پراکنده تا مَه

• وقتي گفت خودم ميام دنبالت يک کم ته دلم ضعف رفت، آخه راننده رالي بود و ترسيدم حين رفتن دل و روده ام بياد تو دهنم و همش مشغول ترمز گرفتن خيالي باشم … ولي خودمونيم عجب دست فرموني داشت ماشالله. تجربه هيجان انگيزي بود.
• به دوستم گفتم بايد کم کم پاشم برم توالت ولي اصن حسش نيست. بعد گذشت يکربع گفت نمي خواي بري؟ گفتم چرا بايد برم ولي حالش و ندارم. گفت پاشو پاشو قبل رسيدن به مرحله بحران بريم باهم بشين رو واکر خودم مي برمت … دختر کوچولوي دوستم جلو حرکت مي کرد و هرچيزي که جلوي راه ما بود از روي زمين جمع ميکرد! وقتي رسيدم دم در توالت مي گه، خاله! ميشه يه سئوال بپرسم؟ گفتم بگو عزيزم. ميگه چرا شما سوار کالسکه!!!! مي شين؟. بچه ها با اين افکار ساده بي سانسور و آناليز نشده موجودات بي نظيرن و چه حالي مي کنن بخاطر کمک کردن به يه آدم بزرگي که هميشه در تفکر خودشون موجود گنده و حامي اونهاست و حالا نيازمند کمک اين فسقلي ها.
• ديشب چه مه قشنگي تهران رو پوشونده بود. تجربه عکاسي تو تاريکي و اون هم مه رو نداشتم ولي سعي کردم چندتا عکس بگيرم که فقط قشنگي و غلظت مه نشون داده بشه.

DSC03277.jpg


DSC03278.jpg


DSC03281.jpg

• از نوشته هایی به این مهربونی و بی گناهی هیچ خوشم نمیاد :nottalking یک یا دوتا نوشته شمشیر از رو بسته شده دارم :teeth ولی چون خیلی خیلی اینروزا گرفتارم می ترسم از پس جمع و جور کردن و پاسخگویی به کامنتهاش برنیام که نذاشتمشون وگرنه دارم براتGrinevil…


نظرات شما


  1. قشنگ هستن #applause #flower


  2. کسرا در 09/08/02 گفت :

    سلام ويولت عزيز. امروز به سه تا وبلاگ ناآشنا سر زدم اما پس از چند دقيقه دلم همون صفحه بنفش رو خواست حتي اگر هر روز مطلب جديدي نداشته باشه.


  3. سینا در 09/08/02 گفت :

    کاش پاکی و صفای بچگی برای همه موندگار بود #sad
    #flower #flower


  4. Marjan در 09/08/02 گفت :

    #winking


  5. اصلان در 09/08/02 گفت :

    سلام
    عکسهای خيلی قشنگی بودند.
    کاش بقيه کشور هم از نعمت بارندگی بی نصيب نمونه.
    #flower #flower


  6. کورال در 09/08/02 گفت :

    عکس های جالبی هستن.هنوز شما برف دارين؟


  7. پریناز در 09/08/02 گفت :

    اونا که بغل ِ عکسا هستن برفه؟!
    خوش به حالتون! برف اومد. اینجا که امسال اصلا به غیر از یه بار برف نیومد.#sad ولی تا دلت بخواد مِه داشتیم.

    آره واقعا! بچه ها عاشق ِ این هستند که به بزرگترها کمک کنن. وقتیکه بابا قلبش رو عمل کرده بود دختر ِ پسرخالم که 2 سالشه یه طوری بابا رو نگاه می کرد که آدم دلش براش کباب میشد، بعدش هم زمانی که بابا می خواست بره تو حیاط قدم بزنه اومد تو حیاط و دست ِ بابام رو گرفت که مثلا بهش کمک کنه و 2 ، 3 دوری با بابا دور ِ حیاط چرخید.


