زمانی برای عاشق شدن

هدفون تو گوشمه و با صدای بلند موزیک گوش میدم نه از این موزیکهای باری به هرجهت.نه! یه موزیک که تک تک تارهای نوستالت رو به صدا در میاره و همزمان پستت رو خوندم و یادم افتاد پشت چراغ قرمزطولانی و خفن پارک وی اون زمانها عاشق شدم و یادم رفت به دسته گل قرمزی که ماشین بغلی برام از گل فروش خرید و فرستاد تو ماشینم و دلم خوش بود به چراغ قرمز بعدی(سر جردن) برای ادامه عاشقی…ولی حالا با این پل باید گاز داد و گذشت و دیگه فرصتی برای عاشق شدن باقی نمی مونه…:sad
تقديم به دکتر رضای عزيز با هجوم تمام نوستالژی های دوست داشتنی.



لينک دانلود
همین آهنگ با کیفیت عالی

پست دکتر رضا برای اونهایی که وبلاگ براشون فیلتره.

“اصولا گذر زمان غیر قابل درک است. دقیقا مثل زمانی که عکسهای ۶-۷ سال قبلتان را می بینید و باور نمی کنید که این همه زمان گذشته است. حتی باور کردنش سخت می شود که روزی این شکلی بوده ایم. بعد فکر می کنیم که کی به این شکل و به این حالت امروز رسیده ایم که خودمان هم یادمان نمی آید!
داشتم فکر می کردم که این قضیه نه تنها در مورد خودمان که در مورد اطرافمان هم رخ می دهد. تغییرات هر روزه محیط اطراف جوری در زندگی ما تنیده می شود که یادمان می رود که شهرمان سالها پیش چه شکلی بوده است! مثلا من هرچقدر فکر می کنم یادم نمی آید تقاطع جردن و مدرس کنونی چه شکلی بوده است؟! چراغ قرمز داشته یا نه!؟ اما هنوز یادم هست زمانی را که پل مدرس برعکس بود. همان زمانی که مدرس و رسالت تقریبا تنها بزرگراه راههای تهران بودند و خبری از همت و صدر و حکیم و … نبود.خیلی چیزهای دیگر هم در گذر زمان فراموش شده و از خاطرمان رفته است. انگار نه انگار که اینها را زمانی زندگی کرده ایم!
و بدانیم اگر نوستول نبود، زندگی چیزی کم داشت!”


نظرات شما


  1. رضا در 08/18/10 گفت :

    قشنگ بود و نوستالژيک Smile
    ****************
    ممنون که یادم انداختی#heart


  2. پرهام در 08/18/10 گفت :

    we are forever
    Eternal prisoners in time
    و عشق هم به همچنين


  3. آزاده در 08/18/10 گفت :

    راستش من تا حالا به وبلاگ شما نیومده بودم
    امروز همشهری جوان خریدم و دیدم که درباره شما نوشته برای همین خیلی کنجکاو شدم
    وبلاگتون واقعا محشره
    جايزه نفر اولی رو بهتون تبريک ميگم #applause


  4. هادی در 08/18/10 گفت :

    بس زيبا بود!


  5. بهرنگ در 08/18/10 گفت :

    واقعا عشق يک اتفاقه. و ما زنده ايم به اميد يک اتفاق تازه…


  6. ياس در 08/18/10 گفت :

    منم امروز خيلی غمگينم
    دلم برای خيلی چيزا تنگ شده #sad


  7. پریناز در 08/18/10 گفت :

    مطلبی که لینک کردی فیلتره ها. من هم که اصلا نمی دونم فیلتر شکن چیه!!!


  8. سارا در 08/18/10 گفت :

    واوووووو ويولت !! همشهری جوان چی ميييييييگه!!! دمت!!!! اما کاش مصاحبه بيشتر بود. عکست هم قشنگ بود#kiss


  9. MARCH در 08/18/10 گفت :

    How Do You Interpret Love ?
    http://www.iranianuk.com/article.php?id=31483
    #flower #flower #flower


  10. من چيزی نفهميدم ميشه يه توضيح برای اين مطلب بگزاريد


  11. شب‌گير در 08/18/10 گفت :

