![](http://vili.special.ir/parsaimages/post_title_right.jpg)
شايد من نبايد اون کامنت خصوصي رو عموميش مي کردم که بحث سردرگم نشه. خودش ميدونست و خودم ميدونم خيلي از چيزهايي که ديگران ممکنه ندونند.
ولي بعضي از نکات نوشته اينقدر برام جذابيت داشت که حيفم اومد ازش وام نگيرم مثل اين ” آغوش بي منت ” ظاهرا دو کلمه ست ولي دنيايي حرف داره و خيلي روابط رو بوجود مياره يا زير سئوال ميبره. چند نفر از ما پناهنده اين مدل آغوشيم و از خيلي از خواستهامون ميگذريم براي از دست ندادنش.
بحث اصلي ديروز من سر اين ” زنيت” گمشده در اغلب بانوان ه و اينکه اقايونمون چقدر قبول دارن که حتي شايد ناخودآگاه اين زنيت رو خفه کردن.
من بحثم سر بي قانوني و عدم توازن اون در رابطه با زن و مرد نيست که هممون به نوعي قبولش داريم و تا دنيا دنياست خانومها مي نالند که هيچ حقي تو اين جامعه ندارن و ايضن مردها.
بحثم سر توئه تويي که مي تونستي زاده ايران باشي يا يک کشور خارجي ديگه و اين زنانگيت شايد هيچ ربطي به مليتت پيدا نمي کرد.( هرچند که بي ارتباطم نيست)
اصن زنانگي چيه؟زنيت کدومه؟ چطور مي تونيم باشيم که افتخار کنيم يک زنيم و يا مردي محترم به اين زنانگي، برام با مثالهاي ملموس لطفا تعريف کن.
پ.ن: لازم به تذکره که من منظورم از زنانگی و زنیت داشتن، ربطی به اخلاق سکصی و رفتارهای اتاق خواب نداره بحثم فراتر از این حرفهاست.
صبح بحير#smile
وای باز من هول شدم#blush
صبح بخير
سلام ویولت.
جدای از سلیقه هامون با شما موافقم.
ببینید نمیخواهم وقتتان را بگيرم. اما اگر شما به اساطير سومر نگاه کنيد می بينيد که زنانگی هستی را کشته اند.
بله، زنانگی هستی به معنای اينکه فقط من جنس زن نيستم شما هم زن هستيد. نيمی از وجود شما زنانه هست. اين نيمه را سه چهار هزار سال پيش کشتهاند. حالا چه اتفاقی افتاده؟ اين زنانگی که کشتند يا مدعی شدند که کشته شده است دوباره دارد زنده میشود. يعنی عصر ارباب و رعيتی به پايان رسيده است. من اينگونه به مساله نگاه میکنم. ما در مقطعی از تاريخ هستيم که زنانگی هستی دارد زنده میشود و حضور پيدا میکند. خود شما هم که آبانی و مثل من سال سگی هستيد.
سلام خانمی
شايد يا نبايد خصوصی ر عمومی ميکرديد يا اين که کل نظر خصوصی رو بدون هيچ حذفی ميذاشتيد تا خواننده ها گيج نشن.
منم تعجب کردم از کسانی که زنانگی رو به اتاق خواب ربط دادند!!! اين خودش يه مدل ظلم به زن محسوب ميشه چون هيچ کس مردانگی رو به اتاق خواب نسب نميده اما چرا با شنيدن زنانگی ياد اين مسائل ميفتن خودش يه بحث ديگه ست!
در مورد خودم حد ااقل ميدونم که تا ميتونم به خودم به اينده م و به علايقم رسيدگی ميکنم. همسرم هم هيچ وقت مانع اين نبوده و حتی گاهی وقت ها کوتاهی هام در حق خودم بهم بيان ميکنه.
به نظر من زن يا کلا هر انسانی برای اين که تو جامعه نقش بهتری داشته باشه و حدااقل مديون خودش نباشه اول از همه بايد به خودش احترام بذاره به دنبال پيشرفت باشه و به هيچ وجه بیشتر از حد در روزمرگی هاي خانه داری غرق نشه. زياد موافق لفظ زن يا مرد نيستم. بهتره به جاش از انسان استفاده کنيم.
به نظر من زنانگی همون انسانگی ست. هيچ تفاوتی بينشون قائل نيستم هيچ تعريفی جدای از انسانيت براش ندارم.
سال سگی ?
وفادار و صميمی و انقلابی هست. دائما در حال انقلاب کردن است. اما بداخلاق است و واغ واغ زياد میکند. خودم هم سگ هستم اما حدود سی و شش سال در سگ بودنمان فاصله داريم.
______________________________________
نه من موشم سال 49 سال سگه
تو سی و شش سال بزرگتری/#surprise
کوچکتر که نمی تونی باشی چون اونوقت یکی دوسال بیشتر نداری!!!! زوده برای تو نت اومدنت و نگران بکا.رت خواهر بودنت#laugh
موضوع اینه که تا وقتی که صحبت از زنیت و زنانگی باشه، در مقابلش صحبت از مردی و مردانگی و زور بازو و رشادتِ مردانه است و خط کشیها و تبعیضهای جنسیتی.
موضوع اینه که باید یاد بگیریم قبل از فکر کردن به معنای زن بودن یا مرد بودن، به معنای انسان بودن فکر کنیم، به این که برای آدم بودن باید چی کار کرد و چی کار نکرد.
توی این دنیا یک «زن» داریم، یک «مرد» و هر کدوم خصوصیات خودشون رو دارند و از نظر خصوصیات جسمی و روحی و خلق و خو با هم تفاوت دارند، ولی یک چیزهایی هست که برتر از این تفاوتهاست، مثل صداقت، محبت، وفاداری…و اینا میرن زیر مجموعهی انسانیت، نه زن و مرد بودن. اگر یاد بگیریم که به انسانیت بها بدیم، خود به خود اون مسئلهی این که زنیتمون چی شد و گم شد، حل میشه. تا وقتی که دنبال این باشیم که زنیت رو ثابت کنیم، در مقابلش هم مردیت قد بلند کرده.
و همین که بگیم فلان خانم خیلی مَرده(عبارتی که خود شما هم استفاده میکنی در مورد خودت) زیر سوال بردن همون زنیتیه که داری ازش مینویسی. مثل این که یک خانم نمیتونه قوی یا ایستاده باشه.
با آقایی دوستم که دست بر قضا خودش فمینیسته(نه به مفهوم سیاسی و اجتماعیاش، از جنبههای اسطورهایش به این مضمون علاقهمنده که از حوصلهی اینجا خارجه نوشتنش) و اون این حرف رو به من زد که شما زنا با تعریفای این مدلی خودتون، دارید خودتون رو دست کم میگیرید.
قوی بودن و ایستاده بودن، صفت مردونه نیست که اگر زنی قوی بود، بگیم خیلی مَرده.
زن هم میتونه قوی باشه و در قوی بودنش هیچ نیازی نیست که به هیچ مردی تشبیه بشه.
چون قدرت و استقامت و ایستادگی، صفاتِ انسانی هستند و زن و مرد نمیشناسند.
پس اول از همه باید اون انسانیته رو بشناسیم، به دور از این خطکشیهای جنسیتی…
ويولت جان اين پست بی رحمت از اين وبلاگ بخون
تعريف من از زنانگی و انسانيت دقيقا شبيه نظر همين نويسنده ست.
http://tah-dig.blogspot.com/2009/09/blog-post_26.html
سلام ويلی جان#flower
زنانگی يعنی نوشيدن و نوشاندن شهد عفت و پاکی به خود و ديگران.
البته اگه بدونيم پاکی و عفت کجاست و چطور ميشه پيداش کرد.
زنانگی يعنی قوی بودن ُُُُ..زنانگی يعنی در عين حال زن بودن و داشتن ظرافت های زنانه پرورش دادن يک مرد در درون .
زنانگی يعنی عشق ورزيدن ..اما نگه داشتن حد.
زنانگی يعنی زن بودن به معنی واقعی اما خوار و کوچک نشدن.
زنانگی يعنی تمنا و خواهش اما با سرکوب نکردن غرور.
زنانگی يعنی مادر وار زندگی کردن اما در عين حال پدر بودن.
