خوبم، یعنی عالیم.

… فقط خدا رحم کنه تو این یکی دو هفته ایی که اثر کورتن توی تن و اعصابمه، یه پست خفن از خودم ول ندم:teeth که وَر بی کله و بی ملاحظه و توجه نسبت به قضاوت دیگرانم بدجوری ملتهبه این روزا.

ببینم حضور ذهن دارید بگید کدوم نوشته تو طول این پنج سال بیشتر از بقیه توجه تون رو جلب کرده یا تحت تاثیر قرارتون داده؟
اگه بله یا قشنگ برام توضیح بدید کدوم که متوجه بشم یا حتی اگه امکانش هست آدرس پست رو برام بگذارید…قبلا از همکاری و وقتی که میذارید یک دنیا ممنونم.:love


نظرات شما


  1. راما در 09/15/01 گفت :

    يکی که يادمه اون نوشته ای که اون اول ها راجع به تموم شدن يه رابطه گذاشته بودی
    دقيا يادم نيست ميرم ميگردم ولی نوشته بودی يه ادم چقدر ارزش داره که بهش فکر کنيم و غصه بخوريم
    ۱روز، دو روزُ، يک هفته، يه ماه
    يکی هم پارسال عشقولانه توی جاده
    حالت تهوع داشتی اونم خيلی عالی بود و پر از احساس
    خالا ميگردم آدرسهاشو
    _____________________—–
    دومی رو یادم اومد عنوانش بود هوسهای من
    ولی اولی رو یادم نمیاد…بازم ممنون



  2. هانيل در 09/15/01 گفت :

    اين ليسيدن زخم هات عجيب توجه منو جلب کرده ولی بازم بايد فکر کنم نوشته هايی داشتی که من صدبارخوندمشون


  3. هستي در 09/15/01 گفت :

    ويولت عزيز افتخار نمي دي ، بهم سر نزدي تا حالا چند بار اومدم ، لينكتم كردم اما ….


  4. ماندانا در 09/15/01 گفت :

    سلام بهتری ؟؟؟
    اون چند تا پستی رو که تازه با امید قرار گذاشته بودی خیلی شیرین و کودکانه بود #heart


  5. ماندانا در 09/15/01 گفت :

    راستی ميتونی اين نظرسنجی رو بذاری توی برنامه ۹۰ عادل فردوسی پور#laugh


  6. ماندانا در 09/15/01 گفت :

    پست


  7. عاصی در 09/15/01 گفت :

    سلام
    من تازه واردم
    نمی تونم قضاوت کنم که کدوم بهتره
    ولی همه مطالبت جالبه #applause #flower


  8. سيما در 09/15/01 گفت :

    بازم سلام با يه صبح ديگه عزيز
    من تازه شروع کردم آخه من مخالف سر سخت تکنولوژی ام ولی يکی از يکی بهتره
    خوبها هستند بسيار بيشمار
    آفريده است ايزد کردگار
    گر که بينی کار بد يا يار بد
    خود بد است يزدان چکار
    سروده خودم


  9. سايه در 09/15/01 گفت :

    اون نوشته اي كه مال پارسال بود و توش نوشته بودي تو جاده بودي . حالت تهوع داشتي و صندلي رو دادي عقب . اره عنوانش همين هوسهاي من بود . بي نظير بود . يادمه ازش پرينت گرفتم و به چند نفر هم دادم تا بخوننش .



  10. پرنسس جني در 09/15/01 گفت :

    خيلي جالبه اتفاقا براي من هم همون پست هوسهاي من تو ذهنم خوب مونده و يه پستي كه اولين بار اميد رو ديدي. منتظر ماشين بودي كنار خيابون .


  11. يه دوست در 09/15/01 گفت :

    اين دعا را در رابطه با لينک مرگ تدريجي يک عشق ميگذارم؛
    : خدایا، کمکم کن تا خود را ببخشم، و بدین ترتیب از طریق خودم تمام کسان دیگر را بخاطر هر چه که من فکر می کنم یا خیال می کنم در حق من یا دیگران روا داشته اند، چه بر له و چه بر علیه، ببخشم.


  12. ژول در 09/15/01 گفت :

    راستش اون پست هوس های من بود که من هر خط رو چند بار خوندم.چشام گرد شده بود و در عين حال سرشار شدم از مجموعه ای از حس های خوب#flower


  13. ژول در 09/15/01 گفت :

    و راستش اونی که روز طلاق رو توصيف کرده بوديد …
    من تمام پست هاتون رو دوست دارم اينو جدی ميگم.حالا بعضی هارو بيشتر.#winking


  14. ماندانا در 09/15/01 گفت :

    من خيلی از پست هايت را دوست دارم ولی اين پست قبلی (ليسيدن زخم ها ) بدجوری اشک هامو سازير کرد


  15. ژول در 09/15/01 گفت :

    با خوندن اين پست ياد عکسی افتادم که با کمک يکی از اعضا خانواده بلند شده بوديد که برقصيد و تمام صورتتون رو خنده گرفته … يه خنده زيبا که آدم همه غصه هاشو فراموش ميکرد …
    پست امروز رو که ديدم يه آرامش لذت بخشی تمام وجودم رو گرفت#flower
    هميشه خوب باشيد#flower


  16. ياس در 09/15/01 گفت :

    خيلی از پستهاتونو دوست داشتم تا حالا
    ولی اونی که بيشتر از همه يادمه و روی من تاثير داشته اون نوشته هايی بود که در باره روابط قبل از ازدواح و بعد از ازدواح و روابط موازی و .. بود
    مسلما نوشته هايی که از لحاظ نگارش و نوشتاری خيلی قشنگ تر بوده باشه زياد داشتين مثل همين پست هوسهای من . اما بيشترین تاثير رو اون پستها روی من گذاشت و نگرشم رو عوض کرد


  17. مينا در 09/15/01 گفت :

    من چون تازه‌واردم تمام پست‌هاي قبليتو نخوندم، اما كلاً از نحوه‌ي نگارشت خوشم ‌مي‌ياد، مخصوصاً اونايي كه احساسي هستن.


