گند زدم زرگنده

امشب خير سرم رفتم بيرون دونات و قهوه بخورم ولي … گند زدم.
يه ليوان نسکافه رو خالي کردم رو صندلي و داشبورت ماشين اميد … من احمق حتي نتونستم يه ليوان رو درست تو دستهام نگه دارم اصلا نفهميدم چي شد که برگشت حالا پام از شدت سوزش رعشه گرفته بود و مي پريد ولي خودم عين مسخ شده ها به گندي که زدم خيره شده بودم احساس مي کردم تا شور*تم نسکافه ايي شده!!! حالا مي خواستم از ماشين پياده شم تا زيرم رو دستمال بکشه. عين آدم که نمي تونم پياده شم بايد خودم رو بِکِشم رو صندلي در نتيجه هرجايي هم که آلوده نشده آلوده ميشه!!!!.
اميد مي گه :آره برو بنويس ر*يدم به ماشين اميد که تازه خريده و هنوز 1000 تا هم کار نکرده ولي اون هيچي بهم نگفت.
راست ميگه هيچي نگفت ولي نگاهش براي من از صدتا فحش بدتر بود کاش يه چيزي مي گفت لااقل منم چهارتا دري وري جوابش رو ميدادم.
از بس از لحظه ايي که ماشين رو خريد هي تذکر داد ماشين نواه خواهشن مواظب باش چيزي نريزي … همينم شد که از احتياط زيادي گند زدم به هيکل تودوزي ماشين!!!
ميگم خُب چيه ؟ماشين واسه کثيف شدنه!! ميگه آره صندلي هم واسه خيس شدن!! الان راحتي رو صندلي خيس نشستي؟!!
مثلا کادوش رو برده بودم سورپرايزش کنم يه ادکُلن که سفارش داده بودم یکی از بلاد کفر براش بخره و بياره… اصلا نفهميديم چطوري بازش کرد و بوش چطور بود.
موبايلم نوچه ، نسکافه ايي شده…گَند م بزنن که يه ليوان رو هم درست نمي تونم تو دستم نگه دارم…اَه.
:sick
پ.ن (نوشته شده توسط امید):
الان اومدم دیدم دویدی رفتی پست گذاشتی:surpriseمن چه جوری نیگات کردم دختر خوب!!!!!!؟؟؟:thinking حالا یه جوری اینجا نوشتی که همه بیان به من فحش بدن؟؟؟:sick
فقط تو گفتی مهم اینه که آدم خودش راحت باشه…منم پرسیدم : الان روی صندلی خیس راحتی؟ :teeth
به هر حال ماشین که فقط مال من نیست…یعنی اصلاً مال من نیست…خودت می دونی که با سلیقه تو و برای راحتی تو این ماشین رو خریدم:wink هر چقدر دوست داری گند بزن بهش… همه این ماشین فدای یه تار موی گندیده ات:heehee
دیگه م بی خیال…تموم شد رفت پی کارش…باشه عزیزم؟:hug:love::kiss
بابت کادوی محشرت هم ازت یه دنیا ممنونم:love بوش معرکه ست:applause
8:30pm
**************
میگم خوبه من این گند و زدم،شما اینقدر خاطره گندزنی بامزه تعریف کنید وباعث آرامش و انبساط خاطر بشید.:kiss :teeth
11:15pm هنوز نخوابیدم…هورااا


نظرات شما


  1. سمانه در 08/07/10 گفت :

    پیش میاد دیگه…
    خودتو ناراحت نکن#sad
    ************************
    آره پیش میاد…برای همه هم پیش میاد…ولی برای من معنیش با همه فرق می کنه…همونطور که تک تک زمین خوردنهام معنیش با همه زمین خوردنهای عالم فرق میکنه#sad


  2. رز در 08/07/10 گفت :

    ويولت جان. اتفاقی که برای همه ما افتاده. اون ماشين هم امروز نو بالاخره يک روزی از نويی ميافته. فکرش رو نکن . خودت رو هم اذيت نکن همه ماها از اين هنرنمايی ها کرديم. مواظب خودت باش. #heart


  3. سمانه در 08/07/10 گفت :

    آره می دونم…
    ولی امیدوارم روزی بیاد که دیگه هیچ فرقی نکنه…
    امیدوارم زود بیاد اون روز…
    غصه نخور#kiss #kiss #heart


  4. Solmaz در 08/07/10 گفت :

    Violet! I wish I could hug you baby!#brokenheart


  5. گيلاسی در 08/07/10 گفت :

    اره خوب معناش فرق میکنه ! تو ناتوانی و ما بی عرضه #grin در ضمن به تو فقط نگاه میکنن و ما رو کتک میزنن !!! ولی راستش رو بگم این بلا سر هر کسی که روی چیزی حساس باشه میاد . تو واسطه بودی . مثل تمام موهای دنیا که واسطه هستند تا بیان تو بشقاب غذای من .


  6. ستاره نقره ای در 08/07/10 گفت :

    ویولت نسکافه ایی باید خوشمزه باشه. #devil من که همه جوره اشو دوست دارم. شکلاتی, نسکافه ایی, توت فرنگیش فرق نمی کنه. مهم ویولتشه.


