![](http://vili.special.ir/parsaimages/post_title_right.jpg)
زنانگی يعنی:
هومان می خواست از من جدا شه چون می گفت ازدواج جلوی پيشرفتش رو گرفته، وقتی بعد از چند سال ديدمش… ديدم اين چقدر کوچيکه و من چقدر بزرگم…
اين يعنی زنانگی.
نه اينکه تحمل کردن فحش و خفت و تحقير و کثافت يک مردو تحمل کردن معشوقه هايش که پای تلفن بلند بلند لاس می زنه (بزنه! مشکلی نيست اما اينکه برای تحقير همسرش…) و تو هيچ نگويی و تو خفه شوی و غذايت را چربتر کنی که نگاهت کند و او جای خوابش را هم جدا کند بعد از جدا کردن همخوابش! و تو بجنگی با نياز تن و نياز تن را بکشی و سال تا سال به خودت نرسی و پاهايت را شيو نکنی و بگويی که چه؟ برای که؟ و با تنت و با عزتت بيگانه شوی. و سوسک حقيری شوی در گوشه منزل مردی که سالهاست نگاهش از حضورت رد می شود..
همه اش از ترس اينکه جامعه چه می گويد و اسمم می شود… اين حساب و کتابها مردانه ست… آن تحقير شدن و آن فراموش کردن نيازها برای مصلحت مردانه ست..
زنانگی يعنی بعد سالیان برگردی و بگذاری حقارتش را در آینه چشمانت ببيند. چشمانی که نه غرور مردانه دارند و نه تحقير مردانه. چشمهايی که زن اند. ..
پ.ن جهت اطلاع: آقای احمدی از سایت گرداب، شما دیروز برای من پیغام گذاشتید که از ساعت 2 بعدازظهر وبلاگ رفع فیلتر شده. ولی من امروز از سه تا آی اس پی امتحان کردم و یکی هم شهرستان، وبلاگ به قوت خودش فیلتره.
پ.ن: توجه! جهت انرژی مثبت.
سلام ويولت عزيز؛چرا يه زندگی مشترک به اينجا ميرسه؟
_______________________________
دلایل متعدد داره
سک سک
با حرفات موافقم اما ویلی اینجوری نگاه کردن خیلی تک بعدی هست .حالا هی میخوام وارد این بحث نشم مگه می زاری استغفرالله
____________________________________________
خب این یک تیکه از مکالمه ست و جوابی که به سئوال من داده شده
زنانگی رو در من چی می بینی؟
اینقدر انگولکت می کنم تا حرف بزنی#winking
چه خبره؟چرا دو تاست اين پست؟#surprise
___________________________
اشتباهی دوبار پست شد ولی حذفش کردم اضافیه رو درست نشد؟
اره درست شد.
پس يکی از فلسفه های وجودی طلاق همينه : حفظ زنانگی يک زن…ولی متاسفانه دريک جامعه مردسالار طلاق هم تبديل ميشه به يک تابو…
وقتی بهش فکر ميکنم به اين که ميخواد اينجوری بشه به يه زندگی که حتما با هزارتا ارزو هم شروع شده دلگير وناراحت ميشم.کاشکی يه راهی باشه که اينطور نشه.
دقيقا اين روحيه است. يعنی در عين لطافت محکم و باشی و عزت نفس داشته باشی و توانايی حل مشکلات………
دوست دارم اين غرور زنانه رو….
مدتی بود برای من فيلتر بودی ولی امروز نيستي،عجیبه!
سلام ویو خانومه#flower
اره هنوز هم فیلتره…
بحث زنانگیه و منم هنوز معضب،موذب،موزب،موظب.نمیدونم املاش چجوریه..همون دیگه#heart
زن بايد اول خودش زنانگی اش رو ارج بنهه
در واقع حرمت امام زاده رو متولی نگه ميداره
وقتی زنی در نهان افکارش خودش برای زن بودن ارزش قائل نيست معمولا از بقيه هم ارج و قربی نمی بينه
___________________________________________
دقیقا از ماست که بر ماست
من فکر میکنم جدا شدن ،در هر صورت جداشدنه بعضی وقتها الزاما نباید دنبال زننانگی یا مردانگی بود دو نفر برای هم ساخته نشدند همین.حالا ممکنه دوتایی به این نتیجه برسند خیلی جنتل برند جدا بشند ممکنه یکی بخواد با بازیهای عجیب غریب اینو به طرف مقابل بگه،حالا ممکنه طرف مقابل نفهمه یا بفهمه اما چون خودش علاقه داره بخواد وایسه و زندگی کنه و یا…اما اگه راضی به طلاق بشه ، این زنونگی و مردونگی نیست به نظر من ارزش وجودی خودش رو فهمیده ،برای زندگیش و عزت نفسش اهمیت قائل شده،دقیقا کاری که تو کردی.میدونی این مسئله فقط خاص زنها نیست ولی من میدونم چرا تو اینو مطرح کردی چون ما زنها در ایران خیلی مشکل داریم به دلایل حقوقی واجتماعی و طبیعتا این در تصمیم گیرمون برای طلاق موثره. ولی ویلی اینجا برعکسه ،باورت نمیشه اینجا مردهای ایرانی کابوس جدا شدن دارند.آخه می دونی که اینجا جدا بشی مردها همه چیز رو از دست میدند و خلاصه بگم باید از صفر شروع کنند من دست کم بین دوستهای همسرم دوتا مرد می شناسم که زنهاشون باشون ببخشید مثل سگ دست آموز رفتار می کنند و این مردها به دلیل این که میدونند اگه جدا بشند خیلی صدمه مالی می بینند هیچی نمی گند.یکیشون که بعضی وقتها میاد کلی برای ما درد ودل میکنه چون طفلی کارش این هست که تو محل کار زنش خرده ریزه های اونجا رو راست و ریس میکنه بعد زنه می گه نمیخواد ازشوهرش جدا بشه اما با شوهرش درست برخورد نمی کنه. به قول همسرم یک نوکر میخواد نه شوهر . زنه تختش رواز مرده جدا کرده همیشه تصمیم گیری باخودشه و شلختگیهاش و اشتباهاتش رو مرد رفع و رجوع می کنه.خو د زنه از بهترین مارکها لباس می پوشه اما بیا ببین مرده از ارزون ترین جاهایی که فکرش رو بکنی خرید میکنه و همیشه هم چند تا لباس فیکس داره که اونها رو می پوشه اما من زنه رو دوبار هم با یک لباس تکراری ندیدم .اینجوری که مرده برای همسرم گفته ،سالهاست سکس ندارند و زنه بهش محل نمی ده ؟در اینجا به نظرم نمی شه گفت مرده ،مردونگی نداره .مرده عزت نفس نداره.منتها گفتم تو حق داری ما در ایران از این نمونه ها کم داریم بیشتر این زنها هستند که با همه چیز کنار میاند.آدم باید اینجور موقعها سنگ به دلش ببنده ،پی هر مشکل و کم و کسری رو به تنش بماله اما مجیز کسی
که نمی خوادش رو نگه.گفتند از قدیم برای یکی تب کن که برات بمیره
_________________________________
هیپیپ هورا!!!