    خصوصی بودن یا نبودنش به اختیار خودت.
    سلام خانم ویولت
    من برای پست “خود کرده را …” و مطالب مربوط به اون، دو تا کامنت نه چندان مجزا دارم،
    اول:
    من یه دوستی دارم که از اهالی یک شهرستان کوچکه…
    این آقا در 16-17 سالگی، با دختری از اهالی محلشون دوست میشه و پس از گذشت زمانی کوتاه، این دوستی تبدیل میشه به یک “ارتباط عاشقانه ی دو طرفه”
    این دو نفر، بلافاصله بعد از اتمام دوره دبیرستان،با وجود مخالفت خانواده ی دخترک، با هم ازدواج کردند ودر همون بدو امر هم بچه دار شدند،…
    این رفیق ما با تشویق خانمش، رفت دانشگاه و بعد از اخذ مدرک مهندسی، دو سالی رو هم در یکی از مناطق جنوبی کشور،کار کرد تا تونست با جمع اوری پس اندازی اندک، شرایط زندگی مستقل رو برای همسر و فرزندش فراهم کنه،چون خانمش از روز اول،مجبور به زندگی در کنار خانواده ی شوهرش شده بود…
    خلاصه آقای مهندس،با پیدا کردن کاری نسبتن مناسب،همراه خانواده اش در تهران ساکن شد و یکی دو سال بعد هم یه ماشین پراید خرید…
    یه روز این آقای مهندس،برای مشورت اومد پیش من و گفت که همسرش، یکی از روابط موازی آنچنانی ایشون رو به شکلی اتفاقی کشف کرده،اما به خاطر ضعف های خودش ،به راحتی ایشون رو بخشیده …
    بهش گفتم:اولن که تجربیات من بیانگر اینه که خانم ها هیچ وقت به سادگی از اینجور چیزها نمی گذرند،فقط منتظر یه فرصت مناسب می مونند و صبرشون هم در این مورد خیلی زیاده!
    در ثانی،این روابط موازی یعنی چی؟ مگه با خانمت مشکل داری؟
    گفت: خب زن من،یه دختر دیپلمیه شهرستانیه،با ظرفیت محدود…
    در ادامه هم گفت:من ظرفیتم به اندازه ی یه تشت بزرگه و ظرفیت زنم به اندازه ی یک لیوان،اون نمیتونه ظرف من رو پر کنه،اما من علاوه بر لبریز کردن لیوان او،برای چند لیوان دیگه هم جا دارم…
    بهش گفتم ممکنه منظورت رو واضح تر بگی؟
    گفت: من به دنبال عشق واقعی میگردم،من دلم میخواد که هر روز با زنم برم سینما،برم مهمونی، اکس بزنم، ثکص… داشته باشم و الخ، زن من یه دختر ساده ی شهرستانیه و نمیتونه خلا های من رو پر کنه…
    ازش پرسیدم :یعنی پاسخ خانمت به همه ی این خواسته های تو،منفی بوده؟
    گفت: نه بابا، اصلن تا به حال بهش نگفتم،آخه مال این حرف ها نیست…
    من همون موقع احساس کردم که این رفیق ما،با همه ی علاقه ای که به خواسته های معقول و نا معقولش داره، براورده شدن اون ها توسط خانمش را صحیح نمیدونه…
    دردسرت ندم خانم ویولت،مدتها بعد از این قضایا، این آقای مهندس،در پی شک و حدسی،مبادرت به ضبط مکالمات تلفنی خانمش کرد…
    یکی از همین مکالمات، حاکی از ارتباط بسیار گسترده ،همه جانبه! و مدت دار همون دختر ساده ی شهرستانی(به زعم آقای مهندس) با آقای مربی کلاس ورزش پسرش بود….
    در نهایت هم زل زد توی چشم شوهرش و گفت:اون قهرمانه(طرف یکی دو تا عنوان کشوری داشت)،اما تو هیچی نیستی…
    من فکر میکنم در اکثر مواقع،”بی اعتنایی،ندیده گرفتن و به هیچ انگاشتن طرف مقابل و غفلت”،
    به مراتب بیش از “بیزاری آشکار” باعث خراب شدن زندگی میشه…
    ***************************
    عجیب یادم میاد که “از هر دست بدی از همون دست می گیری”شوهره ،خانم رو آدم فرض نکرد یه دستی زد و دودستی تحویل گرفت


  12. شب‌گير در 08/18/10 گفت :

