ازدواج زنانی که ثبت نشده؛ مردانی ‌که فرار کرده‌‌اند

امشب مهمونی دعوتم.پس با توجه به شرایط جسمیم از صبح بای شروع کنم به انجام کارهام اعم از حموم رفتن و…وقتی بمونه میام و می نویسم.فعلا برای خالی نبودن عریضه!این مطلب رو مطالعه کنید.کسی چیزی در مورد خانه خورشید شنیده؟
«خانه خورشيد» تنها اميد ده‌ها زني‌ست كه بارها خودكشي ناموفق داشته‌اند، شب‌ها در پارك‌هاي سطح شهر سر مي‌كنند، در معرض انواع و اقسامي از وحشتناك‌ترين آزارهاي جنسي قرار دارند، زناني كه بارها زندان رفته‌اند و خانه اول و آخر خود را «خانه خورشيد» مي‌دانند…! اكثر زنان اين مركز، شناسنامه ندارند؛ ازدواج مادران معتاد در جايي ثبت نشده؛ و شوهرانشان آن‌ها را با چند كودك قدونيم رها كرده‌اند!
مادران و كودكان به جا مانده از روابط صيغه‌اي و موقت، بدون داشتن شناسنامه دست ياري دراز كرده‌اند..! «خانه خورشيد» مركزگذري ترك اعتياد زنان، جايي كه صد زن معتاد را با متادون سرپا نگه مي‌دارد، چارچوب اين خانه به روي زنان معتاد باز است… اما اين خانه قانون و مقررات دارد… مقرراتي كه با چاشني محبت همراه است…
لباس گرمي كه از نان شب هم واجب‌تر است
«متادون» شربتي كه 100 زن معتاد مثل يك داروي روزانه به آن نياز دارند و اصلي‌ترين بهانه‌ي ورودشان به خانه خورشيد، نوشيدن اين شربت است.
خوردن شربت متادون قانون دارد… جرئه جرئه‌ي آن بايد با نظارت پزشك مصرف شود. آخرممكن است زني با خودداري از مصرف شربت، آنرا بفروشد و مواد تهيه كند و يا به جاي خوردن آن، باز به سمت مواد مخدر برود…!
سوزن و سرنگ، نواربهداشتي، ک..دوم، لباس زير، يك ليوان چاي داغ و يك وعده غذاي گرم هم به زنان‌ مي‌دهند… لباس‌ گرم براي زنان از نان شب هم واجب‌تر است…!
تشويق و ترغيب زنان براي استفاده از قرص‌هاي ضد بارداري يكي از ضرورياتي‌ست كه مسئولان خانه‌ي خورشيد به آن تاكيد مي‌كنند…! بسياري از زنان تمايل دارند كه از طريق عمل جراحي و بستن لوله‌هاي رحمي ، ديگر بچه‌دار نشوند اما يكي از اصول اين جراحي، موافقت كتبي و امضاي همسرانشان است، درحاليكه همسران،اين زنان را با چند كودك قدونيم قد رها كرده و مفقود شده‌اند…! با اين كه تلاش زن بي‌نتيجه مي‌ماند، اما نمي‌تواند به روابط صيغه‌اي و موقت تن ندهد…!
مادران معتاد در نقش ساقي مواد مخدر
مادر است يا حداقل پسرش او را «مامان» صدا مي‌زند… اغلب وقتي با اين كلمه مواجه مي‌شود، دلش مي‌خواهد سيلي محكمي نثار پسرش كند تا ديگر مادر بودنش را به رخش نكشد! «مرضيه» مادر 38 ساله ته جيب‌هاي مانتوي كثيف و سوخته‌اش حتي پولي براي خريد يك جوراب بچه‌گانه ندارد… انگشتان پاي پسرش يكجا از دمپايي‌هايش بيرون زده و از سرماي اولين باران پاييزي سياه وكبود شده…!
مرضيه مي‌گويد:“ پولي بابت خريد شيشه و مواد مخدر نمي‌دهم؛ 10 بسته شيشه مي‌فروشم و صاحب كارم يك بسته مواد مخدر بابت دستمزدم مي‌دهد… اكثر دوستانم همين طور مواد مي‌فروشند؛ در واقع ما را به اسم «ساقي مواد مخدر» مي‌شناسند!”
مرضيه سيگارش را روشن مي‌كند و بعد از اينكه آب بيني‌اش را با صداي بلند تمام و كمال بالا مي‌كشد به مدير مركز «خانه خورشيد» آهسته مي‌گويد: پاهام زخم شدن، لباس زير داريد…؟!