زنانگی یعنی فهموندن به تو که : آهای مرد زن فقط آفریده نشده برای رفع نیازهای …. و …. تو .
زن یعنی زن
زن یعنی خدای احساس
زن یعنی خدای مهربانی
زن یعنی خدای محبت
زن یعنی زن نه (ظن)
برگرفته از http://tah-dig.blogspot.com/2009/09/blog-post_26.html
به نظرم آدم باید یک طوری زندگی کند که قبل از اینکه آن نفس آخری را خواست بدهد بیرون یک چیزی در زندگی اش باشد که بتواند به آن افتخار کند و این وسط آنها که از موهبت های بیشتری برخوردار بوده اند مسئولیت سنگین تری نسبت به خودشان و این دنیا دارند. آن چوپان بی سوادی که در صحرا به دنیا آمده و در صحرا از دنیا رفته به اندازه ی خودش و تو که آن قسمت بی ادبی دنیا را پاره کردی و زمین را به آسمان دوختی که من باید از ایران بروم آخر دنیا هم به سهم خودت خیلی بیشتر از خیلی های دیگر. مگر می شود آدم گاو به دنیا بیاید و گوساله از دنیا برود و افسرده نشود؟
از نظر من يه زن اينطور نبايد باشه كه فقط زندگيش باشه كار خونه كردن، زندگيش باشه بچه داري كردن، زندگيش باشه ظرف شستن!… اصلا به نظر من اين نوع زن بودن كه تو جامعه ي ما خيلي هم جا افتاده زنيت نيستش!!!!…زن بايد بتونه شوهرش، همسرش رو، شريكش رو طوري تو دست خودش ، تو فك خودش ، تو دل شوهرش جا بده كه نمي دونم چه طوري بگم شوهرش بپرستتش! نمي دونم چطور بگم ؟ دوست دارم شوهرم همه چيز رو تو وجود من ببينه. نمي دونم شايد حمل بر خودستايي باشه! دوست دارم به خاطر داشتن من شكر گذار باشه!!! نمي دونم واقعا نمي دونم چطوري بايد توضيح بدم؟
زنانگی اينه که خودت رو تعريف کنی با خود خودت يعنی اونچه که واقعا هستی رو دوست داشته باشی با همه کاستی ها ش و نخوای زير خروارها ناز و ادا و عشوه و سرخاب سفيداب دفنش کنی … وقتی زن بودنت برات حرمت داشت اونوقت تنها سرويس دهنده به شوهر و بچه هات نيستی و خودت رو با موفقيتهای اونها معنا نمی کنی يا برعکس برعليه مردان و جامعه زن ستيز زن بودنت رو در وجودت خفه نمی کنی که حالا که زن بی بهاست پس مثل مردها رفتار کنی .
وقتی به تعادل موجود در هستی باور پیدا کنی اونوقت از اینکه زنی با اینهمه ظرفیت که میتوانی یک انسان دیگر را در وجودت جای بدهی و پاک ترین موجود را با عشق خلق کنی ،سرفراز و سربلند خواهی بود . به نظر من زمانی جامعه ما مرد سالار شد که زنها به خاطر باور کردن ضعفهاشون خود رو باخنتد و زیر بار مردها که ظاهرا قوی بودند رفتند چرا که تاریخ ایران نشان میدهد زنها به قدر کافی قدرتمند بوده اند چه در اجتماع چه در سیاست…
وقتی زنيت وجودت رو پيدا کنی اونوقته که می بينی زندگیت رنگ و بوی تازه ای ميگيره …
مهمترين چيزی که يک زن بايد بدونه اينه که با حربه زنانگی سعی در تحريک جنس مخالف نداشته باشه که همين مهمترین سبب باور ناتوانی و ضعف شخصيتی در او ميشه مخصوصا از طرف مردها و بعد هم از سوی خودش که اين وحشتناکه
يه ساعت داشتم مينوشتم همش پريد.
#cry
زنها بايد از زندان خودشون رها بشن
اول تابو ها و تعاريف غلطی که از ازدواج و وفاداری و خيانت و عشق دارن رو کتار بذارن و با يه ديد سالم دنبال خودشون و گمشده هاشون بگردند
ویولت عزیز این سوال ها و دغدغه های ذهنی تو قدمت طولانی دارد. می شود به آن به عنوان یک موضوع بی ریشه نگاه کرد و تنها با تکیه بر شواهد و قرائن فردی و درونی و تجربی خودمان به آن پرداخت ، از یک نظر دیگر هم می توانیم در همین گوگل سرچ کرد و بیشمار مقاله در باره آن خواند و بعد از آن نظر شخصی خودمان را به آن اضافه کرد. پیشنهاد من برای وارد شدن به این بحث اینست که با خودمان قرار بگذاریم و حتما خواندن کتاب دو جلدی “جنس دوم” را برای شروع بخوانیم. روی دو موضوع جنسیت(gender) و جنس(sex)به اندازه ی کافی مطالعه کنیم. چون تفاوت معنایی این دو کلمه که معمولا در فارسی با یک کلمه اطلاق می شود و در بیان دیدگاه ما را دچار مشکل می کند. صفات وابسته به جنس و جنسیت در شناخت زنانگی و مردانگی در این بحث راهگشاست. من طاهر رهبری را از طریق وبلاگش و قصه هایش می شناختم. آدم باسوادی بود و دانش تئوریک قوی داشت. چند مقاله از او خوانده بودم که حالا در جستجوی مقاله هایش به این برخوردم که یا وبلاگش فیلتر شده و یا به کل حذف شده. اما در cash هنوز وجود دارد. اگر دوستان توی گوگل با فیلتر شکن سرچ کنند
جنسیت+جنس+طاهر رهبری ( یا بدون نام صاحب مقاله) می تونند در این زمینه به منابع خوبی برای مطالعه دست پیدا کنند.
البته من این حق رو برای همه مون محفوظ می دونم که نظر شخصی خودمون رو حاصل تجربه درونی و فردی هم هست را در در ذیل پرسش تو مطرح کنیم.
اگر کتامنت دونی تو رو سنگین نشه من متن دو تا مقاله هاش رو کپی می کنم.
منبع ( ویکیپدیا)
——-
واژهٔ جنسیت (Gender) یک مفهوم اجتماعی است و با واژهٔ جنس (sex) که معمولاً برای بیان همان موضوع ولی از دیدگاه زیستشناسی به کار میرود متفاوت است[۱].
جنسیت شامل رفتارها، نقشهای اجتماعی و اندیشههای اجتماعی است که فرهنگ حاکم بر هر جامعه به عهدهٔ دو جنس زن و مرد میگذارد. در ارتباط با نقشهای جنسیتی افکار قالبی در مورد هر دو جنس در جامعه مشاهده میشود که دامنهٔ انتظارات را از هر دو جنس طرح ریخته و تعیین میکند[۱].
جنسیت و نقشهای جنسیتی به قشربندی جنسیتی مرتبط میشوند. قشربندی جنسیتی، همچون سایر انواع قشربندیهای اجتماعی، مربوط به پاداشهای اجتماعی (نظیر توزیع قدرت، ثروت، وجهه، آزادیهای فردی و اقتصادی) است و هر یک از اعضای جامعه بسته به موقعیتی که در هرم سلسله مراتب آن جامعه دارد به طور متفاوتی از این پاداشها بهرهمند میشود[۱].
فالوس اندر زیستن( طاهر رهبری)
——-
در ادامهی بحث چند پرسش را پاسخ میدهم و سعی میکنم روی مواردی که در نوشتههای پیشین گفته شده بیشتر تامل کنم.
در گفتارهای پیشین تمایز میان جنس و جنسیت را بیان کردیم و سعی کردیم نشان دهیم جنسیت امریست اعتباری اکتسابی و نسبی. در این گفتارها نامشروع بودن جنسیت پیش فرض گرفته شده بود و هیچ قصد این نبود که نامشروع بودن جنسیت را از اعتباری بودن آن نتیجه بگیریم. اگر اثبات شود که امر نامشروعی محیطی و اکتسابی است دیگر برانداختنش سادهست زیرا تنها باید باورهای نادرست پیشینی خود را دربارهی آن تغییر دهیم. همچنین گفتیم جنس چندگانه است و نه دوگانه و باز همین چندگانهگی به خودی خود بیمعناست. اما جنسیت به عنوان عاملی موثر در رفتارها ، امریست اعتباری ، اکتسابی از محیط و برای هر فردی وزنی از جنسیت وجود دارد.