    مجددن سلام خانم ویولت
    یه توضیح: تحلیل من،بر اساس اطلاعات محدود و بقول خودت “یک طرفه”ی ارائه شده ست، امیدوارم که همین مسئله باعث اشتباه من شده باشه، و در غیر این صورت، هر چی گفتم حقشه!
    به نظر من،نوع رشد و تغییرات این دوست شما،خیلی عجیب و غریبه….
    ممکنه بپرسم :
    -چطور ممکنه که رشد فکری این آدم، در جهتی بوده که ایشون رو فقط متوجه اشتباه در معیارهای انتخاب اولیه اش کرده و حالا بهش اجازه میده که با معیارهای تازه،یک ارتباط جدید رو شروع کنه؟
    ممکنه پاسخ سوال من این باشه که:نه خیر،ایشون به طور معقول و متناسب،دچار رشد فکری شدند.
    باشه،اما ممکنه بپرسم:
    با توجه به این که این رشد، یک شبه حاصل نشده،آیا در تمامی این مدت رشد و نمو فکری،این دوست شما، نمیتونست از فکر تعالی یافته اش،برای تاثیر روی همون همسر آفتاب مهتاب ندیده اش، استفاده کنه؟
    من هم قبول دارم که نمیشه آدمی رو به زور وادار کرد که تغییر کنه، اما میشه با تاثیر گذاشتن روی آدمها، اون ها رو به تغییر وا داشت،یعنی باور کنم که یه آدمی که اینقدر از نظر فکری رشد کرده که تونسته برخی از معیارهای اساسیش رو تغییر بده،نمیتونه روی یک آدم آفتاب مهتاب ندیده تاثیر بذاره ؟ مگر اینکه مقصود از” آفتاب مهتاب ندیدگی” همون منگول بودن باشه!
    اگر هم همون رشد و تغییرات یک جهته و نامتقارن اول رو بپذیریم، آیا میشه انتظار داشت کسی با پیدا کردن عقاید جدید، رابطه ی جدیدی رو شروع کنه،در حالیکه هنوز در جهت ” رشد و پرورش عاطفه”، “پاسداری از اعتماد”، “مسئولیت پذیری” و”حفاظت از گیاه لاجون زندگیش” و امثالهم رشدی نکرده باشه؟
    در یک کلام، به نظرم بحث ایشون از نامردی و غیره گذشته…
    این حرف ها،یه توجیه مزورانه برای پنهان کردن “یه عمر بی اعتنایی به طرف مقابل” و در نهایت تنوع طلبیه…


  13. سمانه در 08/18/10 گفت :

    خیلی زیبا نوشتی…
    خیلی….


  14. پريا در 08/18/10 گفت :

    ويلی چرا کامنتدونی پستهای قبلی رو بستی؟#sad من قرار بود بيام توی هر پست عشقولانه در کنم#sad
    #heart #hug #kiss
    لينک اين پستت برای من فيلتره.
    باهات در مورد مرگ تدريجی يک رويا کاملا موافقم.
    همينطور درباره اون مقاله کيهان. راستش وقتی اون مقاله رو خوندم، ته دلم باهاش راضی بودم. ولی جرات نکردم نظرمو توی وبلاگی که اين لينک رو از توش خوندم بذارم. چون جو به شدت مخالفی با اين مقاله وجود داشت. حالا خوشحالم که با هم، هم عقيده ايم!
    #heart #hug #kiss


  15. شروين در 08/18/10 گفت :

    مبارک باشه
    اول مرجان
    حالا هم شما
    توی صدای آمريکا
    برنامه زن امروز
    جهانی شديد رفت
    شادزی
    موفق باشيد


  16. ليلا در 08/18/10 گفت :

    من تا به حال وبلاگ شما را نمی شناختم !!! اما الان در برنامه زن امروز در مورد پست خود کرده را تدبیر نیست و شما به عنوان برنده نخست وبلاگ نویسان زن پرشین بلاگ صحبت شد و دم شما گرم خانم ویولت #grin


  17. الهه در 08/18/10 گفت :

    ويلی جون فقط مونده بود عکست رو صدای امريکا نشون بده که اون هم همين الان توی برنامه زن امروز نشون داد و موضوع پست خود کرده را تدبير هست؟ را موضوع برنامه قرار دادند و کلی راجع به مطلبت صحبت شد#kiss
    می بينم که همين روزهاست که بايد برای امضا گرفتن توی صف وايسم عزيزم#heart
    #applause
    *********************
    آقای صابر خبرم کرده بود…دیدم…چی بگم؟زیادی جهانی شدم


  18. سروش در 08/18/10 گفت :

    عالی بود


  19. شهلا در 08/18/10 گفت :

    ویولت جونم برای عاشق شدن نیاز به فرصت بخصوصی نیست #thinking
    این همون لحظه است که دلت بوسیله آن نگاه بلرزدو سپاس تموم #flower
    —-
    نازنینم این روزها وضع دید چشمهایم حسابی به هم ریخته و از خواندن متون طولانی معذورم #blush
    بالاخزه گفتم که بدونی
    #hug #kiss اگر نمیام دلیلش این است


  20. این پست که به مدد دکتر رضاجان بود، پست قبلی هم به مدد کیهان جان بود، پست قبل‌ترش هم که به مدد صداوسیما جان بود، قبل‌ترشم که به مدد منیژه جان بود، ببخشید شما اینجا چیکاره‌ای؟
    خب میگن تو پرشین بلاگ و همشهری و وی‌او‌ای‌ پارتی داری بیربط نمیگن دیگه
    ****************************
    قربان مهم اینه که بنویسی حالا به مدد ترک دیوارم شده
    شما یه لیوان آب سرد بخوری واست بد نیستا#winking.