  7. گيلاسی در 08/07/10 گفت :

    تصحيح ميکنم ! مثل تمام کسانی که واسطه هستند تا موهاشون رو تو ظرف غذای من بريزن ! اين به خاطر حساسيت منه نه موهای اونها (:


  8. رويا در 08/07/10 گفت :

    اين حرفا چيه می زنی دختر خوب#kiss
    این از زور خوشیه نشستن تو ماشینه نو دیگه
    #winking
    حالا هی تنهايی برين سورپرايزيسيون ما رو نگين#grin #kiss #heart
    وايی خوب شد اون موقع من زنگ نزدم وگر نه#sick


  9. قربونت برم
    فداي سرت عزيزم
    ديشب دخترم ناغافل پريد بغلم و ليوان بزرگ چايي رو روي خودم و فرش خالي كردم، اتفاقه و هر چقدر بيشتر بخوايم از افتادنش جلو گيري كنيم، نزديك ترش مي كنيم.
    مگه نميگن، آمد به سرم، همان كه مي ترسيدم، اينم مصداق همونه، #kiss #kiss


  10. ساتين در 08/07/10 گفت :

    آخ آخ
    چه کردی؟
    #surprise
    باز به من الهام شد تو آپ کردی


  11. دن کيشوت در 08/07/10 گفت :

    اين هنر نمايی#silly يه خوبی هم داشت#thinking اينکه ما تو يه روز دوتا پست ازت خونديم#grin
    يه سوال تو اون موقعيت خوابت نميومد#yawn #laugh


  12. eli در 08/07/10 گفت :

    Randy Pausch ro mishnaasi?
    ie ostaade javooneieki az daanesh gaah haaie moheme amrica bood.
    taa chand maahe pish daasht baa sarataane tahaal ke midoonest be zoodi az paa daresh miaare mijangid.
    ie lecture ma\\\’roof daare be esme: The last lecture.
    mitooni too utube bebinish.
    marde foghol\\\’aadeiee, ya\\\’ni bood va hanooz ham ie jooraaiee hast
    saalhaa pish vaghty ie maashine jingoole jadid kharide bood o mikhaast be khaaharzaade haash ie haali bede o mamane oona negaraan bood ke bache haa asibi be maashin naresoonan, Randy avvalin kaari ke kard een bood ke ie ghooti nooshaabeh ro khaali kard roo sandale maashin!
    oonvaght hamegi baa khiaale raahat raftan maashin savaari!
    haalaa randy nist va khaaharzaade haash een khaatere ro baa ie hesse parastesh az daaieeshoon ta\\\’rif mikonan!(ghaabele tavajohe omid!)


  13. ساتين در 08/07/10 گفت :

    تقصير خودش بوده که زياد تذکر داده#kiss
    به من هر وقت زياد تذکر بدن هول ميشم دست و پامو گم می کنم
    بد تر از اون اگه بخوام سر و صدا نکنم!
    نمی دونی چه گند ها می زنم


  14. ساتين در 08/07/10 گفت :

    ويولت عزيز تازه از بيرون اومدم خونه
    فکر کنم همون موقع که تو حموم نسکافه می گرفتی (یا شاید هم غسل واجب نسکافه) من تو ماشن بودم و دقيقا به فکر تو
    اومده بودم برات کامنت بذارم که ديدم آپ کردی
    آهنگی که چند پست قبل صحبتشو کرده بودی (نياز فريدون فروغی) رو گوش می کردم بعدش ديدم همين آهنگو دارم با صدای رامش که تا جائی که خبر دارم قبل از فريدون اجرا کرده بود. من علاقه خاصی به خانم رامش داشته و ندارم ولی انصافا اين آهنگو خيلی زيبا خونده و شنيدنش خالی از لطف نيست. خواستم بيام و برات اين آهنگو بفرستم اما حالا می بينم تو ماشين جا مونده و تنبليم مياد دوباره برم پارکينگ. عليهذا#eyelash فردا اينکارو برات می کنم.
    در مورد نسکافه هم ديگه خودتو غصه نده عزيزم#hug


  15. صدف در 08/07/10 گفت :

    ولی عجب صبری اميد دارد اگر من جای او بودم همان يک لحظه ی اول مينداختمت از ماشين بايين


  16. گيتی در 08/07/10 گفت :

    ببين حتما ضروری شد که بيای خونه من تا مبل ها و قاليچه نسکافه ای و کافه گلاسه ای من رو هم ببينی تا به قول گيلاسی متوجه بشی که : آره خب… گند زدن تو به خاطر ناتوانی و مال ما به خاطر بی عرضه گی مونه… #grin يه بار يه مهمون مثلا خیلی رودربايستی دار داشتم… اومدم خيلی کلاس بذارم مثلا … کافه کلاسه درست کردم تو گيلاس های پایه بلند آنچناني… کلی با ژست آوردم که بذارم جلوش .. جات خالی … احتمالا می تونی حدس بزنی چی شد واقعا .. #grin فکر می کنم مثل اتفاقی که برای تو افتاد به قول تو تا حتی ش*ورتش هم نسکافه ای شده بود … #grin اونم اين شکلی شده بود: #angry ديگه از کت و شلوار و مابقی قضايا هيچی نگم بهتره… #rolling #rolling


  17. رازقی در 08/07/10 گفت :

    چقدر از دست خودت عصبانی ای که توی کلمه به کلمه نوشته ات پیداست … #kiss


  18. ای داد!
    چقدر من دیر کردم و چقدر تو نوشتی که!!!!


