صورتی سرخ چون سیب ولی…از سیلی

با سرگيجه زياد و حالت دل پيچگي از خواب بلند شدم.
روزهايي هست که از خودم و کارهام خيلي خيلي راضيم. ميام و حسم رو مي نويسم و مکتوبش مي کنم ولي يه روزهايي هم مثل حالاست و الان اوجش.
نزديک به دو هفته ست که از گرفتار شدنم به اون ويروس لعنتي ميگذره. ظاهرا اوجش همون 24 ساعت اول بود و بعدش خوب شدم ولي خُب تو همين دو هفته بوده روزهايي که با بيرون روي و تهوع و سرگيجه شروع شده ولي بروي خودم نياوردم و گفتم …مهم نيست…
دکتر همون 2 هفته پيش بهم گفت بايد بستري شم بيمارستان.حال بدم رو گذاشتم به حساب ويروسه و دلم رو خوش کردم به روزهاي آتي که بهتر ميشم که نشدم.
ميدونم بايد درمان رو شروع کنم.ولي مي ترسم….خنده داره؟من و ترس؟ اونم بعد 11 سال؟
از وقتي تزريق سلولهاي بنيادين رو انجام دادم بي اهميت ترين و کم عارضه ترين دارويي که در ارتباط با بيماريم باشه مصرف کنم ،بدنم به شدت عکس العمل نشون ميده و پس ميزنتش.
داروهايي که قبلا به راحتي مصرف مي کردم، استفاده الانشون مساويست با بدتر شدن حال عموميم… حالا با چه جراتي بخوابم بيمارستان و دارو بگيرم؟ کي از فرداي تزريق خبر داره با اين بدن ديوونه من؟
براي اولين بار تو کارم و تصميمي که بايد بگيرم موندم. مي بينم که ديگه حتي وقتي بخوام يه مغازه رو سر بزنم و فقط لازمه عرض يه خيابون 10 يا 12 متري رو رد شم و برم تو يه مغازه بي پله ولي نمي تونم و رسما جونم بالا مياد … دلم مي گيره،بغض مي کنم و چه بسا گريه.
مي فهمم که فقط تو محيط خونه مي تونم عمودي باشم و با سلام و صلوات و کمک خدا وامداد غيبي و در و ديوار …چند قدمي راه برم در غير اينصورت و بيشتر از اين بايد از ويلچر استفاده کنم.
ميدونم که روزهاي آخر رو دارم مي گذرونم و تا حالاش هم بخاطر روي زيادم چپه نشدم …ولي تا کي اين روئه جواب ميده؟ سرم رو گرم کردم به دل خوشي هاي کوچولو کوچولو و شادي هاي گذرا…ولي واقعيت چيز ديگه است حتي اگه هيچکي ندونه! خودم که مي دونم.
بايد برم بيمارستان ولي از اين خود ِجديد و عکس العملش مي ترسم …ميدونم اينبار رو ديگه واقعا گو*زيدم.(اين کلمه آخر بکار برده شده بر می گرده به يه جوک که اگه شنيده باشيش می بينی که چقدر با مسما بکار برده شده و دليل بر بی ادبی من نيست)
پ.ن: کي بود مي گفت نتيجه تزريق چي شد؟ خدمتتون عارضم بهتر که نشدم هيچي-وضعيتم که ثابت نمونده هم هيچي بنا به نظر پزشکم حالم داره بدتر هم ميشه …هيچي ديگه همين.
Grinontknow


نظرات شما


  1. Bi nam در 08/14/09 گفت :

    Motasefam ke mishnavam khoob nisti, man yek khanandey dooram ke har rooz miyaam injaa ke bebinam chetori. ino jaaii khoondam,: we are what we are thinking.
    Aziz, khoob bashi


  2. آورا در 08/14/09 گفت :

    من الان چی بايد بگم؟؟؟
    جز اينکه هنوزم اعتقاد دارم تو با شهامت ترين ادمب هستی که ميشناسم.
    شهامت زندگی و لبخند زدن بهش. شهامت تجربه کردن. نوشتن. بلند شدن. شهامت گذشتن. ترک کردن.شهامت اولین بودن.
    من بهت افتخار میکنم.