مشروعیت نظام جنسی دقیقن جایی زیر سوال میرود که با مفهوم نظام طبقاتی پیوند مییابد. جنسیت همواره جزو ابزارهای قدرتمند نظام پدرسالارانه سرکوب بوده است و ازین رو نامشروع بودن آن بدیهی به نظر میرسد اما بررسی رابطهی جنسیت با بنیادهای جامعهی طبقاتی نامشروع بودن آن را اثبات میکند. همان طور که پیش ازین گفتیم ستم بر اقلیتهای جنسیتی نه عدول از نظام اخلاقی که درواقع نظام اخلاقی جامعهی طبقاتی است. جامعهی طبقاتی جز با سرکوب اقلیتهای جنسی زیر سوال میرود. برانداختن این سرکوب بخشی از مبارزهی بزرگتری است برای برانداختن جامعهی طبقاتی.
هگل معتقد است انسان برای واقعیت بخشیدن به خویش میباید خود را عینیت بخشد و به نظر مارکس عینیت آدمی نه در اندیشیدن هگلی که در کار است که به چنگ میآید. کار همان فرآیندی است که که «خود» را تعین میبخشد و در جامعهی طبقاتی عینیت صورت ِ از خود بیگانهگی میگیرد. به این ترتیب جنسیت به عنوان یکی از محصولات جامعهی طبقاتی تجسد بخشی از بیگانهگی فرد از خود است. جنسیت در جامعهی طبقاتی توان تعین یافتن ندارد و به دوگانهی زن-مرد فروکاسته میشود.
هگل در پدیدارشناسی روح تعبیری از مرحلهی اول آگاهی به خود دارد که به تقریب چنین است: نخستین واکنش ناهشیار یک خود در رویارویی با دیگری اظهار وجود در مقام یک خود دربرابر دیگری است هر خود نیازمند آن است که درراه اظهار وجود پیروزمندانهی وجود خود ، خود ِ دیگر را براندازد یا نیست کند اما اگر واقعن قصد نابودی دیگری را داشته باشد به مراد خویش نخواهد رسید زیرا شرط آگاهی به وجود خود آن است که دیگری را به رسمیت بشناسد بدینسان رابطهی خداوندگار-بنده به وجود میآید. خداوندگار کسی است که در کسب شناسایی از سوی دیگری کامیاب شود بدین معنا که خود را همچون معیار ارزش دیگری به وی تحمیل میکند. بنده آن کسی است که خود حقیقی خویش را در دیگری میبیند. در ادامه هگل مراحل دیگر آگاهی به خود را با استفاده از دیالکتیک خویش شرح میدهد. اما تامل در همین بند نشان میدهد هر آگاهی به خود در ابتدا عملی جنسی است و به جای این که به یک معاشقه تبدیل شود در نظام طبقاتی تبدیل به یک تجاوز میگردد. همواره «خود»ی فالوس به دست ایستاده تا دیگری را تبدیل به مفعول تجاوز خود کند.
تعین یافتن جنسیت جز در آزادی جنسی و جز در تجربهی بیواسطهی آنچه در نهاد فرد امر جنسی نامیده میشود صورت نمیپذیرد. اما باید دقت شود که جنسیت امریست دیالکتیکی و در رابطه با فرهنگ همچنین جنیست امریست نامتناهی و امر نامتناهی همواره کمینه است. جنسیت مشروع وجود ندارد بلکه جنسیت همواره نامشروع است و از طریق نفی آن آزادی به چنگ میآید.
دوستی در نامهای نوشته است: «من به انسان معتقدم نه به زن و مرد» این جمله ریشه در ذهنیت دوگانه انگاری دارد که برآن است دوگانه را با طرد تفاوتها در فرآیندی ایدهآلیستی یکی کند. اما نه طرد تفاوتها که دقیقن فعلیت یافتن تفاوتهای جنسیتی است که به نفی جنسیت میانجامد. در واقع این جمله به شدت دو پهلوست زیرا جنسیت زدایی امری دو پهلوست. جنبهی چرند آن همانی است که امروز در جامعهی ما جاریست که با گردنکلفتی ادعا میکند به انسان میاندیشم و با همان گردن کلفتی جنسیتزدایی میکند. روند جاری میخواهد هرگونه نشانهی جنسیتی را از سطح اجتماع بروبد و نابود کند در حالی که نه جنسیت که تنها جنس دوگانه را به رسمیت میشناسد. به این ترتیب تجاوز تئوریزه میشود و فالوس مشروعیت مییابد. لزومی ندارد به خود زحمت تحلیل فلسفی بدهید کافی است نگاهی به آدمها و در و دیوار پیرامونتان بکنید حضور فالوس را تا دسته حس میکنید.
جنسیت نفی فرد در مقام خودبودهگی است و فروکاستن فرد به عملکردهای جنسی. طرد جنسیت نفی در نفی که منجر به تعین خود در سطح اجتماعی میشود. برانداختن جنسیت یعنی تعین بخشیدن به آنچه فرد درواقع هست این است که وقتی وزن جنسیت از طریق عمل تعین یابد جنسیت طرد میشود. زمانی که جنسیت به عنوان امری پیرو منطق فازی فعلیت یابد تفاوتهای جنسی از سطح پنهان فردی به سطح اجتماع فکنده میشود. مثال رنگ مو را در مقالهی پیشین به خاطر آوریم در صورتی که تغییرات تدریجی پیش رویمان باشد دوگانهگی معنا نخواهد داشت.
به اینترتیب هر تجربهی جنسی چندگانهانگار را گامی در طرد جنسیت میدانم. در واقع فرد از نظر جنسی نه یکی از دوگانهی زن یا مرد که زن یا مرد یا زن-مرد یا مرد-زن یا هیچکدام میتواند باشد و از نظر جنسیتی آمیختهای از بینهایت حالت ممکن بین زن و مرد در حالت آنالوگ. طیفی از جنسیت که هر مقداری بین دو حد آن قابل تصور است.
آن چه پیش ازین تجربهی زنانهگی نامیدهام جز عمل جنسی چندگانهانگار نبوده است یعنی عمل جنسی برخلاف نرم دوگانهانگار جامعهی طبقاتی. بنابراین هیچ تضادی بین نفی جنسیت و عمل جنسی به مثابهی تجربهی جنسیت در مقام عین وجود ندارد. طرد جنسیت در سایهی عمل جنسی است که صورت میپذیرد.
يه زني رو مي شناسم كه در عين زن بودنش مرده!!!!…ويولت باور نمي كني اگه بگم شوهرش اون رو به عنوان الگوي خودش قبول داره! اون خانوم فوق ليسانس روانشناسي كودكان رو داره!!!! يعني من بهت بگم اين زن طوري رفتار مي كنه، طوري هستش كه نه تنها شوهر خودش بلكه دور و اطرافيان چه مرد ف چه زن قبولش دارن!!!.به نظرم يه زن بايد زنيت خودش رو با كارهاش، باع مفيد بودنش، با لگوم بودن خودش براي همگي به معرض نمايش بذاره!…هر كس تو زندگيش هر مشكلي داره خاله ف… هستش! ويولت يه زن به تمام معناست! نه اينكه بگم زن بودن خودش رو با آرايش نشون مي ده ها! نه! به هيچ وجه هر چند كه اگه با اين كار هم نشون بده بد نيست و خوب هم هست! ولي مي خوام بگم آرايش و چهره ي خوب تو جذب شوهر تاثير نداره!!!! زن بايد زن باشه!زن بايد قدرتمند باشه! زن بايد هوشمند باشه!!!!