  19. نهال در 08/07/10 گفت :

    ببين يه لحظه صاف وايسا! نه صافه صاف! می خوای اصلا بشين!
    نشستی؟؟؟؟ حالا منو بگير که غششششششششششششششششش کردم از اين پست عشقولانه رمانتيک!!!!
    اون مثبت نگری هميشگی ات (همونی که باهاش اومدی و خيلی جدی به من تذکر دادی که از تو اون منجلاب روحی در بيام،منم ۳ سوته خودمو جمع کردم) رو کجا گذاشتی اونوقت؟؟؟؟؟؟؟؟ عزيزم درش بيار ازش استفاده کن!!! اون بنده ی خدا هنوز نرسيده خونه دلش طاقت نياورده اومده ديده نوشتی بعد همچين پی نوشت عاااااااشقانه ای(مجددا آيکون غششششش) برات در ملا عام(!) نوشته بعد تو از گند و گندکاری تودوزی ماشين حرف ميزنی؟؟؟؟؟ (آيکون ايييييييييششششش!!!!!)


  20. نگاهی نو در 08/07/10 گفت :

    تو ماشيت همسری نشسته بودم و داشتم قهوه می خوردم. دقيقا در مسير ی پيچيد و من داشتم قهوه می نوشيدم که يهو يک عالمه قهوه داغ ريخته شد تو دهنم. فکر می کنی چی کردم؟
    اون لحظه فکر کردم اگه از دهنم بريزم بيرون گند می زنم به ماشينش در نتيجه در حالی که دهنم از شدت داغی قهوه می سوخت و از چشمام اشک می اومد هميه اش را قورت دادم#sad


  21. مريم در 08/07/10 گفت :

    عيبی نداره عزيزم#heart


  22. رز در 08/07/10 گفت :

    چه عشقولانه
    من اگه اين کارو با ماشين محمد بکنم که صد البته کردم ازين رفتارهای قشنگ خبری نيست
    راستی دعا کن موبايلم پيدا شه يه عالمه عکس خانوادگی توش داشتم#cry #cry


  23. مژگان در 08/07/10 گفت :

    #grin آدم اين صحنه ها رو می بينه هوس گند زدنش می کنه#smug


  24. مونا در 08/07/10 گفت :

    سلام ويولت جان. اميدوارم که خوب باشی#smile
    چند وقتيه که دارم مطالبتو ميخونم کمابيش. واقعن بهت تبريک ميگم#flower #heart #hug #kiss چون خيلی کارت درسته. اينکه آدم اينقدر قوی بتونه با مشکلش برخورد کنه جای ستايش داره.
    برات آرزوی سلامتی دارم و اميدوارم که هميشه سرزنده و موفق باشی.
    راستی من با اجازه لينکت ميکنم.
    #hug #kiss #hand #flower


  25. kamelia در 08/07/10 گفت :

    #flower
    آقا اميد حرف نداريد
    #flower
    ویلی جون آخه اينقدر مهم بود که … برای منم هميشه پيش ميآد خصوصا وقتی رستوران می رم آبروم بايد حتما حتما بره همه غذا ها می ريزن روی تمام لباسام


  26. حالا نسکافه که خوبه خواهر، شامه اش رو ریست میکنه مرتب بوی عطری که واسش خریدی رو حس میکنه#laugh البته تو خونه ما همیشه جان از این دست گلها به آب میدن.آخرین بار یه یک هفته بود که در آرامش طی شده بود که یه پلاستیک لوبیا از دستش ریخت تو آشپزخونه من بیچاره فقط داشتم بالا و پایین پریدن لوبیا ها رو رو کف آشپزخونه نگاه میکردم و داشتم منفجر میشدم که خودش یه دفعه گفت : اه دیدی چی شد ؟خیلی وقت بود گند نزده بودم.