  18. سینا در 09/15/01 گفت :

    ايشالله خوبيت پايدار باشه و منحصر به همين زمان تاثير کورتن نشه
    در مورد سوالت (پیشاپیش از یادآوری بعضی موارد تلخ عذرخواهی می کنم#blush ) :
    ۱- این پستت رو اصلاْ نمی تونم فراموش کنم. یکی از اولین مطالبی بود که اینجا خوندم و یکی از عوامل جذب من به اینجا شد(حالا تو دلت میگی کاش دستم شکسته بو د #grin )
    http://violet.special.ir/archives/2007/01/002467.html (به مدوسا)
    ۲-
    http://violet.special.ir/archives/2006/11/002276.html (همينه که هست!)
    ۳- این پست رو هم که آقا امید از طرف تو گذاشت خیلی به دلم نشست چون وصف حال کسایی است که بعضاْ نسبت خیلی نزدیکی با من دارن
    http://violet.special.ir/archives/2008/05/003442.html (ارزش روز!)
    یک بخش هم می خوام خودم اضافه کنم و اون خاطرات بده #grin
    ۱- يکی از بدترين خاطرات من از اينجا اون دوران اواخر آزادی کامنت دونيت بود که بعضی از عزيزان (#sick )چشمشون رو مي بستند و دهنشون رو باز می کردند. بعضی از کامنتهای زشتی رو که واقعاْ لايق خودشون بود هنوز هم که يادم ميفته عصبانی ميشم#angry
    ۲-ماجرای قهر پارسالم هم مثل يک کابوس تو ذهنم باقی مونده #sad
    #heart #flower #flower


  19. آفو در 09/15/01 گفت :

    سلام . خيلی دوستت دارم . با اينکه هميشه ميام اينجا و مطالبت رو ميخونم و با اينکه هيچ وقت بهم سر نميزنی ولی يه حسی منو ميکشونه اينجا . تقريبا روزی يکبار را ميام . گاهی پيام ميگذارم و بيشتر اوقات نه .
    از وقتی اومدم اينجا و باهات شنا شدم . يعنی از جشنی که گرفتند و تو رو اولين و بهترين وبلاگ شناسوندند هميشه ميام و يخونم . از همون وقت شدی يکی از کسايی که هميشه بعد از نماز و هر جايی که باشه دعات ميکنم . خدا کنه خدا صدامو بشنوه و آرزوهاتو برآورده کنه . دوست دارم


  20. ساناز در 09/15/01 گفت :

    سلام …اون پستت که در مورد آشناييت با اميد بود که باباتون شما رو نديده بود …البته اکثر پستهايی که نوشتيد خوب بودن … اگر بخوام همش رو اينجا بگم بايد تو وبت سرچ کنم تا بتونم دقيق بگم.
    #heart


  21. شبنم در 09/15/01 گفت :

    #flower #heart #kiss


  22. کورش در 09/15/01 گفت :

    من یک بار آرشیوتو خوندم ولی دیگه جرات نمیکنم خیلی سنگینه ادم رو” کن فیکون” میکنه به نظر من اون چیزی که پشت همه نوشته هات هست خیلی قشنگه منظورم خود واقعیته . بدون بازیگری بدون ماسک بدون آرایش . به نظرم خیلی زحمت کشیدی که از زیر و بالای زندگیت یه موج سینوسی قشنگ بسازی موقعی که زندگی بهت سخت گرفته هیچ وقت خودتو ول نکردی که داخل دره های زندگی سقوط کنی با روش خودت دوباره منحنی زندگیتو سعی کردی برگردونی حالت طبیعی . کل آرشیوت قشنگ بود ولی جرات دوباره خوندنشو ندارم برای من سخت بود واقعا.


  23. رويا در 09/15/01 گفت :

    سلام خانوممممممممممممم#grin
    ببينم ميشه شوخيد با اين خانوم امروز؟#devil
    اين چند وقته که بسی خطرناک بوديد#sick
    خوب يادم مياد پستی گذاشته بودی عشقولانه که عکسشم مربوط به باغ فردوس بود .بسی خوشمان آمد.#winking


  24. sitora در 09/15/01 گفت :

    پست هوس فوق العاده بود…


  25. دختری از شيراز در 09/15/01 گفت :

    بيشتر از همه پستی که راجع به تجربه عاشقانه کنار ساحل نوشته بودی همراه با آهنگش- البته تمام پستهايی که از با کل کلهای خودت و اميد هم گذاشته بودی جالب بود.#heart


  26. تـــرانه در 09/15/01 گفت :

    يک ساعت و نيم بود داشتم دنبال لينک هاش می گشتم همه رو نوشتم تا ارسال و زدم اينترنت قطع شد #cry
    حالا شفاهی می گم من فقط آرشيو ۲ سال و تا الان خوندم از بين اينها از نوشتهء« قويترين مرد شرکت »خيلی خوشم اومد که يادم مونده؛ بعد نوشته هايی که در باره دردونه بود همش قشنگ بود؛ و يکی ديگه که « يک بوسه» بود تو ماه رمضون يادته؟ خيلی رومانتيک بود!#eyelash
    و قطعا نوشته های زيبای ديگه ای هم داری که من يادم نمياد يا هنوز نرسيدم بخونم! کاش از اول گفته بودی همه رو يادداشت می کردم!
    در آخر همهء نوشته هات قشنگه حتی اونهايی که يه ذره غر داره رو بازم زيبا توصيف می کنی.#flower


  27. آيلار در 09/15/01 گفت :

    شرمنده من فقط چند ماهه که باهات آشنا شدم از دويچه وله به بعد شناختمت.خدا رو شکر که عالی هستی#flower


  28. شب گیر در 09/15/01 گفت :

    سلام خانم ويولت
    «افتخار رو برام معنی کن» تاثير گذارترين نوشته‌ات برای من بوده…
    پ.ن۱:«قصه‌ی آرايشگاه» خيلی توجه من رو جلب کرد!
    پ.ن۲: بعد از ظهر مجددن خدمت ميرسم!


