تغییر هویت

اين شانس و داشتم که درست لبه خط وايستم.درست زمان تغيير رژيم از اونور به اينور همزمان با شروع مدارس.واسه همين خيلي از خاطرات مامان قاطي ميشد با خاطراتي که قرار بود من داشته باشم.
مثلا روپوش اُرمک … تا حالا شنيدي؟ منم فقط يک سال اين شانس رو داشتم که روپوش زرشکي اُرمکي بپوشم و موهام رو روبان سفيد بزنم با يقه تور آهاردار روي روپوش،عضو شير خورشيد باشم و شيرهاي مثلثي تغذيه رايگان رو زير پام بترکونم …
سال اول تو بگير و ببندهاي انقلاب بود و بچه هاي دبستاني تو حياط مدرسه تظاهرات مي کردن!!از ديد ما فينقيلي ها شاگردهاي پنجم دبستان اينقدر بزرگ و عاقل! بودند که قاطي بزرگترها بخوان دست به اعتراض بزنن و اعتصاب و تظاهرات راه بندازن.
يادمه روزهاي برگشت از مدرسه رو که سعي مي کرديم تو بدو بدوهاي جمعيت بهمون آسيب نرسه يا همزمان با تيراندازي و گاز اشک آور نشه.
يادش بخير معلم کلاس اول با اون موهاي بلند بلوطي رنگ و چکمه هاي ساق بلند که الان نشان تبرج! افراده … موهايي که وقتي ميز جلويي من مي نشست براي تصحيح مشق ها،سعي مي کردم چند رشته ايش رو بدون اينکه متوجه بشه بين انگشتام لمسشون کنم.
سالها بعد همين خانم خوش پوش و خوش مو و خوش بو رو تو دبستان برادرم هم ديدم ولي اينبار با اون حجاب اسلامي که مقررات رايج مجبور به استفاده اش مي کرد و… بغايت کلفت وارانه … خوشحالم که تو ذهن من اون معلم با کلاس و خوش استيل نقش بسته بود و نه اين …..
هرجا هستي موفق باشي خانم نيک سرشت ولي به تلفظ بي سواتانه من “نيک زرشک“.:love
دانش آموزان دهه شصتی نگاه کنند ، عکسهایی از ادوات دانش آموزان اون زمانه.:tounge


نظرات شما


  1. سمانه در 08/25/09 گفت :

    همه چی مشمول گذشت زمان میشه…


  2. گیتی در 08/25/09 گفت :

    تجربه ها و حس های مشترک…. #flower
    ****************
    یادآوریش خداییش سخته …میشه یه چیزی حدود 30 سال پیش….چه همه ساله#surprise


  3. سمانه در 08/25/09 گفت :

    آره خیلی وحشتناکه!#sick
    من کلاس اول تموم کتاب های دوره 5 ساله ابتدایی رو خوندم#grin
    از اون اول هم خل بودم#grin


  4. شيدا در 08/25/09 گفت :

    سلام ويلي جون خوش به خالت ما همون ۱ سال هم نتونستيم …..
    معلماي ما همون هاين با مقنعه وچادر #sick
    *********************
    برای شما به سختی من نوعی نیست چون تفاوت رو ندید و مقایسه نکردید
    از اول چشم باز کردید همین بوده


  5. سمانه در 08/25/09 گفت :

    مهلت ما هم دست شماست#grin #grin #grin #grin #grin


  6. شيدا در 08/25/09 گفت :

    راستي من يه جايي خوندم طب سوزني ميتونه تو بهبود عوارض ام اس موثر باشه … تا حالا امتحان كردي ؟.
    ؟؟؟؟؟؟
    **********************
    آره برای کسانی که تو شروع بیماری هستند نه من با این همه عوارض بدبد


  7. مرجان در 08/25/09 گفت :

    آى گفتى از اون شير پاكتى مثلثى ها، چند روز پيش براى امير خريدم ( اينجا اصلا مثلثى نديده بودم، همه اش همين پاكت معمولى ها بود مكعب ها ) براى اولين بار مثلثى ديدم با عكس كلى حيوون و خوشگل و رنگى، بهش ميگم بيا بخور كه مامانت تا آومد به مزه اينها عادت كنه ور افتاد، بچه يك خورده منو نگاه كرد، هيچى نفهميد رفت!!!!!!
    شاد باشى ، مى بوسمت#flower
    *************************
    می گم ما هم واسه خودمون کلی نعمت گذشته ها داریم ها#winking
    خانم خیلی ارادتمندیم ها#heart