  27. سانی در 08/07/10 گفت :

    ویلی جان صندلی ماشین با یه شامپو و یه ابر درست میشه . شاید یه آدم دیگه هم بود لیوان از دستش می افتاد این اتفاق رو به حساب ناتوانی نذار.
    اميد جان اسم ادکلنت چی بود؟! #grin
    *****************************
    حالا که خوب گریه هام رو کردم و عنر عنر اینجا هم زر هام رو زدم دیگه خیالم راحت شده و زبونم هم دراز#grin
    اسمش unforgivable با کار من موقع هدیه دادنش همسان بود#grin


  28. رونیکا در 08/07/10 گفت :

    عیب نداره من اومدم خونتون جبران می کنم#devil
    هر چی آدم حساسیتش بیشتر باشه روی چیزی بدتره
    ما توی فامیلمون یکی هست که وسواس بدی داره همه فامیل همیشه اوکی هستن ها اما همیشه خونه اونا که هستیم به گندی زده میشه#sick
    #silly
    5 شنبه چیکاره ای خانوم؟؟


  29. مرجان در 08/07/10 گفت :

    حالا كه اميد بيچاره حرفى نداره اما بايد دست پيش ميگرفتى كه: آقاجون قربونت برم ماشين با صندلى رويه چرم بخرى، تودوزى مودوزى مشكل نداره، يك پارچه و يك ظرف آب، شتر ديدى نديدى !!!!!!!!!! ببين تقصير خودشه ديگه، يعنى اصلا همه چيز تقصير مردهاست.
    گذشته از شوخى اصلا بهش فكر هم نكن، يك كمى شامپو بچه با آب سرد سرد، ديگه اگه لك نسكافه موند روش!!! فداى سرت
    شاد باشى#kiss #kiss #flower


  30. نارسيس در 08/07/10 گفت :

    ای بابا.ريخت و پاش که واسه همه هست من که کارم از ريختن گذشته خودم همه اش ولو ميشم.تازه اينقدر سابقه ام تو خونه خرابه که هر وقت ميرم سر يخچال مامانم ميگه:وای الانه که همه چی ميريزه بيرون و کلی دعا می خونه تا من بيام کنار.
    تازه تر اش هم مهمتر از همه چيز وجود نازنين خود آدمه که تکرار نمی شه.
    اين آخری را هم واسه خودت گفتم هم واسه ی آقای آقا اميد


  31. من نمیدونم چرا میخواستم بنویسم همسر جان فقط نوشتم جان #laugh به خوا اسمش جان نیست #rolling


  32. سینا در 08/07/10 گفت :

    آقا اميد حق مطلب رو ادا کرد. خدا ايشالله برای همديگه نگهتون داره
    #heart #flower


  33. يک مامان در 08/07/10 گفت :

    قسمت عشقيش که خيلی شيرين بود#heart #hug #silly


  34. سلامممممممممممممSmile
    ببين خداييش تو باشی يا هر کدوم از ما فرقی نميکنه.. وقتی رو يه چيزی زيادی حساسی دقيقن همون اتفاقی که نبايد بيفته ميفته!! بعدم در اینجور مواقع سه سوت دست پیش بگیر که پس نیفتی. بگو «فدای سرت امید جان! ماشینت بلا گردونت شد!! بلایی قرار بود سر خودت بیاد سر ماشینت اومد!!!!» #grin
    پ.ن: اين اميد فکر قلب ما رو نميکنه که با باتری کار میکنه اين پي نوشتای عشقولانه رو مينويسه؟!


  35. ساتين در 08/07/10 گفت :

    چه اسم با مسمائی داشته ادوکلنشْ!#grin


  36. پریناز در 08/07/10 گفت :

    ای وای چقد عشقولانه شد این تیکهه ی دوم پستتون#grin


  37. ليلا در 08/07/10 گفت :

    من که فکر کنم شما دو تا با هم قرار مدار گذاشتین بیاین به بهانه این داستان بگین ماشین جدید خریدید :دی بعدشم امید بیاد پز ادکلنی را که از تو هدیه گرفته بده دل جماعت را بسوزونید . #tongue از شوخی گذشته فدای سرت . عوضش از حالا به بعد ديگه با خيال راحت سوارش ميشی #winking
    **************************
    اگه بدونی لیلا چقدر فک کردم چه داستانی بسازم که همه بفهمن#grin
    از حالا به بعد راحت چیز میز معلق می کنم دیگه قبحش ریخت و منم ننه من غریبم بازیم رو درآوردم#devil


  38. مهتاب در 08/07/10 گفت :

    نه این دقایق خوشبو كه روی شاخه نارنج می شود خاموش
    نه این صداقت حرفی كه در سكوت میان دو برگ این گل شب بوست
    نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند
    و فكر میكنم كه این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد
    نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد چه سیبهای قشنگی
    حیات نشئه تنهایی است و میزبان پرسید قشنگ یعنی چه ؟
    قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشكال
    و عشق تنها عشق ترا به گرمی یك سیب می كند مانوس
    و عشق تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
    مرا رساند به امكان یك پرنده شدن و نوشداروی اندوه ؟
    صدای خالص اكسیر می دهد این نوش و حال شب شده بود
    چراغ روشن بود و چای می خوردند چرا گرفته دلت مثل آنكه تنهایی
    چه قدر هم تنها خیال می كنم دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی
    دچار یعنی…عاشق


  39. دختر مهربون در 08/07/10 گفت :

    اين يک قسمت آخرش معرکه بود ويلی جون…..قدر اين آقا اميد مهربون رو بدون که خيلی دوستت داره….هميشه پاينده و عاشق باشين


  40. سمانه در 08/07/10 گفت :

    وای!
    چه پایان رمانتیکی#grin


  41. سپیده در 08/07/10 گفت :

