تغيير هويت

اين شانس و داشتم که درست لبه خط وايستم.درست زمان تغيير رژيم از اونور به اينور همزمان با شروع مدارس.واسه همين خيلي از خاطرات مامان قاطي ميشد با خاطراتي که قرار بود من داشته باشم.
مثلا روپوش اُرمک … تا حالا شنيدي؟ منم فقط يک سال اين شانس رو داشتم که روپوش زرشکي اُرمکي بپوشم و موهام رو روبان سفيد بزنم با يقه تور آهاردار روي روپوش،عضو شير خورشيد باشم و شيرهاي مثلثي تغذيه رايگان رو زير پام بترکونم …
سال اول تو بگير و ببندهاي انقلاب بود و بچه هاي دبستاني تو حياط مدرسه تظاهرات مي کردن!!از ديد ما فينقيلي ها شاگردهاي پنجم دبستان اينقدر بزرگ و عاقل! بودند که قاطي بزرگترها بخوان دست به اعتراض بزنن و اعتصاب و تظاهرات راه بندازن.
يادمه روزهاي برگشت از مدرسه رو که سعي مي کرديم تو بدو بدوهاي جمعيت بهمون آسيب نرسه يا همزمان با تيراندازي و گاز اشک آور نشه.
يادش بخير معلم کلاس اول با اون موهاي بلند بلوطي رنگ و چکمه هاي ساق بلند که الان نشان تبرج! افراده … موهايي که وقتي ميز جلويي من مي نشست براي تصحيح مشق ها،سعي مي کردم چند رشته ايش رو بدون اينکه متوجه بشه بين انگشتام لمسشون کنم.
سالها بعد همين خانم خوش پوش و خوش مو و خوش بو رو تو دبستان برادرم هم ديدم ولي اينبار با اون حجاب اسلامي که مقررات رايج مجبور به استفاده اش مي کرد و… بغايت کلفت وارانه … خوشحالم که تو ذهن من اون معلم با کلاس و خوش استيل نقش بسته بود و نه اين …..
هرجا هستي موفق باشي خانم نيک سرشت ولي به تلفظ بي سواتانه من “نيک زرشک“.:love
دانش آموزان دهه شصتی نگاه کنند ، عکسهایی از ادوات دانش آموزان اون زمانه.:tounge


دیدگاه ها خاموش