پدري كه دخترش را شبانه براي مواد مي‌فروشد
سحريكي از زنان سرزمين خورشيد است… با دستپاچگي وارد اتاق مدير مركز مي‌شود و مي‌گويد: پدرم باز مي‌خواهد صحبت كند… اجازه مي‌دهيد؟
پدرسحر هم معتاد است، وقتي وارد اتاق مي‌شود سر به زير مي‌گويد: «سحر در خانه لب به غذا نمي‌زند، حرف نمي‌زند… بچه‌م ساده‌ست، نذاريد با زنان ديگر مراوده كند…!»
مدير مركز خانه خورشيد به پدر سحر مي‌گويد: «سحر اين جا هم غذا مي‌خورد و هم با ديگران رابطه دارد؛ خودتان بگوييد كه در خانه چه بر سر سحر مي‌آيد…» پدر سحر سرش را به زير مي‌اندازد و با مكث مي‌گويد:چيزي نشده… چيزي نشده…
مدير مركز در برابر كنجكاوي‌هاي خبرنگار ايلنا در مورد اين موضوع با نارحتي مي‌گويد: دخترش را شب‌ها در اختيار ديگران مي‌گذارد تا پول موادش را تامين كند…!
اما سحر كه مشغول قلاب‌بافي و بافتن ليف بود روايت ديگري از يك اتفاق تعريف كرد: «يك سال با بابام ترياك مي‌كشيدم، با پاي خودم اومدم خانه خورشيد از خونه بدم مي‌ياد، دلم نمي‌خواد خانه باشم… نا مادري‌ام چشم ديدنم و نداره…هم ازش بد مي‌ياد و هم ازش مي‌ترسم… از مادر خودم بي‌خبرم…!»
حتي يك تومان هم كف دستم نگذاشت!
سحر در مورد نگراني پدرش و اتفاقات شب‌هاي اخير مي‌گويد: «چند روز پيش يك ماشين من و پدرم و سوار كرد… راننده جوان از پدرم خواست تا يك سيگار بخرد و وقتي پدرم از ماشين پياده شد با سرعت حركت كرد، من و به خونه‌ي يكي از دوستانش برد و به من تجاوز كرد… حتي يك تومان هم كف دستم نگذاشت…!»
سحر عرق پيشاني‌اش را پاك مي‌كند و به يك زن ديگر كه توانايي حركت ندارد خيره مي‌شود و ادامه مي‌دهد: يك بار ازدواج كردم اما زمان ازدواج از معتاد بودنم حرفي نزدم در خانه بهانه‌گير بودم و بي‌جهت دعوا مي‌كردم… همسرم شك كرد و فهميد كه اعتياد دارم…! منو مثل يك سگ از خونه بيرون كرد و طلاقم داد!»
مركز كاهش آسيب اعتياد زنان خدمات روانشناسي و مدد كاري هم به زنان ارايه مي‌دهد؛ آموزش افراد داراي رفتارهاي پرخطر در رابطه با تزريق ايمن، رفتار جنسي سالم، نحوه استفاده از ک..دوم و راه‌هاي پيشگيري از ابتلا به ايدز و هپاتيت را در دستور كار دارد همچنين انجام رايگان مشاوره‌هاي مددكاري و روان‌شناسي، تست داوطلبانه (VCT) مددجويان در ارتباط با ويروس HIV و بيماري هپاتيت و واكسيناسيون عليه بيماري‌هاي واگيردار از ديگر اقداماتي است كه در خانه خورشيد ارايه‌ مي‌شود.
نگذاشتند خودكشي كنم؛نفرين به آدم هايي كه بي موقع سر مي‌رسند