    بابا بی خيال…..
    آقا اميد ايول داری داداش ….دمت گرم#party


  42. سمن در 08/07/10 گفت :

    برای همه همچين اتفاقی ممکنه پيش بياد ويلی جونم.معني خاصی هم نداره ايشالله.
    اميد هم ماشالله به اين مهربونی .ديگه نبايد ناراحت بشی.
    اگه يه شيشه شکر یا یه عالمه دارچین خالی می شد تو ماشينش رو صندلی و زمين و هوا جای ناراحتی داشت!؛)


  43. صوورتی در 08/07/10 گفت :

    مگه چیه؟!؟!!
    اصلندم تقصير تو نبوده! انگذه من از اينکارا کردم و به روی خودم نياوردم که!!:دی
    عادی برخورد کن!
    #eyelash :-؛


  44. من هم سر اولين قرار عاشقانه که خيلی هم برام مهم بود . آستينم گير کرد توی نی شير موز و گند زدم به صورت و مانتو و کيف و کافی شاپ و هر چی که فکرشو کنی .
    بعدش هم برای اينکه به روی خودم نيارم همين جوری هی می خنديدم . بعد که فکرش رو کردم گفتم الان اين طرف ميگه : بابا اين دختره ديوونه است .
    فدای سرت عزيزم . تا باشه از اين گند زدن ها باشه#flower


  45. مادرانه در 08/07/10 گفت :

    نوشته هایت که هیچ, کامنتهایت هم خوندنی ان برام.غش کردم از خنده. اما خداییش ماشین برای کثیف کردنه یا رانندگی؟هان؟#silly


  46. پاني در 08/07/10 گفت :

    هي خانومي بابا بي خيال ديگه همه چي رو ننداز گردن اين ام اس بيچاره!!! تو اين مورد خاص مي توني بري
    گردن مورفي رو بچسبي #winking تازه اميد خيلي هم دلش بخواد ماشينش بوي نسکافه بگيره#grin


  47. دريا در 08/08/10 گفت :

    قربونت برم خوش بحالت كه حداقل يه گندي زدي كه قابل درمونه.
    من كه طي يك عمليات آروباتيك ماشين صفر شوشو رو كه عاشقشه و خيلي هم براش عزيزه ماليدم به يه ماشين كه كنار خيابون پارك بود و از جلو تا ته ماشين رو حسابي غر كردم چي بگم؟
    تازه به روي خودمم نياوردم و به شوشو هيچي نگفتم كه مثلا” اعصابش داغون نشه. غافل از اينكه اون هر رو ز ماشينشو يه نگاه خريدارانه ميكنه و به فاصله ي نيم ساعت فهميد و به من گفت: فقط بگو اين ماشنو چطوري ماليدي كه اينجوري شده؟#thinking
    منم در جوابش گفتم: اصلا” معلومه؟#blush
    خلاصه اين همه داستان گفتم كه بگم بقول اميدخان #winking فداي سرت#heart


  48. هانی در 08/08/10 گفت :

    من جای تو بودم هر روز يه چسزی می ريختم تو ماشين برا حرفای بعدش#grin هميشه شاد و عاشق باشين#kiss


  49. سلام
    ببين ويلی
    من دوباره اومدم….همچين از ماجرای ريختن نسکافه حرف زدی و گفتی که انگار ماها هيچ از اين کارا نکرديم فقط تو ريختی….نه آقا جون من خودم به شخصه بار اولی که خونه ی آقای عشق محترم تشريف بردم آب پرتقال رو سرازير کردم روی موکت و بعد هم عوض اينکه درستش کنم رفتم با دستمال کاغذی—–به جای دستمال نمی چيزی….رفتم با دستمال کاغذی افتادم به جون موکت و بدتر گند زدم به همه چيز……
    دم اميد هم گرم که هيچی نگفته اما اميد جان من جات باشن يه کم قهر و دعوا با اين ويلی راه بنداز چيه همه اش مهربونی آخه؟!!#laugh


  50. ساني در 08/08/10 گفت :

    #rolling اسم ادكلن چه بامزس! غير قابل بخشايش!
    ولي همچين كار بديم نكردي كه به اسم ادكلن بخوره! يادت باشه شكستني ميشكنه و ريختني ميريزه. هميشه بايد خنديد از اون خنده هاي از ته دل. زنده و پاينده باشي.


  51. رهگذر در 08/08/10 گفت :

    این چه گفتار نیکی هست؟ #nottalking به این آقا امید بگید دو سیر گفتارنیک داشته باشه !


  52. بنفشه در 08/08/10 گفت :

    واقعا هم فدای سرت…اشکال نداره که…برای همه پیش می یاد.


