روي تخت دراز مي کشم …چراغها خاموشن،زياد ميونه خوبي با روشنايي ندارم… يه بسته چيپس ِ آماده شده با نمک دريايي باز ميکنم … دگمه Play رو فشار ميدم … اين آهنگ حس خوبي بهم ميده … ياد آخرين تانگويي مي افتم که با اين آهنگ اجرا شد … نوک انگشتام رو ليس مي زنم تا چربي ماليده نشه به کيبورد…مي دونم تصميم سختي گرفتم ولي اگه بشه و از پسش بر بيام !!! چه شود…سعي مي کنم خستگي روز و گرفتگي عضلاتم رو بسپارم به دست تشک!!……
پ.ن: ميدونم اصلا راهنمايي درستي براي آهنگ نکردم… ناغافل تو موبايل برادرم شنيدمش و ديدم آب درکوزه شد.
Enrique-Ring my bells