مرضيه 29 ساله كه ساير زنان مركز گاهي او را «خوشگل خانم» صدا مي‌زنند، دو شب گذشته يك خودكشي ناموفق داشته…. جاي زخم طناب روي گردن از گوشه روسري‌اش پيداست…!
خودش مي‌گويد كه با كمربند مانتو خودش را آويزان كرده اما بند مانتو پاره شده و به قول خودش هنوز به مرگش در زندگي ادامه مي‌دهد…!
مرضيه يك بار از شوهرش كه مي‌گويد “همه‌ي زندگي‌اش” بوده طلاق گرفته… از روز بعد از طلاق روزگارش سياه شده و بارها خودكشي كرده… او از اينكه خودكشي‌هايش جواب نمي‌دهد گلايه‌ مي‌كند؛ با اينكه رمقي براي حرف زدن ندارد مي‌گويد: «يك روز نزديك 2 ساعت اطراف يك پل عابر پياده كشيك دادم تا ببينم موقعيت براي خودكشي مساعد است يا نه؛ وقتي آويزان شدم، فقط يك لحظه فرصت مي‌خواستم تا خودم را پرت كنم اما يك باره ده دست از پشت كمرم را گرفتن…! نفرين به آدم هايي كه بي موقع سر مي‌رسند.»؛ «قبلا كه بچه بودم فكر مي‌كردم قرص‌هاي بزرگ‌تر آدم و راحت‌تر مي‌كشن اما الان ديگر كاملا مي‌دونم كه كدام قرص‌ها زودتر و راحت‌تر آدم و خلاص مي‌كنند…!»
خانه خورشيد با داشتن مجوز از سوي بهزيستي حمايت نمي‌شود
حوالي ظهر كه مي‌شود 2 نفر كه خودشان هم مصرف‌كننده شربت متادون هستند به مركز مي‌آيند و كيسه‌هاي خالي خود را از سوزن و سرنگ، ک..دوم و وسايل بهداشتي، ديگر پر مي‌كنند و به سراغ ساير پاتوق‌ها و محل تجمع معتادان مي‌روند تا شايد بتوانند با دادن وسايل بهداشتي به آنها، زنان و مردان معتاد و درمعرض خطر ديگر را براي حضور در اين مركز و استفاده از شربت متادون تشويق كنند.
خانه خورشيد يا همان مركز كاهش آسيب اعتياد، بهترين وسيله براي دسترسي به بيماران دور از دسترس هستند و از اين‌رو كليدي‌ترين وسيله براي كنترل بيماري‌هاي عفوني مانند ايدز و هپاتيت به شمار مي‌آيند… شناسايي مكان‌هاي تجمع زنان كارتن خواب و برقراري ارتباط با آنها از اولويت‌هاي اصلي اين مركز است.
خانه خورشيد اگرچه از سوي سازمان بهزيستي مجوز قانوني دارد اما با اين وجود همچنان در فقر بودجه‌اي به سر مي‌برد.
مخاطباني كه به تلنگر نياز دارند
كاش مسوولاني كه دغدغه اصلي‌شان مسايل اجتماعي است، مخاطب اصلي اين گزارش باشند… كاش به جاي چانه‌زدن در مورد قوانين و آمارها پاي درد و دل اين زنان بشينند تا شايد با بيدار شدن وجدان تك‌تك مسوولان، قضاوتي كنند از ميزان قصوراتشان و يا كارشناسان پشت ميزنشين از كاستي مطالعات ميداني‌شان تلنگري هر چند كوچك بخورند
“سميه جاهدعطائيان ”