  21. سلاممممممممممممSmile
    اين يه پاراگراف رو بلعيدم با همه وجودم


  22. علی در 08/18/10 گفت :

    سلام
    چشم خاله نمی گم عمه هم که دارم پس بديهی که نمی گم همون خانوم ويولت با اکثريت ارا تصويب شد
    همين ديگه لينک کردم شما رو و توقع هم ندارم کلا لينک هام اکثرا جديدا يکطرفه شده يعنی خوشم مياد لينک می کنم همين
    خوشحال شو ديگه#tongue


  23. محمدرضا در 08/18/10 گفت :

    اولين باره تو همچين وبلاگهای ميام
    واسم خيلی جالب بود


  24. من در 08/18/10 گفت :

    به کجا خواهد رسيد؟برايم قابل تصور نيست!


  25. لنا در 08/18/10 گفت :

    سلام ويولت عزيز
    دیدن روحیه آدما بهم انرژی میده چقدر خوبه که اینقدر امیدواری
    امید آدمو سر پا نگه میداره برات آرزوی سلامتی می کنم عزیزم
    خیلی زیبا می نویسی به دل می شینه
    برقرار باشی #eyelash #flower #kiss


  26. رضا در 08/18/10 گفت :

    امروز خوب فعال شديد؟
    **********************
    یه روزایی میشه مثل دیروز و امروز


  27. مژگان در 08/18/10 گفت :

    #thinking #thinking


  28. MARCH در 08/18/10 گفت :

    وای ویولت!!!
    دیگه بدجوری جهانی شدی و رفت پی کارش!
    #party
    بی زحمت اون پاتو بلد کنی من و اون زیر میرا می بینی !!!
    گرد و خاک زیر پاتیم لوتی!#surprise #laugh
    یه نیگام به ما فقرا و بد بخت بیچاره ها بنداز !!!#laugh
    خوب حالا یه سوال جنبه و ظرفیت ازت می پرسم ببینم خودتو گم کردی یا نه ؟
    #thinking
    کسی به اسم امید می شناسی ؟#thinking
    الان فقط باید به فکر بادی گارد باشی !
    اینطوری نمیشه …
    باید یه گردان مسلح از ورزیده ترین و کار کشته ترین ها رو بفرستم گیشا دور تا دور خونت حلقه بزنن و پاسداری بدن!
    ویلی توی این هیری و ویری یه وقت ندزدنت !!!
    #worried #sad
    *************************
    امید؟؟؟امید کیه؟؟؟
    مارچ میدونی تکرار فرداش چه ساعتیه؟


  29. لنا در 08/18/10 گفت :

    وای ويولت جونم
    توی وبلاگ نويسان اول شدی من نمی دونستم تازه توی پرشین بلاگ عکسا رو دیدم
    چقدر نازی عزیزم
    فکر نمی کنم کسی به جز تو لیاقت اول شدن رو داشته باشه
    بابا به شاگردی قبول کن #kiss
    موفق باشی عزیزم#applause
    *****************8
    ممنون


  30. سلام
    روزها و سوزهای من در انتظار گام های مهربان توست ..
    #flower


  31. MARCH در 08/18/10 گفت :

    نه ویلی جان متاسفانه نمی دونم#sad
    چون من همیشه عادت دارم همه چی و داغ داغ سر بکشم !#grin
    دیگه تکرارش بیات شده است !#tongue


  32. دينا در 08/18/10 گفت :