  29. گلبانو در 09/15/01 گفت :

    #eyelash #kiss #flower


  30. اصلان در 09/15/01 گفت :

    سلام
    اول از همه خوشحالم که خوبی . تموم اونچه که من از اين وبلاگ ميخوام همينه که مطمئن بشم شما خوب و عالی هستی .
    در مورد سئوال هم
    ۱- يک پست که در مورد فرد مورد علاقه گذاشتی و خواستی که ناشناس کامنت بگذاريم و بگيم واقعا چطور شريکی دلمون ميخواست . خيلی برای من چالش برانگيز بود.
    ۲- يک پست در مورد گروه بانی ام که خيلی خيلی برام نوستالژيک بود.
    ۳- يک پست که در مورد خوابی بود که يک نفر راجع به شما و اميد خان ديده بود. #grin
    #flower #flower #flower


  31. محیا در 09/15/01 گفت :

    اووووووووه!#grin خیلی پست های زیادی بوده. یه یک وقت می خوام یه نگاه سریع به آرشیوت بندازم، بعد می گم!


  32. ارغوان در 09/15/01 گفت :

    خداروشکر که حالتو ن خوبه.من همه پستهاتون رو نخوندم #surprise
    اما از پستهای اخیرتون که با دقت خوندم می تونم به _یادته؟
    همیشه تا رسیدن فاصله یه قدم بود .معادله ای بعضا بی جواب. وووو… اشاره کنم =همه نوشته هاتون ادم رو به فکر وامیداره.
    #flower


  33. دلا در 09/15/01 گفت :

    اگه راستش رو بخوای خاطره ی روز طلاقت…
    رفتن همیشه پر غمه…
    اگر بخوای میتونم کلمه به کلمه اش رو هم بنویسم…


  34. نگار در 09/15/01 گفت :

    الان با اينی که قراره من بگم و با توجه به ور بی کله ت احتمالا منو می زنی از همون پشت کامپیوترت !
    ولی من نوشته هاييتو دوست دارم که توشون فلش بک می زنی به خاطره های قديمت و فکرایی که الان درموردشون به ذهنت میاد … تجربه هات.فرقی نمی کنه تلخ يا شيرين … خاطره ها هرچند تلخ به نظر من هميشه يک رگه ی دوست داشتنی توی همشون جاريه … اينکه بهرحال الان فقط خاطره ن !
    نزنی هاااااااااااا #worried
    _________________________
    چرا بزنم جیگر؟؟؟ کتک خور ملس تر از تو تو استین دارم#laugh


  35. سمیه در 09/15/01 گفت :

    ویلی من همه پستهات رو دوست دارم. ولی یه پست داشتی که منو بدجور داغون کرد. یعنی هنوزم وقتی میخونمش گریه ام میگیره.. نه که دلم برات بسوزه ها… نه اصلا…. یه جوری لامصب این حستو منتقل کرده بودی که بغض چنگ میندازه به گلوی آدم
    http://violet.special.ir/archives/2008/10/
    sorrow_whispers_on_when_leaving_the_one.html
    __________________________-
    فهمیدم کدوم رو میگی “رفتن همیشه پر غمه” تمام احساسم از اون روز پاییزی بود


  36. نپتون در 09/15/01 گفت :

    يک پست که توصيف يک روز تفريح تو پارک فکر ميکنم پرک يا باغ ….. به همراه آقا اميد تعريف ميکردين از اينکه ايشان کمی افسرده بود و بهش گفتين سرشو بذاره رو پاهاتون و شما شروع کردين به جوريدن و در انتها نزدیک بود شما رو پرت کنه تو دره یا همچی چیزی………. وقتی اينو ميخوندم يه صحنه از فيلم سوته دلان جرقه زد تو ذهنم ……… موقع خوندن اون پست محظوظ شدم کلی
    * * *
    میدونم این یاد آوریم مغشوشه حيف وقت امتحاناست وگرنه ميگشتم دنبالش پيداش ميکردم#flower #flower #flower


  37. Mr. Mar Mar در 09/15/01 گفت :

    Some one very special and dear to me mentioned your website to me , so i did had a chance tonight to browse though it …I am really speechless by the carriage and positive way of thinking you hold despite the hard times you have exprienced.It is beautiful and touching and if may say it is rather a moving site…beautiful written , colourful with a full of pure emotion.I admire you ,not for what you are ,for the way you think and forward messages of hope you posses.May God bless you and give you the strength to continue your endless hope for other to carry on with hope and with their dreams, what ever dream that may be….. Mr. Mar Mar
    ___________________________
    wow چقدر خوشحالم از دیدن کامنتتون
    ذکر خیرتون بسیاره#winking


  38. Mr. Mar Mar در 09/15/01 گفت :

    Some one very special and dear to me mentioned your website to me , so i did had a chance tonight to browse though it …I am really speechless by the carriage and positive way of thinking you hold despite the hard times you have exprienced.It is beautiful and touching and if may say it is rather a moving site…beautiful written , colourful with a full of pure emotion.I admire you ,not for what you are ,for the way you think and forward messages of hope you posses.May God bless you and give you the strength to continue your endless hope for other to carry on with hope and with their dreams, what ever dream that may be….. Mr. Mar Mar
    ___________________________
    wow چقدر خوشحالم از دیدن کامنتتون
    ذکر خیرتون بسیاره#winking