نظرات شما


  1. بي نام در 10/16/11 گفت :

    دنيا خيلي بي رحمه


  2. ماندانا در 10/16/11 گفت :

    سلام
    اره این مطلب را 3 روز پیش خواندم و واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم و جالبه که دیشب ارفته بودم دکتر دیدم یک شعبه از این مرکز در اصفهان هم هست
    خیابان چهارباغ بالا اولین کوچه سمت چپ
    واقعا دردناکه


  3. زهرا نيازی در 10/16/11 گفت :

    نميدون فيلم (حيات خلوت خانه خورشيد)
    از رخشان بنی اعتماد رو ديدی يا نه ؟ موضوع فيلم در مورد خانه خورشيد و ۲۶ مرداد امسال توی خانه هنرمندان به نمايش دراومد و مديران مرکز (خانم منشی زاده و ليلی ارشد) هم بودند. يکی از زنانی که توی آن مرکز تولدی دوباره ژيدا کرده بود هم آمد روی سن و حرف زد .چشمان همه ژر از اشک شد و تقريبا همگی به اون دو زن که بانی اين مرکز بودن رشک برديم.شب به ياد موندنی بود.
    _____________________
    ندیدم فیلم رو


  4. نوشین در 10/16/11 گفت :

    يکی از دوستانم من در اين مرکز کار می کرد و خيلی فعال بود حتی پايان نامه اش را طوری انتخاب کرد که به درد زنانی که به آن مرکز مراجعه می کنند بیمار و معتادند بخوره . محل مرکز شوش بود و چند تا خانم با اراده و باعرضه متولی اونجا بودند. بعضی از هنرمندان مانند باران کوثری با اهدا جوایزشون به اینجا سعی در کمک و جلب نظر عموم داشتند. من عکس های زنانی را که به انجا مراجعه می کردند وبچه هاشون را دیدم. اصلا انگار دنیای دیگری است. فاجعه ای که در بعضی از موارد زنان مددجو را احاطه کرده قلب را به درد می آورد. بعضی ها ایدز دارند و بیشتری ها هپاتیت. اگر اطلاعات بیشتر خواستی ادرس دوستم را برایت می فرستم
    ا


  5. غزال در 10/16/11 گفت :

    دلم گرفت ولی این دل گرفتنها چه فایده ای داره وقتی روزی هزاران بار از این جور چیزها رو می بینیم و رد میشیم . کاش اونقدر قدرت داشتم و توان که می تونستم کاری کنم یا کاش می تونستم بی تفاوت بشم نسبت به همه چی !!!! ولی اینو میدونم که اگه همه بخواهیم در حد توانمون با هم خیلی کارها می تونیم بکنیم که بنظر نشدنی میاد.
    راستی چرا من گاهی نمی تونم نظر بدم و قسمت نظرات برام باز نمیشه با وجود اینکه برای بعضی از افراد باز میشه و من فقط می تونم نظرات بقیه رو ببینم ؟!
    امیدوارم مهمونی امشب هم خوش بگذره خانومی
    مراقب خودت باش
    درود و خوب باشی


  6. آلما در 10/16/11 گفت :

    سلام یه سوال ؟
    شما ترجیح میدید به چه کسانی کمک مالی کنید ؟
    1- خانه خورشید
    2- انجمن خیریه محک
    3- نیازمندهایی که دور و اطرافتون هستن
    4- از این انجمن هایی که واسه جهزیه و ازدواج کمک جمع آوری می کنند
    یا به گروه های دیگری ؟
    یا تا یک گزارش از جایی می خونی سریع احساساتی میشی و به اون گروه کمک می کنی ؟
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    من گزینه یک و سه رو انتخاب می کنم
    بخصوص سه


  7. Shiva در 10/16/11 گفت :

    salam Vili jan
    az vaghti matlab e emroz ro khondam halam bade! be vijeh jaryan e oon dokhtare ke babash borde vase mavad forkhtatesh. bavaram nemishe ke adam ha mitonan enghdar kasif bashan. bavaresh khili sakhte!


