زن امروز

ديشب بعد از پخش برنامه با آقاي رضا صابر(از برنامه زن امروز) حرف زدم …خيلي،يک ساعت!.
بهش گفتم برنامه تون اصلا نظر من رو جلب نکرد.خيلي بهتراز اين مي تونست باشه.مجري هاتون اصلا اشراف نداشتن به موضوعي که دارن مطرح مي کنن، حتي به جرات مي تونم بگم اصلا نمي دونستن وبلاگ چي هست؟
مجري تون حتي يکبار اشاره نکرد که اين نوشته هاي زني که ام اس داره و با توجه به بيماري سختشه که هنوز که هنوزه دغدغه طرح مسائل اجتماعي رو داره و تک بُعدي نشده… طرح اين مسئله مي تونست به جذابيت برنامه اضافه کنه.گفت شايد فکر کرده صحيح نيست بيماريت رو بگه! گفتم چطور صحيح نيست وقتي حتي تو عنوان هم bold کردم اين قضيه رو اين يعني برام مهم نيست.گفتم مجري عنوان مطلب رو خوند”خود کرده رو تدبير نيست” و هي روي اين موضوع مانور داد و درآخر هم نتيجه گرفت که به نظر من خود کرده را تدبير هست،چرا نباشه؟!!! در صورتيکه عنوان اين بود با حالت سئوالي”خود کرده را تدبير هست؟” و اين زمين تا اسمون با حرف مجري تفاوت داشت.
گفتم دغدغه زن ايراني خيلي عميق تر و جدي تر از اين چيزي ِکه شما داريد تو برنامه تون نشون ميديد…برنامه اين مشکلات رو بصورت کف روي آب نشون ميده و اين ميرسونه که جنس مشکلات رو نمي شناسيد و درگيرش نيستيد…گفتم به نظر من کسي که تو ايران مي نويسه وبلاگش خيلي خوندني تر از وقتي که از ايران ميره به هر علتي…مشکلات و درگيري ها، انگيزه ميده براي نوشتن و خلاقيت وحتي نوآوري.
گفت شما خيلي ريز بينيد تو مشکلات اجتماعي و رو مشکلات اساسي دست ميذاريد،چطور؟ گفتم نشستن و عدم تحرک اين شانس رو به من داده که دقيق شم رو رفتارها و عکس العملها و بهشون فکر کنم و ببينمشون و همين بهانه ايي ميشه براي طرح موضوعات مختلف.
گفت مصاحبه تلفني داشته باشيم؟گفتم فعلا نمي دونم چون بهم استرس ميده و اين براي بيماريم اصلا خوب نيست باضافه اينکه هفته پر استرسي رو گذروندم.
بدم نمياد باهاشون حرف بزنم از زن بودنم بگم و از بيمار بودنم و مشکلاتي که همين دومورد پيش پام گذشتن و گذران زندگي و اينکه چقدر دلم مي خواد تو جامعه ام جا بندازم که وجود بيماري پايان زندگي نيست و هنوز راههاي زيادي براي لذت بردن از زندگي وجود داره … ولي خُب voa يعني يک خط قرمز پرنگ و مصاحبه با اين کانال يعني عبور از خطوط قرمز هرچند که هدف سياسي پشت کارت نباشه.
.
.
.
واقعا روز اولي که صفحه رو باز کردم براي نوشتن حتي 1 درصد هم احتمال نمي دادم که چنين راه پر دست انداز و سختي رو طي کنم و تا اين حد مطرح بشم چه تو ايران و چه تو خارج از کشور…ميدونم الان وظيفه سختي رو دوشمه،قبلا هم باري به هرجهت نمي نوشتم ولي حالا براي همون نوشته هاي ساده هم بايد وقت و دقت بيشتري بگذارم چون يهو نوشته ام سر از جايي درمياره که خودم خبر ندارم. الان بايد حواسم به هرلينکي که ميدم باشه يه موقع خوبه، مثل آوردن اسم مرجان در برنامه زن امروز از لينکي که تو مطلب بهش داده بودم و يه موقع هم حواس جمع مي کنه در جهت فيل تر کردن.
از همين جا اعلام مي کنم اگه قراره جايي ببرينم مثلا بازجويي و چه و چه…توالت فرنگي آماده باشه و بدونيد بايد بغلم کنيد ببرينم اينور و اونور.:whistling
پ.ن: بازم اعلام مي کنم مصاحبه ايي که تو همشهري جوان چاپ شده پر از غلطهايي که از جانب من و حرفهام چاپ شده مثل اينکه من گفتم قبل وبلاگ نويسي همه به من اصرار مي کردن وبلاگ بنويس!!!!!! به خدا قسم اگه من همچين چيزي گفته باشم.
ببین مارچ اذیت نکن، این آهنگ می خوره به این نوشته دیگه:nottalking.


نظرات شما


  1. سلام ويولت جان#flower
    تو و همه خواننده هاتو به يه بستنی داغ داغ دعوت می کنم #smile
    اميدوارم با پستی که گذاشتم فيل*تر نشم#silly


  2. مارج در 08/20/10 گفت :

    سلام من تازه خواننده وبلاگت شدم.
    تحسين ات ميکنم.مطمئنم تو توانائی درک زندگی رو داری و می تونی فرهنگ
    لذت بردن از زندگی رو جا بندازی.
    شادی هات افزون باد دوست جديدم


  3. کودک نفهم در 08/20/10 گفت :

    توالت فرنگی…#grin جالب بودد .من هميشه زن امروز رو ميديدم .اما اين رو از دست دادم #worried #cry