  8. سيما در 09/08/02 گفت :

    سر سبز و خرم من بدم در آسمان کودکی


  9. شاهرخ در 09/08/02 گفت :

    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8711200124
    امیدوارم خیر باشه
    ________________________________
    ممنون شاهرخ جان که به فکرمی#kiss


  10. مينای شکسته در 09/08/02 گفت :

    سلام
    به به چه عكسايي
    #kiss


  11. هملت در 09/08/02 گفت :

    حس نوشتنم مثه عکسای تو مه آلوده.
    خودت خوبی ويولت عزيز؟#heart


  12. شب گیر در 09/08/02 گفت :

    سلام خانم ويولت
    عجب عکس‌های قشنگی شده…
    به نظر من بعضی از عکس‌ها بو،حس و دما دارند…
    مثلن با اين عکس‌ها آدم در همين هوای نسبتن گرم عسلويه هم سردش ميشه،نوک بينيش يخ ميزنه و مواظب راه رفتنشه تا سر نخوره…
    بماند که ته دل آدم برای قدم زدن و يا حتی رانندگی در چنين فضايی هم غنج ميزنه.
    مرسی بانوی اول و بهترين عکاس دو دنيا!


  13. عکاس خوبی هستی خداييش
    خوش گذشت. مگه نه؟


  14. مهرو در 09/08/02 گفت :

    عکسات خوشکلن خيلی با حالن خوش به حال هرکی تو شهرش برف است#sad


  15. کرم کتاب در 09/08/02 گفت :

    سلام؛ می خواستم بابت عکسها بهت تبریک بگویم. داری توی عکاسی پیشرفت خوبی می کنی#applause


  16. مه ناز در 09/08/02 گفت :

    بچه ها و حيوانات و گیاهان معلم های خوبی هستن بايد قدرشون رو دونست اگه نفسشون توی خونه مون جاری باشه


  17. مهدی در 09/08/02 گفت :

    بازم سلام خانومی ، عکسهای خوبی شده من عکاسم میتونی بری تو وبلاگم و عکسهام رو ببینی اگه اجازه بدی می خوام لینکت رو بذارم تو وبلاگم اجازه میدی ؟فکر کنم با یه دوربین آماتور عکس گرفتی بازهم عکسها خوب شده مخصوصا انتشار هاله مه زیر نور چراغها بازم تبریک بهت می گم از اینهه شوق و ذوقی که داری نظرم رو در قبال مبارزه با مشکلات عوض کردی ، امروز به اونی که باهات راجع بهش حرف زدم اس ام اس دادم و ازش اجازه خواستم تا بهش زنگ بزنم و تو رو بهش معرفی کنم تا از تو یاد بگیره و اینهمه غصه نخوره هنوز جواب نداده فعلا خدانگهدار


  18. مژگان در 09/08/02 گفت :

    #grin ای جون عجب بچه شيرينی#rolling


  19. سلام
    هر چند خیلی وقته که به قول گلابی با بزرگلان می پری و سری به من نمی زنی
    و من هم فقط می خوندم
    ولی عکسها خیلی قشنگ بود
    خوش باشی


  20. سینا در 09/08/02 گفت :

    فکر بکريه #smug فعلاْ تا سرت شلوغه پستهای گوگوری مگوری بذار . ولی بعد از رفتن دايی جان … خشم گودزيلا #devil
    _______________________________________
    قربان رفتن کدومه؟تازه دوهفته دیگه سری تازه نفس مهمونهای جدیدتر میرسن….این رشته حالا حالا ها سر دارز دارد


  21. silent در 09/08/02 گفت :

    سلام ويلی جان . نمی دونم بين اين همه کامنت گذار من تو ذهنت می مونم يا نه . ولی چون خودم عادت کردم به خوندن وبلاگت وقتی نمی تونم بيام … روزم يه طوريه . وقتی چند روز نمی يام يعنی مودمم بازی درآورده و بردمش مريض خونه.معنيش اصلا اين نيست که من نخواستم بيام.
    بعدشم اينکه اين رنگ زرد تو عکسات چقدر قشنگه .
    و در نهايت … #flower #kiss
    _____________________________________________
    نمیدونم چرا ولی بعضی آدمها خوب به خاطر می مونن و شما هم یکی از اونها#kiss
    که به رشت دعوتم کردی درسته؟


  22. ايمان در 09/08/02 گفت :