  39. باورت ميشه من دونه دونه پستهيت رو ميبلعم؟
    باورت ميشه همه پستهايت يه پيامی برای من داره؟
    نه من نمی تونم يه دونه اش رو بعنوان تاثيرگذارترين انتخاب کنم
    حالت خوبه راستی؟


  40. آیدین در 09/15/01 گفت :

    همه پست ها عالی هستن چون هدفدارند و با احساس نوشته شدند
    این اولین وبلاگیه که همه آرشیوش رو خوندم #blush #blush #blush


  41. فریبا در 09/15/01 گفت :

  42. محیا در 09/15/01 گفت :

    ۱-اونی که نوشته بودی روز طلاق تو دادگاه با هومان طراحی می کردی… خيلی برام جالب بود.
    ۲- همين دو تا مطلب آخرت
    ۳- اونی که در مورد تموم شدن يک رابطه بود
    باز هم هست ها….!


  43. ويولت در 09/15/01 گفت :

    چه نظرات باحالی#heart
    ممنون بچه ها…روزم رو ساختيد کلی خاطره برام زنده شد با حرفاتون#hug
    هميشه شاد باشيد دوستای خوبم#kiss


  44. دلا در 09/15/01 گفت :

    برای فردا و پست ويژه ات از ديروز تا حالا به خاطر استرس زياد بيرون روی گرفتم!!!#silly


  45. بانو مریم در 09/15/01 گفت :

    نمیتونم بگم قشنگترین . اما به یادموندنی ترینشون همون پستی بود که نوشته بودی گاز معده داشتی و با امید رستوران رفته بودین و پشت در دستشوئی امید رینگ گرفته بود و …
    منو یاد یه قسمتی از فیلم پرنده خارزار انداخت که دخترک معصومانه داشت به کشیش از تغییرات و مشاهدات و کشفیات نوین جسمیش ( عادت ماهانه ) میگفت … چون ما معمولا در بیان خیلی مسائل یا کمرو هستیم یا میشه گفت شجاع نیستیم .
    در هر حال اون پست از همه پر رنگ تر بود برام .


  46. سارا در 09/15/01 گفت :

    سلا گلم.
    پستی با عنوان هوسهای من خيلی عالی بود. محشر بود. حرف نداشت. من هميشه ميخوندم مطالبت رو. مخصوصا اينجای که گفته بودی :کورمال کورمال دستاش رو جوريدم و پنجه هاي سردم رو قلاب کردم تو انگشتهاي گرم و لذت بخشش


  47. سلام . توي وبم يه مطلب در مورد دلتنگي گذاشته بودم كه يكي از دوستان كامنت گذاشته بود كه برو تو وب ويولت كه از حس خوب سر شار بشي . اومدم ، پست قبليت كه كلا حالمو گرفت ، ولي ، راست ميگفت ،‌ تو حس خوبي رو به خواننده هات القا ميكني ، حس سرشار از زندگي بودن ، جريان داشتن ،‌ و زندگي كردن ، دنيا همينه ، خوب و بد ميگذره . موفق باشي …
    ضمنا كار خوبي نيست كه خواننده هات رو وادار كني يه پست رو از بين نوشته هات انتخاب كنن ، چون كار غير ممكنيه ، چون همه نوشته هات خوبن …
    خصوصي بمونه بهتره .#flower


  48. سمانه م. در 09/15/01 گفت :

    سالی که نکوست از بهارش پیداست..
    عنوان پست که اینهمه خوب باشه معلومه نوشته هاش خوبتره#winking


  49. niki در 09/15/01 گفت :

    گفتنش برای من خیلی سخته اما فکر کنم این پستهایی که اولا راجع به امید می نوشتی رو خیلی دوست داشتم #flower


  50. sahar در 09/15/01 گفت :

    salam khob hastin_baraton arezoye salamti mikonam
    esme doktoreton ro mikhastam chon dostam hafte gozashte barash tashkhise ms dadan dar hale hazer binaish 0 hast va dar bimarestane hazrate rasol bastarie.mamnon misham


  51. ليلا در 09/15/01 گفت :