  8. شيدا در 08/25/09 گفت :

    طب سوزني ميتواند به مشكلات مربوط به ادرار در بيماران ام اس كمك كند استفاده از طب سوزني براي بيماريهاي مختلف مورد آزمون قرار گرفته است اما مطالعات كمي در خصوص بيماري ام اس و طب سوزني صورت گرفته است. در همين رابطه و براي ارتقا دانش و آگاهي مان از اثر طب سوزني و ام اس مطالعه اي روي مشكل ادرار در بيماران ام اس و استفاده از طب سوزني براي درمان آن صورت گرفت: در اين مطالعه چهل و يك بيمار ام اس از انواع عود كننده و پيشرفته انتخاب و به چهار گروه تقسيم شدند گروه اول هيچ نوع درماني دريافت نكردند گروه دوم داروهاي رايج مربوط به كنترل مثانه را دريافت نمودند گروه سوم روي آنها طب سوزني انجام شد گروه چهارم نيز هم طب سوزني و هم داروهاي رايج كنترل مثانه را دريافت كردند0 آ‌زمايش به اين ترتيب بود كه پس از هر بار ادرار مقدار ادرار باقيمانده در مثانه اندازه گيري ميشد. نتيجه اينكه گروه دوم ( آنهائيكه از درمانهاي داروئي رايج استفاده ميكردند) و گروه سوم (آنهائيكه از طب سوزني استفاده ميكردند) بهترين نتيجه را بدست آوردند. اين مطالعه همچنين بطور مقدماتي شواهدي را ارائه داد كه طب سوزني ميتواند در درمان مشكلات مربوط به مثانه مفيد باشد ضمن اينكه نشان داد داروهاي مرسوم و رايج همراه با طب سوزني در اين مورد ميتوانند بدون مشكل بكار برده شود. براي كسب اطلاعات بيشتر در مورد ام اس و طب سوزني از سايت Rocky Mountain MS در http://www.ms-cam.org بازديد بفرمائيد0 رژيم غذايي ANTIOXIDANT براي ام اس موثر و مفيد است سابقا گزارشي در خصوص يك رژيم غذايي مكمل آنتي اكسيدانت از مركزي بهداشت علمي اورگن يعني اسيد آلفا- لپپوئيك منتشر شده بود كه اين اسيد مانع يا در واقع باعث فرونشاندن حمله سيستم ايمني و رفتار معتدل سيستم ايمني ميشود البته اين آزمايش روي موشها انجام شده بود موشهايي كه به آنها اسيد آلفا-ليپوئيك تزريق شده بود بهبودي در ام اس آنها مشاهده شده بود. گفتني است اين ماده وقتي بصورت خوراكي به موشها داده شد اثري را كه بوسيله تزريق داشت نشان نداده بود يعني بصورت خوراكي كمتر جذب ميگردد. تحقيقات بيشتر در نشست آكادمي نورولوژيستها در آمريكا ارائه گرديد كه حاكي از موثر بودن انواع اشكال اسيد آلفا- ليپوئيك روي مدل حيواني ام اس است تحقيقات بيشتر و پيشرفته تر روي مدل انساني ام اس در مرحله برنامه ريزي است0


  9. پریناز در 08/25/09 گفت :

    خوش به حالت که حداقل تونستی 1 سال رو تو اون دوران درس بخونی. من که هر چیز از دورام مدرسه و اول دبستانم یادمه در گیری با اون مقنعه ی مزخرف بود که هیچ وقت رو سرم بند نمی شد.#sad


  10. Farhood در 08/25/09 گفت :

    من اونوقتا اول راهنمايی بودم. قشنگ ميفهمم چی ميگی…


  11. چقدر دلم گرفت، ياد مامان خودم افتادم#flower #flower


  12. آنارام در 08/25/09 گفت :

    no idea#grin


  13. رويا در 08/25/09 گفت :