    ميدونم قهری ولی سلام…..دیروز تصمیم گرفتم دیگه به وبلاگت نیام ولی وبلاگت آدمو معتاد ميکنه…
    همون ديروز رو تخمل کردم……..
    ..بين اينهمه نظری که واست ميزارن نظر من زياد مهم نيست.ولی اين نوشتت قشنگ بود.مخصوصا حرف اون کوچولو…..راستی به نظرم مه هيچم قشنگ نيست#blush #blush #blush


  23. ویولت
    کاش بچه ها هیچ وقت بزرگ نشن
    کاش ما هم همیشه بچه میموندیم.
    پاک و صادق .
    کاش
    میگن که کاش رو کاشتن در نیومد.
    باز هم کامنتی از میس شانزه لیزه
    #flower


  24. ايمان در 09/08/02 گفت :

    آخخخخخخخ راستی يادم رفت بگم…
    از خير لينکم گذشتم ..نميخوام کامنتامو از سر طمع ببيني.
    يادم رفته بود خودت اينو بزار تنگ کامنت
    قبلی که دوتایی نشه #flower
    http://ashablog.blogfa.com


  25. پريا در 09/08/02 گفت :

    #laugh #laugh #laugh کالسکه#laugh
    عجب موجودات بی ريايی هستن بچه ها.
    عکسهای بسيار زيباييست#smile


  26. عاصی در 09/08/02 گفت :

    سلام
    زيبا بود
    ويلی جان شاد باشی
    اميدوارم يه روز ديگه سوار کالسکه نشی


  27. مهدی در 09/08/02 گفت :

    دوباره سلام هنوز جوابمو نداده انگار که من دیگه نیستم برای اون وجود ندارم


  28. من تو فكرم اين خونه هه چقد آشغال پاشغال رو زمينش بوده كه كوچولوئه مجبور بوده جلوتون راه بره و پاكسازي كنه Big Smile
    احوال خانوم سرشلوغ چطوره؟ Smile


  29. دلا در 09/08/02 گفت :

    هم اين روت رو ديديم هم اون روت رو. ما رو از چيزی نترسون #grin


  30. کيانا در 09/08/02 گفت :

    ويولت خواهش ميکنم جوابمو بده
    بلاگ گيلاسی چی شده؟؟؟؟؟
    چرا نمياد؟؟
    ___________________________
    نمیدونم کینا جان
    حتما مشکل فنی پیدا کرده


  31. تـــرانه در 09/08/02 گفت :

    چه عکس های قشنگيه ويلی جون تا مهموناتون اينجان و ميرين دَدَر سعی کن شکار لحظه ها رو داشته باشی و از عکاسی نهايت استفاده رو ببری شايد به يه سوژهء نابی برسی که واسه نمايشگاه هم به درد بخور باشه #eyelash


  32. شکیبا در 09/08/02 گفت :

    #heart #kiss


  33. ژول در 09/08/02 گفت :

    چه مه قشنگی
    پس ما میریم پشت سنگر منتظر پست شمشیر از رو بسته شده!
    #flower


  34. آنا در 09/08/02 گفت :

    سلام ویولت عزیز مطالب وبلاگت را می خونم. یک سوالی دارم:به نظرت آدم می تونه خودش باشه؟بدون سانسور؟ یا هیمشه به هرحال باید چیزهایی را بیان نکرد؟اینکه آدم خودش باشه خطرناک نیست؟


  35. روح الله در 09/08/02 گفت :

    اره یکمکی قدم زدن تئ این هوا چسبید…#flower


  36. #rolling #silly قربون دنيای بی شيله پيله بچه ها#eyelash #hug


  37. رويا در 09/08/02 گفت :

    #laugh #rolling
    از دست اين دخمريييييييی
    بذار عزيزم بذار .منتظر پستهای شمشير از رو بسته ت هم هستيم . برو که داريمت.#laugh


  38. رويا در 09/08/02 گفت :

    عکسها عالين مخصوصآ ۲ تا بالايی که شکست نور چراغها زيبا ترش کرده.دست مريزاد دختر#hug


  39. مهدی در 09/08/02 گفت :

    سلام ویولت خوبی عصرت بخیر جواب ندادی لینکت رو بزارم تو وبلاگم یا نه ؟
    _____________________________________________
    اگه بدون توقع متقابل ه بگذار