بالاخره حرف زدی
مرسی به خودم#grin
اینم واسه تو#kiss
رفع فيلتر ميشوی#kiss
ويلی تو می خوای بگی زنانگی يعنی اينکه جايگاه خودت رو بدونی آره ؟ يعنی اينکه نبايد ببازی و نبايد بازيچه بشی.. بايد حواست باشه که هی تو ؛ تو هم حق زندگی داری و حق انتخاب.. بايد واسه خودت ارزش قائل باشی.. نبايد بشينی تا برات تعيين تکليف کنن ..
اگه اينجوره چی ميشد به جای اينکه پسرا برن خواستگاری دخترا می رفتن؟!#grin
___________________________________
پیدا کردن اون “آغوش بی منت” خیلی خیلی مهم ه
سلام
خوبی ویولت جان فکر نمیکردم با این روحیهی عالی که از دنبال کردن مطالب این وبلاگ برای نویسنده آن در ذهنم، تصور شده بود مشکلی جدی در رابطه عشقی-عاطفی و س. ک. س. ی در وجود شما باشد.
پس حتمن و صد در صد مقصر طرف مقابل شما بوده که شما خودتون هم با این نوشته عالی به اون اذعان کردید.
اما ویولت عزیز
چرا همیشه دیوار رو از یک رو کاه گل میکنی؟
چرا همیشه یک نفری میری پیش قاضی؟
ما مرداهم حق داریم که از رابطه مون لذت ببریم البته من اهله معشوقه بازی و این برنامه ها نیستم اما از رابطه س. با همسرم لذت نمی برم در این مورد خیلی اختلاف داریم ویولت نمیخاهم جسارت کنم اما اینکه شماها خودتونن در زیر لفاف زنانگی و با مظلوم نمایی بخواهید سر از تن تمامی مردان قطع کنید انصاف نیست.
در ضمن بی اعتنایی به مردایی هم که میدانی دارن بهت خیانت میکنن نوعی ظلم به خود است.
ویولت فکر کنم شما دچار خودزنی شدی و در نهایت هم باعث شد که جدا بشید عزیزم.
شاد باش و به شادی فکر کن زندگی هزاران امید برای شاد بودن، روزانه بهت هدیه میده فقط کافی است کلاهتو بالاتر بزاری همین
با سپاس#heart
__________________________________________
من چون یک زنم از زبان و دیدگاه و مشکلات یک زن تو این جامعه حرف میزنم
شما که یک مردی باید از خودتون دفاع کنید و اگه احساس می کنید حقی ضایع شده تذکر بدید
ژن خيانت توی وجود همه مردا وجود داره واز يکی به يکی ديگه متغيره ميزان بروز دادن يا ندادنش هم تاحد زيادی به رفتار زن خونه مرتبط ميشه .پذيرفتنش دردناک ولی واقعيت داره.وقتی مردت بهت خيانت کرد اول از همه از خودت بپرس کجا روبه بيراه رفتی.
بیانیه ی جدید میرحسین را بخوانید.
بیانیه شماره 13
در پایان میگوید…
مردمی كه میخواهند سرپای خود بایستند و حیاتی كریمانه را تجربه كنند جا دارد كه از نخستین قدمهایی كه به ناكامیشان میانجامد بابیشترین دقتها پیشگیری كنند. تولد اینجانب نه هفتم مهر كه روز آشنایی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنیا آمده بودم نیز جا نداشت حركت شما به كیش شخصیت آلوده شود. امیدوارم این كلمات مرا صمیمانه و از سر نگرانی و نه یک شكسته نفسی بیحقیقت و تعارف گونه تلقی كنید.
احسنت به هشیاری میرحسین#applause
و در یک قسمت دیگه میگه…
اتفاقا اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشتهای گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند. در مسیر پرهیاهویی که بایکدیگر همراه شده بودیم سیمایشان را مرور میکردم و میدیدم که آن چهرهها را دوست دارم. و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند.
مرحبا به نیکی ۱۳#heart و ویلی گل خودمون#flower
یه دختر ایرانی از وقتی که به دنیا می یاد مشکلات زندگیش هم باهاش به دنیا می یان . مشکلاتی که تا آخره عمرش باهاشن و تنها جرم همه ی اونا هم دختر بودنشونه .
سخته خیلی سخته که از وقتی که به دنیا بیای تحت مالکیت یه نفر دیگه به اسمه یه مرد باشی … خیلی سخته وقتی به دنیا می یای همه به چشمه یه ضعیفه نگات کنن و خیلی سخته که بدونی هم جنسایه تو تویه زمان های قدیم تر از تو چه وضعیتی داشتن …
وقتی بزرگتر میشی و تازه داری معنایه جنسیت رو یاد میگیری همراه با این درک جنسیتی این رو هم تو مغزه تو فرو می کنن که تو مثه یه پسر نیستی ! تو آزاد نیستی ! از همون اول بهت یاد می دن کلمه ی پسر مساوی با خوشی و تفریحه و کلمه ی دختر یعنی مورد تملک کسی بودن و کار و کار و کار ! اونم یه کار خفت بار و بدون دستمزد ( البته دستمزد داره ها ولی دستمزدش تحقیرو بدبختیه !)
بزرگتر میشی … میرسی به دوران راهنمایی . پسرایه همسن و ساله خودتو میبینی که همیشه دنباله تفریحو شادی هستن … همیشه دنباله اینن که از بهتر و بهترین تفریح یکیشو انتخاب کنن ولی تو چی ؟ تو انتخاب که نداری هیچی باید بشینی گریه کنی و از خدا بخوای یه تفریح ساده بذاره جلویه پات … تویه مدرسه هم تنها چیزی که سعی می کنن بهت یاد بدن تویه کتابایه درسی فقط اینه که بفهمی دختر تو زندگی هیچ حقی نداره … تویه تک تک صفحاته کتابت با هر آموزشی که می خوای ببینی بهت می فهمونن مرد باید بیرون از خونه کار کنه و در کنارش تفریح کنه و تو تویه خونه جون بکنی و آخرش هم بهت می گن که از این زندگیه کوفتی که متعلق به تو هم هست هیچ حقی نداری !