  3. آنارام در 08/14/09 گفت :

    ميدونم اينو ننوشتی که بگيم متاسفيم و دلسوزی کنيم
    ولی همفکری شايد
    اولا که همون موقع که ريسکه بزرگی رو به جون خريدی و يادمه نوشته بودی يا نهايتش اينه که يه خدمتی به جامعه بشری ميکنم با اين تزريق.
    حب ويلی تو اينقدر جسارت داشتی و رفتی داوطلبانه تويه اين آزمايش شانستو محک زدی
    حداقلش اينه که حالا ديگه خودتو بخاطره اينکه اين آزمايش رو نکردی سرزنش نميکنی


  4. آنارام در 08/14/09 گفت :

    درمورده ترست و پايين اومدنه تحملت بهت کاملا حق ميدم
    من که چندين برابر مشکلم کمتر از توئه يه وقتايی که به هر دليلی يکم اوضام بهم ميريزه تمامه اين حالاتی که ميگی رو اعم از ترس و وحشت از درمانه جديد پيدا ميکنم هر چند تا حالا تجربه نتيجه ی منفی رو نداشته ام


  5. آنارام در 08/14/09 گفت :

    نميتونم نظری درباره ی رفتن يا نرفتنت بدم
    فقط ميخوام يه پيشنهاد بدم
    اگه بشه يکی دوبار با ماشين سفره درون شهری داشته باش
    بدونه اينکه از ماشين پياده بشی فقط شهر رو بگرد
    تويه روحيه ات خيلی تاثير ميذاره و بهت فرصته درست فکر کردن ميده #smug #kiss


  6. مرجان در 08/14/09 گفت :

    خوب اول اينكه سلام
    بعدش هم اينكه، مى دونى كه ماشا الله چقدر خوب تا همين امروز و به قول خودت در طول 11 سال خودت رو اداره كردى؟ گفتم شايد يادت رفته باشه ، يك ياد آورى كوچولو بكنم. بعدش هم يك چيزى برات تعريف كنم، كه دوستى داشتم نه چندان نزديك اصالتا و جد و آبادا هم كانادايى، اين خانم بيمارى خيلى عجيب و نادرى گرفت در ناحيه ريه و نميتونست ديگه به راحتى تنفس كنه، يكى از مراكز تحقيقات پزشكى آمريكا از اين خانم خواست كه بره اونجا و در طول مدت تعيين شده اى به عنوان نمونه آزمايشگاهى باشه و داروهاى خاصى رو روش امتحان كنند، اين هم قبول كرد در حاليكه هيچكس راضى نبود اما ميگفت منكه بدون كپسول اكسيژن نميتونم حتى يك ثانيه زنده بمونم چرا اينكار رو نكنم؟ رفت و اينكار رو انجام داد، حدود 3 ماه بعدش با خواهرش صحبت كردم كه چرا خواهرت ايميلهاش رو جواب نميده، گفت يك هفته است كه در كما هست و زير چادر اكسيژن و با كمك دستگاه زندگى ميكنه، كلا با اين آزميشها حالش بدتر شده ( دور از جون تو ) تا اينكه شايد باورت نشه كه بعد از 17-18 روز تو كما بودن به هوش اومد، كم كم طورى شد كه شروع كرد به تنفس كوتاه مدت با ريه هاى خودش و فقط كمى از اكسيژن استفاده ميكرد، حدود 6 ماه بعد تونست كلا كپسول رو بگذاره كنار تنها چيزى كه هست هواى آلوده و خيلى سرد رو نميتونه تحمل كنه، همين. بعد دكتر ها گفتند كه اين دارو ها و آزمايشها جواب مثبت داشته اما براى مبارزه با بيمارى موذى و در حال جنگ با بدن، يك مدت اين بنده خدا رو از پا انداخت. اين جريان رو برات تعريف كردم كه بگم هيچى از فردا نميدونى، شايد امروز بدنت به اين كشش و جنگ و ستيز احتياج داره كه خودش رو مچ كنه، اما به هر حال از صميم قلب آرزو ميكنم كه روند درمان به بهترين شكل انجام بشه و كاملا سلامت باشى. محكم باش مثل هميشه، براى شخصى مثل ويولت كلى انرژى مثبت و آرزوى خوش در فضا هست كه تماما به تو خواهد رسيد.
    شاد باشى، سلامت باشى و خوش خبر
    ميبوسمت #kiss #kiss #flower