  40. آفتاب در 09/08/02 گفت :

    سلام، خیلی عکس‌هایت قشنگ شده‌اند و حس مه را خوب منتقل می‌کردند…
    منتظر پست‌های جنجال بر انگیزت هم هستیم#devil


  41. #smile عکاسی تو مه خیلی حال میده تجربش رو داشتم


  42. Ameh Khanoum در 09/08/02 گفت :

    خداييش بگما عمه , حالا احيانن ممکنه ناراحتم بشی ولی صحبت بدون سانسور کردی عمه اومدم بگم اگه همون حرفو يه بزرگتر ميگفت تو ناراحت ميشدی حالا چون بچه بوده …
    منظورم اينه که اصولن از بزرگا انتظار ميره که حرفاشونو بقولی بعضی سانسور کنن و بقولی قديميترا مزه مزه کنن قبل از اينکه از دهنشون خارج بشه


  43. مهدی در 09/08/02 گفت :

    سلام عصر بخیر این ای میل جدیدمه – مثل اینکه نمیخواد جوابمو بده هر چی منتظرش شدم جواب اس ام اس رو نداد حتما نمی خواد چکار کنم ؟


  44. کتی در 09/08/02 گفت :

    سلام ويلی جان من نمی تونم شماره اون دستمال جادويی را پيدا کنم کمک می کنی؟ من چرا فکر کردم مه دوده؟
    ____________________________________________
    سلام
    یعنی که چی پیدا نمی کنی؟
    ستون سمت راست وبلاگ رو نگاه کن.بنر تبلیغاتیش اونجاست روش کلیک کن میری تو صفحه ایی که شماره تماسشون رو نوشته


  45. ليلا در 09/08/02 گفت :

    #flower


  46. سانی در 09/08/02 گفت :

    واقعا بهت نمياد پست های مظلومانه ميذاری. #laugh
    عکس ها قشنگ بود عکاس باشی #applause #kiss


  47. شمع سحر در 09/08/02 گفت :

    با با عکاس حرفه ای.#smile چه عکسای واقعا قشنگی رو گذاشتی.ممنون گلي #heart


  48. fh در 09/08/02 گفت :

    مردم از خنده. چه دخمل كوچولو نازي!#heart #heart #heart #laugh


  49. صدف در 09/08/02 گفت :

    زود باش اون پستها رو بذار ببينم حرف حسابت چيه #party #devil


  50. کتی در 09/08/02 گفت :

    کليک می کنم که نميره
    _____________________________________
    پس لابد دست من شفا داره!!!! اذیت می کنیا
    تلفن تماس برای سفارش تهران: ۴٩٠٠۴٢٣-٠٩٣۵
    تلفن تماس برای سفارش تهران: ٢٠٢۴۵٧۶-٠٩١٢


  51. باران در 09/08/02 گفت :

    #applause #applause #applause #applause #applause #applause #applause #applause #applause
    تو محشری ويلی . عکس ها رو که نگو. عالين……. بوووووس


  52. silent در 09/08/02 گفت :

    آره عزيزم و هنوز سر دعوتم هستم و … منتظر .


  53. آيلار در 09/08/02 گفت :

    عکسها خيلی قشنگن#flower


  54. مهزاد در 09/08/02 گفت :

    آره هوای محشری بود #hug
    منتظريم #grin


  55. نپتون در 09/08/02 گفت :

    ۰۲ تهران که بودم برج ميلاد غروبها اول پايينش تو تاريکی ناپديد ميشد تا کم کمک به الا میرسید فکر ميکنم از زور دود…………مطمئنی مه بود#thinking


  56. DESERTER در 09/08/02 گفت :

    خیلی قشنگ شدن
    ———
    یه ذره از اعتماد به نفس و امیدواریتو قرض میدی؟


  57. باشو غريبه کوچک در 09/08/02 گفت :

    پرواز را به خاطر بسپار پرنده رفتنی است……#winking


  58. سلامممممممممSmile
    چه حس جالبی داره عکسات.. گرما و سرما رو با هم تداعی ميکنه.. يه حس شبيه اينکه آدم بعد از يه پياده روی طولانی توی برف به آتيش رسيده باشه.. اون نور زرد وسط اون تاريکی و برفايی که کمی روی زمين نشسته