  53. پونه در 08/08/10 گفت :

    ما بهمن ماهی ها يک رسمی داريم که وقتی يکی یا خودمون کفش نو ميخره بايد ۵ بار لگد بشه…. يعنی نو و کهنه نداره همه چی فقط وقتی تو مغازه تشريف داره نو هستش…
    الان اميد مونده تو رودرواسی بهمن ماهی ها و مجبوره تاييد کنه دیگه
    مگه نه اميد؟


  54. آسمان در 08/08/10 گفت :

    وااااااااا.ميخوای من صدتا از اين خاطره‌ها برات تعريف کنم که ببينی از تو بدترم هست؟يه فنجون نسکافه ريختن آخه گند زدنه؟؟؟؟#rolling اينجا نميگم که آبروم نره.اما نميدونی که من چقدر دلم ميخواست يه فنجون نسکافه ميريختم اما انقدر همه چيزو درب و داغون نميکردم.همه چيز فدای سرت.خودم يه جای سالم تو بدنم نيست از بس ميخورم اينور اونور.همهء تنم کبوده همش#blush #grin
    ماشين مبارککککککککککککک.حالا شيرينی که نخواسته بوديم اومدی انقدر مظلوم نمايی کردی دخترک#
    ایشالا واسه عروسیتون همینو گل بزنینeyelash #kiss


  55. خانومی در 08/08/10 گفت :

    مارچ کوشش پس ؟
    ********************
    شکر خدا مسافرته وگرنه آی صفحه میذاشت و دست می گرفت برام#grin


  56. ويولت در 08/08/10 گفت :

    ساعت 5 صبح من دیگه خواب بس شدم#sick
    حالا خودمونیم هی دلداریم می دید ولی اگه یکی اینکار رو با ماشین نو شما می کرد چه عکس العملی داشتید؟
    ممکنه خشانت نشون نمی دادید ولی ته دلتون ناراحت می شدید، خدا وکیلی نمی شدید؟#devil


  57. مژده چین در 08/08/10 گفت :

    سلام ویلی گلم
    گلم خیلی با حالی.انقدر با مزه مینویسی که ادم می تونه تجسم کنه.پارسال همسرم پایان نامه شو پرینت گرفت و اماده آورد به من نشون داد .شب حدودهای ساعت 10 بود.فکر کنم اورد نشون داد که ذوقش کنم.فردا صبح هم باید میرفت به استادش نشون میداد اگر حل بود دفاع کن.مادر جان من حول شدم اومدم زیادی ذوق کنم یک قوری چایی ریختم روش.دقیقا مثل اسپند بالا پایین میپرید.نمی تونست حرفی هم بزنه.اخه از صبح بهش گفته بودم من مگسی هستم سر به سرم نذار.بدیش این بود که عصبی شده بودم خندم گرفته بود.#grin وای ویلی حالا که یادم میفته میگم چه خوش شانس بودم تو خواب نکشتم.بیچاره صبح کله سحر بیدار شد دنبال پرینتی که اون ساعت باز باشه.شاد باشی گلم.


  58. مژده چین در 08/08/10 گفت :

    من قبلا خیلی برات کامنت میذاشتم .هیچ کدوم تائید نمیشه.چرا؟
    ********************************
    #surprise كامنت قبلي اولين كامنتي بود كه من ازت ديدم


  59. آزاده در 08/08/10 گفت :

    می بر ه کارواش تمیز میشه .
    من آدم مثلا سالم یه بار با یه بنده خدایی رفتیم آب میوه نوش جان کنیم تو یه جای باکلاس . من لیوان رو که از تو سینی برداشتم . نمیدونم چطور شد هم خودم هم اون بنده خدا هم پیشخدمت و میز و زمین و خلاصه همه دور و برم از آب میوه خوردن. بعد هم مثل خل ها خندیدم #rolling


  60. هيچ کس در 08/08/10 گفت :

    كهنه و نو
    يك گذر هميشگي در زندگي
    عيبي نداره اين گذر هميشه وجود داره
    حتي گاهي از كهنه به نو #thinking


  61. راحله در 08/08/10 گفت :

    با گذشت هر روز بيشتر می فهمم که از همون اول در مورد اين مرد دوست داشتنی و خيلی خواستنی اشتباه نکرده بودم (حسودی نکن بابا به چشم خواهری گفتم) و باز به نظر می رسه چيزی که من ديدم فقط گوشه ای از ابعاد شخصيت بزرگ اين آدمه. در هر حال اگه چيزی هم می گفت تو نبايد جوابشو با دری وری می دادی دوست خوب من.
    گاهی وقتا يه معذرت خواهی کوچولو خيلی بهتره.ضمناْ با استحضار مبارکتون برسونم ماشين برای کثيف شدن خريده نمی شه!!!برای اينور اونور رفتن خريده می شه ويلی جون و از تو که دختر فهميده؛فرهيخته؛ خوب و آدم شناسی هستی خيلی بعيده که جواب آقای اميد رو با دری وری بده…نچ نچ نچ….
    آقای اميد عزيز من بقيه کامنت ها رو نخوندم اما اگه کسی به شما اهانت کنه به خودش اهانت کرده چون من يکی اگه مسئله! نداشتم خودم شخصاْ قاپ شما رو با مهره مار می دزديدم. هر چند به نظر نمی رسه بشه در اين مورد موفق شد. منظورم اينه که براتون احترام زيادی قائلم.
    ****************************
    شرمنده م كردين راحله خانوم…نظر لطف شماست…ممنون
    اميدوارم به زودي مسئله تون ! حل بشه و با استفاده از مهره مار … #winking#grin(اميد)