  7. آونگ خاطره‌های ما در 08/14/09 گفت :

    نازنین
    وقتی اینجوری می نویسی بند دلم پاره می شه
    هر بار میام وبلاگت خدا خدا می کنم ویولت بگه حالم داره روز به روز بهتر می شه
    دوست ندارم همچین روزهایی داشته باشی
    یکی از همون بستگانم که برات گفتم وقتی درد می کشید یه بچه ای با حالت زلال کودکی می گفت کاشکی می شد دردهای … را همه مون تقسیم کنیم و هر کدوم یه ذره درد بکشیم اما … اینقدر عذاب نکشه… جمله ای بود محال اما …کاشکی خدا گاهی به بچه ها گوش می داد
    ویولت عزیزم نمیخوام چرت و پرت بیشتر از این بگم..دردی ازت دوا نمی کنه اما اگر رفتی بیمارستان یا حتی خونه هر کمکی از دستم بر بیاد حاضرم
    تو فقط لب تر کن
    فردا بهت زنگ می زنم
    شبت خوش


  8. اميرحسين در 08/14/09 گفت :

    ايشالا خدا هم توی اين ماه عزيز بعد از ۱۱ سااااااااال نظری هم به تو می کنه#smile و از طريق واسطه های پاکش تو رو شفا ميده#flower من هم دعا می کنم٬تو هم ازش بخواه که تا ماه ميهمانی او تموم نشده بعنوان پذيرايی از تو هديه ای که شفای تو هست رو بهت عطا کنه. اينبار از ته دلت حرف بزن و اشک بريز تا دلش به رحم بياد


  9. نوشا در 08/14/09 گفت :

    #angry
    نداشتيما … سه ساله وبلاگتو ميخونم هر چند هيچ وقت برات نظری نذاشتم …اما هميشه ازت انرژی گرفتم اصلا خوشم نمياد بشنوم که آخرشه ..می فهمی؟ دوست ندارم بشنوم ويلی جان #nottalking


  10. سپیده در 08/14/09 گفت :

    چندمم؟


  11. سپیده در 08/14/09 گفت :

    نه ويلی جون قوی باش
    می دونم که يه روز خوبه خوب ميشی#hug


  12. پروشات در 08/14/09 گفت :

    من با تمام وجود درکت کردم هرچند احتياجی به درک کسی مثل من نداری
    من ادم ترسويی نيستم اما شجاعم نيستم از بيماری از خود بيماری نميترسم از خودم ميترسم که انقدر ازش استقبال کنم که تو بدنم نهادينه بشه مثل يه سر درد ساده که الان برام تبديل شده به ميگرنی که کل چشم چپمو باباقوری ميکنه#rolling
    ميدونی من هنوز خيلی خامم ميخوام دنيا رو ببينم البته بگم ها هنوز تجربه نکرده عالم بعضی مسايلم انگار بهم الهام ميشه انگار قبلا حسش کردم ارزوهای بلند و بالايی دارم ارمان هايی که شايد کمتر کسی توی اين دوره زمونه فکرشو کنه ميخوام سفر کنم ميخوام برم يه جای دور دوست دارم جاده پاييزيمو بدوم ميخوام يه کلبه چوبی داشته باشم اونم کجا وسط کوهستان پر از برف کوهستان پر از سکوته کنار يه بخاری ميخوام طول يه دشتو با اسب سفيدم طی کنم در هوای مه الود که بوی نم بارون ميزنه و نسيم خنکش صورتتو نوازش ميده جالب اينجاست که بيشتر اوقات به فکر همراه نيستم خلوتم رو با هيچ چيزه ديگه ای عوض نميکنم در صورتی که ادم کاملا اجتماعی هستم بدون دوست ميميرم!
    وای ويلی اصلا نميدونم چرا اينارو گفتم
    يه کاری بکن خودت رو بسپر دست مسيرت ميدونی من هميشه تو پاييز وقتی هوا بارونيه وقتی دودلم دوتا دستم رو مثله نيريپ ؛ تايتانيک ؛ هست#grin باز ميکنم #hug
    خودم رو ميسپرم به دست مسيری که بهترينه انوقت ديگه لازم نيست انديشه کنم توهم همينکارو کن.
    اول يه فحشم بده … دادی؟!!!
    حالا بهت ميگم بازم قوی باش#party