  59. کتی در 09/08/02 گفت :

    دستت شفا داره يا نداره به هر حال چيزی ازت کم نشد٬منم معمولا وقتی تو دنيای مجازی ميگرد از کسی کمک نميگيرم! اومده بودم تشکر کنم ولی ديدم يه چيزی عيب داره والا کامنتم اين بود:مرسی حال دادی رفيق!
    _____________________________________________
    نه عزیزم مطمئنن چیزی ازم کم نشده ولی همین مراعات کردنهای کوچولو کوچولوه که میتونه کمک بزرگی به یه شخص درگیر تو مقطعی باشه


  60. سلام
    خاتمی آمد#flower #applause


  61. ساتين در 09/08/02 گفت :

    حالا ناراحتی اين پستت همچين يه نمه
    لطيف شده؟ #winking #grin
    _________________________________________-
    آره بابا عین این بچه موظف ها#grin


  62. وزارت بهداشت چند دارو در رابطه با ام اس
    معرفی کرده#flower
    ___________________________________
    چیز جدیدی نیست
    داروهایی که بوده ایرانیش رو تولید کردن
    واقعا خاتمی اومد؟کجا اعلام شده؟


  63. شراره در 09/08/02 گفت :

    سلام
    مهم اين بود رفتي بيرون حال هوا رو بردي گرچه بازم اين چند روز مه سربي اومده .


  64. رغد در 09/08/02 گفت :

    سالهاست. زندگی روی چرخ دنده های بی ثباتی می چرخه و ما همراه با اون می دویم. سالهاست زندگی یه فیلم شده رو دور تند که توش همه ما در حال دویدن هستیم. انگار این قطار سالهاست دنده بریده و ایستی نداره، ایستگاهی نداره! سالهاست داخل این قطار سریع السیر می شینیم، بلند می شیم، راه می ریم، درس می خونیم، کار می کنیم، می خوریم، حرف می زنیم… سالهاست تو این قطار سریع السیر می میریم و دوباره زنده می شیم. سالهاست تو این قطار عادت کردیم برای رسیدن به نقطه ای نامعلوم همه چیزهای معلوم زندگیمون رو قربانی کنیم. سالهاست هیچکس سوزن بانی ندیده، حتی لوکوموتیو رانی که ازش بپرسه، این قطار داره ما رو، با همه توانایی و ناتوانایی، با همه درستی و غلطی، با همه زشتی و زیبایی، به کجا می بره. سالهاست هیچکس نپرسیده یعنی همه ما قراره به یه نقطه برسیم؟ همه ما یه جا قرار گذاشتیم. همه ما؟ سالهاست که تنهاییم و حتی تو این قطار تو چشم کسی خیره نمی شیم، خیره نمی شیم که بی ادبی نباشه، که دخالت نباشه، که تجسس نباشه، که عشق نباشه… سالهاست تو این قطار کسی نمی خنده، حتی چهره ای دیده نمی شه.
    درست مثل لحظه ای که دو تا قطار از کنار هم عبور می کنن و تو از چهره مسافرهای بغل، فقط هاله ای می بینی. بی هیچ حسی، بی هیچ درکی! سالهاست که همه ناراحتن، همه یه خلاء دارن، همه تو چشمهای پوشیدشون یه غصه عمیق دارن. سالهاست همه دنبال چیزهایی دارن می دون که خودشون هم ازش بی خبرن. شاید قبلا می دونستن، می دونستیم! اون زمانی که وقت داشتیم صبح به صبح به خودمون تو آینه صبح به خیر بگیم. وقت داشتیم گاهی به صدای خودمون یا عزیزامون گوش بدیم که ببینیم اونقد که بزرگ شدیم، صدامون هم عوض شده؟ اون روزهایی که تفاوت خوب و بد رو می فهمیدیم. اون روزها که هرکس جزیره ای بود، به بزرگی دنیای خودش و همه دوست داشتیم این جزیره ها رو کشف کنیم. اون روزها که بزرگترین شگفتی اش دوست داشتن بود…
    دیگه وقت نداریم برای خودمون، برای دیدن صبح، برای کسانی که دوست داریم یا دوستمون دارن، برای رسیدن یا نرسیدن به آخری که هیچوقت آخر نیست لحظه ای مکث کنیم، سکوت کنیم. دلمون تنگه، سالهاست و یادمون می ره یه شب توی چشم یه ستاره نگاه کنیم و بپرسیم چرا دلمون تنگه. دیگه از دنیا شگفت زده نمی شیم. قدر هیچی رو نمی دونیم. به سرعت نور درس می خونیم، کار می کنیم، حرف می زنیم، می خوریم، می خوابیم ، می آییم، می ریم، دل می بندیم، دل می کنیم، به یاد می آریم و باز فراموش می کنیم… برفی نمی آید، حتی بارونی. اگر هم بیاد یادمون می ره حتما کسی هست، همین نزدیکی، که می تونیم انگشتاشو تو دستمون بگیریم، گرمای پوستش رو احساس کنیم و به بارش، به صدای آب، به رنگ نور، به شرشر بارون، به نرمی برف، خیره بشیم و بی کلام خودمون رو بیرون بریزیم و حس کنیم ایکاش، ایکاش این لحظه برای لحظه ای به ابدیت بپیونده. سالهاست یادمون رفته زندگی همین لحظه است نه یک نقطه! سالهاست با هزارن معیار درست و غلط به هم نزدیک می شیم و از هم دور می شیم و یادمون رفته به دنبال لحظه آرامشی هستیم که در اون…
    ایکاش یکی پیدامون کنه! ما سالهاست که گم شدیم. ایکاش امشب به گوشه ای از آسمون، به رنگ چشمهامون، به تن صدامون، به نرمی پوستمون، به آرامش قلبی که می تونه برای ما باشه فکر کنیم و ببینیم برای کی و چی داریم می دویم. تا کجا می خوایم بدویم به کجا می خوایم برسیم. شاید اونچه که داریم دنبالش می دویم، همین جا، در همین نقطه، توی همین قطار، همین مسافر ناآشنای کنار دستمون باشه…
    _________________
    نه هیچ انسانی دشمن توست و نه هیچ انسانی دوست تو ، بلکه هر انسان معلم توست ، هر انسانی
    حلقه ایست طلایی در زنجیر خیرو صلاح تو
    _____________________________________________
    ببخشید، این نامه ست یا کامنت؟؟؟#thinking


