واگويه

روي تخت دراز مي کشم …چراغها خاموشن،زياد ميونه خوبي با روشنايي ندارم… يه بسته چيپس ِ آماده شده با نمک دريايي باز ميکنم … دگمه Play رو فشار ميدم … اين آهنگ حس خوبي بهم ميده … ياد آخرين تانگويي مي افتم که با اين آهنگ اجرا شد … نوک انگشتام رو ليس مي زنم تا چربي ماليده نشه به کيبورد…مي دونم تصميم سختي گرفتم ولي اگه بشه و از پسش بر بيام !!! چه شود…سعي مي کنم خستگي روز و گرفتگي عضلاتم رو بسپارم به دست تشک!!……

پ.ن: ميدونم اصلا راهنمايي درستي براي آهنگ نکردم… ناغافل تو موبايل برادرم شنيدمش و ديدم آب درکوزه شد.

Enrique-Ring my bells

لينک دانلود

اضافه شده نيم ساعت بعد……….
همين نوشته برای بالای 16 و بدون سانسور اعمال شده در نوشته قبلیDevil
روی تخت دراز می کشم … چراغها خاموشن،زياد ميونه خوبي با روشنايي ندارم… شمع بالای تخت رو روشن می کنم… دگمه Play رو فشار ميدم … اين آهنگ حس خوبي بهم ميده … ماگ ِ حاوی نسکافه بغل دستمه …انگشتام رو حلقه می کنم دور ليوان و عاشقانه می چسبونمش به گونه هام و بعد لبها رو فشار ميدم به لبه ليوان… مایع تلخ درونش، جرعه جرعه حلقم رو نوازش ميده … به رژلب حک شده بر روی ماگ نگاه میکنم ، با سر انگشتام رد ماتیک رو می سرونم به لبه لیوان …دهنم طعم خوبی ميده … گس و تلخ… مزه يه بوسه تلخ همراه با طعم سيگار … ياد آخرين تانگويي مي افتم که با اين آهنگ اجرا شد…به تصميم جديدم فکر می کنم … يکم می ترسم ولی تصميم خوبيه …مي دونم تصميم سختي گرفتم ولي اگه بشه و از پسش بر بيام !!! چه شود…آخرين جرعه باقی مونده رو سر می کشم و کش ميام …سعي مي کنم خستگي روز و گرفتگي عضلاتم رو بسپارم به دست تشک!!……


دیدگاه ها خاموش