  62. m.e.f در 08/08/10 گفت :

    #kiss


  63. مينا در 08/08/10 گفت :

    سلام بر جفتتون
    ويلي جان خوب پيش مي ياد ديگه. اينجور شده ديگه. اميد آدم خوبيه
    و خوب شد اميد توضيحاتشو داد وگرنه كلي فحش مي خورد.#winking


  64. نهال در 08/08/10 گفت :

    ويولت خانم چی چی رو ما ناراحت ميشديم(در جواب اون کامنت خودت)!!
    برا يه صندلی ماشين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    دلت خوشه ها دختر!
    اميدوارم همه نسکافه های دنيا بريزه تو ماشين من آخرش همچين وضع رمانتيکی به وجود بياد#grin #grin #grin #grin #grin #grin #grin
    منم قبلا هم بستنی ريختن تو ماشينم هم بقيه ظرف فالوده شون رو که نصفه بوده ننداختن بيرون گذاشتن پشت دنده،منم حواسم نبوده! ۳-۴ روز بعد ديدم همش پخش شده و ريخته و ماشين نوچ و کثيف و کدر شده!


  65. مژده در 08/08/10 گفت :

    ويولت عزيز سلام
    من نميدونم تو کی هستی واسم واقعيت چيه .ولی تموم شبهای ماه رمضون رابرات دعا کردم.وقتی مطالبتو ميخوندم تازه می فهميده من چقدر در برابر مشکلات ضعيفم.بهت تبريک ميگم .تو خوشبختی چون دوست خوبی مثل اميد داری.موفق باشی عزيزم.


  66. ياس در 08/08/10 گفت :

    حالا خوبه ويلی از شما خواست اگه تجربه مشابهی دارين لطفا از خودتون اين تجربه رو در وکنين#grin
    خب من يه تجربه مشابه دارم. نمی دونم اون تبليغ رو ديدين که يه بچه شربت ميريزه رو فرش؟ (همون تبليغ قاليشويی: می بره می شوره مياره#grin ) هر وقت اونو ميديدم می گفتم وای چه گندی زد به فرش!
    جونم براتون بگه مادر درست يه هفته بعد از اينکه فرشمون رو داديم قاليشويی و آورديمش خونه يه شب من دقيقا عين همون کار اون بچه رو تکرار کردم#silly !!! وقتی شربت ها از دستم ريخت رو فرش من بدون هيچ عکس العملی فقط نگاشون کردم!!!
    شوهر جان هم که ديد من هنگ کردم گفت: نگران نباش می بره ميشوره مياره!!!#grin
    اون موقع خيلی ناراحن بودم ولی حالا شده جک ما#grin


  67. برگ بيد در 08/08/10 گفت :

    شما به اين ميگين گند زدن؟
    اين چيزا برای ما عاديه…هر روز ممکنه پيش بياد…
    به گند زير توجه کنيد:
    وقتی خواهر زاده ام ۳ ماهه بود یه شب خواهرم و شوهرش با بچه اومدن پيش ما…اتفاقا اون شب يه آقای دکتر با کلاسی (از رفقای خودم)مهمون ما بود…مجلس گرمی بود و به شوخی و خنده برگزار شد…سر ميز شام آقای دکتر بين من و شوهر خواهرم نشست…خواهر زاده ام يه شير حسابی از مامانش خورده بود و تو بغل من نشسته بود که باباش گفت بده من اذيتت نکنه…بچه رو تو هوا بلند کردم که بدم به باباش…دقيقا روی بشقاب آقای دکتر بچه شير بالا آورد و پاشيد روی دست من و ميز و شلوار دکتر …البته قسمت اعظم شير رفت تو بشقاب غذای دکتر…
    صحنه ای شده بود…


  68. دردانه در 08/08/10 گفت :

    شوهرم يک موبايل خريد پانصد هزار تومان ناقابل هنوز دو دقيقه نشده بود از ماشين پياده شدم حواسم نبود رو پامه پرت شد هوا صو تا چرخ زد افتاد زمين و هزار تکه شد هنوز ته يک تلفن باهاش زده بود نه يک جواب تلفن داده بود.پس خيلی هم بد نبوده شانس آورده اميد خان.


  69. silent در 08/08/10 گفت :

    اولا هورااااااااااااااا برای اينکه نسکافه رو ريختی … من رو فرش کرم رنگ سالن


  70. فريبا در 08/08/10 گفت :

    قصه نخور خانوم خانوما واسه همه پيش مياد
    من كه آخرشم
    به قول مامانم وقتي ميرسم خونه همه از روي لباسهام ميفهمن كه بيرون چي خوردم#winking


  71. silent در 08/08/10 گفت :