بزرگتر از این میشی … میرسی به دورانه دبیرستان … وضعیت کتابا بدتر میشه خیلی بدتر ! دیگه حالا تو میفهمی که کتابات چه جوری جهت گیرانه علیه تو و زندگیت نوشته شدن ! تازه داری معنایه خیلی چیزا رو درک می کنی … و بدتر از همه این که میفهمی باید در مقابل این همه ظلم سکوت کنی چون در غیر این صورت پاداش تو مرگه !!! تازه می تونی درک کنی که تویه این جامعه استعدادای تو لگد مال میشه … می فهمی حقه شکوفا کردن استعدادات و نداری چون دختری … و چیزی که بیشتر از همه عذابت می ده اینه که با این وجود همیشه تویه تاریخت بهت بگن کارای بزرگ ماله مردا بوده … آخه آدمایه احمق کدومتون جلویه زنان رو باز گذاشتین تا پیشرفت کنن ؟! چرا ؟! چرا این همه ظلم ؟
یه دختر دبیرستانی وقتی می فهمه کنکور چیه … تلاش می کنه ! درس می خونه … با خودش می گه اشکالی نداره عوض اینکه من تفریحی ندارم بهتر از یه پسر می تونم درس بخونم … آره من به جایه تفریح کردن به آرزوهایه بزرگم فکر میکنم … ولی … نتایج کنکورش می یاد … میره تویه دانشگاه می بینه اون با رتبه ی 200 تویه رشته ی داروسازی درس می خونه و یه پسر با رتبه ی 2000 !!! حتی کسی بهش اعلام نکرده بود که سهمیه ی جنسیتی تویه این کشوره به اصطلاح بدون تبعیضش وجود داره !!!می فهمه حتی تلاشش با تلاشه یه پسر قابل قیاس نیست و با این وجود بازم لقب ضعیفه رو بهش می دن … تویه این سنه که تازه به یه دختر یه خورده آزادی می دن و جالب تر اینه که انتظار دارن عقده ای هم نشه ! اخه آدمای احمق یکی که 18 سال تویه قفس بوده حالا که اجازه پیدا کرده قفسشو بزرگتر کنه خب خودشو گم نمی کنه ؟! البته نمی گم همه ولی با این کارای والدینش و جامعش نباید ازش انتظار داشته باشن که معصوم ترین موجوده عالم باشه !
حالا دیگه بزرگتراش می خوان براش آستین بالا بزنن … حالا اگه اون بدبخت خیلی شانس بیاره به خودشم اجازه ی دخالت تویه زندگیشو می دن ! اگر نه که باید تن به خیلی چیزا بده …
ازدواج می کنه ! اونم چه ازدواجی … تمام قوانین علیه اونه … اون حتی صاحب بچه ای که 9 ماه تو شکمش بزرگش کرده نیست !!! اون ولیه بچش به حساب نمی یاد ! هر ظلمی که بهش بشه حقه هیچ حرفی رو نداره چون بازم در تملکه یه مرد دیگه است ! ( در مورد قانون فکر نکنم زیاد نیاز به توضیح باشه …)
تویه ایران عشق واسه دختر یه گناهه … یه دختر حق نداره عاشق بشه … اگه عاشق بشه روش لقب بدکاره یا خیلی چیزایه بده دیگه می ذارن ! باید همیشه عشق و تو وجودش بکشه …
فکر کنید یه دختر که عاشق یه پسر می شه هم از طرف معشوقش ضربه می خوره و هم از طرفه جامعه …
و با همه ی این چیزا به جایه تشکر از تو به خاطر تحمل این همه سختی تنها چیزی که بهت می گن اینه که دختر امروز زیاده خواه شده ! بهت بگن تو تویه این جامعه هیچ کار نمی کنی و توقع هم داری !!! و حتی وقتی بخوای حداقل در باره ی این موضوع ( نابرابری ) صحبت کنی بهت بگن داری جامعه رو متشنج می کنی !!!
___________________________________
چه حقیقت تلخ و سیاهی
کلا باهات موافقم ویولت و این نظر من هم هست . اما شاید دلایل دیگه ای هم باشه برای اینجور حقارت کشیدن ها .
خیلی از خانوم ها هستن که استقلال مالی ندارن ، حامی ندارن و مجبورن به این زندگی ادامه بدن و هی این صورت رو با سیلی سرخ نگه دارن.
اینجاهاست که خیلی راحت زنانگی ها قربانی میشن ……
درود
میترسم یک حرفی بزنم و دوباره بحث شروع بشه و شرمنده شما بشم …
پس اگر نتونم جلوی خودم را بگیرم برایتون کامنت نمیگذارم
برقرار باشید#flower
#flower
ميرحسين موسوي :
بسم الله الرحمن الرحیم
راهپیمایی روز قدس امسال در روند حوادث چند ماه گذشته بدون تردید یک نقطه عطف محسوب میشود. نتایجی بسیار مبارک از آنچه در این مناسبت اتفاق افتاد انتظار میرود که مختص به یک سلیقه و یک گرایش نیست، بلکه فضلی عام و دستاوردی برای تمام کسانی است که در این سرزمین ریشه دارند، حتی اگر برخی از آنها به خاطر پیشداوریهای نادرست اینک و امروز نتوانند این نعمت و رحمت را لمس کنند.
این برکت، میوه دوراندیشیهای امام بود. او بارها به ما میگفت بنیانهای درست را چنان بگذارید که پس از شما اگر خواستند هم نتوانند آنها را خراب کنند. شاید ما نتوانسته باشیم حق این رهنمود را به درستی ادا کنیم، ولی او خود در سیرهاش اینگونه عمل میکرد؛ تمامی ستونهای جمهوری اسلامی را بر پایههایی از اعتماد مردم برافراشت و علاوه بر آن در هر سال چندین سنت و میعاد برای حضور عملی آنان در صحنه قرار داد، تا كسی قادر نباشد این شالوده را دیگرگون كند.
روز قدس از جمله این میعادهاست. با چنین سنتی نمیتوان مردم را از صحنه دور کرد. با چنین دعوتی نمیتوان بدون تامین و ترویج عدل در داخل به وقوع ستم در دور دست معترض بود. آن گاه او این مناسبت را نه فقط مختص به فلسطین، که روز مستضعفین و اسلام نامید تا کمترین شائبهای باقی نگذارد. اینک ارزش اهتمام آن پدر دلسوز برای پر کردن مستمر صحنه از حضورهای میلیونی مردم معلوم میشود.