    عزیز دلم قبل از هر چیز از سنگین شدن احتمالی کامنتدونیت بابت کامنتم معذرت می‌خوام، شاید هم این را برات ایمیل بزنم. پیشاپیش مناسبت فردا را تبریک میگمWink سوال سختی پرسیدی، راستش برای من همه پست‌هات به گونه‌ای تاثیر گذار بوده ، چه نوشته هایی که از بیماری‌ات و روحیه‌ی جنگنده‌ات در مبارزه و گاه کنار آمدن با این مهمان ناخوانده نوشتی، چه نوشته‌های لطیفت از رابطه‌ات با “امید”، پست‌هایی که در مورد دخترک شیرین برادر زاده‌ات می‌گذاشتی و چه… مهم اینه که به نظرم رسالتی را که ازشروع وبلاگنویسی مد نظرت بوده به خوبی ایفاگر بودی، به قول خودت:
    سلام منو به اسم ويولت بشناسيد اسم که مهم نيست هست؟ يه ابزاريه واسه متمايز کردن آدما ،چيزي که مهمه احساس و طرز فکر افراد است،از اين ببعد سعي مي کنم از اين امکان که دوست خوب نديده ام نويد در اختيارم گذاشته استفاده کنم و بنويسم در موردخودم و احساساتم و اينکه چه جوري مي خوام با اين ام-اس دوست داشتني که ديگه جزئي از منه و يه ميهمان نا خونده است کنار بيام .پست‌های دسته‌ی اول که در کامنت اولم میارم همگی بعد از زمان آشناییم با وبلاگته، و هر کدام برای من به نوعی تاثیرگذار و البته بشدت نوستالژیک. پست‌های مورد علاقه‌ام را که مربوط به چند ماه قبل از آشنایی با وبلاگت هستند و بعدا در آرشیوخوانی خوندمشون در کامنت دوم میذارم.
    عشق و دیگر هیچ:
    http://violet.special.ir/archives/2005/08/love_and_nothingelse.html
    سیب‌زمینی سرخ کرده:
    http://violet.special.ir/archives/2005/04/french_fries.html
    مشکلات بارداری:
    http://violet.special.ir/archives/2005/09/pregnancy.html
    اعجاز مداد سیاه:
    http://violet.special.ir/archives/2005/09/001418.html
    چه جوری به آرامش می‌رسید؟:
    http://violet.special.ir/archives/2005/10/001460.html
    یک بوسه:
    http://violet.special.ir/archives/2005/10/_a_kiss.html
    ترس از…:
    http://violet.special.ir/archives/2007/01/afraid_of_.html
    اعتماد به‌نفس:
    http://violet.special.ir/archives/2007/12/selfconfidence.html
    لیست ترانه‌های منتخب من:
    http://violet.special.ir/archives/2008/02/my_favorite_songs.html
    من و نسیم و موج دریا:
    http://violet.special.ir/archives/2008/02/me_the_waves.html
    به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد:
    http://violet.special.ir/archives/2008/02/ill_be_saying_hi_to_sun_again.html
    دخترکان سرزمین مادری:
    http://violet.special.ir/archives/2008/05/003439.html
    تشابه مشکلات دو نسل:
    http://violet.special.ir/archives/2008/06/003517.html
    یک جنایت خاموش زنانه:
    http://violet.special.ir/archives/2008/08/003624.html
    رفتن همیشه پر غمه:
    http://violet.special.ir/archives/2008/10/sorrow_whispers_on_when_leaving_the_one.html
    آشتی کنون:
    http://violet.special.ir/archives/2008/11/003800.html


  52. مينا در 09/15/01 گفت :

    بنا به پيشنهاد دوستان پست‌هاي عشق3، فقط بلند فك كردم و… رو خوندم كه به نظرم عشق 3 جالبتر بود.


  53. ليلا در 09/15/01 گفت :

    یک تجربه دلپذیر1:
    http://violet.special.ir/archives/2004/02/000035.html
    یک تجربه دلپذیر2:
    http://violet.special.ir/archives/2004/02/000037.html
    ازدواج می‌کردم یا نه:
    http://violet.special.ir/archives/2004/04/000118.html
    باغچه‌ی اطلسی:
    http://violet.special.ir/archives/2004/05/000137.html
    زندگی آی زندگی:
    http://violet.special.ir/archives/2004/06/000087.html
    و این دو تا پست بسیار لطیف که مربوط به آرشیوت قبل از آشنایی من با وبلاگت هستش و عاشقشم:
    ویولت و بنفشه1:
    http://violet.special.ir/archives/2004/05/000132.html
    ویولت و بنفشه2:
    http://violet.special.ir/archives/2004/05/000133.html


  54. مریم گلی در 09/15/01 گفت :

    از نوشته هايی که يه جوری توش ا قا اميد هستو خيلی دوس دارم اونی که اولين باری که سوارت کردو #heart


  55. شب گیر در 09/15/01 گفت :

    از شب‌گير به «ام.اس»:
    بد جايی گير افتادی رفیق!
    می‌فهمم که چی داری میکشی…
    بذار من هم بگم از دست این خانم چی کشیدم، بذار بگم تا آیندگان بدانند ما در چه دوره‌ای و با چه سختی‌ای زندگی می‌کردیم!:
    من تا چند وقت پیش واسه خودم کسی بودم! و خودم رو استاد سر کار گذاشتن ملت می‌دونستم…
    ده ماه پيش، از بد حادثه گذرم به وبلاگ این خانم افتاد و در کامنت‌های اولیه‌ام،به شوخی براش می‌نوشتم:
    سلام خاله (یا عمه) ویلی…
    یه روز دیدم کامنتم رو قبل از پابلیش کردن،ادیت کرده و نوشته:«سلام خانم ویولت»…
    خیلی بهم برخورد و همون لحظه تصمیم گرفتم اینقدر این «سلام خانم ویولت» رو تکرار کنم تا ایشون رو از رو ببرم و یه جوری صداش رو دربیارم….
    از اون موقع تا حالا هر بار خواستم کامنت بذارم اولش نوشتم: «سلام خانم ویولت»…
    و بعدش نوشتم: چطوری تو!!؟خوبی تو!!؟…
    اما صدا از صفحه کیبرد خودم در اومد،اما از ایشون در نیومد!!!
    به خدا یه موقع‌هایی خودم از تکرار این جمله حالم بد شده، اما ایشون به روی مبارکش نیاورده که نیاورده!!!
    تازه راستش رو بخوای،یه بار این جمله رو چماق کرد و زد توی سر مرحوم مارچ لعنتی عزیزکه:
    ببین، این که شب‌گیر همش می‌نویسه «سلام خانم ویولت»، نشانگر تربیت خانوادگیشه!!!
    وقتی این جمله‌اش رو خوندم، سرم رو کوبیدم توی دیوار و تک تک موهای بلند (و ایضن بلوندم) رو کندم! اصلن از همون موقع من کچل شدم!
    ام.اس عزیز، من با این همه ادعا، مدتهاست که خواهر و مادرم دارند از دست خانم، سر کوچه و جلوی چشمام رژه می‌‌روند، تو که دیگه عددی نیستی بدبخت!
    احترامت رو دست خودت بگیر و تا مثل من کچل نشدی،بزن به چاک…
    بیچاره الان واسه خودت هیبتی داری و همه فکر می‌کنن که لاعلاج هستی…
    اما اگر این خانم رو ولش نکنی، تا یه چند روز دیگه یه علاجی برات پیدا میکنه و اون موقع ما هم نظاره‌گر رژه‌ی خواهر و مادر تو خواهیم بود…
    بابا این ویولت، با همه‌ی اون آدم‌هایی که تا حالا دیدی فرق میکنه…
    میگی نه؟ همین پست قبلیش رو بخون!
    به عنوان «اولین داوطلب در جهان» حاضر شده به وسیله‌ی سلول‌های بنیادی تو رو به فنا بده…
    تازه خانم زیر تزریق و با وجود سوزن سرنگ توی مهره‌های کمرش، قرش گرفته بوده و آواز می‌خونده!!!
    البته ایشون سابقه داره‌ها! این خانم بچه که بوده، مجبور شدند بدون بیهوشی، یه عمل جراحی «قلب باز» روش انجام بدن،اما خانم روی تخت واسه خودش بشکن میزده و میخونده!!!
    میگی نه؟ از خودش بپرس!!!