  13. کيا در 08/14/09 گفت :

    سلام
    از قدیم گفتن طرف صورتشو با سیلی سرخ میکنه اما از قدیم یه چیز دیگه هم گفتن که رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون شما چی فکر میکنید ایا اونایی که صورتشون سرخه همه …
    منم یه بلاگی دارم اگه تو وبلاگت جایی واسه شکمو ها داری پیشنهاد تبادل لینک میدم
    http://groohashpazi.blogfa.com
    بازدید روزانه تقریبا 7000
    رنک پیج 3


  14. یک فتحی در 08/14/09 گفت :

    می دونستم که «من تو رو می شناسم» ولی فکر نمی کردم بیشتر از خودت #grin


  15. ستاره نقره ای در 08/14/09 گفت :

    ای خدا مددی کن. چی بگم جز این که بگم دلم گرفت. راستش را بگم زمانی که می خواستی این کار را بکنی دلم روشن بود که بهتر می شی اما مثل این که بدن تو با روشنی دل ما هم سر ناسازگاری داشت. این چند روزه اتفاقاتی رو شنیدم که حکمت هیچ کدومشون را نفهمیدم این هم یکی دیگه اش. برات آرزوی بهترین ها را دارم.#flower


  16. گیله دختر در 08/14/09 گفت :

    نميدونم چی بگم …حوصله دلداری هم ندارم …حال همون خوشی های لحظه ای رو ببر…ميدونی …کسانی با تجربه های بيماری مزه خوشی ها رو خيلی با حال تر ميفهمن …. يه جوری که دنيا دنياش رو آدمهای عادی حس نميکنن…از تعريف خوشی های قبلی هم حال ميبرن … پس همين رو حالشو ببر…روحيه دادن و اين حرفها هم برای بقيه …ميدونم خروارها کامنت مثبت باش خواهی گرفت . منم برات انرژی مثبت ميفرستم که اين چند وقته بگذره و باز هم خود خودت بشی . قربانت


  17. ليلا در 08/14/09 گفت :

    ويولت عزيز
    هيچ وقت شجاعت نظر نوشتن براي تو را نداشتم. امروز هم فقط ميخواهم بگويم كه در ريشه همه زندگي ها شبيه هم است و همه بي اندازه دشوار . همه ما چه مبتلا به بيماري معيني باشيم يا نه در بسياري از لحظه ها بايد رنج بي حدي را تحمل كنيم . تو حداقل اين فرصت را داشتي و داري كه از فواصل كوتاه اين رنج‌هاي ابدي با كمك روحيه خاصت لذت ببري. خيلي از ما حتي در آن زمان‌هاي كوتاه آرامش هم شجاعت لذت بردن را نداشتيم و حالا همه را باخته ايم.
    در نهايت حضرت حافظ ميفرمايد:
    راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش
    توكل كن.


  18. Shirin در 08/14/09 گفت :

    salam Violet. man ahar rooz az Australia post hato mikhoonam. az khoondane in matnet kheyli narahat shodam. nemigam delam sookht chon midoonam hatta shenidane in harf barat tahavo ovareh. Faghat az khoodam miporsam khoda tooye to che nirooi dideh ke dare injoori emtehanet mikonam? bebin azizam, har vaght khasti betarsi ya Give Up koni, faghat az khodet bepors agar betarsam va kam biyaram natijash chiye va agar natarsam chi. motmaen bash ba tars hichi dorost nemishe. Vali khob bazi vaghta hamin tars tabi-i-tarin neshooneye zende boodan hast. Dar zemn bedoon ke kheyli doa poshte sarete. shenidam doa az no-e Internationalesh kheyli javab mideh . #heart


  19. نگاهی نو در 08/14/09 گفت :

    در مورد پست قبلی
    مردان مرداد ماه
    من هم دقيقا در چند مورد ديدم اين مردان اهل عش ورزی هستند ولی اهل زندگی متاهلی نيستن و اعتمادی بهشون نيست
    ولی بهمنی ها را خيلی خوب تا به اينجا ديدم