  8. مريم در 10/16/11 گفت :

    خدا رو شکر که کسی به فکر اين قربانیان فقر و جهل هست. برای خدمتگزاران در اين مرکز بهترين ها رو آرزو ميکنم. چه انسانهای بزرگی هستند.#flower #flower #flower


  9. رضا در 10/16/11 گفت :

    پيام خصوصی:درباره “توهین یا تکریم”
    به نظرم تو رابطه بین دختر و پسر بیان چنین واژه هایی نمیتونه بد باشه. خوب طبیعیه که مرد از انجام دادن لذت میبره زن از انجام شدن!!!
    ببخشید مجبورم این مثال رو بزنم اما توجه کنید اگر واژه ی فاک رو در ارتباط یه دختر پسر واژه ای زشت در نظر نگیریم.
    مرد میگه فاک یو !!!
    زن میگه فاک می !!!
    حالا هوست رو کردم
    خوب مگه بده که کسی هوس کسی دیگه رو بکنه؟
    من وسط خیابون دوستم رو بوسیدم. خوب هوس کردم ببوسمش !!!
    حالا دقیقاً نگفتم هوست رو کردم
    اما گفتم هوس کردم ببوسمت
    این به نظرم یه جور اشتباه نگارشیه. تو ادبیات ما “هوس” یعنی خواستن چیزی.
    ما نمیتونیم این رو با “ت” جمع ببندیم بگیم هوست رو کردم !!!
    این یعنی خواستنت رو کردم در حالیکه خواستن خودش یه فعله نه فاعل
    ببخشید اگر کمی واژه های عجیب داشت
    خصوصی میفرستم که اشکالی پیش نیاد اما اگر خواستی میتونی عمومی کنی.
    راستی من اتفاقی به این وبلاگ رسیدم.
    چت شده؟
    ___________________________
    هیچی-خوبم
    مریض شدی که روی ویلچری؟


  10. شهاب در 10/16/11 گفت :

    سلام آباچ
    چرا وضع ایران اینطور شده.
    اینجا اکثر زنان که صاحب فرزند نامشروع هستند. حتی پدرش آن بچه
    مشخص نیست کی بوده.
    از خقوق شهروندی و کمکهای آموزشی برخوردار میشود.
    حالا من خنده ام میگیره. واقعا ایران اینجوریه آباچ. چرا باید اینقدر من شنیدم 10میلیون خانوار ایرانی حداقل یکیشان معتاد است.
    خوب چرا چلو ش را نمیگیرند.
    چرا خدمات فنی وتخصصی بدون هزینه به اینان نمیدهند.
    بعضی مواقع میگم خدا را شکر که در ایران نیستم.
    البته من معتقدم ایرانیها زود گول میخورند تعصبات ملی گرایانه دارند.
    این خود باعث سوارشدن حاکمان بر انان میشوند.
    بابا پاشید همتون بیایید اینجا البته شاید
    کمی غربت براتان سخت باشد اما کمکم عادت میکنید.
    راستی ویولت جان وانسا دوست دخترم سلام میرسونه.
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ممنون از محبتش
    ببوسش


  11. شادی در 10/16/11 گفت :

    سلام .
    #sad بيچاره زن ايرانی !
    چقدر غم انگيزه .
    ميدونی ويولت ::يک انتخاب نادرست (ذر ازدواج ) باعث ميشه ادم راه زندگی اش رو اشتباه بره .
    کاش روزی فرا برسه به زن حق طلاق بدهند .
    دادگاه هم نباشه مثل زمان های قديم محضر بشه رفت و راحت جدا شد .
    در ايران بله گفتن اسونه اما جدا شدن بسيار سخت .
    اعتياد درد بديه ..فيلم کما رو ديديد ؟!
    خدايا به ما رحم کن
    الهی همه عاقبت به خير بشوند
    من وقتی مستحق مرد می بينم کمک نميکنم اما به خانومها چون همجنسم هستن کمکی از دستم بر مياد ميکنم


  12. شهلا در 10/16/11 گفت :

    آدرس خانه خورشید: خيابان شوش-ميدان شهيد هرندي-خيابان هرندي-خيابان اديب-خيابان معروف خاني-کوچه مهدي حسيني-پلاک 25-تلفکس: 55154490


  13. sasha در 10/16/11 گفت :

    کافیه یه بار با دقت به اطرافمون نگاه کنیم. زشتی و پليدی داره موج میزنه… متاسفانه تا مجبور نشيم از نزديک با این چیزا درگير بشيم خيلی خونسرد و بی اهميت از کنارش رد ميشيم اما وای از اون روزی که کسی از اطرافيان حالا دوست يا خانواده درگيرش بشن اونوقته که از همه توقع کمک خواهيم داشت