  56. خدا به خیر بگذرونه این روزا رو پس!!


  57. زنبق در 09/15/01 گفت :

    سلام ویولت جان .از امروز من یک ایدی واقعی گذاشتم و دوست رسمی ات شدم.خوشحال شدم که خوبی .بابا دیروز با اون پستت دیشب تا صبح رنج کشیدم تو الان دیگر تنها نیستی قلب ات لی چون خودت گفتی چند تا را نام ببریم خوب اونی که تو دل همه ماها و جود داره و با ناراحتی هات قلب ما درد میگیره یه بار دیگه منو تاراحت کنی دیگه هیچی ا.فردا برای ما هم یه روز خاصیه .کاش میتونستیم به ات یه هدیه بدیم من اگر پیشت بودم به تو بک دسته گل پر از گلای رز با روبانی به رنگ بنفش و بک عروسک با موهای بور و لبای یاسی میدادم .من با همه پست هات زندگی کردهام و همه برایم به یک اندازه دوست داشتنی اند و هرگز نمی توانم بین شان فرق بگذارم چون همه پست هات بدون اغراق با تمام وجودت نوشته شده بود و لی با این حال چون خودت خواستی نام ببریم یکی را میگوییم افتخار را برایم معنی کن.#heart


  58. نيلوفر در 09/15/01 گفت :

    سلام سلام
    راستش ويولت جون اصلا وقت ندارم بگردم و آدرس اون پستت رو پيدا کنم و برات بزارم …. يه پستی نوشته بودی که وقتی بهت خبر دادن همسر سابقت ازدواج مجدد کرده چه حالی شدی و … به نظرم خيلی بااحساس و از ته دل نوشتی … هيچ وقت يادم نمی ره !


  59. خوشحالم#flower


  60. کامليا در 09/15/01 گفت :

    پست تزريقت رو دوست دارم وقتی سلولها رو تزريق کردی
    يه پستی بود تو همون دوران حذفيديش
    از آغوش گرم آقا اميد گفته بودين و سفر تون و … #flower


  61. زنبق در 09/15/01 گفت :

    یک پست خاص یادم اومد و اومدم تا به تو بگویم نامحرمان حقیقی و مجازی بود کلا همیشه نوشته هات منو بارونی میکنه علتش هم اینه هر کدوم برام یه درس اند و من در زندگیم هر وقت از کسی درس خوبی یاد میگیرم اوج تشکرم بارانی شدن چشمانم است خوب ما هم اینطوری هستیم دیگه #flower #flower


  62. 1baba در 09/15/01 گفت :

    سلام
    من از زمانی که این مسابقه برترین وبلاگ شروع شد با شما آشنا شدم و روحیتون برام خیلی جالب بود و این را از خواندن تعدادی از مطالبتان بدست آوردم.


  63. ويولت جون…به نظر من همه ی ژست هات يکی از يکی بهتره…
    خوب باشی…


  64. آسمان در 09/15/01 گفت :

    سلام ويولت عزيز باورم نميشه اومدين و از وب منم ديدن کردين واقعا مرسی
    دوستتون دارم و اعث افتخاره من شدين


  65. شراره در 09/15/01 گفت :

    سلا م ويلي
    اگه بهت بگم الان ۲ ساعته از اورژانس اومدم و جلوي چشم از حدقه درامده خواهرم كه باورش نميشه با اين حال دارم كامنت مگزارم دارم نظر ميدم هوسهاي من نه به خاطر عشقي بودن كه به خاطر حس تو و اميد تو اون لحظه به هم . ميدونم چيه و بعدي روز تولدت و با روحيه رقصيدن كنجكاوم كرده بود بدجور ببينم اين اتيش پاره رو كه زده رو دست هرچه اتيش پاره هست #blush
    ______________________
    قربونت برم،الان بهتری؟#kiss


  66. پست ؛ليسيدن زخمهات؛بيتر از همه ی پست های ديگه ت برام جالب و کمی غم انگيز بود.
    #flower


  67. صدف در 09/15/01 گفت :

    بنظر من اون چن تا پست بحث برانکيز بوداکه همين يه چن ماه پيش کذاشته بودی حتا کامنتا هم خوندنی بود


  68. صدف در 09/15/01 گفت :

    راستی اونايی هم که درمورد کذشته ت با هومان مينويسی خيلی جالبه


  69. گلاره در 09/15/01 گفت :

    سلام عزيزمممممممممممممم.هر چی امروز خواستم برات واسه پست قبلی نظر بدم نشد .من اون پست بوسه رو از همه بيشتر دوست دارم .هر چند اونموقع من خواننده وبلاگت نبودم اما از تو ارشيو که خوندم خوشم اومد .عزيزم اميدت به خدا باشه .روز خوش .