یاوه زنانگی – طاهر رهبری
—————————————–
?واژهی زن از ریشهی زادن است و واژهی مرد از مُردن. زنهای تمام جهان همه مانند هماند چون زنانهگی جوهری است ثابت. زن یعنی مادرانهگی ، زن در معشوق خویش نیز به دنبال یک کودک میگردد و زنی که به فرزند خود شیر میدهد والاترین تصویری است که از وجود یک زن میتوان به دست داد. زنها باید دوست داشته شوند ، زن همواره به دنبال یک تکیهگاه است به دنبال کسی است که به او پناه دهد و گرما ببخشد ، زن باید تکیه کند. زنان مردگونه هرگز سعادتمند نیستند ، خوشبختی زنان نه در موفقیت شغلی یا دانشگاهی نه در اجتماع که در گرمای خانه است ، زن شرقی خوشبختترین زن دنیاست او که بهترین جای جهان را صاحب است. زنها سرشار از زندهگی سرشار از مادرانهگیاند و باید پرستیده شوند باید نوازش شوند مردها باید دوست بدارند و برای عشق یک زن بمیرند?
لازم نیست برای چرندیات بالا دنبال گویندهی خاصی بگردید. اگرچه من این کلمات را از قول خانمی فمینیست که فوقلیسانس مهندسی دارد نقل میکنم اما کمی جستوجو نشان میدهد همه پیرامون ما پر از چنین تفکری است اصولن حتی پیشروترین مبارزان حقوق زنان نیز معتقدند که زنانهگی امری است مجرد و سوای از مردانهگی. چون زن بودن امری است طبیعی. زن و مرد طبیعتن متفاوتند. نتیجه این که زن و مرد خصلتها و نیازهای متفاوت پس حقوقی متفاوت دارند. اما چون حقوقی که آقای پدر برای خانمها تعیین کرده با آنچه این مبارزان فرض میکنند متفاوت است شروع به چانه زدن با آقای پدر میکنند. متاسفانه فمینیستهای لیبرال از درک ماهیت دیالکتیکی جنسیت عاجزند و قادر نیستند بفهمند که حتی نیازهای زنانه نیز محصول محیط اند و با تغییر محیط در حال تغییر. لازم نیست دوباره اثبات شود که فرض بنیادهای طبیعی پیشینی و برنهاده برای جنسیت جز به یک موقعیت ارتجاعی راه نمیبرد.
زنانهگی جز در کنار مردانهگی معنا ندارد. به دست دادن تعریفی از زنانهگی یا آنچه یک زن باید باشد جز برجستهتر کردن مردانهگی جز بیان تلویحی آن نیست که یک زن چه نباید باشد یا یک مرد چه باید باشد. به این ترتیب هر تعریفی از زنانهگی در دام دوگانهی جنسی خواهد افتاد. بیعلت نیست که تعریف زنانهگی دقیقن همان نکاتی را از یک زن برجسته میکند که نظام سرکوب میخواهد. ماشینی پر از مهر و مادرانهگی. پستانی پر از شیر ، جفتی مهربان و وفادار. ابرمصرفکننده کرمپودر و قرص لاغری و پوشک و شیرخشک. مانیکور شده و عطرزده پشت فرمان کممصرفترین چارچرخهی دنیا. زنانهگی مطلوب جامعهی طبقاتی با زن کارگری که بوی عرق بدهد و سی کیلو اضافه وزن داشت باشد نسبتی ندارد.
تفکیک جنس و جنسیت (در نوشتههای پیش) به ما امکان داد ذهنیت و عینیت جنسی را تفکیک کنیم و به هر یک جداگانه بپردازیم. جنس خصوصیات بیولوژیکی فرد و جنسیت مفاهیم فرهنگی مربوط به هر جنس است. اما با دلایل مختلف نشان دادیم که جنسیت به هیچ رو مفهومی طبیعی نیست و امری است محصول محیط و با تغییر محیط امور مربوط به جنسیت ماهیتن تغییر میکنند. به معنای دیگر صرف این که فردی از نظر بیولوژیکی زن است لزومی ندارد به دنبال یک تکیهگاه بگردد یا همواره در آرزوی دوست داشته شدن باشد یا نهایت سعادتمندی وی در آغوش گرفتن کودکش باشد. جنسیت امری است ساختهی شیوهی تولید و با تغییر شیوهی تولید از بنیان دیگرگون میشود.
جنسیت یعنی مفاهیم ذهنی ناشی از بیگانهگی انسان با بدن خویش. برای روشن شدن مطلب نگاهی به معنای جنسیت در دوران های مختلف با استفاده از دیالکتیک هگلی میاندازیم. (تقسیم بندی زیر بسیار خلاصه و فشرده است برای درک بهتر به مقالههای قبلی مراجعه کنید)
الف ? جنسیت در دوران بشر شکارگر ، دورهی جنس ، دورهی یگانهگی ذهن و عین یا تز. در این دوره جنسیت وجود ندارد فقط جنس وجود دارد. فرد با پیکر خویش یگانه است. نگاه کردن به پیکر فرد نگاه کردن به خود اوست و تن هنوز با مرحلهی کالایی سقوط نکرده ازین رو کسی پیکر خویش را نمیپوشاند. یعنی پیکر هنوز به کالایی برای تحریک ، به ماشینی برای تولید لذت تبدیل نشده و ازین رو لزومی ندارد از چشم نامحرم پنهان شود.
ب ? دورهی نفی. دورهی بیگانهگی و به وجود آمدن جنسیت به عنوان آنتیتز جنس. تقسیم کار و تغییر در شیوهی تولید باعث به وجود آمدن مفاهیم جنسیتی از طریق بیگانهگی فرد از پیکر خویش میگردد. تن به عنوان ماشین تولید لذت به پشت پرده تبعید میشود. وقتی به تن کسی نگاه میکنید باید لذت ببرید. جنسیت با استفاده از نمادها برجسته میشود. مهم نیست از انجام وظایف مربوط به جنسیت خویش لذت میبرید یا نه مهم این است که با جنسیت خویش زاده شدهاید و هیچ چیز طبیعیتر از جنسیت نیست. فرد به جنسیت فروکاسته میشود. زن تبدیل به ماشینی برای زادن میشود زنی که نزاید کامل نیست ، مردی که مردانه نباشد یک نقص طبیعت یک تولید اشتباهی است. اوج این بیگانهگی تصویریست پورونوگرافیک: یک عضو جنسی عظیم که برای حرکت به ماشینی پرعضله متصل شده و زنی که تجسد سرکوبشدهگی است و تسلیم محض.
هر چقدر جنسیت از جنس دور شود تضاد این دو بیشتر نمودار میشود. از طرفی جامعه در این مرحله سعی دارد جنسیت را به صورت دوگانهی زن-مرد بازتولید کند و از سوی دیگر پیشرفت در روند تقسیم کار فرصتهایی را در اختیار دو جنس قرار میدهد که مفاهیم جنسیتی را بیاعتبار میسازد. به این ترتیب استثناهای قاعده چندان زیاد میشوند که قاعده محو میشود. هر چه تقسیم کار پیشرفت میکند جنسیت به منطق فازی خویش نزدیکتر میشود تا جایی که دیگر از دوگانهی جنسی در مفاهیم جنسیتی چیزی باقی نمیماند. تنها طیفی پیوسته از جنسیت مشاهده میشود که هیچ ارتباطی به دوگانهی جنسی ندارد.
پ ? نفی در نفی. دورهی سنتز ، دورهی انحلال جنسیت و یگانگی مجدد فرد با تن خویش. لحظهای که فرد به منطق فازی جنسیت آگاه شود جنسیت نفی میشود. نفی جنسیت یعنی ناتوانی مفاهیم جنسیتی در تعیین رفتارهای فردی. به محض این که فرد دریابد جنسیت نه محصول دوگانهگی جنس که امری است ساختهی محیط و قابل تغییر ، شروع به مقابله با مفاهیم ازلی آن میکند.