  20. راما در 08/14/09 گفت :

    اون ويلوتی که ميشناختيم هويچوقت کم نمی اورد
    البته ميدونم خيلی چيزها سخته وما از بيرون نشستيم ميگيم لنگش کن ولی….
    اميدوارم بری بيمارستان و هيچی هم نباشه


  21. نسیم در 08/14/09 گفت :

    از خدا ميخوام زودزود خوب بشی#flower


  22. سينا در 08/14/09 گفت :

    #brokenheart
    هر چي بگم کليشه اي و الکيه . من کجا و درک کردن حال تو کجا. فقط ميگم برو خدا به همرات.
    #flower #flower


  23. pari naz در 08/14/09 گفت :

    #worried


  24. سارا در 08/14/09 گفت :

    ویولت جون قوی باش!
    مثل همیشه. مطمئنم که بهترین نتیجه ها رو می گیری #heart


  25. مهتا در 08/14/09 گفت :

    هیچ کس نمی دونه آخرش چی میشه. نه تو که بیماری و نه اونی که سالم هست..


  26. يلدا در 08/14/09 گفت :

    خوب می شی ويولت مطمئنم


  27. اركيده در 08/14/09 گفت :

    قوي باش و
    سر بزير و
    سر سخت
    مثل هميشه
    اين روزهاي سخت بالاخره تموم ميشه جايي خوندم ام اس نهايتش تا دو سال ديگه ريشه كن ميشه من هميشه بعد از خدا دلمو خوش مي كنم به همين حرف ها #flower


  28. مهتاب در 08/14/09 گفت :

    فدای تو و اون دل نازکت عزيز
    منم چندان وضع خوبی ندارم می دونم خيلی ها که منو می بينن به حال من غبطه می خورن که چه شارژ و خوش روحيه و سر زنده است اما خدا می دونه که تو دلم چی مي گذره حتی عزيز ترين فرد زندگيم هم هيچ وقت نفهميد که خيلی وقتا که تو روش می خندم تو دلم گريه می کنم و حفظ ظاهرم فقط و فقط بخاطر اونه چه می شه کرد احساس می کنم خدا هم منو فراموش کرده brokenheart #


  29. مهرزاد در 08/14/09 گفت :

    سلام
    نميدونم بهت چی بگم … هر کسی توی زندگيش مشکلات مختلفی داره و خدا بنا به ظرفيتی که داره بهش درد و رنج ميده .. ظرفيت تو بسيار بالا هست که اينطوری داری تحمل ميکنی … از دست هيچکس هم کاری ساخته نيست جز خودت و هر چی که تقديرت باشه … فقط اينو بهت ميگم که انسان بزرگی هستی و خيلی از آدمهای اين دوره و زمونه بايد تو رو سر مشق زندگيشون قرار بدن ……. آرزوم اگه برآورده ميشد اين بود که در يک چشم بهم زدن تمام مشکلاتت حل ميشد و از نظر جسمی خوب خوب ميشدی ولی اينو بدون که از نظر عقلی از خيلی ها بالاتر و برتر و برگزيده تری …..
    اميدوارم هميشه شادی شما رو ببينيم


  30. M-23 در 08/14/09 گفت :

    این حرفا از تو بعیده
    تو دیگه چرا؟ این همه آدم میان اینجا روحیه بگیرن تو دیگه نباید کم بیاری
    امیدوارم هر چه زود تر خوب بشی