  65. حسن فاتحی در 09/08/02 گفت :

    باسلام
    آبجی ويولت
    من شمارا لينک کرده ام خوشحال ميشوم درلينک شما باشم#flower


  66. سارا در 09/08/02 گفت :

    سلام عزيزيم ……… آخ که دلم واسه ديدن نوشته ی نا مهربون و گناهکارت لک زده ……………مواظب خودت باش دوست داشتنی#kiss


  67. شراره در 09/08/02 گفت :

    راستي ويلي
    اين سايتو ببين http://bee225h.parsiblog.com/
    ديروز بهش برخوردم نميدونم تا چه حد صحت داره اما شنيدم كه تو المان هم از زنبور در درمان ام اس استفاده ميكنن
    _________________________________________
    با دکترم صحبت کردم میگه به درد تو نمی خوره
    ظاهرن من خیلی خفن تر از این درمانهام#grin


  68. نيلوفر در 09/08/02 گفت :

    بچه ها انگار همه چی تو مشتشونو لا به لای انگشتاشونه .
    اون مه بود يا دود ؟! ويولت جان يه سر بيای شهر دانشجويی من تازه می بينی مه قشنگ به چی می گن #winking
    ________________________________________
    مه بود چون نم نم بارون هم می اومد….آره اون که بی نظیره


  69. سروناز در 09/08/02 گفت :

    اه اه من چرا نفهميدم که مه شده بوده چه حيف شد


  70. ساسان در 09/08/02 گفت :

    چرا زرد؟
    مه صبحگاهی خيلی با حالتره


  71. من ديشب داشتم ميرفتم عينک سازی!! بعد هی به مامانه می‌گفتم مامان من تار مبينم يا خيابونا تاره!؟؟ مامانه هم هی ميگف مه شده!!! باز من هی می‌پرسيدم… خيابونا خيلی بامزه شده بودن… من همش حس می‌کردم شيشه عينکم کثيف ده که اشيا رو شفاف نمی بينم!!! #grin