    اشتباهی دستم خورد به دکمه ارسال … بيا گند از اين باحال تر ؟!!! …اره خواهر اشتم می گفتم …اولا هوراااااااا بخاطر اينکه نسکافه رو ريختی … من رو فرش کرم رنگ سالن پذيرايی مون که تازه تازه خريده بوديم و مامان بشدددددددت تاکيد کرده بود که بچه ها مواظب باشيد … يه ليوان چای رو خالی کردم …در مورد عواقبش هيچی نمی گم … اینجا خانواده حضور داره …خوبيت نداره … ثانيا هوراااااااااا برای اينکه تونستی بيشتر بيدار بمونی .#hug


  72. فريبا در 08/08/10 گفت :

    ولي ناز كشيدن بعدش چه مزه اي داره#heart


  73. emma در 08/08/10 گفت :

    #smile


  74. سمانه در 08/08/10 گفت :

    روز کودک مبارک! #grin


  75. emma در 08/08/10 گفت :

    worst comes to worst, he will buy a new oneWink#winking


  76. ياسی در 08/08/10 گفت :

    #kiss




  77. مرمرجان در 08/08/10 گفت :

    ويولتكم
    اين كار را بايد روز اول مي كردي تا زودتر
    اين ماشين نو اميد ازاله بكارت مي شد
    تا وسواس اميد جان همون دفعه اول از
    بين بره##flower


  78. ندا در 08/08/10 گفت :

    این اتفاق دقیقا برای من هم افتاد از بس گفت ماشین رو تازه خریدم نوشابه رو از دستپاچگی خالی کردم تو ماشینش.باور کن از دستپاچگی بود#grin


  79. اولا خيلی تولد مستر هوپ #winking مبارک باشه…خيلی تبريک#party #applause
    بعدش ماشين نو خيلی خيلی مبارک#hug
    و اينکه تيک ايت ايزی بيبی….خوبه ديگه ماشينتون هم با فيلمهای درحال اکران سينما همخونی داره آخه نه که الان فيلم نسکافه داغ داغ داغ روی پرده هاس…آهان محض همون#eyelash #kiss #heart


  80. آورا در 08/08/10 گفت :

    اصولا از قدیم گفتن متولدین بهمن خونسردهای بزرگین!!


  81. سانی در 08/08/10 گفت :

    هيشکی ماشين نو اميد رو تبریک نگفت! #thinking
    به نظر من جای ناراحتی نداره. خوب کردی که ريختی!‌اين دفعه به جای نسکافه آب کله پاچه بريز #devil
    همه چيز يه روزی از نو بودن در مياد! #surprise


  82. فريناز در 08/08/10 گفت :

    بي خيال دنيا امرو رو خوش باش.#heart


  83. آلما در 08/08/10 گفت :

    اومدی اینا اینجوری نوشتی که امید چیزی بهت نگه بعدشم سریع به امید گفتی آپ کردم که عذاب وجدان نداشته باشی #laugh
    اگه امید واقعاً ماشین رو به نیت تو خریده که حتی تو دلش هم ناراحت نیست فدای سرت گلم
    ************************
    هرکی یه جور زرنگه آلما جان منم اینجور …ناز شستم#winking


  84. بهار۱ در 08/08/10 گفت :

    #grin حالا تو خوبه نوشينی ميريزی که حالا نشانه ناتوانی يا شايد عکس العمل سريع باشه ما چی بی عرضه و دست پا چلفتی … من که هر چی کنترل و گوشی تلفن تو خونه داریم داغون يا کار نمی کنه نمی دونم چرا از دستم ميوفتن هی #grin خودشون ميوفتن … حالا ای کاش گوشی مثلا موبايل خودم بود #grin گوشی های تلفن خونست #sick … ديگه حالا حرف مامان و بابا و داداشام به کنار #grin


  85. اره بابا ان ماشين فدای يک تار موی گنديده ات#heart #party


  86. شاپرک در 08/08/10 گفت :

    ای خدا
    عشقتون پايدار نميدونم چی بگم


  87. بادیس در 08/08/10 گفت :

    حالا داشتی دوناتِ کجا رو میخوردی خوشگله؟ (یادته پارسال داشتی راجع به دونات فروشی های معروف و خوب شهر اینجا پرس و جو میکردی؟ من که هر موقع از روبروی دونات فروشی ملت رد میشم بی برو برگرد یاد تو می افتم جیگر!)
    ببین نسکافه به مراتب بهتر و قابل تحملتر از چیزیه که روی صندلی ماشین نوی ما ریخت…استفراغ! میتونی تصورشو بکنی؟!!! ماشین نو با بوی استفراغ و لکه ای که با هیچ شامپو و مواد شوینده ای از بین نرفت که نرفت. #sick باز حداقل نسکافه خوش بوست.
    یه چیز دیگه…آخه آدم روی صندلی نا متعادل ماشین نسکافه و دونات میخوره؟ فکر می کنم ۸۰ یا ۹۰ درصد مواقعی که نوشیدنی توی ماشین خوردم یه گندی به خودم یا ماشین زدم، چه برسه که یه دستت لیوان نوشیدنی باشه و اون یکیش هم دونات! چه انتظاراتی از خودت داری ها #kiss
    ***********************
    ماشین متوقف بود آخه#cry
    دقیقا رفته بودم یکی از همون آدرس ها#eyeblush