  70. نگين در 09/15/01 گفت :

    مقايسه اميد و هومان اينکه مردای زندگيت هيچ وقت سر جاشون نبودن.من ازدواج نکردم ولی تو اين مدتی که به قول بقيه سر از تخ در اوردم(!!!)هميشه اين مشکلو داشتم#grin اين شد که خيلی اين پستت تو ذهنم موند#flower


  71. نیرسا در 09/15/01 گفت :

    سلام ويولت جان. می خوام يه خواهشی از خواننده هات داشته باشم:
    من يه دانشجوی ارشد جامعه شناسی ام و دارم در مورد تاثیری که خوندن وبلاگ روی زندگی فردی و اجتماعی خواننده ها باقی می ذاره کار می کنم. می شه اگه هر کدوم از شماها که احساس می کنيد تو مدتی که نوشته های ويولت يا بلاگرهای ديگه رو خوندين ُ طرز فکرتون یا نگاه تون به دنيا يه جورايی تغيير کرده به من ايميل بزنين تا قرار يه مصاحبه رو بذاريم؟
    قول می دم وقت زيادی ازتون نگيره. با اين کارتون کمک زيادی به من کردين.


  72. مهسا جون در 09/15/01 گفت :

    سلااااااااام . من اون پستت که مربوط به جداييت بود به نظرم خيلی قشنگ بود و به دلم سخت نشست.(اون منه نميدونم چيه ييهو اومد بی سوات نيستما اون قدرام)


  73. مهسا جون در 09/15/01 گفت :

    سلااااااااام . من اون پستت که مربوط به جداييت بود به نظرم خيلی قشنگ بود و به دلم سخت نشست.(اون منه نميدونم چيه ييهو اومد بی سوات نيستما اون قدرام)


  74. تـــرانه در 09/15/01 گفت :

    ويلی نمی دونم چرا استرس دارم واسه پست فردات می ترسم خواب بمونم تا من نيومدم نصفش رو حذف کنی #devil
    تورو خدا بذار حداقل تا شب بمونه من برسم بخونم #worried
    __________________________–
    چشم#winking


  75. تکتم در 09/15/01 گفت :

    یاد گرفتم که عادت نکنم به هیچ چیز و هیچکس ودر لحظه از حسم و چیزی که در اختیارمه لذت ببرم و……….. این نوشتت خیلی جذبم کرد


  76. گلابتون در 09/15/01 گفت :

    دست گلت درد نکنه با اين نظر سنجيت چون باعث شد من راحت رفتم و بی دردسر گل سرسبد نوشته هاتو خوندم#tongue
    البته منم اون پست هايی که با آقا اميد کل کل فرمودين رو خيلی دوست دارم#heart


  77. ima در 09/15/01 گفت :

    همش قشنگ بوده ولی اونايی که يادمه روز آشناييت با آقا اميد و اونی که برده بودتت تو بيابون#laugh اونجايی که يادم نيست يه زمين داشت يا يه خونه در حال ساخت و ….


  78. پروشات در 09/15/01 گفت :

    اين چيه گذاشتی ويلی؟
    همون موزيک خوان قبلی بهتر بود بی اجازم از خودش موزيک ول نميداد!
    ويلی همونطور که قبلا هم گفتم شما الان يه چندماهی هست که بی مهابا نيستی عزيزم البته شايد اثرات بی کورتنی بوده باشه نميدونم#grin
    اما من ويولت و با پست های جنجالی شناختم که بی ترس از قضاوت ديگران بی پرده صحبت می کرد بدون اينکه حتی ذرده به عکس العمل ديگران طبقات مختلف و متنوع فکری و انديشوی فکر کنه !
    ويليه من يکم خودخواه بود (‌ببخشيد من هميشه بی پرده حرف می زنم) اما الان مهربانيش رو به پشت نمی اندازه و نشان می ده.
    و ان زمانی برای من بهترين ويلی دنيا ميشی که همراه با اين دو حس متفاوت و متناقضت باشی.


  79. ستاره نقره ای در 09/15/01 گفت :

    ویولت عزیز راستش رو بخوای من با این دو پستت ویولت‌خون شدم
    http://violet.special.ir/archives/2004/02/000035.html
    http://violet.special.ir/archives/2004/02/000037.html
    و این قدر ادامه پیدا کرد تا با خوشی‌هات شاد و با غم‌‌هات غمگین شدم.


  80. يه زن در 09/15/01 گفت :

    هوسهای من عاليه. يه سوال : ميسه آدرس اون پستی که تازه با اميد آشنا شده بودي و برام بزاری؟#smug #eyelash
    ___________________________
    این؟
    http://violet.special.ir/archives/2004/02/000035.html


  81. آسمان در 09/15/01 گفت :

    اصلاً قادر به انتخاب کردن نيستم.اما تو پستای جديدت رفتن هميشه پر غمه قلبمو بدجوری لرزوند.دوستت دارم#heart


  82. اون پستت که در مورد مقاله يی که تی روزنامه ی کيهان نوشته بودن بود.. همونی که در رابطه با زنها نشته بود و وظيفه يی که در مقابلمردا دارن!!! اون پستت اگرچه کاملن مخالف نظر من ود اما خيلی توجهم رو جلب کرد… يه جورايي يادم داد که نظر مخالفم رو هم بخونم و بهش احترام بذارم بدون اينکه قبولش کنم و يادم داد که همشه بدترين چيزا هم شايد ی جنبه ی خوبم داشته باشه که بشه چيزی ازش ياد گرفت!#heart


