جنوب لبنان و باقی قضایا!

چند شب پیش امید رو برای یه جلسه کاری به صرف شام دعوت کرده بودن. میزبان یه حاج آقای جا افتاده (حدود 60 ساله) بوده و امید هم با دوستش (مهران) مهمون ایشون بودن. چون ماجراهاي بانمكي براشون اتفاق افتاده بود ازش خواستم كه برام تعريف كنه تا اينجا بنويسمش وحالا شرح ماجرا از زبون امید:
وقتی سوار ماشین حاجی شدیم ازمون پرسید: کجا بریم؟ من گفتم جاش خیلی مهم نیست فقط چون می خوایم در مورد مسائل کاری صحبت کنیم حتی الامکان آروم و دنج باشه… این بود که حاجی از جلوی رستوران های مختلف رد شد و بعد از وارد شدن به یه کوچه فرعی، جلوی یه رستوران چینی نگه داشت و گفت: اینجا جای مناسبیه… من قبلا یه بار اینجا اومدم.
نگاهی به مهران انداختم و توی دلم گفتم: تا حالا فقط سوسک و موش نخورده بودیم که اونم امشب به سلامتی نوبر می کنیم:sick
خودم رو به خدا سپردم و پیاده شدم (توضیح ویولت: امید گاستریت داره و معده اش به غذاهای تند و ادویه دار و …حساسه و خیلی زود درد می گیره).
دربان رستوران دوان دوان جلو اومد و سوییچ ماشین رو از حاجی گرفت تا ماشین رو به پارکینگ منتقل کنه (البته پارکینگ رستوران نه اون پارکینگی که پلیس نامحسوس ماشینارو توش می خوابونه ). در حین گرفتن سوییچ هم به وظیفه اطلاع رسانی خودش عمل كرد و خيلي تلگرافي گفت که طبقه پایین رستوران چینی و طبقه بالا رستوران لبنانیه. تا حاجی دهن باز کرد که ازمن در مورد ملیت غذای مورد علاقه م سوال کنه بی اختیار و طبق عادت قدیم گفتم: حاجی بریم لبنان:hypnoid
خلاصه در حالیکه با دهانی نیمه باز به دکوراسیون عربی- لبنانی رستوران حیرون شده بودیم، در ضلع جنوبی سالن (که در حقيقت نمادي از جنوب لبنان بود:heehee ) مستقر شدیم.
منو های روی میز رو برداشتیم و شروع کردیم به ورق زدن بی هدف چون هرچی بیشتر اسم غذاها رو می خوندیم کمتر می فهمیدیم و بیشتر هاج و واج می شدیم. جوونک گارسون که گویی ندای هل من ناصر ما رو از فاصله چند متری تشخیص داده و از قیافه هامون فهمیده بود که این اولین سفر ما به لبنانه، با لبخند ملیحی پیش اومد و گفت: می تونم کمکتون کنم؟ و ما ازش خواهش کردیم که در مورد پیش غذاها، سالادها، غذاها، دسرها و نوشیدنی ها کمی راهنماییمون کنه. خوب اونم از پیش غذاها بشقاب مخصوص لبنانی، از سالادها سالاد لبنانی و یونانی، از غذاها کباب مشکل (moshakkal)، ریش (riyash) میگوی کبابی و لابستر رو پیشنهاد داد. من که دیدم کباب مشکل بیشتر از همه با معده ناسور من سازگاره اون رو سفارش دادم که البته رعایت جیب میزبان رو هم در همه احوال از نظر دور نمی کردم و با خودم فکر کردم غذای 11 هزار تومنی در برابر مثلا لابستر 35 هزار تومنی غذای ساده ای به حساب میاد. مهران هم به پیروی از من همون غذای فقیرانه:tounge رو سفارش داد و حاجی هم برای خودش میگوی کبابی (به قیمت حدود 14-13 هزار تومن) سفارش داد ولی بعد از چند ثانیه انگار چیزی یادش افتاده باشه گفت: نه، نه… برای من یه لابستر بیار :surprise
