جهت اطلاع

پيام خصوصی:سلام ويلي جونم.خوبی؟
من يه درخواستی ازت داشتم:من عضور يک ان جی او یی هستم که علاوه بر کلاسهای خودشناسی که برگزار می کنه کارهای خیریه هم انجام میده.قراره که چهارشنبه ۱۸ آذر از ساعت ۶-۹ شب توی سالن عطار در کاخ سعدآباد یه برنامه ایی به اسم جشن غدیر با حضور علیرضا عصار برگزار بشه و عواید اون جشن به نفع کودکانی که پدر و مادرشون سرطانی هستند باشه.
بلیطش هم ۲۰و۲۵و۳۰ هزار تومنه.
از اونجایی که من هویت مجازیم برام مهمه و نمی خوام که با دنیای حقیقیم یکی بشم نمیتونم این لینک این برنامه رو توی وبلاگم بذارم چون ممکنه که شناخته بشم.میخواستم ببینم برات تو امکان داره که این لینک رو اینجا بذاری و معرفی کنی این برنامه رو؟!
الان هم داریم توی پاساژهای تندیس و تیراژه و پایتخت بلیطهاش رو میفروشیم.
اگه امکانش هست و می تونی اگه این برنامه رو توی وبلاگت معرفی کنی ممنونت میشم.اگر نتونی هم فدای سرت.فقط بهم خبر بده.
اگه خواستی اینکار رو بکنی لطفا اسمی از من نیار.
این لینک اون موسسه هستش
http://taaly.ir/
ممنونت میشم دوستم.مواظب خودت باش:love
______________________________________
ويلی جان
يکی از دوستای قديمی من که در دانشگاه همکلاس بوديم و یک آقای همسن منه مدتيه به کانادا مهاجرت کرده. دو سه روز پيش ايميلی به من زد و مشکل زندگيش رو با من در ميون گذاشت. من سعی کردم راهنماييش کنم ولی راهنمايی من راضيش نکرد. ازش اجازه گرفتم که از تو بخوام که مشکلش رو در وبلاگت بنويسی شايد خواننده هات بتونن راهی جلوی پاش بذارن. اين خلاصه ای از ترجمه ايميلشه:
… تو مي دونی که من هنوز ازدواج نکردم. من هنوز “پسر” هستم. تا به حال جرعه ای الکل ننوشيدم و فقط گوشت “حلال” می خورم. حالا وضعيت اينه: من به راحتی نمی تونم همسر مناسبم رو پيدا کنم. من در اينجا به چند دختر ايرانی علاقه دارم ولی اونها ممکنه گاهی مشروب بخورن، ممکنه حلال بودن گوشت براشون مهم نباشه ، و يا نماز نخونن. اينهاست که تا به حال نذاشته که من به اونا نزديک بشم .
… لطفا به من بگو آيا من برای پيدا کردن همسر مناسب بايد شرايطم رو تعديل کنم؟ من نمی خوام خودم رو عوض کنم و منظورم فقط سختگیری کمتر در انتخابه.
مثلا من در آخرهفته گذشته با يک دختر خيلی خوبی آشنا شدم ولی چون چندبار در سال مشروب می خوره ايشون رو نپذيرفتم.
… راستش رو بخوای می خوام يکی در اين مورد کمکم کنه…


نظرات شما


  1. ترانه در 09/06/12 گفت :

    خيلی از دوستانی که کامنت گذاشتن به اين نکته اشاره کردن که اگر معتقد به دمکراسی هستيم بايد به اعتقادات و خواسته های اين آقا هرچند با اعتقادات خودمون همسو نيست احترام بگذرايم. نکته اينجاست که خواسته ها و معيارهای اين آقا همخوانی چندانی با دمکراسی نداره. چرا؟ وقتی دو نفر ازدواج ميکنند يکسری مسائل مشترک وجود داره و يکسری مسائل شخصيی. مثلا اينکه من دوست دارم پارتنرم در دورانی که باهميم با کس ديگه اي نباشه يک مساله مشترکه. يا اينکه مثلا بچه داشته باشيم يا نداشته باشيم. يا اينکه تعطيلاتمون رو چطوری بگذرونيم. ولی مثلا اينکه پارتنرم چطوری عبادت کنه اينکه نماز بخونه يا نخونه .. گوشت خوک بخوره يا نخوره.حجاب داشته باشه يا نداشته باشه و .. يعنی تعدی به حقوق فردی ،يعنی سلطه جويی. اينها در محدوده روابط مشترک تعريف نميشه. مگر توی فرهنگهايی که طرف مقابل (خصوصا مرد) فکرميکنه که بعد از ازدواج مالک روح و جسم زنه. بنابراين صورت مساله از اول اشتباهه.