سی سال پیش از این امام ما از مسلمانان جهان خواست با حفظ تعدد و تفاوتهایشان بر روی درد مشترکی که تمامی آنان را میآزرد همصدا شوند. چقدر این پیام با سخن امروز ما نزدیک است؛ اسلام نگفته است برای آن که وحدت پیدا کنیم باید مثل هم بیندیشیم. آن وحدتی که ما بدان دعوت شدهایم در عین قبول تفاوتهاست و قدس روزی است كه مسلمانان باید با تحمل تنوع در دیدگاههای خود درمان دردهای مشتركشان را دنبال کنند. از این روست که اگر این مناسبت به یک پسند سیاسی تعلق یابد سال به سال شکوه خود را از دست میدهد؛ آثاری که برایش آرزو شده است باقی نمیگذارد و دیگر نمیتواند روز اسلام و روز مستضعفان باشد.
آرمان این روز آن است که رنگهای گوناگون را آمیخته با یکدیگر به صحنه بیاورد. روز قدس امسال ما این گونه نبود، اما برای چنین چیزی بود. اتفاقا اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشتهای گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند. در مسیر پرهیاهویی که بایکدیگر همراه شده بودیم سیمایشان را مرور میکردم و میدیدم که آن چهرهها را دوست دارم. و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند.
از قضا آنها که از رخدادهای قدس امسال احساس شکست میکردند بیشترین بهره را از آن بردند. آنها به واضحترین شکل دریافتند که سه ماه خشونت بیسابقه کمترین اثری در حضور مردم به جای نگذاشته ، بلکه آن را فراگیرتر کرده است. اگر فرصت روز قدس نبود چه بسا تا چند ماه دیگر که میقات بهمن فرا برسد، آنان بینتیجه و پرخطا بودن سیاستهای خود را ملاقات نمیکردند و زمانی با هزینههای سنگین عملکرد خود روبرو میشدند که برای چاره کردن بسیار دیر بود.
خشونت چاره ساز نیست. ادخلوا فی السلم کافه؛ همگی در مسالمت وارد شوید. خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین میزند. درمقابل رفتارهای زشت امنیتی و تحریکهای مدوام تبلیغاتی مردم حق دارند عصبانی شوند، اگرچه این حقانیت تغییری در تبعات خشم آنان ایجاد نمیکند. ما به اندازهای که از خود صبر و خرد نشان بدهیم از کوششهایمان نتیجه میگیریم و اگر به سوی تندرویهای بیدلیل بلغزیم چه بسا که حاصل یک هفته و یک ماه تلاش را در یک روز و یک صحنه جا بگذاریم. مردم ما از آن رو خود را شایسته رفتارهایی مناسبتر از سوی حاکمان میبینند که هوشیار و خردمندند، و خردمند کسی است که نه فقط میان خوب و بد، بلکه میان خوب و خوبتر و بد و بدتر تمیز بدهد.
خوبتر از نتایجی که در روز قدس به دست آوردیم هنوز وجود دارد، کما این که بدتر از وضعیتی که از آن رنج میبریم و بدان اعتراض میکنیم نیز هست. در پیشرو و در شرایط تاریخی ما تصویر روشنی از نتایج رفتارهای ساختارشکنانه نیست. همانگونه كه در نامه فرستاده شده برای تمامی مراجع تقلید به عرض رسید افغانستان و عراق دو عبرت بزرگ در دو سوی سرزمین ما هستند که هرگز نباید آنها را از نظر دور کنیم. البته این عبرتها ما را از استیفای حقوقمان منصرف نمیکنند، زیرا ما آن صبوری و دانایی را داریم که بدون پرداختن چنین هزینههای سنگینی سرنوشت خود را بهبود ببخشیم.
آن چیزی که میتواند این هدف بزرگ را محقق کند پایبندی به شعارهای زرینی است که انتخاب کردهایم. هیچ كلمهای که دوستی و برادری میان مردم را تحت تاثیر قرار دهد به بازسازی هویت و وحدت ملی ما نمیانجامد. ما اسلام رحمانی را درمان دردهای خود میدانیم و آن چیزی را که اینک به نام دین از سوی بخشی از حاکمیت معرفی میشود پوستینی وارونه میبینیم.
ما خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت جمهوری اسلامی به اصالت اخلاقی نخستینش هستیم. ما جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را میخواهیم، و آنانی را ساختارشکن و هرج ومرج طلب میشناسیم که با بهانه و بیبهانه از موازین اسلامی عدول میکنند و بنا بر امیال شخصی به تعطیل اصول قانون اساسی دست میزنند.
فضای سیاسی امروز كشور آن چیزی نیست كه سی سال پیش از این ایرانیان آرزویش را داشتند. مردم اینك از خود میپرسند چه چیز ما را از رسیدن به آرمانهایمان بازداشت و به شرایط فعلی رساند. این سوالی اساسی است كه جا دارد درباره كوششهای امروز و فردای ما نیز پرسیده شود. ما چه باید بكنیم تا سی سال بعد از نو با همین پرسش روبرو نشویم؟
ما تنها در صورتی به این اطمینان میرسیم که دستاوردهای سیاسی – اجتماعی خود را به زندگیهای روزمرهمان متکی کنیم. در طول یك قرن گذشته مردم ما از این قبیل دستاوردها کم نداشتهاند، اما همه آنها متکی به مبارزه بوده است؛ تا فضای جهاد و تلاش وجود داشت این دستاوردها زنده بود و همین كه مردم خسته میشدند یا تصور میكردند باید به خانههایشان بازگردند محصول از میان میرفت. مبارزه امری مقدس است، اما دائمی نیست. آنچه دائمی است زندگی است.
این درسی است كه ما از رزمندگان خود در هشت سال دفاع مقدس آموختیم. در آن سالها دو گروه در جبهههای جنگ حاضر میشدند؛ گروه نخست ایام جنگ را مبارزه كردند و سپس به نظرشان رسید وقت زندگی كردن رسیده است؛ وقت آن كه پول روی پول بگذارند و برج روی برج بسازند. و گروه دوم كه برای معنویتی سرشارتر به جبهه میرفتند. آنها برای ایثار کردن عازم جبهه نمیشدند؛ میرفتند تا از فضای نورانی آنجا بهرهمند شوند.