    اااا چرا نميشه برای ژست های قبليت کامنت گذاشت؟!! راجع به پست روزنامه کيهان منم اين رو برای زيگی جون نوشتم! شما هم بخون:
    سلام دوستم! من الان مقاله رو در بلاگت خوندم و می خوام راجع به هر کدوم از اون پاراگرافهای خاکستری بالا نظر خودم و در جاهایی با عنایت قرآن بگم!
    1* سوره نور آیه 58 تفسیر آیت الله مکارم شیرازی:
    ای کسانی که ایمان آورده اید! بردگان شما و همچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیده اند در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند! پیش از نماز صبح و نیمروز هنگامی که لباس های (معمولی) خود را بیرون میاورید و بعد از نماز عشا. این سه وقت خصوصی برای شماست اما بعد از این سه وقت گناهی برای شما و آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید (و با صفا و صمیمیت به یکدیگر خدمت نمایید) اینگونه خداوند آیات را برای شما بیان میکند و خداوند دانا و حکیم است.
    ببین زیگی جون اینجا نگفته که زن هاحتما باید روزی سه بار خودشون رو به مردشون عرضه کنند بلکه گفته به بردگان و کودکانتون بگید این موقع ها که میخواهند وارد اتاق شما بشن اجازه بگیرند!
    و هیچ قید اجباری هم گذاشته نشده که زن باید روزی سه بار حتما خودش رو در اختیار مرد بگذاره!
    2و3* بر اساس تحقیقات به عمل اومده و درس هایی که استاد ما در درس تنظیم خانواده به ما گفته: مردها وقتی از طرف همسر خود ترد میشن و یا زن تمایلی به نزدیکی نداشته باشد، عصبی و تندخو می شوند و حتی موهاشون شروع به ریختن میکنه! و این دست خودشون نیست و برمیگرده به غرایض و هورمون هاشون! ( یه چیزی تو مایه های اعصاب نداشتن ما در دوره…) پس این مسئله به شدت تو روحی اشون تاثیر میگذاره و عصبی میشن و احتمالا کانون خانواده متشنج مبشه! و به هر چیزی از جمله غذا و بچه ها می تونن گیر بدن! البته بر عکس این هم صادق هستش ها وقتی نیازشون بر طرف میشه! به شدت شاد میشن و مثل موم کف دست خانوم هاشون( چشمک) البته به نظر من این لذت دو طرفه هستش! ما هم بدمون نمیاد (:دی)
    4* امیرالمومنین که حرف بسیار زیبایی گفتند که جهاد زن نیکو شوهر داری است! به نظرت منظور حضرت مسائل جنسی بود؟ یا زندگی ایده آل زناشووی بوده؟!
    5* من که عین ترجمه آیه رو نوشتم برات! خودت قضاوت کن کجاش این حرف رو زده؟ من که هر چی فکر میکنم همچین تفسیری نمی تونم ازش در بیارم!!!
    6* آیه 57 سوره نور ترجمه آیت الله مکارم شیرازی: گمان مبر کافران می توانند از چنگال مجازات الهی در زمین فرار کنند. جایگاه آنان آتش است و چه جایگاه بدی!
    عزیزم کجای این آیه درباره مسائل جن.سی صحبت کرده؟!
    7* این که خونه باید یک مکان آرامش برای مرد باشه تا به عشق همسرش به خونه برگرده و سرش جای دیگه نجنبه! خیلی خوبه! این از فنون شوهرداریه!
    8* این نشون میده که چقدر اسلام به بنیان خانواده معتقده و حاضر هست از حق خداوند که همون نماز و روزه هست کم بشه و به خانواده پرداخته بشه!
    9*اینجا هم که ایشون خواسته از دل ما بر بیاره
    حالا نظرت چیه؟ دوست خوبم هیچ وقت بدون تحقیق چیزی رو قبول نکن! مخصوصا این جور حرف ها که دلت رو چرکین میکنه! هیچ وقت با این حرفها از خدای خودت دلگیر نشو! برو بگرد ببین واقعا خدا این رو گفته یا نه! ممکنه راوی غرض ورزی کرده! حالا چه عمدا چه سهوا!
    منم یه بار این کتاب حلیه المتقین رو خوندم! اینقدر توهین آمیز راجع به زن صحبت کرده بود که منم مثل شما آمپر زده بودم! یه میل به آیت الله مکارم زدم! ایشون هم گفتند “به زودی این کتاب رو با شرایط امروزی چاپ میکنم”! خیلی از احادیثی که ما الان می خونیم یا میشنویم مال یه برهه خاص بوده و شاید برای الان صدق نکنه! به خاطر همین علم حدیث به وجود اومده!
    من همیشه ناراحت میشم که بعضی ها میان یه سری چیزها رو تو یک روزنامه مینویسند و باعث دل چرکینی خیلی ها میشن! خودت که دیدی قران اصلا همچین حرفی نزده! اینا همه تصورات ذهن نویسنده هستش! تو دیگه از روزنامه کیهان چه توقعی داری؟!!
    اگر خوندش در کامنت واست سخته بگو برات ورد متن رو بفرستم! خوشحال میشم اگر سوالی داشتی بپرسی؟
    ***************************
    دینا جان برای کنترل اسپم تمام کامنتدونی ها بجز نوشته فعال آخری بسته است
    نظر برای نوشته های قبلی رو میشه تو آخرین کامنت دونی گذاشت


  33. دينا در 08/18/10 گفت :

    منم درباره مرگ تدريجی يک رويا يه ژست نوشتم! دوست داشتی بخون#grin آخرش رو هم ژيش بينی کردم#tongue


  34. بلوطی در 08/18/10 گفت :

    خوب بود اما فکر نکنم هيچ ماشين بغلی پيدا بشه اين روزها که بی توقع برات گل بفرسته تو ماشين
    شايد حواست پی شيطنت رفت و گاز دادی از چراغ سبز رد شدی
    اما اون هنوز پشت همون چراغ قرمز اولی منتظره
    در واقع اگر من بودم اين طوری می شد چون هميشه بايد جايی واسه حسرت خوردنم بمونه#brokenheart


  35. صوورتی در 08/18/10 گفت :

    به دلم نشست!!