گارسون جوان پرسید:آقایون نوشیدنی چی میل دارن؟ … می تونم براتون شام*پاین بیارم؟
و وقتی چهره ما رو دید( حاجی::surprise من::surprise و مهران::surprise ) بلافاصله لبخندی موذیانه زد و اضافه کرد: البته بدون الکله Grinevil
این بار هم با جواب مثبت رزمندگان جنوب لبنان مواجه شد و به این ترتیب مرحله اول عملیات با موفقیت به پایان رسید:whew
دقایقی بعد دو گارسون شیک پوش و جوان که با دو بطری شام*پاین (که گلوله های آر- پی- جی7 رو برامون تداعی می کردن) به سر میز ما اومدن و بعد از اینکه به سبک گارسون های ونیزی پشت به ما پاهاشون رو به اندازه عرض شونه هاشون باز کرده بودن به نوبت یه عملیات انتحاری رو برای بازکردن درب بطری ها شروع کردن. اول بطری رو برای پنج ثانیه به شدت به سمت بالا و پایین تکون داده و بعد ده دور در جهت حرکت عقربه های ساعت و هشت دور در خلاف جهت اون چرخونده و بعد در حالیکه سر بطری رو به سمت دیوار مقابل گرفته بودن درب چوب پنبه ای اون رو می پروندن که هربار صدای انفجارناشی از اون نگاه همه مهمون های رستوران رو به سمت این ناحیه از لبنان و ساکنین اهل حالش متوجه می کرد:tounge
البته بعدا وقتی که برچسب روی بطری رو خوندم متوجه شدم که محتویات اون چیزی نیست جز آب انگور قرمز گازدار!
خوب سالادها و پیش غذا هم چندان عربی به نظر نمی رسیدن. مثلا پیش غذا شامل دلمه برگ مو و نوعی کوفته قلقلی بود که فقط با اضافه کردن کمی ادویه و فلفل خرجش رو زیاد کرده بودن:laughing. سالاد هم ترکیبی بود از کاهو، کلم، خیار، گوجه فرنگی، ذرت آب پز، هویج رنده شده، مغز گردو، ماست چکیده، روغن زیتون و… که (با اندک تفاوتی) خود ما هم معمولا در سالادهامون از اونا استفاده می کنیم.
به هر حال بعد از حدود نیم ساعت غذای اصلی رو آوردن… اول غذای من و مهران رو گذاشتن جلومون و آخر از همه غذای شاهانه حاجی رو…
حاجی تا دیس حاوی لابستر رو دید از گارسون پرسید: این چیه Razzhbbbt؟؟؟؟
گارسون جوان با همون شیطنتی که موقع پیشنهاد شام*پاین توی چشماش موج میزد جواب داد: خرچنگه Grinevil!!
و حاجی در حالیکه دیس شاه میگو (یا همون لابستر) رو پس می زد فریاد زد: من خرچنگ نمی خوام… اینو ببر برای منم کباب بیار !!!
اینجا بود که مهران سیاست به خرج داد ( المومن کیس ) و در حالیکه از شدت خنده داشت منفجر می شد ( و به زور خودش رو کنترل می کرد) ایثارگری رو به حد اعلای کلمه رسوند و مثل رزمنده ای که خودش رو روی مین می ندازه، خودش رو روی لابستر انداخت و گفت: حاجی شما این کباب رو بگیر من لابستر رو می خورم (جل الخالق… یه آدم چقدر می تونه از خودش از خود گذشتگی نشون بده!!؟؟:rolling).