شاید برای کسانی که آن فضا را تجربه نکردهاند هضم این کلمات آسان نباشد، اما واقعیت دارد. نه آن که ایثار نمیکردند؛ نامدارترین قهرمانان ما آنان بودند. اما درمقابل آن گوهرهایی که به دست میآوردند باور نداشتند که دارند از خودگذشتگی میکنند. آنها سالهای جنگ را زندگی کردند و پس از آن مبارزهشان شروع شد؛ مبارزهای آرام برای پاسداری از حیاتی، یا لااقل خاطره حیاتی که چشیده بودند. اگر آنها نبودند ما نمیتوانستیم هشت سال با دستان خالی بایستیم.
در زمان انتخابات وقتی گروهی از آنان مرا مفتخر کردند و کمیته ایثارگران را به عنوان یکی از فعالترین بخشهای ستاد اینجانب شکل دادند احساس سربلندی میکردم و چون میگفتند به امید تجدید نورانیت ایام امام گردهم جمع شدهاند بار خود را به مراتب سنگینتر میدیدم. بعید میدانم کسی در میان ملت ما باشد که به آنان مباهات نکند. آنها درست در نقطه مشترک سبزی قرار دارند که همه ما را به یکدیگر پیوند داده است.
به تاسی از آنان ما نیز باید راه سبز امید را زندگی کنیم؛ در این صورت همان معجزهای که آنان آفریدند در انتظار ما نیز هست. اهمیت روز قدس امسال در این بود که نشان داد حیات جدیدی که مردم انتخاب کردهاند امری گذرا و موقتی نیست. اگر همه در خانههایمان نشسته بودیم و در عین حال این پیام با همین صراحت ابلاغ شده بود دستاورد ما هیچ کمتر نبود.
راه سبز را زندگی کردن یعنی هر روز و همزمان که در خانههایمان و سرکارمان و در کوچه و خیابان و بر سر معیشتهای روزمره خود هستیم این پیام با غیرقابل انکارترین ندا تکرار شود، آن گونه که مسلمان بودن و ایرانی بودن و این زمانی بودن ما تکرار میشود.
وقتی که سخن از تقویت شبکههای اجتماعی و یا زندگی کردن راه سبز میشود بلافاصله میپرسند چگونه؟ همانگونه که هستید. سخن از آن نیست شبکههای اجتماعی که وجود ندارند را شکل دهیم و قدرتمند کنیم؛ سخن از آن است كه قدرت مردم در شبکههای اجتماعی است که به صورت طبیعی و به هدایتی فطری درمیانشان شکل گرفته است. باید اهمیت آنها را درک کنیم.
روز قدس امسال نشان داد این شبکه همچون نوزادی که به راه افتاده باشد با سرعتی باورنکردنی در حال رشد است؛ به زودی سخن گفتن را هم آغاز میکند و به زودی بالغ میشود و همگان را به تحسین و احترام نسبت به خود وا میدارد. آن وظیفهای كه بر عهده ما قرار دارد آن است كه با تكثیر اندیشههایی كه در حوالی آن شكل میگیرد و با تذكر دائمی اهمیت این پدیده مبارك از آن پرستاری کنیم.
به همین ترتیب اگر گفته میشود راه سبز را باید زندگی کرد سخنی پیچیده و تازهای و دعوت به امری ناشناخته نیست. بلکه توجه دادن به همان چیزی است که دارید تجربه میکنید، و این که حرکت امروز مردم ما به خلاف عهدهای پیشین، آغاز نوعی از زندگی است. در همصداییها و پیوندها و چشمپوشیها و یکرنگیها و هوشمندیها و سرزندگیهایی که ادامه این مسیر مستلزم آن است حظی وجود دارد که زندگی را سرشارتر میکند.
علاوه بر آن در دانایی ملت ما قدرتی هست که او را از تحمل بسیاری رنجها بینیاز میکند. مردم ما برای استیفای حقوق خود از پرداختن هزینه مضایقه ندارند، زیرا بهشت را به بها دهند و نه به بهانه. اما در عین حال اگر برای نتایجی که از حرکات اجتماعی خود به دست میآوریم دوام میخواهیم باید شجاعت و فراست را به هم بیامیزیم.
اینک بر اثر سیاست خارجی غلط و ماجراجویانه دولتی که مردم ما بدان دچار شدهاند کشور در آستانه بحرانهایی قرار گرفته است که بیشترین خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت. اگر با منطق مبارزه پیش میرفتیم شاید سادهانگارانه تصور میكردیم كه این یک امتیاز برای راه سبز ماست، اما زمانی که میخواهیم مسیر سبز را زندگی کنیم چنین نیست.
اینجا کشور ماست و این زندگانی ماست و این ما هستیم که باید نسبت به چنین مشکلاتی نگران باشیم و حساسیت نشان دهیم. اقتصاددانان با اتکا به آمارهای رسمی منتشر شده از سوی مراجع رسمی همین دولت دهها میلیارد دلار از درآمدهای ارزی کشور را ظرف سالهای گذشته مفقود اعلام میکنند و و مراجعی که باید درمقابل این امر واکنش دهند بیتفاوت نسبت به حجم این ارقام که میتواند چند ارتش را تجهیز کند در گیرودار یارکشیهای سیاسی افتادهاند.
از کدامیک از آنان انتظار داریم به رنجهایی که بر اثر رفتارهایشان بر مردم تحمیل میشود اهمیت بدهند؟ اگر ما نسبت به آنچه زندگی در این خاک و بوم را مختل میکند حساسیت نشان ندهیم دیگری نشان نخواهد داد؛ كما اینكه اقتصاددانان ما بیمناك از آن كه سرنوشتی شبیه به معترضین نسبت به وقوع اعمال خلاف اخلاق در زندانها داشته باشند در اعتراض خود كاملا تنها هستند. زمانی مفقود شدن بیست هزار دلار درخزانه كشور برای ساقط كردن یك دولت كافی بود. اما اینك فریادهای اخطار نسبت به گم شدن چنین ارقام گزافی كمترین واكنشی بر نمیانگیزد.
اخیرا گروهی از اساتید ایرانی مقیم خارج در نامهای ضمن تشریح برداشت خود از راه سبز امید هر چیزی که منافع ملت ایران را تامین کند هدف این جنبش معرفی کرده بودند. بر این اساس آنان توصیه میكردند که با سپاسگزاری از حمایت ملتهای دیگر ظرف این چندماه از آنها بخواهیم در هیچ تحریمی بر علیه ایران شرکت نکنند. اینجانب نظر آنان را پسندیدم و بر آن صحه گذاشتم، زیرا این نه تحریم یک دولت، بلکه تحمیل رنجهای بسیار بر مردمی است که مصیبت دولتمردان مالیخولیازده برایشان کافی است. راه سبز را زندگی کردن به این معناست و ما با اعمال هرگونه تحریمی بر علیه ملت خود مخالفیم.