  14. گندم در 10/16/11 گفت :

    سلام ویولت جان. ممنونم ازت.ببخشید خیلی مزاحمت شدم.اگر امکانش هست اون پست کمک رو از وبلاگت بردار دیگه.خیلی خیلی ازت ممنونم.#kiss


  15. مریم در 10/16/11 گفت :

    من یکم دیر رسیدم ولی دوست داشتم برا پست قبل نظر بذارم
    بسته بود اینجا میگم
    برام جالب بود تمام نظرای پست قبل رو خانومها داده بودن!
    اکثرا هم گفته بودن از این جمله بدمون نمیاد و دوست داریم
    آقایون هم ترجیح دادن خودشونو نشون ندن جز یکی دو تا نظر از مردا چیزی ندیدم !
    جالب نیست ؟!
    من این نتیجرو میگیرم که شاید چیزی جز هوس و شهوت و نه عشق پشت این طور حرفای مردها نیست!
    آقایون حرفای عاشقونه ی به قول بعضی ها ظریفی هم که میزنن به خاطر رسیدن و ارضای همون هوس هست نه دوست داشتن
    کلا احساس توی مرد و زن بسیار متفاوته
    عشقی رو که یه زن تجربه میکنه هیچ وقت هیچ مردی درک نمیکنه
    عشق زنها از مردها عمیقتر . پاکتر . موندگار تر و همه چیز تره .
    اینو از تجربیات خودم و هزاران زن و مردی که دیدم میگم .
    ( ذکر یه نکه اجباریست ! استثنا همیشه هست . اما اسمش روشه )
    #nottalking


  16. گندم در 10/16/11 گفت :

    ویولت جان من یه تغییراتی توی متنم دادم، برای اینکه ممکن بود متنم باعث شه که با سازمان زندانها به مشکل برخورد کنیم.اگر امکانش هست متنی که برای یاری گذاشته بودی با این متن جدیدم که ویرایش شده عوضش کنی.
    بازم شرمنده که باعث زحمتت شدم.
    http://pishnevishayeman.blogfa.com/post-137.aspx
    #flower


  17. سلام
    ویولت عزیزم خوش بگذرد امشب.
    خیلی خوب کردی که در مورد خانه خورشید نوشتی. وقتی خواندم مدتها منگ بودم.


  18. محمد رضا ~.~ در 10/16/11 گفت :

    تعطيلات خوش بگذره / پيشاپيش


  19. مژگان در 10/16/11 گفت :

    روی سياه جامعه ی ما ، متاسفانه خيلی تلخ و بيرحمانه اس.من چند سال توی مناطق فوق محروم تدريس کردم و از نزديک شاهد کودکان بی شناسنامه ، مادران روسپی ، معتاد و دزد و ولگرد هم که غير قابل شمارش…
    اينا واقعا خيلی رنج آوره و ديدنش يک تحمل ماورايی ميخواد.


  20. بهار در 10/17/11 گفت :

    سلام ويولت عزيز
    خيلی ممنون دوست عزيز که مينويسی و از چيزهايی مينويسی و ميگويی که درد جامعه طاعون زده ماست.و خوشحالم که ميخونمت . من نه تنها به خاطر آنها که به خاطر آرامش روح خودم هم کمک خواهم کرد.
    ميبوسمت و آرزوی بهترينها رو برات دارم خانوم مهربون…


  21. تـــــرانه در 10/17/11 گفت :

    آدم نمی دونه به کی باید کمک کنه !
    اینجاست که می بینی آدما به تنهایی خیلی حقیرن و هر چی تلاش کنن به جایی نمی رسن .. این خانه از پای بست ویران است .. واسه همین چیزهاست که پول های اضافی کشور رو می فرستن این ور اون ور دیگه .. خودشون لازم ندارن خوب !
    فقر ، خود فروشی ، تن فروشی ، قتل ، دعوا ، همه و همه یه دلیل داره و بس!