زنانهگی وجود ندارد ، زن زن نیست و مرد هم مرد نیست. فمینیسم لیبرال با طبیعی فرض کردن زنانهگی دقیقن در جستجوی تصویری غایی است که جامعهی مردسالار از یک زن ایدهآل به دست میدهد. لازم نیست برای دیدن تصویر این زن خیالی به کانالهای مد یا تبلیغات تلویزیونی نگاه کنید کافی است یک نگاه به سر تا پای فمینیستهای لیبرال بیاندازید. زنانهگی یاوهای است همچون تمامی یاوههای دیگر ساختهی جامعهی طبقاتی ، همچون مذهب همچون اخلاق سرمایهدارانه. یاوهای که از طریق آن دستگاههای سلطه قدرت میگیرند ، به نام زنانهگی هر تفاوتی سرکوب میشود. زنانهگی (و مردانهگی) نتیجهی تبدیل شدن تن آدمی به کالا است نتیجه بیگانهگی فرد با خویش ، نتیجهی نشستن ایدهآلیسم جامعهی طبقاتی به جای ماتریالیسمی است که فرد را پیکر مادی او میداند. زنانهگی همانقدر محیطی و همانقدر ساختهگی است که مردانهگی و این دو با هم جنسیت را میسازند و قبلن هم نشان دادیم که جنسیت وجود ندارد.
سلام بانو ويولت
#flower
_________________________
سلام
ویولت عزیزم ممنون از مطرح کردن این موضوع ، البته مفهوم زنانگی و زنیت از چند جمله و یک متن فراتر هست اما شاید خیلی کوتاه بشه چند نمونه از اون رو مثال آورد:
زنیت یعنی اون روح لطیف و سرشار از عواطف و احساسات که باعث میشه زن در هر جایگاهی که در اجتماع یا خانواده داره در درجه اول یک زن باشه
زنیت یعنی توانایی عاشق شدن، عاشق ماندن و عشق ورزیدن بدون حد و مرز
زنیت یعنی معطوف کردن تمامی حواس و احساس به یک موضوع خاص
زنیت یعنی توانایی رویارویی با انبوهی از مشکلات و گرفتاریها
زنیت یعنی خندیدن با تمام وجود و گریستن با تمام قلب و روح
زنیت یعنی توانایی گذشت و بخشش حتی بزرگترین گناه
زنیت یعنی تازه شدن مداوم، یعنی طراوت، شادابی و سرزندگی
زنیت یعنی دادن احساس آرامش به طرف مقابل
زنیت یعنی توانایی دادن احساس پادشاهی به یک مرد عادی
زنیت یعنی توانایی پایان بخشیدن به یک جنگ، نزاع یا عصبانیت
زنیت یعنی هدیه کردن یک لبخند به فرد مقابل حتی در اوج سختیها و دردها
زنیت یعنی داشتن: بازوانی برای درآغوش کشیدن، شانه هایی برای گریستن، گوشهایی برای شنیدن، سخنانی برای تسلی دادن و لبانی برای بوسه زدن
زنیت یعنی توانایی تبدیل دنیا به جایی امن تر، شاد تر، سالم تر، زیباتر و آرامتر برای زیستن
سلام ویولت جان
زنیت یعنی عاشق بودن و در عین حال قوی و مستقل بودن…زنیت یعنی وابسته نباش اما بی پروا عاشق باش….عاشق کسانی که عاشق بودنت باشن….زنیت یعنی ابراز احساسات کن اما باج نده برا یه آغوش با منت….آغوش زیاده اما مهم قلب آدماست که برا یه لحظه همکلامی با آدم بتپه….
ما زنانگی خودمون رو گم کرديم چون داريم پا به پای مردان کار می کنيم.چون مجبوريم مثل يه مرد در مقابل گرگهای امروزی از خودمون از حقمون دفاع کنيم.. ويلی ما رفتار و گفتار و کردارمون بستگی به شرايط عوض ميشه..
من معتقدم زنيت و زنانگی ما به خاطر شرايط محيطی و فرهنگ جامعه است که ناديده گرفته شده.. من میگم زنانگی من که همون ناشی از رفتاره منه گفتاره منه همشون پشت این میز و صندلی وافیس و سر ساختمون رفتن گم شده!من نوعی نمی تونم یه زن به تمام معنا باشم با این حال یه مدیر مدبر! چرا؟ چون نمیشه احساسات زنانگیم رو با کارم میکس کنم..چون نمیشه وقتی یکی از کارمندهات به مشکلی بر خورد تو هم بشینی پا به پاش گریه کنی!این شان یه مدیر رو میاره پایین!پس من اگه بخوام شاغل باشم و تو کارم هم موفق باید احساس هام رو نا دیده بگیرم باید مواظب رفتارم باشم باید حواسم جمع باشه که با احساساتم تصمیم نگیرم این جوری میشه که به مرور این حس زنانگی در من از بین میره و تبدیل میشم به یه زن با تمام اخلاق مردونه!چون کارهای من کارهای مردونه است چون من نصف روز رو با مردها سر و کله میزنم…این اخلاق بدون دخالت من تو خونه هم پیاده میشه و سعی می کنم با بقیه هم طوری رفتار کنم که از من حساب ببرن… اینا عقیده ی من بود چون دارم زندگی ماشینی اینروزها رو می بینم.. شاید باز هم با حرفهام موافق نباشی..
مامان بزرگی دارم که همیشه میگه : یا خودت مرد باش یا در پناه یه مرد ..
نمی دونم تونستم منظورت رو از زنانگی بفهمم يا نه!
ویلی عزیز من وقتی صحبت از زنانگی می کنم، منظورم ظرافت و لطافت زنانه هست.
این ظرافت و لطافت نه قابل اندازه گیریه و نه قابل توصیف، فقط باید حس بشه.
#heart #flower
يادمه اوايل که هنوز «زنيتم» يادم نرفته بود؛ دو تا از کارمندها با هم دعوا کرده بودن و اون يکی که قلدر تر بود جلو چشم همه يه سيلی زده بود به اين پسره..من اون شب تا صبح نشستم و گريه کردم . اشک ريختم و همش می گفتم من اگه جای اون بودم چکار بايد می کردم..هر وقت هم می ديدمش دلم به حالش می سوخت که چرا بايد اين بلا سرش بياد پسری بود که بابای خوبی نداشت و خودش مردونگی کرده بود به جای اینکه مثل باباش بشه؛ داشت به سختی کار می کرد تا بتونه خرج روزانه خودش رو در بياره!من خيلی ناراحت شدم تصميم گيرنده اصلی هم بابا بود اما من اگه می بودم شايد کاری ديگر می کردم.. در آخر هم اون يارو رو بيرون کردن اما خوب من همش تو فکر احساسات جريحه دار شده ی پسره بودم.. بعد با خودم گفتم بین این همه آدم من اگه بخوام هر شب یا حداقل هفته ای یه بار واسه اینها گریه کنم که دیگه از خودم چیزی نمی مونه این طور شد که زنانگیم رو فدای خودمو کارم کردم.. فک کنم این حس از دست رفته ی من زمانی بر گرده که من بشم یه خانوم خونه دار و کدبانو…!!!
اين و تعريف کردم که بگم من اگه بخوام تو کارم هم از حس زنانگيم استفاده کنم نمی شه.. و اينجوری ميشه که اين حس متاسفانه رفته رفته کمرنگ ميشه.
اين و هم بگم و برم!
ساعت کامنتدونی اينجا به وقت ماست.. ساعت من و ساعت کامتدونی يکی ه!گفتم که نا گفته از دنیا نرم..
#smug
سلام خانومی
کاش همه مثل تو فکر می کردن
امروز خیلی گرفتارم اگه نرسیدم تک تک جواب کامنتها رو بدم ببخشید#flower
سلام ویولت
باتشکر از خانم ثابتی
من فکر نمی کنم زن بودن اینهمه پیچیده باشد . زن هستیم دیگر.
زن بودن یعنی توجه داشتن به ریزه کاریها.
زن بودن یعنی هوشیار بودن و به موقع درک کردن. زن یعنی باید موهای بلند اشته باشی و اندام و پوست لطیف. مهربانی و صبر و استقامت جز زن بودن است.
زن بودن یعنی آلبالو خشکه بخوری حسود باشی موهات را برس بزنی تو آیینه نگاه کنی. جیغ بکشی وگریه کنی و بخندی و جه می دانم ناخن هایت را لاک بزنی کاهی بخواهی گاهی نخواهی. گاهی بمانی گاهی نمانی . زن بودن یعنی مادر بودن . البته مادر فرزندانت. زن بودن یعنی نگهداری کردن از زندگی و اهان آشپزی از قلم نیفتد.
زن بودن آنست که نگاهت بی هیچ درد سری می گوید. یا دامن بپوشی یا مثل من اصلا دامن نداشته باشی. زن بودن یعنی حساب کتاب درست.