    ايی گفتی ويلی جان ياد روپوش مدرسه خودم افتادم .آبی بود با يه تور يقه سفيد ،جوراب شلواریه سفید و روبانهای آبی يا سفيد#heart
    تازشم ما زنگهای وزرش لباس ورزشمون مخصوص مخصوص بود.اینقدر خوشگل بود.یه دفعه دلم تنگ شد.
    هی هی چه روزگارانی داشتيم ها .تازه من چند سالی بيشتر از شما ها گيسم تو اون آسياب سفيد شد#laugh
    منظورم دوره ميوه خورونه#smug
    *******************
    #smile


  14. دن کيشوت در 08/25/09 گفت :

    اُرمک….!؟#thinking والا ما که تا حالا فقط اُردک را شانس آوردیم و قبل از نایاب شدن ديدم#laugh البته سفيد متاليک بود و هنوز زرشکيش رو نجستيم#surprise
    عکسی چيزی داری ما هم ببينيم چه شکلی بوده؟مامان ما که نه خودش رو داره نه عکسشو#cry البته ميدونم که حتما بهت ميومده و باکلاس می شدی باهاش#winking لازم به ذکر است الان هم باکلاس هستی ولی خب اون موقع با وجود کلاسای مدرسه کلاسش افزایش محسوسی پیدا می کرد #grin


  15. خيلي خوشحالم كردين ويولت جان.
    چند تا از ستاره ها رو براي شما چيده بودم.


  16. MARCH در 08/25/09 گفت :

    چــــــــــــــــی می گی ویلی؟#surprise
    کلاس اول دیگه چه صیغه ایه ؟#thinking
    مگه تو خودت بهم نگفتی که از 35 تا 40 سالگی توی اکابر بودی ؟#surprise #thinking
    من و تو یه 30-40 سالی با هم دیگه اختلاف سند داریم !#tongue #silly
    جون تو راس می گم !#laugh
    تازه فهمیدم چرا حرف همدیگه رو حالی نمی شیم !!!
    #laugh #rolling #silly
    راستی واسه راهپیمایی فردا حاضری؟#thinking
    جنس خوب چی ؟ به دستت رسید ؟
    #thinking
    امشب کورتنه رو بزن تو همونجات#laugh
    فردا صب
    اون دولول روسی و اون عصاتم بردا بیار
    #smug
    من می دونم که
    این گره 60 ساله فقط و فقط به دست خود تو باز میشه ویلی !#party
    *******************
    همینه که کتک خورت ملسه#tongue


  17. خپيت در 08/25/09 گفت :

    ممنونم که اومدی وبم سر زدی.در مورد مظاهری می خواستم بگم که اين آقای مهندس مظاهری تازه يکی دو ساله اضافه ش کردن به دولت..و از همون اولش با کارا و تصميمات اقتصادی دولت (که خيلی هاشون بد هم بودن) مخالفت کرد. و الان هم سر اصرارش برای جلوگيری از دادن وام های زودبازده که پدر بانک ها رو در آورده از کار بر کنار شد.
    اين نکته رو هم بگم بد نيست که با کنار گذاشتن اون دولت خيلی راحت می تونه تصميمات غلط اقتصادی خودشو اجرا کنه و اين طوری تورم خيلی خيلی بيشتر شه..
    **************
    ممنون از توضیحاتت …من در زمینه سیاست و شعر یولم#winking
    امروز حالم خوبه دلم می خواد سر بزنم اینور اونور


  18. خودش در 08/25/09 گفت :

    مجید جان دلبندم شیر ُ می نوشن ، نمی ترکونن #winking
    آره دیگه اونقدر کفر نعمت کردید که از این بلا ها سرمون اومد
    #flower
    ***************
    آی گفتی


  19. مرجان در 08/25/09 گفت :

    منم دهه ژنجاهی هستم ويولت جان اما اين چيزا اصلا يادم نيست يعنی منظورم شروع جنگ رو ! سال ۵۹ من سه ساله بودم … اون دوره پيشاهنگی و فلان رو هم از مامانم شنيدم .. البته عکس معلم آبجی بزرگمو دارم که چه خوش تيپ با مينی ژوپ سر کلاس درس ميون بچه ها نشسته و عکس انداخته #grin


  20. خودش در 08/25/09 گفت :