  31. MARCH در 08/14/09 گفت :

    10 ) هر روز ستون مردگان روزنامه ها را بخوانید و از اینکه اسم شما در میان اموات نیست خوشحال باشید .
    __ دکتر کلمن __#flower
    9 ) انتظار نداشته باشید که چیزها موافق و دلخواه شما باشند . بلکه همانطور که هست راضی شوید تا زندگانی تان به آسایش بگذرد.
    __ اپیکتاتوس __#flower
    8) افتادن در گل و لای ننگ نیست ، ننگ در این است که در همانجا بمانی.
    __ مثل آلمانی __#flower
    7 ) چند نیش مگس ، هرگز اسب چابک را از تاختن باز نمی دارد.
    __ ولتر __#flower
    6 ) ناکامی ها بهترین مربیان ما در راه پیروزی و پیشرفت هستند.
    __ کنتان __#flower
    5 ) بزرگترین افتخار این نیست که هرگز سقوط نکنیم ، بلکه بعد از هر سقوط دوباره به پا خیزیم.
    __ کنفوسیوس __#flower
    4 ) محال ، کلمه ای است که در فرهنگ دیوانگان یافت می شود .
    __ ناپلئون __#flower
    3 ) کسی که دارای عزم راسخ است جهان را مطابق میل خودش عوض می کند.
    __ گوته __#flower
    2 ) طول کشیدن معالجه دو علت دارد : نادانی پزشک یا نافرمانی بیمار .
    __ زکریای رازی __#flower
    1 ) بزرگترین اشتباه این است که از اشتباه کردن بترسیم .
    __ آلبرت هیوبار __#flower


  32. سمانه در 08/14/09 گفت :

    سلام
    نه! این دل خوش کردن الکی نیست…
    هر چه قدر که بخوای خوب میشی #sad


  33. سمانه در 08/14/09 گفت :

    من اصلا نمی دونم چی بگم #sad
    انگار هنگ کردم ، وقتی تو با اون همه روحیه اینو میگی، چی باید بگم من ِ ضعیفِ کوچولو #cry


  34. الهام در 08/14/09 گفت :

    کسی که می دونم الگوی خيليا شده تو زندگی نمی تونه اينجوری بشه . من جسارت و شهامت زندگی رو از تو ياد گرفتم . ويولتی که من حداقل ۴ ماه هر روز نشستم و آرشيوشو خوندم و باهاش زندگی کردم خيلی خيلی اميدوار بود به آينده . يعنی چی که به آخر خط رسيدم . مطمئنم که اين روزای سخت رو هم مثل همه روزهای ديگه پشت سر ميذاری و به حس الانت می خندی . دوست دارم و بهت افتخار می کنم . #heart #flower


  35. فرهاد در 08/14/09 گفت :

    هان مشو نوميدچون واقف نه ای ازسرغيب/باشد اندرپرده بازی های پنهان غم مخور
    #flower #smile


  36. مهتاب در 08/14/09 گفت :

    و ندايي كه به من ميگويد :
    گر چه شب تاريك است دل قوي دار،سحر نزديك است
    در هر مشکل و سختی ،خدا چیزی را برای آسان شدن آن سختی قرار داده است ،که یا آن مشکل را برطرف می کند و یا تحمل آن را آسان می کند.
    و پس از هر سختي و رنج، گشايش و آسانی است.


  37. فرهاد در 08/14/09 گفت :

    هان مشو نوميدچون واقف نه ای ازسرغيب/باشد اندرپرده بازی های پنهان غم مخور
    #flower #smile


  38. می گم هنوز زود نیست برای ناامیدی از اثرات تزریق سلولهای بنیادی ؟….کار خدا رو چه دیدی…ممکنه کمی دیرتر جواب بده…اون دلخوشی هایی کوچولو روهم که می گفتی عشق است ها…خیلی وقت ها تو شرایط بد آدمو بدجور رو پا نگه می داره …فکر می کنم تو بدترین شرایط مهمترین چیز اینه که آدم امیدشو از دست نده…می دونم خسته و عصبانی هستی عزیزم…می دونم سخته..


  39. X در 08/14/09 گفت :

    خوب میشی ویلی….خوب خوب….تو قوی هستی…این بیماری سوسکه پیش ویلی ما! میدونم بعضی وقتا آدم اینقدر خسته میشه که حال و حوصله ی هیچ فکر مثبتی رو نداره ولی باید مثبت فکر کنی ….راه دیگه ای نیست….خوب میشی ها…..#hug همه ی اینایی که میان اینجا و اینهمه مدت به تو و وبلاگت وابسته شدن واست دعا میکنن…..چی بهتر از دعا؟ اونم دعاهای از صمیم قلب…
    فکر کنم باراوله که کامنت میذارم ولی وبلاگتو می خوندم….#kiss
    خوب میشی……#kiss


  40. سمانه در 08/14/09 گفت :

    این n هزارمین باره که صفحه رو refresh می کنم … شاید بیای ویرایش کنی متن رو..
    نمی دونم