  72. گوشماهی در 09/08/02 گفت :

    واقعا کاش دنيای ما بزرگها هم مثل دنيای کوچيکها ساده و بی غل و غش بود…ئيئلت جون هميشه ميخونمت…هميشه …


  73. آسمان۱ در 09/08/02 گفت :

    حالا چی ميشه يکمی هم مهربون باشی دختر؟عذاب وجدان گرفتن نداره که#tongue #kiss عکسا خيلی قشنگ بود جيگرم.


  74. هانيل در 09/09/02 گفت :

    خشانت داری برامان پس
    مه خوشمل ديشب موجب فرو رفتن هردو چرخ خواهر جان ما در جوب شد البته ميخواست تا زمان مه بيرون نمونه#grin
    من عاشق اين سوال های بچه هام و فقط چيزی که آزارم ميده رفتار تند بزرگترهاشون بعد از سوالهای صادقانشونه#nottalking


  75. 40tike در 09/09/02 گفت :

    حالا یه دفعه هم که حس لطافت گرفتَتِت باید آخرش توضیح بدی که همچینم از لطافت خبری نیست؟!
    #winking


  76. میترا در 09/09/02 گفت :

    عکس هات قشنگ شدن. اگه میخوای تو شب عکس بگیری باید پایه داشته باشی از فلاش استفاده نکنی و دوربین رو روی منوال Manual بگذاری. دوربیت چیه؟ Point & shoot یا Digital SLR؟


  77. ال در 09/09/02 گفت :

    احساس مه رو خوب دستگير کردی و منتقل اره ديشب خيليها تو حالش بودن شايد بعدن بيشتر هم داشته باشيم مثل سال قبل چندی قبل در امريکا بهترين ويولون زن جهان رو که شب قبلش توی کنسرتی با بليط خيلی گران بوده توی استگاه مترو در شلوغی روز گذاشتن که سخت ترين قطعه رو بزنه و جالب اينکه هيچکس بهش توجه نکرده به غير از بچه ها .


  78. سلام چقدر خوبه که کسی آمخته باشه وقبی به کمک نياز داره کمک بگيره ولی خيلی از ما ها بلد نيستيم. وکمک خواستن اصلا بد نيست.گاهی مامور مترو راه را نشانمان می دهد(کمکان می کند) گاهی پزشک گاهی يک بچه کوچک . آيينه صاف ذهن بچه ها چيزهای ساده و زيبای نشانمان می دهد وبالا تر يادمان می دهد#smile
    چه اشکالی دارد. مه ديشب رامن باور نگردم اول فکر کردم هوا بد جوری آلوده است و بعد گفتم يعنی مه است مگر می شود؟ وتا عکسهای شمارا ديدم شگ داشتم.ولی زيبا بود. مگر نه؟
    در گوشی : ويولت صدام خيلی پايين است. مه با فتحه ميم معنی ماه می دهد. البته نمی دانم شايد منظورتان همان ماه بوده. ابر پايين آمده می شود مه با کسره ميم . اگر منظورتان مه ديشب بوده. ببخشيد ها بگذاريد پای خل خل بازيهای هنری.#worried موفق .پیروز باشید. یاداشت نیمه خثوثی
    #flower #flower #flower


  79. باز سلام جدی بخوان . عگسها گه خيلی قشنگند سومی که هيچ چی اولی ودومی يک جا هستند وآشنا اين عکسها کدام خيابانه. فکر کنم ديشب سر وب گردی دیدن سر کوچه مان را هم از دست دادم.