    خوشم میاد که حقیقتا آنلاین هستی
    الهی که همیشه روی خط خوشی های زندگی آنلاین باشی#flower


  21. شهلا در 08/25/09 گفت :

    کلاس اول من نیز اینچنین بود
    با همین هایی که نوشتی، اتفاقن منم جزو شیر و خورشید بودم#party
    من رو بردی به 32-3 سال پیش #applause


  22. سامان در 08/25/09 گفت :

    انقلاب برای ما پر برکت بود در همه موارد


  23. fh در 08/25/09 گفت :

    من روز اول مدرسه با معلم بحثم شد #grin آخه ميگفت دفتر املا قرمز رياضي سبز مدرسه جاي اين كار هست و اون كار نيست اينها. من گفتم آخه تو اينا رو كه ميگي ما كه سواد نداريم نميتونيم يادداشت كنيم يادمون ميره!!!!!#rolling بدتر از همه اين بود كه من خودم نوشتن بلد بودم اين اكتيويسم رو واسه همكلاسيام زدم!#laugh آخر گريه م گرفت از فرط شور انقلابي زنگ زدن مامانم بياد ببردم. #grin يادش بخير چه ديوونه اي بوديم ها.
    *************************
    #laugh


  24. لیلا در 08/25/09 گفت :

    یادش بخیر ما هم یه معلم خوشگل قد بلند ورزش داشتیم که می آمد سر صف صبح ها با آن آهنگ خاطره انگیز نرمش می کرد و ما تکرار می کردیم . همان سال اول پیروزی انقلاب هم ازدواج کرد و رفت آلمان #worried


  25. هانيل در 08/25/09 گفت :

    ما از اين فرم ها به خاطر نداريم کودکتر از انيم اما ترکوندن پاکت شير را بسيار به خاطر داااااااااااريم#grin
    *******************
    چطوری یادته؟تغذیه رایگان که بعد انقلاب قطع شد!!!!


  26. پاني در 08/25/09 گفت :

    آخ گفتي. آدم اين خاطره ها رو که ميشنوه بيشتر دلش ميسوزه


  27. پژمان در 08/25/09 گفت :

    از لينک هايی که دادی ممنون #sad
    من نسل دومی هستم يعنی بعد از ۵۷ به دنيا اومدم دوران قبلش رو نديدم اما با اين پست ياد اون سالهای درس و مشق افتادم دوران سختی بود اما در عين حال زيبا
    #flower دلم برای خودم خيلی تنگ شده بود ممنون که ياد آوری کردی اون روز ها رو#flower
    **************************
    #smile


  28. سلامممممممممممممSmile
    خب ما که اون دوران روان شاد کن شما رو نديديم. به جای شیر پاکتی هم بهمون قلک میدادن شکل تانک و نارنجک که پرش کنیم بفرستن واسه جبهه!!! ولی اين لينک دهه شصتی خيييييلی چسبيد. خيلی. انگاری از وسايل خودم عکس گرفته گذاشته اونجا!


  29. پریناز در 08/25/09 گفت :

    ویلی جان، این روزها تو مدارس باز هم به بچه ها شیر می دن، البته نمی دونم فقط
    غیرانتفاعی هستش یا دولتی ها هم هستش؟
    **********************
    نمیدونم ولی تو سند و سال ما غیر انتفاعی یا دولتی نبود همه دولتی بودن


  30. ترانه در 08/26/09 گفت :

    خوش به حال بچه های اوندور#tongue
    ************************
    قدیم تر هم ظاهرا ترکه آلبالو بوده و خیلی خوشبحالی نبوده


  31. مهسا در 08/26/09 گفت :

    اين نوشته منو ياد برادرم انداخت که ۳ سالی از شما بزرگتر بود
    اون هم هميشه شير هاشو زير پا ميترکوند و موز ها شو نميخورد
    زيبا نوشتی
    در ضمن کلبه ی حقيرانه ی ما به نور وجودتون نورانی شد #kiss
    **********************
    اول که شما لطف داری
    بعدشم چرا بود؟؟


  32. سینا در 08/26/09 گفت :