  41. لیلا در 08/14/09 گفت :

    #heart


  42. فرهاد در 08/14/09 گفت :

    هان مشو نوميدچون واقف نه ای ازسرغيب/باشد اندرپرده بازی های پنهان غم مخور
    #flower #smile


  43. مرمرجان در 08/14/09 گفت :

    ويولتکم
    يه کمی ديگه تحمل کن اوضاع بهتر می شه#flower


  44. سونامی در 08/14/09 گفت :

    ويولت عزيزم غم بخودت راه نده . با اينگه هيچوقت نديدمت ولی می خوام و برات دعا می کنم که بهتر بشی . به حق همين ماه رمضون .
    برات دعا می کنم که روحيت هميشه و مثل قبل برای همه ما بظاهر سالم ها و بيمارها الگو باشه . ماها از صميم قلب دوستت داريم . با کيلومتر ها فاصله و از پشت همين صفحه بنفش رنگ . بخاطر اينهمه آدم که عاشقانه دوستت دارن و بودنت براشون مهمه مقاومت کن و روحيت رو هميشه حفظ . #flower #heart


  45. m.e.f در 08/14/09 گفت :

    ويولتی که مظهر اميد جسارت و شجاعت است حق داره گاهی بترسه نا اميد بشه کم بياره ولی شنيدن اين جمله از ويولت خيلی عجيبه: ميدونم که روزهای آخر رو دارم می گذرونم.
    من مطمئنم روزهای زيادی توی زندگيش بوده که اگه سر راه هر خيلی از ماها قرار بگيره فکرمی کنيم دنيا به آخر رسيده ولی ويولت زندگی رو با انرژی بيشتری شروع کرده پس من باور نمی کنم که الان هم به آخر رسيده باشه!#kiss


  46. آشنا در 08/14/09 گفت :

    آنچه که مسلمه خدا بزرگه و تو خيلي شجاعی #heart #kiss


  47. بهار۱ در 08/14/09 گفت :

    ويولت جان فکرشو نکن … اصلا بد به دلت راه نده عزيز … هر چی خير و خدا بخواد …#kiss #flower #heart #hug


  48. خيلی ناراحتتم ولی تو که خودت بهتر از همه بلدی انرژی مثبت به خودت بدی پس دست به کار شو دوست قوی من ما همه هميشه از تو انرژی گرفتيم


  49. سميه در 08/14/09 گفت :

    برو ویولت جان، برو بیمارستان قربون شکل ماهت… میدونم خیلی سخته… البته حتما کامل نمیدونم ولی یه دوست نزدیکم ام اس داره و من خیلی با مشکلاتش درگیر بودم . میدونم خیلی سخت گرفتن دارو و اصلا محیط بیمارستان و الانم که تو از بعدش میترسی… ولی برو … ما دعا میکنیم از ته ته قلبمون و به اونایی که فکر میکنیم خدا دوستشون داره میگیم دعا کنن
    به صفای دل رندان صبوحی زدگان
    بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند.


  50. سها در 08/14/09 گفت :

    سلام عزيزم.
    فقط خداست که ميدونه کی آخر چيه ديگه اين حرف و نزن دلم ميگيره.
    بزرگترين گناه عزيز دلم نااميدی توام که اهل کناه نبودی و نيستی.
    هميشه باش چون خيليا با بودن تو دوباره پا گرفتن خيليا هم به خاطر تو که الان رو پا ان #heart


  51. رويا در 08/14/09 گفت :

    ويولت نازنينم با اينکه اين متن منقلب کننده است واشک به چشم آدم مياره ،ولی بعد خوندنش می دونی چه تصويری رو ديدم؟!
    برای خودم هم عجيب بود .
    متن قرمز زرد بنفش و تصویر دختر هد فون به گوش نارنجی پوش با موهای کوتاه رو که برای یه متن دیگت گذاشته بودی ولی یادم نیست کدوم نوشتت بودو همه فکر کردن عکس خودته.در واقع خیلی بهت شبیهه.من از ویولت یه همچین تصویری دارم در ضمیرم .یه ویولت شاد شاد و پر انرژی حتی در سخترین شرایط موجود در زندگیش.