  2. فروردين در 09/06/12 گفت :

    چقدر نظر – اين آقای شاداماد همه رو گذاشتن سر کار. از جمله من رو.
    من فکر میکنم ایشون نباید از نظرشون پایین بیایند که هیچ بلکه باید خانمی پیدا کنند که از خودشون هم سر سخت تر باشند. آخه زندگی در ممالک خارجه خیلی سخته و شیطان شب و روز آدم و وسوسه میکنه. یکی باید باشه جلوی تعدیل رو بگیره. خوشبختانه در شهرهای بزرگ کانادا مساجد و محافلی هست که بشه این روابط رو ساخت.
    انشاا… که در پناه حق موفق خواهند بود – همیشه


  3. محیا۲ در 09/06/12 گفت :

    بابا بعضی ها خيلی بچه اند.
    خيلی نظرات اين جمع نسبت به آدم های مذهبی خرابه. البته تا حدودی حق داريد. ولی حق نداريد طرف رو به خاطر اعتقاداتش مسخره کنيد. ايشون اين جور زنی رو در نظر داره. اگه می خواهيم کمکش کنيم بايد بريم در همون چارچوب قرار بگيريم و براش نسخه بنويسيم.
    شرط ميبندم که اين آدم هايی که تند رفتند هنوز طعمی از زندگی مشترک رو نچشيدند.
    چرا فکر می کنيد که اين مذهبی ها بد تيپند؟ من خودم وقتی ايران بودم چادری بودم. حريف می خواهم برای اون روزهام و حتی الانم. آرایش خیلی ملایم. بهترین کت شلوارها رو زیر چادرم می پوشیدم. در محافل خصوصی چادر همگن و هم رنگ با روسریم. مدل بستن روسریم با هر مدل لباسی فرق میکرد. تازه افرادی رو میشناسم که دست من رو از پشت می بستند.
    من قبول دارم که هم سنخ های ما خیلی عقده بازی در میارند و آزادی برای بقیه قائل نیستند ولی دیگه تورو خدا شما اینجوری نباشید. چرا جامعه رو دو دسته میکنیم؟ چرا همش دنبال زیراب زنی هستیم. بابا دنیا داره به کجه میره ما به کجا میریم
    چشم ها را بايد شست
    جور ديگر بايد ديد


  4. نغمه در 09/06/12 گفت :

    سیده ویلی عیدی ما یادت نره!
    عیدت مبارک
    #flower #flower


  5. سینا در 09/06/12 گفت :

    اولا می خوام این عید رو به ویلی عزیز و بقیه دوستان تبریک عرض کنم و در ثانی تشکر ویژه ای دارم از ویلی و همه دوستانی که وقت گذاشتند و نظر شون رو نوشتند. از راه دور دست همه تون رو می بوسم.
    من دیروز ظهر برای دوستم ایمیل زدم و آدرس اینجا رو دادم ولی هنوز نمی دونم که اومده و اینجا رو خونده یا نه؟ ولی مطمئنم که نظرات شما براش راهگشا خواهد بود و می تونه از میان اونها راه مناسبی رو برای زندگیش پیدا کنه. باز هم ممنون
    #heart #flower
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    سینا یاهو میل که امروز کار نمی کنه.باهام تماس بگیر یه مورد مناسب تو کانادا براشون سراغ دارم
    دست دستی شدم بنگاه شادمانی#grin


  6. احسان در 09/06/12 گفت :

    سلام
    عیدت مبارک


  7. گيتی در 09/06/12 گفت :