    این پستت و مطلبی که بهش لینک داده بودی خیلی برام نوستالژی داشت و مثل این کارتونها یه دفعه پرتاب شدم به روزگار کودکی و خاطرات جسته و گریخته و مبهمی که از دوران انقلاب و قبل از اون دارم.
    اما باید پذیرفت که روزگار با سرعت می گذره: چه بخوایم و چه نخوایم. چشم برهم به زنیم همین روزهای سال ۸۷ هم تبدیل به نوستالژی و خاطره میشه. به قول شاعر:
    غم مخور باری که مرغ عمر با سرعت پرد
    چشم تا بر هم زنی بینی که این هم بگذرد!
    #heart #flower


  33. روح الله در 08/26/09 گفت :

    عجب دوره ای بوده ها…#smile #flower #winking


  34. ؟؟ در 08/26/09 گفت :

    من يه سال جلوتر تو خونه کلاس اول رو خوندم از مدرسه ترسی نداشتم اخه گله ای ميرفتيم مدرسه من و ۳ تا دختر عمم.همن کلاس اول رفتم کتاب خونه عضو شم مديرمون خندش گرفته بود وقتی ديد خوندن نوشتن بلدم باورش نميشد


  35. مهسا در 08/26/09 گفت :

    چون متاسفانه ۷ سال پيش فوت کرد#sad
    ****************************
    متاسفم…روحش شاد#flower


  36. دن کيشوت در 08/26/09 گفت :

    سلام#flower براتون ارسال شد#winking
    ********************
    ممنون


  37. طلا در 08/26/09 گفت :

    ويلی جان من با اينکه جوونم ولی تا دلت بخواد عقايدم کلی قديمی به قولی املم #blush اينقدر دوست داشتم به جای مدرسه می رفتم مکتب #eyelash #flower
    پ . ن : ولی خدا وکيلی تحمل فلک کردنشو نداشتم . #grin


  38. azi در 08/26/09 گفت :

    سلام.همیشه موقع خوندن وبلاگت پر از انرزی مثبت میشم و به خودم قول میدم طوری دخترم رو تربیت کنم که مثل تو مستقل باشه و برای انجام کارهاش محتاج کسی نباشه .ولی رفتار خودش نشو ن دهنده اینه که خیلی بدش نمیاد حس دلسوزی بقیه رو جلب کنه .این منو ازار میده.دوست دارم دخترم اونقدر غرور داشته باشه که کسی جرات نکنه بهش ترحم کنه.کمکم کن تا بهش یاد بدم میتونه عادی زندگی کنه.یاد بدم همه کمک ها خوبی نیست.خیلی ها دوستی خاله خرسه ست.کمکم کن بهش بفهمونم اگه مجبورش میکنم خودش کاراشو انجام بده از دشمنی نیست بلکه عاشقشم.
    ***********************
    اگه تو رفتارتون باهاش نشون بدید که قبولش دارید …بهش مسئولیت بدید و مسئولیت بخواهید…بهش نشون بدید که مستقل و به عنوان یه انسان محترم فارغ از هر عیب جسمانی ….تو خون و جسم و روحش ریشه می گیره که دوست داشتنیه و همین تو رفتارش هم مستقل میشه#flower


  39. دريا در 08/26/09 گفت :

    خوش بحالت كه حداقل يك سال تونستي شيك بري مدرسه . ما كه از همون اول مانتوي طوسي پوشيديم با مقنعه ي مشكي چونه دار.#worried


  40. شهرزاد در 08/26/09 گفت :

    من کودکستان و آمادگی و کلاس اول رفتم مدرسه کاتوليک. روپوشمون هم پيراهن سفيد بود با سارافون سياه با خوهران راهبه همه جا!! خوشی کجا بود خانوم!! ولی واقعا يادش به خير. روزهای خوبی بودن


  41. نگاهی نو در 08/26/09 گفت :

    يادش بخير
    تصاوير را ديدم قلبم به تپش شديد رسيد انگاری وسايل خودم بود و بعد سالها پيدا کرده بودم.
    من اجازه دارم شما در لينک کنم؟
    *****************
    خواهش می کنم .خوشحال میشم


  42. پروشات در 08/26/09 گفت :

    الهی فدات بشم#flower
    ****************
    خدا نکنه بابا


  43. شب‌گير در 08/26/09 گفت :