  36. بلوطی در 08/18/10 گفت :

    بازم سلام
    خداييش روزی که اولين حرف از اين وبلاگ رو تايپ می کردين پيش بينی می کردين روزی اين وبلاگ جهانی بشه؟
    تو روزنامه ها بياد و مطالبش بشه موضوع بحث شبکه ها!؟
    باحاله خيلی باحاله به خدا
    اين روز ها به گمونم خوشحاليد
    خوشحالم که خوشحاليد
    وقتی شاد هستين پست هاتون طعم ديگه ای داربه
    ********************
    به خدا قسم که فکرش رو هم نمی کردم حتی برای یک لحظه
    ولی الان با سرعت دارم پیش میرم بدون اینکه دست خودم باشه و این یک کم رعب انگیزه


  37. پروشات در 08/18/10 گفت :

    من نمیدونم چرا تا همچین مقاله هایی که از در خوش مزاجی اون روزشون بیرون می اید انقدر باید تحت تاثیرتون قرار بده ؟!!!!
    عزیزه من این اقای سردبیری که میگید خودشان از واجدین شرایط ایستاده در صف مواجباته ! چرا فکر نمیکنید که او هم باید نان بخورد !!!!!
    چه کسی تا حالا رویت شده که این تعدد مقالجات مستفیذ شده باشد جز از ایل و تبار خودشان ؟!!!
    بخندید و بگذرید !
    خودشان را هم ببخشید ج.ر بدهند و بر همین منوال طرح جنسیتی دانشگاه ها را هم پایه ریزی کنند که دوستان سیبیل دارمان بیشتر بتوانند از طریق سهمیه بندی سیبیلشان وارد دانشگاه ها هم بشوند کاری بس خبط می باشد ! شک نکنید !
    عزیزم خیلی از این حرف ها جاش اینجا نیست و استغفرالله سی یا سی می شود که ما از بیخ! همان عرب هستیم اما اینها این مقاله ها این نوشته ها از جایی دیگر بلند می شود برای حواس پرتی من و تویه ! اره …
    که الان تا دلتان بخواهد رو-سپی و در مقابلش … در خیابان ها پاشیده و کسی هم در فکر جمع کردنشان نیست خیالتان راحت …
    بگذرید و بخندید و همان باشید که هستید !
    این ها را می گویند شعارات اگزجره امروز فرهنگ غنی ! ما در قرن 21 و همگام با تکنولوژی!
    ويلی خواستم از افاضاتم در ان يکی وبلاگ اينجا هم را هم بياافاضم#grin
    ويولت من دارم کم کم عاشق ميشم چی کار کنم ادامه بدم يا نه؟!!!
    راستی برم از سردبير کيهان بپرسم #laugh
    ***********************
    اگه آب میدی دستش…بسم لله#winking


  38. اولا ويولت جان من بدون چشمداشت لينکت کردم.اميدوارم تو هم يک روزي ابه نتيجه برسي که اين کار را بکني چون دنياي من بيشتر همينجاست.دوم در پست خود کرده…خواستم کامنت بذارم نشد اينجا مي نويسم!
    (حالا اين شرايط رو تجسم کن که مرگ عاطفي اتفاق افتاده و ديوار اعتماد که مبنا هر زندگي مشترکيه به هر علتي فرو ريخته… تو هم به هزار يک علت که شايد مهمترينش وجود بچه است اين وسط مي خواي که زندگي مشترک رو ادامه بدي … ولي هرکاري مي کني طرف مقابلت(چه مرد و چه زن) بهت بي اعتماده و کار تو رو شروع يک خيانت يا بي توجهي تعبير ميکنه،)
    اين تصوير را به خوبي مي شناسم و عاقبتش تنهايي عاطفي و…من است اکنون در سنين ميانسالي!!!#brokenheart
    ***********************
    خوبه که همو حس می کنیم


  39. راما در 08/18/10 گفت :

    ميشه با اجازه دکتر رضا همون پستشو بذاری توی وبت
    آخه برای ما فيلتره وبلاگشون و باز نميکنه
    ممنون ميشم


  40. ای جااااانم…


  41. نيلوفر در 08/18/10 گفت :

    قشنگ بود #smile


  42. دوست در 08/18/10 گفت :

    #flower


  43. رضا در 08/18/10 گفت :

    ويولت عزيزم ممنون بابت آهنگ. نشنيده بودم و در عين حال خيلی خوشم اومد :* فکر نميکردم از اين همه جا فيلتر باشم. ولی خوب اگر دوست داری حتما ميتونی اينجا کپی اش کنی Smile باعث خوشحاليه Smile