    به ترانه …
    به نظر من سطح مشترک روابط رو تعیین کردن به خود رابطه دونفره بر می گرده و کاملا نسبی است… ما نباید یک نسخه کلی بپیچیم… مثلا همین داشتن پارتنر … باور می کنی از نظر بعضی ها داشتن یا نداشتن پارتنر دوم یک مساله شخصی است ؟!!!‌ و با همدیگه سر این موضوع کنار اومدن … اگر از نظر اونها این مساله مشترک باشه ما دیگه نباید براشون نسخه بپیچیم و بگیم که مساله پارتنر یک مساله مشترکه … بنابراین همان طور که در مقابل چنین مساله ای سکوت اختیار می کنیم و می گیم که خودشون باید مسائل مشترکشون رو تعیین کنند موضوعات مذهبی هم همین طوره … به نظر من افراد بین خودشون باید تعیین کنند که چی براشون شخصی است و چی مشترک … من یه سوال ازت می پرسم فرض کن که با یه فردی که از همه جهت با تو همخوانی داره و فوق العاده هم فرد مناسب و آزاد اندیشی است می خوای هم خونه بشی و زدگی مشترک شروع کنی… فرض کن که اون آدم متعهد به این باشه که به تو و عقایدت هیچ کاری نداشته باشه و تو مطمئن باشی که حقیقت رو می گه و تو کاملا آزاد خواهی بود… حالا فرض کن که همين آقا يک فرد خيلی خیلی مذهبی باشه که اصلا حاضر نباشه در هیچ مهمانی مختلطی قدم بگذاره…. اگر بهت بگه عزیزم تو آزاد هستی که هر مهمونی که دلت خواست بری اگر مطمئن باشی که درست می گه آیا حاضر میشی باهاش زندگی مشترک شروع کنی؟ به نظر من نه. استدلالت هم کاملا منطقی است … چون بخشی از لحظات مشترکتون رو از دست می ديد و مجبور می شيد که بخشی از زندگی تون رو از هم تفکيک کنيد… مسائل مذهبی هم همين طوره… به نظر من اين آقا عاقلانه ترين کار رو می کنه که به معياری که براش مهمه در انتخاب شريک زندگی حساسيت نشون می ده… اگر این آقا با کسی که شبیه خودش نیست و عقایدی متفاوت با خودش داره ازدواج کنه زندگی شون تبدیل میشه به تعداد زیادی روزها و لحظه ها و تفریحات غیر مشترک…. با هم دارن پیاده روی می کنن خانم هوس آبجو می کنه…. یا باید از میلش صرفنظر کنه و کوتاه بیاد یا اینکه تنهایی تجربه کنه… می خوان بر ن رستوران خانم دلش می خواد بره یه رستوران خاص آقا نمی تونه بره چون اون رستوران غذای اسلامی سرو نمی کنه… اوایل به خاطر هم و به خاطر عشق و به خاطر احترام کوتاه میان اما یواش یواش تفریحاتشون از هم جدا می شه… چنین مساله ای در ایران اصلا مشکل ساز نمی شه … اما در کانادا یا هر کشور دیگر شبیه اون که فرهنگ عمومی بر اساس فرهنگ غير اسلامی شکل گرفته رعايت مسائل مذهبی زمان بر و وقت گيره و ممکنه فرد مقابل نتونه در درازمدت باهاش کنار بياد… اين جوری است که مساله خوراک ديگه يک موضوع کاملا فردی نيست چون مسائل کاملا مشترک رو تحت تاثير قرار می ده… خوردن یا نخوردن گوشت غیر اسلامی مثل خوردن یا نخوردن همبرگر نیست که بتونی بگی یک مساله شخصی و سلیقه ای است… نوع غذا کل انتخاب محل صرف غذات رو تحت تاثیر قرار می ده … ( و اين بود انشای من #grin )


  8. گيتی در 09/06/12 گفت :

    حال می کنی ويلی جونم … کلا حذفت کرديم از صفحه وبلاگت… #grin فکر کنم يواش يواش کارت به جايی برسه که ديگه خودت هم تبدیل بشی به خواننده وبلاگ « دلمشغولی های من و ام اس» .. بعد تازه بايد بيای اینجا کامنت بذاری حالا ما تاييد بکنيم يا نکنيم…. #grin #thinking حکايت وبلاگ تو شده حکايت «در وبلاگ بازه حيای کامنت گذارا کجا رفته ؟!!! » #grin


  9. مريم در 09/06/12 گفت :

