش در 10/17/12 گفت :

    ممنونم خانوم!
    خوش می گذره؟‌دایی خوبند؟
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    خوبند ممنون


  59. مرجان در 10/17/12 گفت :

    ويولت عزيز
    ممنونم از راهنمایی شما
    در پناه حق#flower #kiss


  60. ستاره** در 10/17/12 گفت :

    ویولت جان سلام :هی میام می بینم آپ نکردی امیدوارم خوب باشی این پستت برام یه کم دردناکه خاطره خوبی ندارم خیلی سخت گذشت ولی خوشحالم که گذشت خوب توصیف کردی .
    به مرجان کامنت51:اگر میخوای اینترنت همراه اولتو فعال کنی،باید بری به سایت همراه اول اونجا باید GPRSرو فعال کنی،که اینم مراحل داره که خود سایت توضیح میده
    اگرم نخواستی میتونی بری به یکی از دفاتر خدمات ارتباطی اونجا برات انجام میدن. هزینه ای هم نداره اینم آدرس سایت
    http://mci.ir/web/guest/home


  61. آيريس در 10/17/12 گفت :

    سلام
    من هم بعد ۵سال عشق قديمی ام رو پيدا کردم و فهميدم که اونهم منو تو اين سالها وحتی همون زمان که با يکی ديگه بود دوست داشته.
    بهم ميگه عشق قديمی اما حالا ديگه عوض شده و ميگه تجربه های اين مدت اونو تبديل به يه پسرسرسخت کرده و به همين راحتی ها تن به ازدواج نمی ده!با اينکه خيلی دوسش دارمُُُ عاشقانه می پرستمش اما نمی تونم اين رفتارشو تحمل کنم.
    با تمام دلتنگی وسختی های زياد دوريش اونهم حالا که بعد اينهمه مدت پيداش شد ومهمتر اينکه اونهم دوسم داشته و داره ازش جدا شدم ….
    برام خيلی سخت بود که عاشقانه همه احساسمو تقديمش کنم اما اون منو فقط واسه دوستی بخواد !دلم واسش تنگ شده و پر مزنه واسه ديدنش وشنيدن صداش اما ….
    هنوزم دوسش دارم هنوزم عاشقشم.
    اره حس قشنگيه بعد يه مدت طولانی ببينی عشق قديمی تو و بفهمی احساس اون رو.اما ….
    چرا وقتی بزرگ ميشيم فکر ميکنيم بايد خيلی عجيب باشيم و خواسته هامون از دنيا عجيب تر !!!
    دل تنگم .کاش بعد ۵سال نمی اومد اينجوری ….#sad


  62. طلا در 10/18/12 گفت :

    پست جدید بذار خوب!


  63. بهاران در 10/18/12 گفت :

    با احترام به نظرات همه دوستان :من دقیقا با این موضوع روبرو شدم .اگر بعد از مدتها حدود ۱۴ سال بعد همدیگرو ببینید و همه اون لحظات شیرین و دوست داشتنی گذشته که بر گرفته از پاکی و قداصت دوران نوجوانی و جوانی باشه تمام اون تپشها وپشت پنجره منتظر نشستنها و روشنایی چراغ اتاقها و خیلی از خاطرات اون سالها زنده میشه انگار مربوط به دو یا سه روز قبل بودن.اون ۲ تا پسر داره و من هم دو تا فرزند …جدایی که از جانب من بوده نه اون حس بدی نیست ..داره زندگی می کنه موفقه ومن هم …الان هر از گاهی زنگ میزنیم از حال هم می پرسیم سالروز تولدامونو تبریک میگیم و دیگه از خاطرات شیرین اون دوران میگیم هر دومون از اون کوچه از اون محله از پشت اون پنجره ها رفتیم..پنجره هایی که باز کردن اون بارها وبارها از طرف بابام ممنوع شد اما من بی توجه به همه چیز شبها در زیر نور ماه ویا بعد از بارش باران بهانه می یافتم برای گشودنشون…اینا همه لحظات قشنگی بودن که در بهترین روزهای عمر هر کسی ممکن اتفاق بیفته ولی بستگی داره بعدا چطوری باهاشون کنار بیایی…فقط کاش قیود این دورمون کمی کمتر از گذشته ها بود#grin #grin #blush #laugh


  64. پویا در 10/18/12 گفت :

    من کلاً با این جور موقعیتها ناآشنام چون اصولاً وارد رابطه ی عشقولانه نمی شم ولی اگر یه زمانی یه روزی یه جایی یه همچین اتفاقی برام بیفته فک نکنم حالم زیاد بد شه. چیه؟ بی احساس خودتی#winking