زن بودن یعنی همین که هستی همین که هستم همین که هستیم نه بیشتر نه کمتر.
یعنی برای زن بودنمان هم با ید یک سری آموزش ببینیم.؟
گردنمان را در فلان فورم نگهداریم اینجوری بشینیم اینجوری بخوریم اینجوری باشد صدایمان برای حرف
اینجوری کنیم.
بدون شوخی زن بودن یعنی ظرافت در رفتار حرکات .
اما یاد گرفته ایم موقع حرف زدن مواظب تمام حرکات مان باشیم تا تحریک کنند نشویم . جشم و ابرو نیاییم. نخندیم . جواب ندهیم . هر حرفی را نزنیم اگر جیزی می فهمیم به روی خودمان نیاوریم . بابا جان ما را از بچگی فیلتر کرده اند . چه توقع ها دارید شما.
سلام. زنانگی درون من يه حسيه که گاهی خودش رو به تمام وجودم تحميل می کنه حتی اگه نخوام ببينمش. مثل يک فوران و گاهی آرومه مثل رود. گاهی خورشيد ميشم و همه ی ماه و ستاره ها (منظورم خانواده دوستان و سايرين هستند) از من نور و گرما می گيرند. شايد اين به نظر بعضيا غلو آميز باشه اما من حسش می کنم. چوم به محض اينکه تابيدنم رو قطع می کنم انگار شيرازه همه چيز از هم می پاشه. من اين خورشيد رو توی خيلی از زن ها ديدم و توی خيلی ها هم نه … چون خودشون نخواستند. زنانگی من گاهی خشمگينه … از همه چيز شاکيه و حس می کنه هيچ موجودی توی اين دنيای وسيع قادر به درک و شناخت اون نيت. زنانگی من گاهی شيدای شيداست. چنان در من زبانه می کشه که توانم رو می گيره. اين زنانگی مثل روده دنبال جايی کسی يا چيزی برای محبت کردن و ساختن می گرده. مثلا گوش کردن به دردو دل مادر و با محبت خيره شدن به چشم هاش. گاهی هم زنانگيم رو فراموش می کنم مثل وقتایی که فشارکارهای گوناگون بدخلقم می کنه. زنانگی من منو بدخلق دوست نداره……
ويولت جان اگه فضولی نباشه ميشه بپرسم توی کامنت قبل چرا به مرضيه وساتين
گفتی ديگه اينجا پيداشون نشه
______________________________
ملیکا جان
حالا این مدل جدیدشونه که به اسم من کامنت میذارن و تشنج ایجاد می کنن
شنونده باید عاقل باشه
#29 | مليکا
عزیزم اینها خیلی بی جنبه هستند فقط به فکر خودشونند و کاربران رو از موضوع اصلی خارج میکنند.
بهتره شما هم اینجا پیدات نشه.#angry
_________________________________
سهیل پاتو از گلیم خودت بیشتر گذاشتی ظاهرا باید جور دیگه ایی باهات معامله کنم
جنبه احترام رو نداری
باید مستقیما مثل دوستت سارا شکری بهت بگم “خفه شو”…متاسفم از این همه بی جنبگی
سلام خانومی از شواهد پیداست که حال خوبی داری و خدا رو شکر مشکلی نداری خوشحالم
ویولت من یه مردم و از خانمهایی که زنانگی خودشون رو حفظ میکنن خوشم میاد شما خانمها بیشترین سهم رو در اثبات زنانگی و انسانیت خودتون دارید شما باید یاد بگیرین که خودتون رو و عواطف و احساساتتون رو مدیریت کنید یه جورایی باید به خودتون احترام بگذارید تا قابل احترام باشید البته تمام خانمها قابل احترام هستند مگر اینکه غیر اون ثابت بشه
امیدوارم که خانمها به حق واقعیشون از زندگی برسن
تو فردایی همیشه
زنان و مردان با هم تفاوت دارند، در اين نکته ترديدی نيست
ولی بجای تاکيد روی کيفيتهای منفي زن و مرد چرا روی نقاط مثبت آنان تکيه نکنيم؟
بياييم از خانم ها شروع کنيم:
زنان مهربان ، عاشق و دلسوزند.
زنان وقتی که خوشحال هستند گريه ميکنند.
زنان برای نشان دادن توجه و علاقه هميشه کارهای کوچکي انجام می دهند.
آنان برای دست يابی فرزندانشان به بهترين چيزها از هيچ کاری دريغ نمی کنند.
زنان قدرت اين را دارند که حتی وقتی بسیار خسته هستند ونمی توانند روی پای خود بايستند،لبخند بزنند.
آنان می دانند که چگونه يک وعده غذايی را به فرصت تبديل کنند.
زنان ميدانند چگونه از پول خود بهترين بهره را ببرند.
آنان ميدانند چگونه يک دوست بيمار را تيمار کنند.
زنان شادی و خنده را بدنيا ارزانی می کنند.
زنان صادق و وفادارند.
زنان در زير آن ظاهر نرم، اراده پولادين دارند.
آنان برای ياری رساندن به دوستی محتاج همه کار می کنند.
زنان از بی عدالتی به آسانی به گريه می افتند.
آنان می دانند چگونه به يک مرد احساس پادشاه بودن بدهند.
زنان دنيا را مکانی شادتر برای زندگی می سازند.
حالا نوبت مردان است:
مردان برای حمل اشيای سنگين و کشتن سوسک و عنکبوتها خوبند.
چقدر كامنت زيبا بود.![Smile Smile](http://vili.special.ir/wp-content/plugins/tango-smileys-extended/tango/smile.png)
يه سري حرفا به انسان مي فهمونه چقدر وقت ها خودش رو ناديده گرفته.
مي دوني ويلي جون
متاسفانه فرهنگ ايران به سويي رفته كه به دخترا قبولونده اونا بايد انتخاب بشن. پس اكثر خانوما دنبال يه آغوشن حتي اگه با منت باشه.
متاسفانه فيلم ها و سريال هامون هم به اين سمت سوق پيدا كرده. اينكه ديگه هيچ مردي باقي نمونده و ما بايد به هر آش غالي كه سر راهمون قرار مي گيره قانع باشيم.
ايكاش ياد بگيريم بر خلاف فرهنگي كه برامون ساختن حركت كنيم. ياد بگيريم براي خودمون ارزش قائل باشيم.
اونوقته كه منت هم مي ذاريم واسه آغوشي كه برامون با جون و دل باز شده
از اون جایی که من اصلا زن نیستم و خوشبختانه دنبالش هم نیستم#tongue
زن
گرفتن تو این جامعه اشتباه محضه و من هم اصلا گول نمیخورم و اطلاعاتی هم در این مورد ندارم الکی ادای آدم های فیلسوف رو نمیگیرم که بیام از زن دفاع کنم و هزار تا تعریف دیگه بعد خودم هزارتا کثافت کاری کنم#grin
موفق باشی و سلامت ویو خانومه#flower
حذف شد
___________________________________
سهیل!!! خفه شو
سلام ویولت خانم؛مادر بودن/همسر خوب بودن/ دختر خوب بودن برای پدر ومادر/اينا می تونه هر کدوم خودش نشون دهنده زن بودن باشه ؛يا زنيت همه ی اينه رو در بر می گيره؟ فکر می کنم بايد خيلی خوب درونمون رو بشناسيم تا درست و به موقع هر کدوم از اين بعدها رو نشون بديم .مثلا يه مادر خوب بودن الزاما نشان دهنده يه همسر خوب بودن نيست .ويولت عز یز اين جملتون و حقيقتا قبول دارم وخيلی متشکرم که يادم انداختی ؛«چقدر ناخوداگاه خودمون وافکارمون رو کوچيک ميکنيم تا توی ذهن محدود وقلب کوچک مردا جابشيم»اين به يادم می مونه.يه چيز ديگه ويولت خانم ؛ نميشه دوباره کامنتا تاييدی بشه چون اينطور که معلومه بعضی ها جنبه يا فرهنگ آزادی رو ندارن وفضا رو مسموم ميکنن.
سلام ویلی جان، روزت بخیر
بحث جالبی را پیش کشیدی.