  44. MARCH در 08/18/10 گفت :

    #thinking
    ببینم ویولت تو کی با رضا یزدانی قرارداد بستی که من خبر ندارم ؟#thinking
    لینک آهنگ شمال با کیفیت خوب
    http://march.persiangig.ir/audio/shomal.mp3
    Size : 4.7 MB
    حالشو ببرید#flower
    درود بر دکتر رضای عزیز طبیب وبلاگستان فارسی
    #flower
    و تمامی نوستالژی ک ها و…#grin
    ************************
    هر چیز خوبی ارزش تبلیغ بی هیچ توقعی رو داره


  45. مريم در 08/18/10 گفت :

    زيبا #heart


  46. ويولت نازنين سلام…
    خيلی پستت قشنگ بود و چه قدر حس های خوب و لطيف به آدمم نتقل ميکرد…#heart و چه قدر یاداوری بعضی از خاطره ها خوب و انرژی بخشه و تمام وجود آدمو پر میکنه از سر مستی…
    هميشه پر از اين حس های خوب باشی خانوم گل..#kiss #flower


  47. فريما در 08/18/10 گفت :

    همشهری ُ دیدم همین!#heart


  48. سینا در 08/18/10 گفت :

    آخه الان همونطور که فرم خیابونها عوض شده فرم عشقها هم عوض شده. اون عشقا که میگی مال زمان ما بود (هرچند هیچکی برای من گل پرت نمی کرد مگر اینکه با گلدونش #grin )
    الان به قول شاعر:
    عشقا شده اینترنتی ایمیلی
    مجنون نشسته چت کنه با لیلی
    #grin
    #flower #flower


  49. پریناز در 08/18/10 گفت :

    چقدر زیبا نوشته شده.
    با اینکه یه ترسی رو به من می ده اینطور نوشته ها، برام آرامش بخش بود. حتی با اینکه هیچ کدوم از این جاهایی رو هم که گفته نمی شناسم.


  50. پریناز در 08/18/10 گفت :

    راستی میشه برام یه تعریفی از نوستالوژیک داشته باشی؟
    ************************
    یعنی چی؟
    همین که نوشتم نوستالژیه..یا.این آهنگ پر از نوستالژیه


  51. سعيده در 08/18/10 گفت :

    سلام ويولت عزيز#heart نه مطمئنا نميگم محل نذاشتي مثه دفه ي پيش ميگم لابد وخت نداشتي!#winking فقط خواستم باهات بيشتر آشنا بشم! شايد يعني دوست!#eyelash …
    راستي كاش ميشد بعضي چراغا هيچ وخت سبز نميشد اونوخ آدم به خيلي چيزا مجبور نميشد عادت كنه!…#sad
    دوستات نوشتن جهاني شدي و راديو و برنامه و مصاحبه و …! ما كه بي خبريم!#sad ولي خوب حتما لايقش هستي! بيخودي كه اول نيستي …!#kiss


  52. silent در 08/18/10 گفت :

    سلام ویلی … قشنگ بود … امروز دلک گرفته … تو هم این مطلبی گذاشتی … حسابی هوای گریه داریم ما … بدجوری دلم یه شکم سیر گریه می خواد …بد جوری
    *********************88
    بوست کنم خوب میشی؟#sad


  53. پریناز در 08/19/10 گفت :

    نوستالوژی یعنی خاطره؟
    یعنی پر از خاطرست؟


  54. #flower #flower #flower


  55. پروشات در 08/19/10 گفت :

    ميدونی ويولت گاهی فکر ميکنم مقصر اين اينترنت کوف تی ه ! اين کلمه که در بند نيست؟#thinking
    من مديونشم اما کاش نبود تمام ارتباطات رو به هم ريخت !
    الان فی الفور در يک بشکن زدن همه در دسترسن اما ان قديم …
    الان حاضرم همه چيمو بدم يعنی همه ثروتو که شامل مسواک و خميردندان کرست ميشه تا ميون اين زمان حال و گذشته بمونم تا هر وقت دلم از اين دنيای کنونی گرفت پاشم برم يه سری به خونه ی کودکيم بزنم همون خونه ی پدر بزرگی که الان تبديل به اپارتمانی بدترکيب شده و هر وقت يادم مياد به باعث و بانيش نفرين ميگم و هی پشت سرش استغفرالله !
    ويولت مساله عاشق شدنم جديه اما از انجايی که فقط حواس ششگانم ! ياريم نميکنه اين وسط اين عقله هم يه جورايی خود رای شده موندم …
    اگه اون اب دستم نده که من دستش نميدم هرگز#grin


  56. m.e.f در 08/19/10 گفت :

    چقدر خوشحالم وقتی زود به زود مطلب می نويسی. احساس می کنم حالت خوبه.
    ديشب خواب وب لاگت رو می ديدم.#thinking


  57. شهرام در 08/19/10 گفت :

    دیگه فرصتی برای عاشق شدن باقی نمی مونه…
    چرا نمی مونه؟
    عشق زنده در روان و در بصر
    هردمی باشد ز غنچه تازه تر


  58. بنفشه در 08/19/10 گفت :

    برای من دیگه کم کم داره همه ی اون بزرگراههایی که یه روزایی ساعت ها توی ترافیک هاشون وقت می گذروندم نوستالژی می شه…نمی دونم چرا به هرکی می گم باورش نمی شه و بهم می خنده ولی من واقعا دلتنگ حتی اون ترافیک ها هستم.