این یک نمونه است. کسی به کسانی که این خواسته را با ما در میان میگذارند از ضرورت زندگی کردن راه سبز نگفته بود. ما بقی ما نیز از این ضرورت آگاه باشیم یا نباشیم به هدایتی فطری در همین مسیر هستیم، لذا ضرورت ندارد که این شیوه را به یکدیگر تلقین کنیم؛ تنها کافی است از آن آگاه باشیم و پرستاری کنیم.
زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند. هر جمعی و جماعتی كه سرنوشت خود را به بود و نبودكسان پیوند زدند سرانجام – حداقل با فقدان او – سرخورده شدند. هرگاه مردمی برای به تنی یا افرادی از همراهان عادی خود امتیازات بیدلیل قائل شدند سرانجام تشخیص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار كردند و به جاه طلبان مجال دادند كه در آنان طمع كنند.
مردمی كه میخواهند سرپای خود بایستند و حیاتی كریمانه را تجربه كنند جا دارد كه از نخستین قدمهایی كه به ناكامیشان میانجامد بابیشترین دقتها پیشگیری كنند. تولد اینجانب نه هفتم مهر كه روز آشنایی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنیا آمده بودم نیز جا نداشت حركت شما به كیش شخصیت آلوده شود. امیدوارم این كلمات مرا صمیمانه و از سر نگرانی و نه یک شكسته نفسی بیحقیقت و تعارف گونه تلقی كنید.
برادر شما – میر حسین موسوی
نه عزیزم برای منم از مشهد فیلتره همچنان .نوشته هات واز گوگل ریدر دنبال می کنم .رو کامی هر کس هم بله خره یه فی ل تر شکن هست دیگه
movafegham
سلام ويولت
ميدونی چيه؟
من به اين ميگم عزت نفس
من زنی رو ميشناسم که بخاطر به کثافت کشيده نشدن بچه هاش و بيشتر از اين لگدمال نشدن خودش با هزار بدبختی از شوهرمعتادش جدا شد.شوهری که کار نميکرد.دوست دختر و الکل گاه بيگاه و …. رو هم اضافه کن
تکفل بچه هاشو گرفت
داره عين يه مرد کار ميکنه.شوهر بی غيرتش رفته دوباره ازدواج کرده و خوش خوشانشه
بعد از يه زندگی بيست ساله دوباره فقط خودشه و زن جوونش
خرجی به بچه ها؟
اصلا و ابدا!
ويولت اين زن به تمام معنا زنه!
دست جلوی کسی دراز نکرد
عين يه ماده شير بالای سر بچه هاشو گرفته و نميزااره آب توی دلشون تکون بخوره
آره ويولت
اولش براش خيلی سخت بود.بيکاری بيپولی خونه بدوشی
ميدونی چيه؟
اگه يکی با تمام توانش چيزی رو بخواد بهش ميرسه
ويولت
حالا اون زن خونه دار شده.شانسو ميبينی؟توی يه تعاونی به اسمش دراومده.ماه به ماه قسسط ميده ولی از خونه بدوشی بهتره
بچه هاش شدن از نمونه ترينا که توی فاميل کلی هواخواه دارن
ويولت زن بودن يعنی اين!
قدرت يعنی اين
عزت نفس يعنی اين
فیلتر نیستی
دارم چند تا از پست های سپتامبر های گذشته رو می خونم:
خانوم اجازه اسحاق شاشيد و …
ويلی! اوايل که شروع کردی مهربونترو صميمی تر بودی.#brokenheart
حالا انگار فرق کردی.شانس ما که چند وقته پيدات کرديم.
اون زن ميتونست توی همون زندگی بمونه.گاه گاه پولی از شوهرش برسه و راحت تر از الان زندگيشو بگذرونه
اما اون موقع ديگه چجوری ميخواست در مقابل خودش زنيت خودش در مقابل بچه هاش سرشو بالا بگيره؟
يه عمر زندگی با حقارت؟
نه!
سختس مسکشه اما حالا عزت و احترامی داره که بيا و ببين
ويولت همه ميگفتن بچه های نوجوونش خراب ميشن ولی نشدن
ويولت زنانگی حسی خيلی پرقدرته!
زنانگی يعنی قدرت تدبير ذکاوت و محکم بودن!
حس مقدسيه که واقعا خوشابحال هر زنی که اونو در خودش سراغ داره
ازت ممنونم يه دنيا سپاس #kiss
سلام عليکم
امشب تو اين خونه مرد کشونه.
همه عصبانين.
ما که رفتيم
(التماس دعا)
ویولت جان برنده شدن شادی صدر و رویا و لادن برومند در دریافت جایزه شجاعت خبرنگاری و روزنامه نگاری به نظرم نوعی از باور زنانگی و پرورش اون در این بانوان محترم است.
همچنان فیلتری من الان با فیلترینگ و فیلتر شکنینگ دست و پنجه نرم می کنم !!!!!!!!!!!!
سلام
وبلاگ شما هيچوقت برای من فيلتر نيست . چراشو نميدونم#winking
از روزی که بحث زنانگی رو پيش کشيدی داشتم با خودم کلنجار می رفت که خودم چه جوريم . نوشته امروزت آرامشمو بهم برگردوند. من هم بی توجه به حرف بقيه پشت کردم به يک زندگی به خاطر تحقير نشدن ! و اميدوارم ساليان بعد برگردم و بگذارم حقارتش را در آینه چشمانم ببيند. چشمهايی که زن اند….
یکی از دلایل مهم کنار گذاشته شدن زنانف همین شرقی نگریشون به مردهای غرب مآبیه که همسرشون، خواهرشون، مادرشون، دوست دخترشون و حتی معشوقه های آشکار و نهانشون رو شرقی، سنتی و ساکت میخوان. بدون عرت میخوان.
جهت اطلاع من نمیدونستم بلاگتون فیلتره، بدون فیلتر از دانشگاه و شرکت باز میشه.
حالم اصلن خوب نیست
ولی نتونستم ننویسم ویلی
منم بخاطر همون زنانگی تن به ذلت ندادم و نگذاشتم پسرم ذلالتمو ببینه خرد شدن زن رو ببینه که بخواد یه زن دیگه رو خرد کنه
میدونی چقدر سخت بود /هست ویلی میدونی مثل یه گناهکار بهم نگاه میکردند چون صبر نکردم تا زنانگیمو یه روانی به لجن بکشه….