  22. تـــــرانه در 10/17/11 گفت :

    پيام خصوصی:ویلی راجع به این لینک “عرب ها کی اینقدر آدم شدن که به خودشون این اجازه رو بدن ؟؟؟؟؟؟”
    http://www.facebook.com/?ref=home#!/photo.php?fbid=142265915822334&set=a.123370441045215.13023.100001167796882
    من نمی دونم چرا نمی تونم کامنت بذارم اونجا ، فقط می خوام بگم که این قضیه تا جایی که من می دونم مربوط به الان نیست .. این اتفاق دو سال پیش افتاده نمی دونم چرا الان باز پیش کشیدن بحثش رو .. اون موقع یه خورده اوضاع دوبی و ایران قاطی پاطی شد اما الان باز اوکی شده ..
    این هم یه لینک به عنوان شاهد که همون 2 سال پیش عین همون خبر رو نوشته ..
    http://zabihmand.blogspot.com/2008/10/blog-post_22.html
    × در این که این عمل شرم آور ِ حرفی نیست .. من سنگ عربها رو به سینه نمی زنم ! ازشون دفاع هم نمی کنم فقط خواستم بگم که خبر جدید نیست و قدیمی ِ عزیزم .
    من خصوصی می فرستم چون بحث فیس بوک بود اگه خواستی عمومی ش کن .. خودت صاحب اختیاری .
    ولی اگه بخواهیم واقع بینانه نگاه کنیم این هم میشه اضافه کرد که کشوری که خودش به مردمش رحم و مروت نداره و هر به هر کی ِ دیگه از دیگران چه انتظاری میشه داشت ؟! تو فکر می کنی من با این اسم وقتی بفهمن ایرانی ام باهام رفتار خوبی دارن ؟ شیعه ها ی اینجا اوکی ، اما سنی های اینجا چی ؟سایه ی آدم رو با تیر می زنن .. خیلی موقعیت ها رو اینجا به خاطر اصلیتمون از دست میدیم ویلی .. همین موقعیت الان من با همین مدرک جاهای دولتی اینجا شاید دو یا سه برابر من حقوق می گیرن اما اونجاها به من و امثال من کار نمی دن .. تازه وضع من در برابر ایرانی های اینجا خوبه ، زیاد می شناسم آدم هایی که اینجا بدنیا اومدن و یه کلمه فارسی بلد نیستن اما پاسپورتشون ایرانی ِ و تا هنوز که هنوز ِ پاس عربی ندارن .. چون پاس ندارن نه بهشون کار میدن ! نه زن .. یعنی علنا یه ایرانی اینجا هیچ آینده ای نداره .. هم اینجا هم دوبی هم قطر میشه کاره آزاد داشت اما کارهای اداری عمرا ! می خوام بگم مثل افغانی ها که از کشورشون بیرونشون می کنن هیچ جا احترام ندارن .. ما هم داریم مثل اونها میشیم .. وقتی تو خونه ی خودت جا و مکان نداشته باشی کسی هم دلش برات نمی سوزه و بهت احترام نمیذاره !
    می خوام بگم از ماست که برماست ! وقتی ما یه خبر نگار آمریکایی رو ماها زندانی می کنیم پس باید منتظر همون عمل یا مشابه ش رو تو کشورهای بیگانه هم باشیم نه ؟!
    اصلا از کجا به کجا رسیدم ..
    ببخش که سرت رو درد آوردم عزیزم .. عیدت مبارک .. هر روزت عید باشه #kiss


  23. ژول در 10/17/11 گفت :

    یک لحظه سعی کردم خودم رو بزارم جای یکیشون…حتی برای یک لحظه تو ذهنم هم نمی تونم…من نوعی چکار می تونم بکنم…


  24. shirin در 10/17/11 گفت :

    Frown……


  25. محسن در 10/17/11 گفت :