  59. ميترا در 08/19/10 گفت :

    سلام عزيز دل صبحت به خير
    ديشب VOA تو رو به عنوان برترين وبلاگ نويس زن در برنامه زن امروزمعرفی کرد و پست {خود کرده را تدبير هست؟}رو به بحث گذاشت من روی کامپيوترم سيوش کردم اگر خواستی.
    تو واقعا باعث افتخاری نازنينم و شايسته تقدير و تحسين.#heart #applause #applause
    با تمام قلبم دوست دارم و با تمام وجودم تحسينت ميکنم ملکه گلها #hug


  60. سلام و عرض ادب
    واقعاً شايسته ي بودن در ميان بهترني ها هستيد…
    خوشحالم از اين آشنايي اتفاقي
    وقت داشتيد به من هم سر بزنيد
    شاد باشيد و سلامت
    #flower


  61. ياسی در 08/19/10 گفت :

    #flower


  62. سارا پ در 08/19/10 گفت :

    سلام خانم گل#flower خوبی#heart


  63. مانا در 08/19/10 گفت :

    نمی دونم چرا دلم گرفت! آخه تو این گذر زمان ما آدم هایی رو که دوستشون ذاریم رو از دست میدیم،سن خودمون بالاتر میره و خیلی چیز های ناراحت کننده دیگه..


  64. پریناز در 08/19/10 گفت :

    ویولت جون میشه بیای وبلاگم رو ببینی ؟!! می خوام نظرت رو راجع به این مسئله ای که مطرح کردم بدونم.


  65. ساتين در 08/19/10 گفت :

    اومدم کامنت بدم کامنت شماره ۱۱ شبگير رو خوندم کامنتم يادم رفت.
    عجب ماجرای عبرت آموز و جالبی
    حالا که اینو عنوان کردید منم موارد مشابهی رو به ياد ميارم اما تا بحال اينهمه دقت نکرده بودم که غافل شدن از شريک زندگی اونم اونی که به خيال ما اصلا تو باغ نيست چه عواقبی می تونه داشته باشه


  66. مرمرجان در 08/19/10 گفت :

    ويولتکم
    اينجا و آنجا همه جا !! جهاني هم شدي
    كه مي دونم براي تويي كه آسماني
    بودي چيز تازه اي نيست
    #flower #flower


  67. سلام خانوم ويولت#flower
    منم آپم #tongue


  68. شب‌گير در 08/19/10 گفت :

    سلام خانم ويولت
    اختيار داريد آبجی!اين حرف ها چيه؟ من شنيدم تازگی ها عشق و عاشقی در سينماها خيلی رواج پيدا کرده!
    شنیدم یه جوری در گوش آدم زمزمه میکنند و جایزه میدند که آدم کش میاد!
    اصلن ميگن چراغ قرمزها رو بر داشتند تا ملت زودتر به سينما برسند!#winking #grin


  69. پريا در 08/19/10 گفت :

    #heart #hug #kiss


  70. رز در 08/19/10 گفت :

    اینچیزا آدم و به ادامه زندگی امیدوار می کنه


  71. شب‌گير در 08/19/10 گفت :

    مجددن سلام خانم ويولت
    ديشب برنامه‌ی «زن امروز» رو ديدم…
    بگذريم که مجريان محترمش حتی اينقدر آگاهی نداشتند که اين وبلاگ عضو پرشين بلاگ نيست و اعلام کردند که اين مسابقه،فقط بين پرشين بلاگی ها برگزار شده!
    اما به محض اينکه عکست رو نشون داد،برق از کله‌ام پريد!
    نمی دونم تو چی فکر ميکني، اما به نظر من اين جهانی شدن خيلی هم راحت نيست و حتی ممکنه يه جورايی آدم رو مقيد بکنه…
    بهرحال ما هميشه مخلص بانوی وبلاگستانيم!چه جسور باشه و چه محافظه کار
    (گيرم که نوع اولش خيلی بهتره!)
    ********************
    اتفاقا امروز وسوسه ام در این مورد بنویسم


  72. مانا در 08/19/10 گفت :

    #sad