باور کن اینقد که دوست دارم نوشتم الانه که پس بیفتم
می فهممت و درکت میکنم با تمام وجودم
ويولت عزيز سلام تحسينت ميکنم بدلايل زيادی ولی به عنوان زنيکه تقريبا شرايطی نظير داستانکی که تعريفشو کردی رو داره بايد بگم خيلی وقتا بايد کاملا در شرايطی قرار بگیری و بعد قضاوت کنی میدونی اينقدرام ساده نيست وگرنه بهم زدنو از بين بردن يه شرايط محقرانه خيلی عاليه ومنطقی ولی گاهی وقتا اوضاع خیلی بد تر میشه
– این یک دعوتنامه از سوی بنیاد «سیسیجی میانملیتی» است؛
■ بنیاد ناسودبر «سیسیجی میانملیتی» از شما دعوت میکند تا به فهرست پشتیبانهای دانشنامه «سیسیجی سیما» بپیوندید.
■ برای پیوستن به فهرست پشتیبانهای «سیسیجی سیما» به نشانی زیر مراجعه نمایید:
http://ccgint.net/tv/supporters
«سیسیجی سیما»
دانشنامه شبکههای تلویزیونی جهان به زبان فارسی
http://TV.ccgint.net
بنیاد «سیسیجی میانملیتی»
http://ccgint.org
هنوز برای من فيلتری#sad
من هرچی فکر کردم چه تعريفی بايد از زنانگی داشته باشم چيزی به اين کاملی و زيبايی که تو گفتی به نظرم نرسيد.اينی که تو گفتی دمت گرم داشت#heart
_____________________________________-
تحسینش برای مصاحبم#smile
اگه زمان به عقب برگرده فکر ميکنين ميشد جلوی بعضی از اتفاقات ناخوشايند زنديگتون روبگرفتيد ياراه ديگه ای به جز طلاق رو انتخاب بکرديد#thinking
#heart #flower #flower #flower
سلام . مرسی ويولت جان .
فردا میام کامنت خصوصی می گذارم .
می بوسمت .
#flower #flower
ويلی جان از سختی های طلاق هم بگو. تو الگوی خيليها هستی. مبادا کسانی از اين نوشته ات اينطور برداشت کنن که طلاق چيز خوبيه و حلال مشکلاته و …
#heart #flower
اين وبلاگ تاحالا واسه منم فيلتر نبوده ويولت عزيزم !
ممنون واسه التماس دعايی که برای دوست عزيزم گذاشتی خانومی #flower
پس زنانگی يعنی داشتن غروری پنهان و زير پا گذاشتن همه چيز با وجود تمامی تعلقات خاطری که جز تحقیر عایدی ندارد ٬ یعنی در اوج رفتن و نشکستن ٬ و کشيدن دردی که بعدها لذت بخش می شود چون بزرگ بودی و او کوچک ؟
ويلی تاييدتو می خوام.
___________________________________
به نظر تو اساس این تعلقات در حالیکه ثمره اش تحقیره اصلا درسته؟که بخوایم در موردش بحث کنیم؟
تعلقی که پشتوانه اش ترس از تنهایی یا هر چیز دیگه باشه تعلق نیست
اين وبلاگ تاحالا واسه منم فيلتر نبوده ويولت عزيزم !
ممنون واسه التماس دعايی که برای دوست عزيزم گذاشتی خانومی #flower
سلام،
ببر ملوس بیدار شده#grin
یه چیزی رو جا انداختی به نظرم
آدمیت
قبل از زنانگی و مردانگی
و بیشتر مواردی که گفتی به این برمیگرده،
زنانگی روی آدمیت میشینه و بهش اضافه می کنه چیزهایی رو که درکش برای مردان سخته مگه اینکه بتونن از محدودیتهاشون عبور کنن.
دلیلم
سیر خلقت:
جماد، نبات، حیوان، مرد، زن
زنانگی شاهکار آفرینشه به عقیده من
ویولت عزیز
چشمان تو زیباتر از آنست که کسی را کوچک ببیند
عاشق اين زنانگيتم ويلی جان!
اما من ادميت از يادم رفته چه برسه به زنانگی#sick
سلام ویلی جان…
بالاخره از فیلتر خارج شدی#cry
#cry ——> #hug
اون بالایی اشتباه اومد
ویلی یه سوال ،، اگه متاهل بودی و الان با یه مرد و دو سه تا بچه زندگی میکردی بازم این حرفارو میزدی؟؟؟
___________________________________
نمی دونم فکر می کنم نه چون دغدغه هام فرق می کرد
و یادت نره ان شرایط ه که انسانها رو متفاوت می کنه
ویولت جان
وبلاگت هیچ روزی رای من فیلتر نشده بود.
بوشهر هستم.
سلام ويلی جون.يه نازنين ديگه هم اينجاپيدا شده.تعجب ميکنم چرا آقايون اين بحث را زنانه ميدانند ونظر نميدن يا ميگن خونه زنونه است.اتفاقا فکر ميکنم خانمها خيلی تمايل دارن که نظرات شما را هم بدونن.
چقدر زنانگی را قشنگ توصيف کردی.
منم با اون شرايط درگير بودم و حالا خوشحالم که تونستم از اون زندگی بیام بیرون و روی پای خودم بايستم و به موقعيت هايی که قبلاْ فکرش را هم نمی کردم برسم. حالا فهميدم ما خودمون هم در قبال حفظ عزت نفسمون مسئولیم.
ویلی جونم آره از دیروز وبلاگت از فیلتر در آمده من که از دیروز بدون فیلتر وبت رو می بینم می خواستم بهت بگم خیال کردم می دونی
ويلی جون يکی امروز برام کامنت گذاشته با اين شرح که :
اسمش :Sed Hosse!n
(وبلاگ جدید ویولت در پیوندهای ارباب قلم. )
اينم آدرسشه :http://www.arbabeghalam.blogfa.com/
من نمی فهمم يعنی چی چون تو پيونداشم که آدرست با اينجا يکيه گفتم در جريان باشی
ويولت اينا واقعا انسانيته!!
خيلی باور دارم به اين پستت!
از صميم قلب باور دارم و درک می کنم!
همیشه می گم. آدمه و آزادگیش.
يه ساله ازدواج كردم …همسرم خيلي دروغ ميگه ….اولش خودمو زدم به خريت ….كه غرووش رو بخاطر دروغاي هر دقه اش خرد نكنم ……..به زبون بي زبوني بهش ميگفتم سعي كن صادق باش…….صادق نبود …نيست …….يه دوست بي سرو پا داره ..وقتي من نيستم كليدخونرو بهش داده ……مي اد و مي ره خونمون ….و ميشينه اونجا ترياك ميكشه و هزار تا گندكاري ……تا من مي ام جيم ميشه ………2 روز پيش مچشون رو گرفتم …….زدن زيرش…..گفتم اين بوي ترياك كه خونه رو برداشته چي ؟؟؟؟؟اينم ميزني زيرش؟؟؟وسايلمو جمع كردم اومدم خونه مامانم ….دوروزه نه زنگ زده ….نه گفته كجا رفتي كجا هستي …چرا رفتي ….هيچ!!!!!!