    سلام ويلی جون
    دلم برات تنگ شده بود عزيزم. امروز عيد قربانه. در مورد اين پستت ، خطاب به خودم می گم و نه ديگران ، که:
    ای قوم به حج رفته کجائيد کجائيد؟
    معشوق همينجاست ، بيائيد بيائيد
    حرفی از اين رساتر هم هست؟
    نمی دونم با این حرفم کافر به حساب می آم یا نه؟
    اما ….
    لذت سرپرستی خانواده های بی سرپرست و بچه های یتیم ، با شناسنامه یا بی شناسنامه ، می ارزه به هزار بار طواف دور خونه خدا. که اگه کسی آدم باشه خدا رو تو خونه خودش هم می تونه طواف کنه.
    امیدوارم بی ربط نگفته باشم. به نظرت اشتباه می کنم؟
    مراقب خودت باش


  26. سارا در 10/17/11 گفت :

    تلویزیون ایران ندا بطور آزمایشی راه آندازی شده، ببینید:
    http://iraneda.net/a/iraneda


  27. سما در 10/17/11 گفت :

    متاسفم.واقعا که خيلی ناراحت کننده ست


  28. سارا در 10/17/11 گفت :

    سلام
    ‫ در سایت زیر یک فیلم هست
    که تا حدی به موضوع ربط داره. قبل از انقلاب تهیه شده,و دیدنش هر چند غم انگیز است ولی آموزنده و تفکربرانگیزه
    http://mooweex.com/kamran-shirdel/
    فیلم شماره 6
    ‫البته در سایت فیلم های بیشتری از کارگردانهای ایرانی است که ارزش دیدن داره.
    خوش و سلامت باشی
    ___________________________
    ممنون


  29. دات در 10/17/11 گفت :

    سلام
    دليلي داشت كه آدرس جشن قربان كانون رو برداشتي؟
    __________________________
    خود گندم خواست برش دارم


  30. صدف در 10/17/11 گفت :

    واقعا إحساس كردم دارم مطلب إز يه سياره ديكر رو ميخونم
    _______________________
    چرا؟تا بوده همین بوده


  31. دکتر هانیبال لکتر در 10/17/11 گفت :

    درود به ویولت عزیز..البته در زمینه مشکلات قشر اسیب پذیر اجتماع..که به هر حال گسترش کمی و کیفی این اقشار در هر جامعه نشان بی فرهنگی و بی مسئولیتی اون جامعه است.. شاید فرق زیادی بین زنها و مردها نباشه ..ولی از طرفی هم این تضادی که بین قوی بودن و داشتن ظرفیت های گوناگون خانمها در حقیقت وجودی زن و این شکل نابودی و تخریب جایگاه یک زن در واقعیت .. خودش بیان کننده اشکال اساسی در نگاه و باورهای بشریت امروز است ..یعنی نشون میده که ما کلن جقدر از مرحله اساسی هستی انسان دور افتادیم و پرت تشریف داریم ..این رفتاری که بشر امروز در حال انجامش هست مثل اینه که با یک موشک شاتل فضا پیما بخواهی مسافر کشی کنی !!..والبته این حرفهای کلی و به ظاهر فلسفی هیچ از بار گناهان ادمهای بی مسئولیتو بی فکر و خراب کار و منفعت طلب و جانی کم نمیکنه .. خیر وسلامتی


  32. ocean در 10/18/11 گفت :

    Violet Jaan,
    Chetori mishe az kharej be in markaz komak kard? man web siteshoon ro check kardam. etelae khasi dar in bareh nabood. ageh midooni, lotfan baram email kon ya dar comment benevis. Movazebe khodet bash.
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    واقعا نمی دونم


  33. مينا)برای خانم رهنما) در 10/18/11 گفت :

    اگه خواستین خصوصیش کنین
    ویولت جان عذر می خوام که این جا می نویسم اما از اونجایی که مطمئنم خانم بهاره رهنما اینجارو می خونن می نویسم چون نه از شون آدرس میل پیدا کردم نه نظر می شد گذاشت.
    راستش خیلی ناراحت شدم همچین شخصی که مثلن نویسنده هم هستن
    حرمان رو نوشتن حرمان.
    خود شما هم یه بار دکان رو نوشته بودین دوکان.
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ایشون رو نمی دونم ولی من خودم مخصوصا نوشتم
    من باید حواسم به سرچ کلمات بودار هم باشه و از قصد تغییر شکلشون بدم
    مثل بخش دوم کلمه مورد نظر