اینجا بود که من احساس کردم شرط انصاف نیست که دوست خودم رو در این شرایط دشوار اونم توي يه مملكت غريب تنها بذارم و در حالیکه اون طفلک فقط دو تا لابستر می خوره من کباب بخورم (اونم کباب مشکل:teeth). اين بود كه منم درحالیکه از شکل و شمایل زشت و دست و پای کج و کوله لابستر اظهار برائت می کردم نیمی از کباب هام رو به مهران دادم و یه تیکه از لابسترها رو ازش گرفتمGrinevil (البته فقط نصف یکی از لابسترها).
بعد از اینکه مرحله دوم عملیات هم با رشادت غیرقابل توصیف ما پیروزمندانه به پایان رسید و از اون همه غذا چیزی جز یه پوست و چند تیکه دست و پای خرچنگ باقی نموند، مهران برای دود کردن سیگار چند دقیقه ای سنگر رو ترک کرد. وقتی برگشت یکی از گارسون های رستوران (در حالیکه با هم به زبون شيرين رشتی صحبت می کردن) همراهیش می کرد. اون گارسون که متوجه شده بود مهران همشهریشه، اصرار داشت که دسر (بستنی یا نسکافه) مهمون اون باشیم و ما که فکر می کردیم حیفه با هر چیز ارزون قیمتی (مثل یه بستنی 5 هزار تومنی یا نسکافه 4 هزار تومنی! ) مزه لابستر رو خراب کنیم، از قبول دعوتش (که واقعا از ته ته دلش بود:love) عذرخواهی کردیم و ازش خواهش کردیم که صورتحسابمون رو بیاره. اونم رفت و وقتی برگشت دیدیم که برامون روی فاکتور 20 درصد تخفیف گرفته (من به شدت تحت تاثیر این کارش قرار گرفتم به خصوص که می دونستم مهران اهل رشت نیست و فقط زبون رشتی رو خوب بلده و صحبت می کنه:heehee).
وقتی مشغول خوردن بودیم با خودم فکر می کردم که:
1- حاجی نمی دونست لابستر چیه و فقط به خاطر قیمتش اون رو سفارش داد.
2- من می دونستم لابستر چیه و فقط به خاطر قیمتش اون رو سفارش ندادم.
3- ما غذای ارزون قیمت سفارش دادیم پس عذاب وجدان نداریم.
4- چون دلمون پاک بود غذای گرون قیمت خوردیم:heehee
5- حاجی وقتی دیس لابستر رو با کباب (35 هزار تومن رو با 11 هزار تومن ) عوض می کرد خوشحال بود.
6- مهران هم وقتی دیس کباب رو با لابستر (11 هزار تومن رو با 35 هزار تومن) عوض می کرد خوشحال بود (به این می گن بازی برنده-برنده که هر دو طرف احساس برد می کنن).
7- همونطور که در دوزخ از مار غاشیه به افعی پناه می برن توی رستوران های خارجی هم باید از سوسک و موش به خرچنگ پناهنده شدRazzraying
8- راست گفتن که : “هر زبان جدید یک زندگی جدید است.”
9- هنوز آدم های خوب توی این دنیا وجود دارن. همونایی که خدا نعمت هاش رو به خاطر اونا به ما هم میده:love (منم این جمله رو از ته ته دلم گفتم).
10- حاجي جون؛ به خاطر 80 هزار تومني كه براي ميز دادي، براي 6 هزار تومن انعامي كه به اون گيله پسر مهربون دادي:love و بالاخره براي شب خوبي كه برامون ساختي ازت ممنونم:hug
پ.ن1:
اميد مي گفت صبح روز بعد مهران بهش زنگ زده و گفته كه تا صبح خوابش نبرده و اميد هم در جواب گفته: منم اگه شام 40 هزار تومني مي خوردم تا صبح خوابم نمي برد:rolling
پ.ن2:
امید بهم قول داده یه بارم باهم بریم لبنان (یا یه خارج دیگه) و لابستر بخوریم:tounge