يه خانواده بي خيالي هم داره انگار نه انگار زندگي بچشون خراب بشه ….!!!موندم چكار كنم …طلاق بگيرم …نگيرم …با يه مرد بي مسئوليت و دروغگو چه كنم ؟؟؟اون پسره رو چطور ادب كنم …تورو خدا راهكاري بنظرتون ميرسه راهنمايي ام كنيد
نمایشگاه آثار هنری لاله فرهند، هنرمند جوان و با استعداد کشورمان با عنوان \”قاب آیینه\” در نگارخانه کاوه برگزار خواهد شد.
در این نمایشگاه آثار هنری لاله فرهند در بخش آرت موزاییک و نقاشی باتیک به نمایش در خواهد آمد. افتتاحیه این نمایشگاه روز پنج شنبه مورخ 16مهر 1388 از ساعت 16 الی 20برگزار خواهد شد و همه روزه در همین ساعت تا روز سه شنبه 21 مهر 1388 ادامه خواهد داشت.
از علاقمندان به آثار هنری در زمینه آرت موزاییک و نقاشی باتیک دعوت به عمل می آید از این نمایشگاه به نشانی خیابان ظفر، خیابان فرید افشاری، انتها دست چپ دولتشاد، دست راست پروین، دست راست تایباد، پلاک 26 ، نگارخانه کاوه دیدن فرمایند.
من فکر می کنم برای زنها عاطفه و عشق و محبت اولويت داره ولی اين اولويت برای آقايون جسمه و نيازهای جسمانی ..همينه که بعد از چندسال زندگی چون متاسفانه اغلب آقايون ايران نوع محبت مورد نياز زن ايرانی رو درک نمی کنن زندگی يکنواخت و در بسياری از موارد به بيراهه ميره..نمی دونم هم که اين تفکيک زن ايرانی درسته يا نه
این زنانگی که شما صحبتش رو میکنی، فقط در شرایط منفی خودشو نشون میده که!
اگر یک زنی باشه که شوهر خیلی خوبی داشته باشه و نیازی به تحمل خفت و اینا نداشته باشه زنانگیاش چی تعریف میشه؟ یا اگه زنی باشه که اصولا شوهر نداشته باشه؟
به عبارتی، شما نگفتی زنانگی که مدِ نظرته چیه، شما فقط گفتی که چیا زنانگی نیست.
ضمن این که همچنان با خطکشیهای جنسیتی مخالفم و معتقدم اینا که شما گفتی اسمش عزت نفسه و ربطی به زن بودن نداره، دوست دارم بدونم که زنانگیِ یک نفری رو تحت هیچ شرایط حادی نیست چطوری تعریف میکنید؟ احتتمالا اون زن، دیگه هیچ راهی نداره زنانگیاش رو نشون بده؟
به نظر من چیزی که دارید مطرح میکنید، خیلی بزرگتر از پاسخهاییه که براش مینویسید.
این که یک زنی توی یک شرایطی هست که همسرش بهش خیانت میکنه و آدم بیغیرتیه و….این یک مثال کاملا خاصه، شما دنبال تعریف یک مفهوم هستی، نمیشه با مثال خاص توضیحش بدی که.
مثل این که من بخوام به یک بچه بگم درخت چیه، بعد چمن رو نشونش بدم بگم عزیزم اینا که میبینی درخت نیستن، درخت یعنی که چمن نباشی.
نمیشه که. بعد به نظرشما من تعریف درستی از درخت ارائه دادم؟
____________________________________
آدم تو شرایط سخته که به تحول میرسه برای گریز از شرایط سخت، می گرده که راه حل پیدا کنه یا عزت نفسش رو افزایش بده یا متحول شه
حالا اگه در عین راحتی باشه و هیچ مشکل فکری تو جمع کوچیک خانواده نداشته باشه و اونجا به مفهوم واقعی زن بودنش رو قبول داشته باشن
آیا جامعه هم همینطوره؟ پس باز باید خودت رو اثبات کنی و بگذری از خطوط قرمز و تابوهایی که فقط به واسطه زن بودنت ترسیم شده
این نظر منه
من زن بودن رو تو دیتیلی تعریف کردم که مبتلا به اش در جامعه ما زیاده
اين حساب و کتابها مردانه ست… آن تحقير شدن و آن فراموش کردن نيازها برای مصلحت مردانه ست..
مصلحت مردانه…
اينو ميدونستم ويولت ولی تا حالا جمله اش نکرده بودم برای گفتن يا نوشتن.
فدات
#flower
اوهوم، تا حدودِ زیادی قبولش دارم، بازم منو به فکر انداخت، چه خوبه آدم اینجوری و تو این موضوعی، که خودِ من همیشه ازش فرار میکردم به فکر بیوفته
آره و متاسفانه جامعه هم از ما همين توقع رو داره زنانگی رو توی خودت خفه کن تا محترم بشی! ولی حقيقتش اينه که هر وقت به جایگاه خودمون برگشتيم محترم شديم. حتی توی ادبيات روزمره هم صفات بد رو گذاشتن برای خانومها:مثل زن ها می ترسی مثل زن ها نق می زنی و گاهی مثل زنها حرف می زنی!به نظر من همش برای اينه که زن رو در همه ابعاد لهش کنن.
gaah mard haaie ke injoor raftaar mikonan dar ‘mard’ boodan moshkel daaran, ie marde vaagheii hamishe vaaseie zan ehteraam ghaaele, in chizie ke gharbi haa behesh gentleman migooiand, too iran ham ie zamaani migoftan looti
#flower
سلام .
بعد از اين ۲ تا پست به اين نتيجه رسيدم که من دارم با تموم وجودم زنانگی ميکنم وبرای رسيدن به اين زنانگی مجبور بودم از خيلی از خط قرمز ها و نبايد ها رد بشم و اينکارو کردم درسته خيلی سختی داشت خيلی حرفا رو دنبال داشت حتی عذاب وجدان هم داشت ولی الان نتيجش يه زندگی آزاد و لذت بخش در سن ۲۴ سالگیه !!
زنانگی يعنی باور اينکه وجود خودته که بهت ارزش می ده و نه وجود و بودن در کنار ديگری!