من و ام اس : مجددا پالس

هفته پيش که دکتر بودم با توجه به بدتر شدن علائمم پيشنهاد داد که يه پنج روز پالس کورتن بگيرم. خواست که بستري شم بيمارستان ولي گفتم ترجيح ميدم تو خونه انجام بدم و خودم رو اسير بيمارستان نکنم… حالا تصميم دارم اين هفته و از امروز اينکار رو انجام بدم.
ديروز خونه دوستي وبلاگي مهمون بودم که دوست مشترکي داريم يعني من از طريق “فيس بوک” خدابيامرز اين نقطه اشتراک رو فهميدم. قبلا اين آقا برام ايميل زده بود و پيشنهاد داده بود که يه شيشه عسل طبيعي بهم بده( خودشون کندو دار هستند). هربار خواستيم قرار بذاريم نشد و برنامه ها مون باهم جور نشد. راستش رو بخوايد نمي دونم چرا فکر مي کردم طرف فقط چون مي خواد من و ببينه و جهت رفع فضولي اين پيشنهاد رو داده!!( خدايا من و ببخش) تا توي فيس بوک عکس خودش و خانم و دختر گلشون رو ديدم و ديدم نه بابا، آدم حسابي تر از اين حرفهاست!!!
ديروز که خونه اين دوستم بودم گفت به فلاني هم گفتم بياند… خلاصه فلاني اومد و من بسيار مشعوف شدم از آشنايي اين دوستان خوب هرچند که حال خودم اصن خوب نبود و شايد 30% از خود واقعي ام در صحنه حضور داشت… روز و بعداز ظهر خوبي داشتيم و باز شکر گذار وبلاگ شدم که اين همه آدمهاي خوب و دوست داشتني بهم معرفي کرده و من و لايق اين همه دوست خوب داشتن قرار داده.
پ.ن: غده روی کمرم رو فعلا پیگیرش نیستم کار دیگه برای انجام دادن زیاد دارم

نظرات شما