    سلام خانم ویولت
    قبل از هر چیز، بابت طولانی شدن این کامنت عذر میخوام
    من سال 53 کلاس اول دبستان بودم، اون زمان مدارس به دو دسته ی دولتی و ملی تقسیم میشد و فقط این رو میدونم که مدارس ملی،بهتر بودند و این امکان وجود داشت که آدم یه سال زودتر مدارس ملی رو شروع کنه
    مدرسه ی ما مختلط بود و نیمکت ها هم دو نفره،یه دختر و یه پسر.صبح ها فارسی میخوندیم و بعدازظهرها، دو ساعت انگلیسی.
    از روز اول مدرسه، دو تا خاطره ی متفاوت دارم، خاطره ی ناظمی با قد و ناخن های بلند مانیکور کرده ی قرمز و پیراهنی قرمز یقه باز، با سینه هایی به غایت درشت! اینقدر اون ناظممون خوشگل و با کلاس بود که باعث شد من یه عمر سینه های بزرگ رو دلیلی بر با کلاسی و با شخصیتی خانم ها بدونم!
    روز اول مدرسه، من بنا به عادت دیرینه ی جو گیری و متفاوت بودن (و ایضن جلب توجه!)، یه دونه پونز گذاشتم روی صندلی معلممون، اما خوشبختانه (یا متاسفانه) اون قبل از نشستنش، اون رو دید و من رو همون روز اول با سرایدار مدرسه فرستاند خونه که مادرم رو بیارم مدرسه(هنوز هم بعد از این همه سال نفهمیدم که چرا زنگ نزدند خونه)، وقتی با مادرم برگشتیم مدرسه، معلمم دائم میگفت: اگه من نشسته بودم روی اون پونز چی میشد؟
    من سفت و محکم از خودم دفاع میکردم که: خانم! شما که ننشستید روی پونزه! و خلاصه به ناحق من رو وادار کردند که جلوی همه ی کلاس، از معلمم عذر خواهی کنم، هنوز هم بعد از این همه سال اعتقاد راسخ دارم که عذرخواهی بی موردی بود.
    ای وای ویولت، ۳۴ سال از اون دوران گذشته…
    این عمر چقدر زود میگذره،برم تا دیر نشده! تا بعد…
    پ.ن:دو تا خاطره‌ی دیگه هم دارم که باشه برای یه وقت دیگه، این جا کامنت دونیه،
    پست دونی نیست که!
    *****************
    #laugh
    ای بچه مایه دار!!!!#winking
    نه تو رو خدا تعریف کن …بذار من هم حظش رو ببرم


  44. SOLTAN در 08/26/09 گفت :

    آی گفتی
    یادته ساله 47 با هم تویه پارک فرح#surprise
    آغاسی می یومد می خوند….آمنه آمنه چشم تو جامه شرابه منه…
    #party
    گوگوش با موهایه بلندش می یومد….دیگه بقیه اش بماند وگرنه در بقالیت تخته می شه
    چه دورانی بود ولی با لطف خدا دوران ظلمت تمام شد و ….#thinking
    نمی دونم اینارو من چه جوری یادمه منی که دهه 60 ام
    پس این انقلاب زیر سر تو هم بوده، آره دارم برات#nottalking
    حالا ویلی انقلابی من منتظر بودم از امروز برامون بنویسی
    از فلسطین از اسرائیل از دولت مهرورز
    خدائیش بیاین دعا کنیم تموم شه همه چیز ما که دیگه خسته شدیم#sad
    تا زودتر به مملکت خودمون برسیم
    بسه دیگه هر چی واسه عراق و فلسطین و سوریه و لبنان کار کردیم#sad
    اوه اوه سیاسی شد خفن#surprise
    ویلی فکر کنم دیگه ببندن بقالیتو از فردا باید بری سر چهارراه آدامس و روزنامه بفروشی#grin
    راستی ویلی می گم خلاف شدی نگو نه آخه لینکت فیلتره با چیزشکن باید بازش کنم#winking
    از فردا در بقالیه تو رو هم بايد با چيز شکن باز کنيم
    ********************
    بچه آزار داری؟ فیل تر میشم ها
    می خواستم آهنگ دهه 60 نامجو رو بذارم…دروغ چرا؟ جرات نکردم#grin