    ترانه خانوم، گفتيد: نکته اينجاست که خواسته ها و معيارهای اين آقا همخوانی چندانی با دمکراسی نداره. چرا؟ وقتی دو نفر ازدواج ميکنند يکسری مسائل مشترک وجود داره و يکسری مسائل شخصيی. مثلا اينکه من دوست دارم پارتنرم در دورانی که باهميم با کس ديگه اي نباشه يک مساله مشترکه.يا اينکه مثلا بچه داشته باشيم يا نداشته باشيم. يا اينکه تعطيلاتمون رو چطوری بگذرونيم. ولی مثلا اينکه پارتنرم چطوری عبادت کنه اينکه نماز بخونه يا نخونه .. گوشت خوک بخوره يا نخوره.حجاب داشته باشه يا نداشته باشه و .. يعنی تعدی به حقوق فردی ،يعنی سلطه جويی.
    خير اين مغاير با دموکراسی نيست، اگه ايشون ازدواج کرده بودن و همسرشون رو مجبور می کردن که به مذهب پايبند باشه اون موقع دموکراسی رو نقض کرده بودن! الآن ايشون می خوان در حيطه ی زندگی شخصی خودشون تصميم بگيرن که با همچين آدمی ازدواج کنن. کسی رو هم وادار نکردن که مطابق ميلشون رفتار کنه بلکه دنبال آدمی با عقايد مذهبی هستن و اين هيچ جاش ناقض دموکراسی نيست. مثل اينکه شما بيای بگی من دوست ندارم شوهرم آخوند باشه بقيه برگردن بگن تو داری در نوع لباس پوشیدن اون دخالت می کنی و خلاف دموکراسی رفتار می کنی! يا بگی من دوست ندارم شوهرم شب تا صبح نماز شب بخونه بقيه بيان بگن تو داری سلطه جویی می کني!


  10. حکيم در 09/06/12 گفت :

    منم تو کانادا زندگی می کنم. خودم هم مذهبی هستم. تا حالا مشروب نخوردم. هميشه نماز می خونم و جالب اين که بيشتر دور و بريهام هم اين طوری اند. من تعجب می کنم که اين آقا گفته دختر اين طوری پيدا نمی کنه!!
    به نظر من اصلا اين آقا نبايد فکر کنه که برای اين که ازدواج کنه باید رفتار خودشو عوض کنه. اون بايد يکی مثل خودش پيدا کنه.
    من وقتی اومدم اينجا خيلی تعجب کردم که چقدر اين جا آدماش مذهبی هستند!!! اين جا آدماخالص تر به نظر می رسن. اتفاقا پيدا کردن يکی مثل خودت راحت تر حتی ايرانه!!!
    البته من در اوتاوا هستم. شايد شهرهای ديگر کانادا اين طوری نباشه. به نظر من کسی که اين قدر معتقده بايد صبر کنه و از خدا کمک بخواد.
    اگه با کسی ازدواج کنه که مثل خودش نباشه ممکنه بعدا پشيمون بشه.


  11. زی زی در 09/06/12 گفت :

    البته به نظر من از ایران هم زن گرفتن فکر بدی نیست اما باید درست تحقیق کنن. خیلی ها تو ایران چادری هستند اما ممکنه بیان اینجا و از این رو به اون رو بشن. اما بعضی ها هم این طوری نیستند. ایام محرم بهترین فرصته برای این آقا تا بتونه همسرشو انتخاب کنه. معمولا این جور مراسم ها این جا برگزار می شه.
    به نظر من، همسر آدم باید در زمینه اعتقادات دینی مثل هم باشن. باید عاقل بود و با چشم باز انتخاب کرد. هرگز به این آقا توصیه نمی کنم که زنی بگیرن که مثل خودشون نیست. این مساله به خصوص برای خانم ها خیلی مهمه. زندگی ها این طوری دوام پیدا نمی کنه.


  12. akheyazizam در 09/06/12 گفت :

    سلام ويولت جون
    اين وبلاگ مال توئه ؟
    http://violet1.blogfa.com/
    __________________-
    مال منه. مال زمانی ه که وبلاگ فیل تر بود


  13. زنجبیل در 09/06/12 گفت :

    من زنجبيل شماره ۶۴ با زنجبیل شماره۷۸ و ۸۱ يکی نيستسم شباهت ما فقط در اسم است


  14. شراره در 09/06/12 گفت :

    این کامنتها خیلی برای من یکی جالب بود من نمیدونم اگه یک بحث راه بندازی به عنوان تعریف دموکراسی بچه ها نظرشون چیه از تعریف این کلمه . و چیز دیگه اینکه همه فکر میکنن اروپا و امریکا زندگی کردن یعنی بی بند باری چرا خوردن گوشت حلال از دید بعضی ها عجیبه ؟ حالا مشروب نخوردن یه چیز عجیب تر اما خیلی ها هستن که سالها خارج از ایران زندگی کردن و معتقدات شون براشون مهمه من هم توصیه میکنم اين آقا نبايد فکر کنه که برای اين که ازدواج کنه باید رفتار خودشو عوض کنه. اون بايد يکی مثل خودش پيدا کنه و بهترين راه برای اين کار شرکت در مراسمهای مذهبی که انجمن ايرانيان در شهرهای مختلف اروپا و امريکا داره است اونجا پر است از ادمهای مذهبی و نيمه مذهبی