ابتدا 2 تا سوال دارم
1- آیا زنیت و مردیت، یا زنانگی و مردانگی را خود همون جنس تعیین و تعریف میکنه یا جنس مخالف؟
2- آیا زنیت و مردیت، برتر از انسانیت هستند یا انسانیت برتر از آنها، یا اینکه اینها اصلا قابل قیاس با همدیگر یا ارجحیت دادن نسبت به همدیگر نیستند؟
به نظر من بهتر است جواب اولیه و خام را از طبیعت بگیریم- چون در طبیعت همه چیز غیر از انسان کاملا بر اساس غریزه تعریف و انجام میشود- حال اگر ما ابتدا طبیعت را درست ملاحظه بکنیم آنگاه میتوانیم بوسیله عقل وشعور تغییرات مناسب را در تعریفات بکنیم.
پ.ن: ببخشید خیلی ملا لغتی و جزوه وار گفتم.
برای یکم تغییر در فضا بگذارید یک طنز قدیمی را بگویم: یک نفر در بالکن منزل دوستش که مشرف به یک جنگل زیبا بود ایستاده بود و دوستش بهش گفت که آیا زیبایی جنگل را میبیند؟ که آن شخص جواب داد که اه ه ه ، درختان که نمیگذارند جنگل زیبا را ببینم.
____________________________
من با جوابی که ستاره داده موافقم
انسانیت ارجح به زنیت یا مردیت
فکر می کنم اگه به نظر شما زنانگی گمشده ست ، مردانگی هم گمشده ست. اگر منظورتون از پانوشت واقعا فراتر از اون حرفهايی هست که عنوان کردي ، به نظرم کلا انسانيت گمشده مهمتره تا اينکه زن باشی يا مرد. ببین ویولت عزیز. من مطمینم هرچقدر زنانگی گمشده باشه توی یه سرزمینی ، به همون نسبت مردانگی هم گم می شه. یعنی امکان نداره یکیش کم و زیاد شه و اون یکی فرق نکنه. و از همه مهمتر به تفکیک جنسیت تو این قضیه اعتقاد ندارم. یعنی شاید همین تفکیکش باعث این کم و زیاد شدناش بشه.
____________________________
حرفت قابل تامل ه
وبلاگت امروز برای من از فيلتر خارج شده ویولت جان … #flower
______________________________
چه خوب
پس شاید دارن فیلترش رو برمیدارن
بحث جالبی ترجيح ميدم به حرف بقيه گوش بدم .
#smile
نميدونستم مدل ويولت قلابی هم رسيده به هرحال ممنون که روشنمون کردين #applause ويولت جان فکر نميکنيد ساراوسهيل يکی باشن#thinking
من با ستاره موافقم
درسته زنيت خيلی مهمه ولی انسان بودن فرای زنيت و مردانگيه و در درجه اول انسان بودنه که باعث ميشه چه زن باشی يا مرد بهترين باشی در نوع خودت
بحث جالبی رو راه انداختی ! چیزی که من همیشه باهاش درگیرم . من از اون آدمهایی هستم که صد در صد به حفظ زنیت یک زن معتقد و پایبندم ولی ویولت عزیزم زنی که بخواد زنیت خودشو حفظ کنه و بهش پایبند باشه توی جامعه ما همیشه محکوم به تنهایی میشه . و این فقط تقصیر مردهای ایرانی نیست که ظرفیت چنین زنایی رو ندارن بلکه یه درصدیش هم مربوط به هم جنسهای خودمونه که زنیتشون رو به اندک بهایی به حراج میذارن …
شاهد آن نيست که مويی و ميانی دارد
بنده ی طلعت آن باش که آنی دارد .
متاسفانه من زن نيستم ولی زنها رو دوست دارم #grin
سلام… من ديروز يه شوخی کوچيک کردم… اون يکی که من دختری ۲۰ ساله و اينا رو هم من ننوشتم… .
اصلا فکر نمی کردم آدمای اينجا انقدر بی جنبه باشن… . #hand
_____________________________________
عزیزم میدونم اون تو نبودی با پاسخهایی هم که دادم فکر کنم معلوم بود که منشا کامنتها کیه
miduni man ehsas mikonam zamani zananegi tu ravabet gom mishe ke adat kardim be inke tu har rabetee hala che atefi ya che kari tori jolo mirim ke zarbe nakhorim yani be jaye inke az rabete lezat bebarim faghat tamame fekro enerjimuno midim vase inke zarbe nakhorim
ستاره ها می شکنند می شوند شهاب…
دلی که می شکند می شود سوال بی جواب…#hand
سلام خانمی. صحبت بر سر ماهیته. زنیت یعنی یک زن بنا به تمامی دلایلی که جنسیت اونو از مرد منفک میکنه باید ارایه کننده ی شخصیت واقعی یک زن باشه. مثلن اینطور نباشه که بدلیل نادیده گرفتن حق و حقوقش طی سالیان دراز کم بیاره و ارزو کنه که کاش یک مرد بود. فیلسوفی گفته: از زنی که خصلت های مردانه داره باید فرار کرد زنی که خصلت های مردانه نداشته باشه خودش فرار میکنه!! #thinking زنها باید بفهمند که ما مردها در واقع عاشق همان خصلت هایی در زنها میشیم که اونارو مرتب به عنوان نقطه ضعف انان به رویشان میاریم و دست میندازیمشون! چقدر دلم میخواد بیشتر بگم ولی شنیدم که سپاه سهام مخابراتو خریده! میتونی تصور کنی این یعنی چی؟ زندگانی هستیم در گور. جمله ی پایانی امروزو متناسب با پست روز تقدیم می کنم:جفت های ناجور را همیشه بدترین کینه توزان یافته ام. انان از همه ی جهان تاوان این را می خواهند که چرا دیگر تنها نیستند؟!#cry #cry #cry .در ضمن وبلاگ ملکوت یه کار عالی به یاد استاد مشکاتیان کرده. سنگ تموم گذاشته برید ازش تشکر کنید.
این متن رو با ایمیل دریافت کردم و دوست داشتم اون رو با تو و سایر دوستان به اشتراک بذارم. نویسنده اش رو هم نمیدونم کیه. ببخشید که ربطی به موضوع بحث نداره #blush
پشتش سنگين بود و جادههاي دنيا طولاني
ميدانست كه هميشه جز اندكي از بسيار را نخواهد رفت.
آهسته آهسته ميخزيد، دشوار و كُند؛ و دورها هميشه دور بود.
سنگپشت (لاک پشت) تقديرش را دوست نميداشت و آن را چون اجباري بر دوش ميكشيد.
پرندهاي در آسمان پر زد، سبك؛ و سنگپشت رو به خدا كرد و گفت: اين عدل نيست، اين عدل نيست.
كاش پُشتم را اين همه سنگين نميكردي. من هيچگاه نميرسم. هيچگاه.
و در لاك سنگي خود خزيد، به نيت نا اميدي…
خدا سنگپشت را از روي زمين بلند كرد. زمين را نشانش داد. كُرهاي كوچك بود
و گفت: نگاه كن، ابتدا و انتها ندارد. هيچ كس نميرسد !
چون رسيدني در كار نيست. فقط رفتن است.
حتي اگر اندكي. و هر بار كه ميروي، رسيدهاي.
و باور كن آنچه بر دوش توست، تنها لاكي سنگي نيست، تو پارهاي از هستي را بر دوش ميكشي؛ پارهاي از مرا.
خدا سنگپشت را بر زمين گذاشت…
ديگر نه بارش چندان سنگين بود و نه راهها چندان دور.
سنگپشت به راه افتاد و رفت، حتي اگر اندكي؛ و پارهاي از «او» را با عشق بر دوش می كشيد…
درود بر تو ویولت عزیز و با انرژی من اگه بخواهم در این باره بنویسم خودش می شه یک پست کامل پس چیزی نمی گم
متاسفانه هنوز برای بعضی از آی اس پی ها فیلتری الان من با فیلتر شکن اینجام.
با اجازه ویولت جان
ساتین جان یه تک پا برو وبلاگ ماهی نظری دارم درباره عصر شنبه ها در پارک لاله..موافقید چند بار ما ها هم بریم؟؟ یا بهتره ایمیل بدهم و اونجا بیشتر صحبت کنیم در این باره؟؟
سلام عليکم
مثل اینکه امشب اين خونه زنانست.