  45. سلام
    نوستالژی جالبی بود…
    منم آپم… خوشحال می شم سری بهم بزنی…#flower
    راستی هنوز که لينکم نکردی#devil
    آآآآآآآآآآآآآخ سرم #laugh
    ******************
    هنوز؟؟؟!!!#thinking
    قول داده بودم اینکار رو می کنم؟


  46. هنگامه در 08/26/09 گفت :

    سلام – شايد کمال خودخواهی باشه کسی که تابحال هيچی کامنتی توی هيچ وبلاگی نذاشته فقط خونده و بعضی ها را تحسين کرده و بعضی ها را فقط خونده بدون هيچ قضاوتی.آخه مگه چکاره عالمه که بخواد قضاوت بکنه اما الان دست ياری بسوی همه اوناييکه کامنت ميزارند دراز کنه . ويولت عزيزشايد خيلی مضحک ویابازهم خودخواهی باشه که بخوام توی اين ازتو وهمه دوستانی که کامنت ميزارند بخوام دعا-انرژی مثبت نميدونم هرچی که ميشه اسمش را گذاشت يه آرزوی خوب برای من داشته باشند توی اين غربت يه مشکلی برام ٫يش آمده که ازهمه دوستان ميخوام فقط آرزو کنند-دعاکنند- يا هرچيزديگه که تا ۶ هفته ديگه همه چی حل بشه چون من و خانواده کوچکم ناعادلانه و بيرحمانه درگير اين موضوع شديم فقط يه دعا از ته دل شايد دل خانواده کوچک ما را هم خوشحال کنه- بازهم مرسی ويولت عزيز ازاينکه من توانستم ازاينجا استفاده کنم – ميبوسمت و با تمام وجود ارزوی شادی و ارامش را برايت دارم
    ******************************
    انشالله که مشکل حل میشه
    فقط وقتی حل شدن خواهشن یه خبر بده ما هم خوشحال شیم.


  47. دیدن معلما بدون مقنعه و این حرفا باید جالب باشه
    هر چند اصلا دوست ندار به دوران جنگ برگردم


  48. بابک در 08/26/09 گفت :

    خيلی قشنگ می نويسی … من تازه اتفاقی با اين وبلاگ آشنا شدمُ ولی شروع کردم به خوندن آرشيوت … همين ذهن تو برای نوشتن، اين قدر بزرگ هست که بعضی ناتوانی هايی جزئی در برابرش اصلا اهميتی نداره … پس بنويس …
    ***************
    ممنون


  49. SOLTAN در 08/26/09 گفت :

    نترس ويلی جون
    توئی که من ديدم فيلتر که سهله اگه اينجا رو تخته هم کنن بازم ميای و اينارو به خورد ما می دی#tongue
    *******************
    اگه نظرت اینه که به خوردت میدم!!!! قربان کسی مجبورت نکرده …نخون


  50. خوچ به حالت که حداقل يه بار هم که شده تونستی موهاتو روبان بزنی بری بيرون ……… الان که ديگه هيچی !!
    یکی از آرزوهای من اینه که کاش بازم همچی بشه مثل اون قدیما ….
    بهتر نبود واقعنی ؟؟
    آهان راستی پارک بانوان داریم الان…!!
    من نمی دونم چرا ازش خوشم نمياد ولی !
    با تموم بزرگيش مث قفس می مونه ….انگار که دارن سرتو گول می مالن که آره مثلن تو آزادی !!!
    شما اين پارک رو رفتین !؟
    *************************
    نه نرفتم
    ولی اصولا از هر چیز جداکننده منافع مرد و زنی خوشم نمیاد


  51. ممنون که به منم سر زدی#flower و مرسی از کامنت بی نظیرت #grin
    منتظر نظرات تکمیلی شما هستم#laugh


  52. علی در 08/26/09 گفت :

    يادش بخير من سه سال توی رژيم اعلی حضرت درس خوندم يه روزدرميون سيب وموز با آرم ميدادن هر روز شير ودو روزی يه بار تنقلات(کشمش و مغز گردو و پسته و…)بسته بندی؟!!! يقه سفيد اول روز شنبه برق میزد ومعلم بهداشت که موهامونو با ناخن هامون بازرسی ميکرد خودشونم انصافا؛ خوشگل بودن نه مثل الان پيزوری وبد عنق راستش از مدرسه رفتن لذت ميبرديم. اما حالا آب رو تو کيسه ميکنن به جای شير ميدن بچه ها اونم بعد از سی سال
    ويولت راستش قدرشو ندونستيم گير يه مشت زبون نفهم افتاديم حقمونه هر چی که بکشيم
    *********************
    کفران نعمت جانم!!!