  80. پروشات در 09/09/02 گفت :

    منم خوشم نمياد !
    جمعش کن ويلی !!!#grin
    وا اينجا تهرانه ؟!!!
    ويلی کی صبحه شبه ؟!!!! يعنی ميگم دم صبح نباشه ! اره ؟!!!
    وای ويلی من روحيه ی ماجراجويی دارم جز پريدن با چتر و خلبانی عاشق رالی ام اونم تو همچين هوايی !
    بدجنس خانم چرا منو با خودت نبردی؟#grin


  81. پروشات در 09/09/02 گفت :

    راستی تو عکس اولی اين چراغا از کجا اويزون شدن؟!#thinking


  82. ماندانا در 09/09/02 گفت :

    سلام ويلی جونم
    مرسی به خاطر عکس های زيبا#flower #flower #flower


  83. مهدی در 09/09/02 گفت :

    سلام ویولت عزیز مرسی حتماً میزارم .
    الان شنیدم که چند تا داروی جدید ام اس توی ایران ساخته شده امیدوارم که بتونه مشکلت رو و مشکل همه اونهایی که این مشکل رو دارن حل کنه به امید سلامتی هر چه زودتر شما


  84. حباب در 09/09/02 گفت :

    اره دنیای بچه ها خیلی قشنگ و دوس داشتنیه…
    راستی یه سوال: شما می تونین وی گیلاسی رو ببینین؟ من چن روزه نمی تونم. نمی دونم اتفاقی افتاده یا…..


  85. بهار۱ در 09/09/02 گفت :

    سلام ويولت عزيزم #hug مدتی نبودم … گرفتارم عکسای مه قشنگن … اينجا که دوباره گرم شده بعضی ها هم کولر روشن می کنن البته اونايی که ديگه خيلی گرمايين … حداقل ما که اين آب و هوا را نداريم خدا خيرت بده عکساشو می ذاری ما می بينيم #heart #kiss


  86. گلی در 09/09/02 گفت :

    سلام ويولت جان
    عکسها خيلی قشنگ هستن و اینکه منم عاشق حرف زدن بچه ها هستم می دونید بهترین دوستای آدم همینان برای اینکه ساده و بی پرده حرف می زنن
    راستی خوشحال می شم اگه بهمون سربزنيد
    وبمون قبلتون رو نداره #heart #kiss


  87. سارا در 09/09/02 گفت :

    سلام
    ديشب تا صبح توی خواب من بودی!
    با همه دوستام يك مامان -گلچه – مي گل و بقيه ! خوب ِ خوب بودي و من توي خواب كلي خوشحال بودم ! البته اونجا هم آدم مهمي بودي يه عالمه پاكت دادي به من گفتي جواب نامه بچه هاس ! پست كن براشون!!!#surprise #laugh


  88. راحله در 09/09/02 گفت :

    اینجاس که می گن …به عبارت مودبانه تر…از ماست که بر ماست…یعنی خودت تنت می خاره…می دونی پست تند وتیز بذاری مردم می زنن کرک و پرتو می ریزن بازم چنگ و دندون نشون می دی؟!
    دفعه دیگه دیافراگمتو کمی بیشتر باز کن رنگ زرد زمینه کمتر شه اما عکسهای خوبی گرفتی…دست مریزاد


  89. راحله در 09/09/02 گفت :

    یا سرعت رو کم کن. هر چی دیافراگم باز تر شه عمق میدان وضوح کمتر می شه…با کم شدن سرعت هم باید بیشتر و بیشتر مراقب لرزه دست باشی یا به فکر یه تک پایه (برای تکیه دادن به اینور و اونور که دوربین تکون نخوره) باشی…..


  90. مریم در 09/09/02 گفت :

    زندگی از هر روزنه ای به دورن نفوذ می کند و تو مجبوری که عکس العمل نشان بدهی و هيچ کس نمی پرسد که اين عکس العمل حقيقی است يا نه؟ و آيا تو واقعی هستی يا ساختگی.
    توضيح: بي ربط بود به پستی که تو نوشته بودی ولی بيشتر مربوط بود به حال و هوای خودم تو اين روزها. دلم می خواست اين جمله رو تو هم بخونی و خوانندگان وبلاگت.


  91. عليرضا در 09/09/02 گفت :

    آره منم فکر ميکنم نوشته‌هاي اينجوری بهت نمياد#winking همون شمشير قشنگ تره#winking بکش ما هم داريم برات #grin بچه می‌ترسونی #winking


  92. شب گیر در 09/09/02 گفت :

    سلام خانم ويولت
    ديدم در اينجا باز مونده، گفتم يه حالی به خودم بدم و ديگه زحمت بالا رفتن ار نرده رو نکشم!!!