پس ما رفتیم تا شما خانمها راحت باشین.
(التماس دعا)
راستی خواهرم اگر این شخصی که به اسم شما کامنت میذاره و باعث عصبانیت شما (که که براتون سمه )میشه دستور بفرمایید تا مثل مزاحمان قبلی از این محفل مطهر بیرونشان کنم.
__________________________________
اگر اینکار رو بکنی ممنون هم میشم
این بابا هم مثل سارا شکری آی پی اش مال آلمان ه#thinking
و با اسمهای سهیل و سمیه کامنت گذاشته احتمالا به شروع اسم با سین علاقمنده
به سارینا:
من تجربه اش رو ندارم ولی اگه بخوای برات می پرسم
زن يه تعريف شرعی داره يه تعريف مدنی و اجتماعت مجبورت ميکنه که در حد اين دو تعريف عرض اندام کنی. حال آنکه خود زن يا حتی مرد پديدهایی کامل تر از آن که نشان ميدهند هستند. بنظر من هر چه جامعه بيشتر به طرف مدنيت بره حقوق زن و مرد بيشتر ميشه. وای به حال اجتماعی که مردان و زنانش يه اين تعاريف بسنده کنند و هويت اصلی خود را کشف نکنند.
مساله ديگر اين است که اول مرد يا زن بايد مردانگی يا زنانگی خود را در خود پيدا کند و بعد رفتارش را با جنس مقابل تنظيم کند. تنها در اين صورت آغوش بی منت معنی پيدا ميکند.
سلامت و شاد و خندان باشی – هميشه
ويولت عزيزم
دو روزه تمام وقت تو ماموريتم و فقط شبها خورد و خسته می رسم يه سری به نت بزنم و البته قبل از هر چيز وبلاگ نازنين تو
يه وقت دوستان فکر نکنن علتش کامنت های مذبوحانه امثال سهيله
ويلی عزيز اگه توضيح هم نمی داد بازم من فرق ويولت اصل رو با ويولت بدلی و تقلبی از فرسنگها تشخيص ميدم
#kiss #kiss #kiss
نظرات سينا و مه ناز به دلم نشست
حيف که دير اومدم
آويشن جان الان به وبلاگ ماهی هم سر می زنم
شاد و سرفراز باشيد #flower
چرا کامنت های اون سهیل و حذف میکنی؟ آدم میخنده یه کم!!#grin
سلام. اميدوارم بهتر از هميشه باشی. دوستی از ايران به من ايميل زده و از من پرسيده که سايت تو فيلتر شده و براش امکان دسترسی به نوشته هات وجود نداره. دوستم ميدونه که من از خوانندگان خاموشت هستم. بهش گفت که آخرين پسست مال ۵ مهر هست. يه لطف بکن و چک کن که اگر واقعا فيلتر شدی شايد بتونی يه جای ديگه هم مطالبتو منتشر کنی که قابل دسترسی برای خوانندگان ايرانيت باشه. من از اينجا نميتونم چک کنم که فيلتری يانه… متشکرم و سرافراز باشی
بله هنوز هم از بعضی جاها فيلتری
و از بعضی جاها نه
ویولت جان طرح این مطالب بسیار مفید
فقط دو نکته
1. پری ناز در کامنتی گفته که خانمی می شناسه که در عین زنانگی یه پا مرده و همه بهش احترام می ذارن! خیلی برام سخته باور کنم یک زن خودش مردانگی رو چنین بپرسته! یعنی یک زن تازه به مدارج بالای علمی، اجتماعی و شخصیتی می رسه تازه می شه یه پا مرد؟؟؟
2. به نظر من زنانگی بدون جامعه ای که توش رشد کردی و زندگی می کنی معنایی نداره! برا من زنیت از زمانی که اومدم سوئد مفهوم دیگه ای پیدا کرده! اینجا خبری از ادا اطوار زن شرقی نیست همون طور که اثری از فداکاری یک زن
اینجا زن یعنی موجودی مستقل که دوران کودکی یاد می گیره حق مسلم بر بدن، زندگی و آزادی خودش رو داره و در بزرگسالی زنانگی اش رو بدون جنسیتش یا همون صکصچوالیتی درک می کنه!
اغراق نمی کنم! اینجا یک زن نه خودش و نه دیگران صرف اینکه فیزیک متفاوتی با مردان داره نابرابری خاصی رو تجربه نمی کنه
http://elseway.blogspot.com/2009/09/blog-post_28.html
من یه جواب اونجا تو پی نوشت آخرین پست نوشتم. شايد از هفته که فارغ از مسایل جاريم بشم اين بحث رو خودم بازش کنم. البته بر خلاف دیدگاه زنانه شما از ديد مردانه موضوع رو بررسی خواهم کرد.
این اواخر که تو جوامع مجازی با جوونتر ها و کم سن و سال تر ها بودم و خیلی چیزا که نمی دونستم و ندیده بود رو دارم می بینم و می شنوم و می فهمم. ما چه می دونستیم دوست دختر و دوست پسر چیه؟ اصلا نمی تونستیم تصور کنیم روابط پیش از ازدواج رو و الی آخر. فرض کنید یکی رو یهو از تونل زمان انداخته باشند به زمانی که اصلا نمی تونسته در دوره خودش تصورش رو هم بکنه
فکر کنم انگيزه کافی برای این کار داشته باشم.
موفق باشی
هو
۱۲۱
سلام
حال شما
عرض ادب بنده خدمت مراد ام اسی#grin
حضور در جمع ام اس يعنی سرفرازی ما
ای کهنه سوار عرصه صبر
من هميشه بهش ميگم(به خدا میگم)
یه لحظه بیا پایین کارت دارم
نمیاد یا میترسه یا قایم شده یا …
مزاحمت نشیم
فقط اومدم بگیم
سلامت باشی و خوش و پاینده
بدرود
یا علی
ويولت من اول معذرت ميخوام چون يه سوال دارم که ربطی به پستت نداره اما اول بزار بگم که از ديدگاه من زن و مرد با هم فرقی ندارن! و شايد چون نگاهم به زن بودنم اينه و هميشه هم از اين که زنم کلی خدا رو شکر میکنم که لازم نيست کله سحر پاشم برم دنبال يه لقمه نون! و همه کارهای سخت هم بيفته گردنم! مثل آشغال بردن!!! و هزار تا کار سخت و مسخره ديگه که همش گردن آقايونه و خودشونم نميفهمن که چه کلاه گنده ای رفته سرشون وقتی مرد شدن! و کارهای ظريف و قشنگ هم افتاده گردن ما مثل باردار شدن بچه شير دادن برگ کردن و تربيت کردن بچه ها غذا پختن که واقعا به نظرم کار جذابيه و … شايد با اون همه کامنت های فلسفی کامنت من کودکانه به نظر بياد اما باور کن من هميشه وقتی صبحها رامين پا ميشه بره سر کار و من تو سرمای زمستون ميخزم لای پتوم کيف ميکنم از اين که مرد نيستم البته ميدونی که من شاغلم منظورم روزهای بيکاريمه.!بارها و بارها در طول عمرم خدا رو شکر کردم از این که منو زن آفریده که بتونم به کارهايی که بهشون علاقمندم بپردازم بدون اين که دغدغه زندگی رو داشته باشم. ميدونم که همه زنها اينوری نيستن و خيلی هاشون داره بهشون ظلم ميشه اما من حس خودمو در مورد زن بودنم نوشتم . ضمن اين که چون نگاهم به زن بودنم مثبته هيچوقت بابت زن بودنم از طرف اقايون مورد ظلم قرار نگرفتم. بگذريم ويلی جون. يه اقايی به من يه خانواده ای رو معرفی کرده که مرد خانواده ام اس داره به طوری که کنترل ادرار هم نداره و بايد پوشک شه خانوم خونه هم هيچ قابليتی نداره که بتونيم ازش استفاده کنيم مثلا تو خونه خياطی يا … کنه ميخواستم ببينم مرکزی هست که اينا رو تحت پوشش قرار بده يه بچه هم دارن اگه ميشه کاری کرد يه کامنت بزار بهت زنگ بزنم #flower #flower