  83. يه پستي هم نوشته بودی تحقيرم کن تا عاشقت بشم! اونم چون به نظرم خيلي درست بود دوسش دارم!
    آهان اون پستت هم که همین اواخر بود در مورد محرم و ارو.تیک بودن شعرا هم خیلی روم تاثیر گذاشت…

    اينم آدرسه نوشته يی که تو کامنت قبلی گفتم دوسش دارم:
    ادبيات چاله ميدونی
    http://violet.special.ir/archives/2008/10/the_bullshit.html


  84. شروین در 09/15/01 گفت :

    سلام
    اميدوارم که اين پالس کورتن هم به خوبی و خوشی تموم بشه و مشکلی برای شما بوجو نياره
    و اذيت نکنه
    اون مشکل پخش موزيک هم ۲ جور ميتونه باشه
    تو يکسری از اينترنت اکسپلورر ها شروع کار مدياپلير رو ميشه کنترل کرد و از شروع بع کارش جلوگيری کرد البته يکبار بيشتر دستور نميگيره اگه برای وبلاگی دستور رو تاييد کنيد دوباره که به اون وبلاگ ميريد طبق دستور قبلی شروع ميکنه به پخش موزيک يا قطعش ميکنه
    تو قسمت تنظيمات پخش موزيک اون کدی که نوشته شده قسمتی هست که شروع خودکار رو کنسل ميکنه و تا دگمه شروع نخوره شروع به کار نميکنه
    فعلا
    شادزی


  85. پریناز در 09/15/01 گفت :

    ویلی اون پستی که نیلوفر گفته رو میشه آدرسشو بذاری؟#worried


  86. ویلی من استرس گرفتم الان واسه اینکه قراره فردا چه پستی بذاری!!
    اگه امتخان شنبه رو به هر دلیل بیفتم فقط و فقط تو مقصری! گفته باشم از حالا که بعداً نگی نگفتم!
    یکهو دیدی اومدم وثلاً قالب وبلاگت رو دزدیدم یا بالاخره یک بلایی سرت آوردم!
    از صبح من رو اسکل کردی تو آرشیوت دنبال بهترین پست، فردا هم که اسکل پستتم!
    حداقل صبح خروس خون پستت رو بذار که ببینمش، بعدش برم به درسام برسم!


  87. افسانه در 09/15/01 گفت :

    واقعا دست به قلمت حرف نداره ليسيدن زخمها – مرگ تدريجي يک عشق
    خيلي قشنگ بود.
    تو نوشته هاي دوستان ديدم از پست هوسهاي من خيلي تعريف شده بود من پارسال نبودم و نخوندمش
    اگه ميشه بازم بزار بخونيمش
    موفق باشي#flower #flower


  88. فانی در 09/15/01 گفت :

    وبلاگتان را خواندم.وبلاگم را بخوانيد.


  89. نساء در 09/15/01 گفت :

    پست یه نفس عمیقتو دوست دارم ویلی جون
    اینم لینکش
    http://violet.special.ir/archives/2005/12/001628.html


  90. shadi در 09/15/01 گفت :

    bayad khodet beduny ke kas-hayee ke inja miand kole harfhate toro doost darand va meepandand. ziadand: vaghtee az ghadeem meeghy, az famile. az doostato mehmoonia (ba roohiat adam beeshtar ashna meeshe), dastanhaye x-rated ke tondy barmeedary#winking , mr. omid, va postyahe ke tooshon aghideye mardomo meekhaye. rahat bego hame chi deeghe


  91. شکيبا در 09/15/01 گفت :

    سلام #smile
    منتظرم خبرهای بهتر رو بشنوم.
    #heart #kiss


  92. مريم در 09/15/01 گفت :

    اين پستت:
    http://violet.special.ir/archives/2008/01/003182.html
    #grin
    بعدش هم کلا پستهاييت که پادکست يا عکس دارن عالين #grin #kiss


  93. هملت در 09/15/01 گفت :

    دوست ندارم اين روزا چيزی بگم..
    فقط بدون هر روز اينجام#heart


  94. شاپری در 09/15/01 گفت :

    اگه درست یادم باشه یه پستی بود که می خواستی تلویزیون اتاقت رو خودت جابه جا کنی


  95. سلام
    من از اون مشتری قدیمی هام, نمیخوام انتخاب کنم, میخوام چیز دیگه‌ای بگم, میخوام بگم آدم کاملا سیر تکاملت را حس میکنه, دقیقا آدم حس میکنه که توانا ی ژورنالیستیت خیلی فرق کرده, الآن دیگه مثل یک نویسنده‌ی حرفه ی مینویسی, در حالی که اگه نوشته ها ی قدیمی ترت را نیگا کنیم خیلی با امروز فرق داشته, الآن خیلی پخته تر و استادانه تر مینویسی, خوب به همین جهت اگه بخوام از بهترین نوشته هات را انتخاب کنم حتما از بین نوشته ها ی جدیدت انتخاب خواهم کرد ( کار نیکو کردن از پر کردن است)


  96. ويولت در 09/15/01 گفت :

    وای بچه ها چقدر خاطره برام زنده کردید#kiss


  97. ممنون كه خصوصي موند ! #laugh
    ___________________________
    عزیزم اول کامنتت باید بنویسی خصوصی اینجوری معاون تایید می کنه بعدن من میام می خونم می بینم ای دل غافل خصوصی بود
    حالا چیزی بدی نبود که ناراحت خصوصی منونش باشی نظرت بود که منم قبول نداشتم#winking


  98. ولی اگه قرار باشه یکی را هم انتخاب کنم, اون را انتخاب میکنم که روز طلاقت را شرح داد بودی, هر چند که احساساتش مثبت نبود ولی خیلی پر از احساس بود, آدم دقیقا میتونست خودش را جا ی تو یا جا ی هومن بذاره