  53. فراری در 08/26/09 گفت :

    بابا ما اگه عرضه داشتيم همون موقع بايد می رفتيم خارج ! مونديم به خيال خودمون که چی؟!
    #thinking
    ***********************
    فرار هم یه راهه#thinking


  54. آره بهمون خيلی رسيدن اما بزرگتر که شديم تلافيشو در آوردن#sad #smile


  55. مهندس در 08/26/09 گفت :

    به نظر من بی حجابی هيچ وقت افتخار نبوده ُ نيست و نخواهد بود. برای داشتن روحيه شاد و احساس خوب هم احتياجی به برداشتن روسری از سر نيست. کافيه که شادی رو بخوای. به نظر من روسری هيچ وقت به آدم قيافه کلفت بارانه نمی ده. شما اين حرف ها رو برای اين می زنی که تا حالا يه با حجاب شيک پوش نديدی. من سال هاست که روسری می پوشم و هيچ وقت هم حس بدی نداشتم و افتخار می کنم.
    **************************
    شما چون اعتقادته و به اعتقادت احترام میذاری برات کاری که می کنی حرمت داره ولی وقتی اجبار شد میشه از سر واکنی میشه کلفت وارانه


  56. SOLTAN در 08/26/09 گفت :

    بسي رنج برديم در اين سال سي
    که رنج برده باشيم فقط ، مرسي


  57. m.e.f در 08/26/09 گفت :

    من اين خاطرات را فقط از زبان مادرم شنيديم.
    دوران مدرسه من با اواخر جنگ و صدای آژير همراه بود#worried
    *************************
    منم مادرت چه فرقی میکته#winking


  58. yasaman در 08/26/09 گفت :

    ممنون از کامنتت… خوب تو راست ميگی من به اين مسئله توجه نکرده بودم..#heart


  59. نگار در 08/26/09 گفت :

    چه موج فراگيری شده اين مهرنويسی ها !
    منم دلم ميخواد بنويسم ولی اولا؛ ديدم هنوز اونقدی بزرگ نشدم که بخوام بگم هيييی … اول مهر ! بعدم هيچی يادم نيس جز سال سوم دبستانم که اونم بخاطر خاطره ی بديه که ازش دارم.شاید سال دیگه نوشتمش !
    راستی من نمی دونم … ارمک چه جورشه؟
    *******************
    نوعی پارچه است


  60. خوش حالم که خوبی.حسی که تو نوشته امروزت داشتی با وجود دلتنگیهای قشنگش ولی پر از انرژی مثبت بود.خوشحالم که اینروزها اینقدر حالت خوبه.همیشه خوب و سلامت باشی و پر از انرژی و امیدوارم روز به روز بهتر و بهتر باشی #kiss #heart #flower #flower #flower
    ******************
    #smile


  61. نيلوفر در 08/26/09 گفت :

    من که تازه اواخر دهه ی شصت به دنيا اومدم …. خيلی کوچولوام #grin


  62. ساتين در 08/26/09 گفت :

    خوشحالم که منم اون مدلی مدرسه رفتن رو داشته ام
    با موهای بافته و روبان زده یا دم موشی .
    به مهندس کامنت شماره ۵۵ هم باید بگم اون سالها تو مدرسه و دبیرستان تا بخوای خانم ناظم و مدیر دیدم که کلفت وارانه هم از سرشون زیاد بود.نمی شد تو صورتشون نگاه کرد. الانو نبین که یاد گرفتند با چادر و مقنعه هم دلبری کنن
    زن های ژولیده و بی سوادی که اومده بودند جای خانم مدیری که هنوزم خانمی به اون تشخص شیک پوشی خانمی و متانت ندیده ام .


  63. سپیده در 08/26/09 گفت :

    وای ممنون از لينکه دهه شصتی ها
    خيلی خاطره انگيز بود#applause