نظرات شما


  1. ماندانا در 08/23/07 گفت :

    سلام ويولت جان
    خيلی با حال بود حسابی خنديدم


  2. ماندانا در 08/23/07 گفت :

    خيلی عالی بود


  3. آقاي حسين در 08/23/07 گفت :

    سلام به ويلي
    اميدوارم احوالات خوب باشه (بقول خودت خوب باشي و براي سلامتي ديگران دعا كني )
    بزاي يكي مثل من كه امكان سفر به بيگانه بخصوص سرزمينهاي كفر امكان پذير نيست اينجور جاها خوبه از نوع غذاهاي ديگران ميشه خيلي چيزها رو فهميد
    ويلي سفر يادت نره جمعه رو ميشه رفت سفره يه روزه بابا اين كوه دماوند جاهاي تماشايي زياد داره برين آبگرم لاريجان يا آب اسك كه جاي باصفايي آبش مثل اينه كه رفتي تو يه حوض پر نوشابه گازدار
    شاد باشي و سلامت


  4. الهام در 08/23/07 گفت :

    خيلی با مزه بود . کلی خنديدم . #laugh #rolling
    با اميد رفتی خارج #grin #winking جای ما رو هم خالی کن .#heart #flower


  5. دوست تو در 08/23/07 گفت :

    حالا این لابستر خوشمزه بود یا نه؟
    ***************************
    به گفته اميد مزه ميگو مي داده و البته گوشتش كمي سفت تر از ميگو بوده


  6. ویولت در 08/23/07 گفت :

    البته که اگه من خودم رفته بودم شرح و بسط هام رو مزين به عکس هم می کردم#eyelash چه حاجی خوشش می اومد چه نمی اومد
    ولله شام ۴۰ هزارتومنی باهاش عکس گرفتن هم داره…مگه چندبار امکانش هست؟#winking


  7. ساتين در 08/23/07 گفت :

    هوس کردم #grin


  8. _.·´¯`·­»·*آتیش پاره*·«­·´¯`·._ در 08/23/07 گفت :

    ای بابا خاله ویلی چقدر این پستت زود تموم شد#silly تازه میخواستم برم تخمه بیارم#worried بی زحمت به عمو امید بگو از این به بعد یه کم طولانی تر بنویسه اخه 102 خط (با تخفیف#grin ) فقط کفاف 3تا پفکو 2 تا چیپسو داد بقیش مونه رو دستم#worried #blush
    ولی خیلی با حال بود#heart خدا امثال این حاجیو زیاد کنه#winking #rolling


  9. #flower #flower #laugh


  10. فرزام در 08/23/07 گفت :

    بابا به حاجی می گفتی حلاله. فلس داره قد نعلبکی. تازه علمای الصين رو گرده هشت پا هم فلس پيدا کردن#sad


  11. آريا در 08/23/07 گفت :

    ويولت جان کلی کامنت گذاشته بودم پريد#sad
    هم اميد خيلی باحال تعريف کرده هم يو خيلی توپ نوشتی. وقت خوندن کلی خندیدم ولی حالا خندم نمیاد.
    ————————-
    فکر کنم ایمیلم را اشتباه بهت دادم. به هر حال دوباره لطفا برام بفرستش بانوی اول وبلاگستان ( حالا هندونه میخوای حسابش کن یا چیز دیگه ولی اینی ک گفتم هستی) #winking


  12. خانمه در 08/23/07 گفت :

    کلی باحال نوشته بودی . چه خبرها بوده تو اين جنوب لبنان ؟؟؟
    حالا شما ميخواهی اونجا چی سفارش بدی #thinking


  13. کورال در 08/23/07 گفت :

    یه رستوران هم هست تو عباس آباد عروس لبنان اون قیمت هاش از اژدهای طلایی بهتره.. اما لابستر فک نکنم داشته باشه…


  14. nazmehr در 08/23/07 گفت :

    ويلی جون جدای از جذابيت ماجرا قلم زيبای تو اون رو جذاب تر کرده بود.
    فکر کنم اين رستوران نزديک پارک وی باشه اگه اشکالی نداره.
    کاش آقا اميد رفته بود چين چون من تصميم دارم برم غذای چينی رو امتحان کنم#winking


  15. روح الله در 08/23/07 گفت :

    آقا امید خیلی جالب توصیف کرده بوده برات اینطور که تعریف کردن منم هوس کردم یه سر بزنم البته فکر کنم همون یه بار برای تنوع خوب باشه نه بیشتر #grin #laugh #flower


  16. سمير در 08/23/07 گفت :

    ويولت
    نتيجه مباحث كاريشون چي شد؟ با توجه به خرج 80 هزار تومني كه رو دست حاجي گذاشتن ؟


  17. آريا در 08/23/07 گفت :

    پست سی تير را خوندم و خوشحالم بابات هر سه بخصوص سلامتی ات#heart
    يه بار هم به من گفتند حصبه گرفتی و چهار روزی گل من هم به سبزه ايضا
    می دونی که من پروام. پليزاين آدرس ايميل را امتحان کن ببينم چی ميشه#blush #worried
    Toukata_12@yahoo.com
    تی اول توکاتا حرف کوچيک است.
    راستی اتفاقات خوب سی تير بخاطراينه من اون روز به دنيا اومدم#smug #grin


  18. #eyelash
    خيلي بامزه بود خيلي آدم سورپريز ويشه واسه همچين كاري اونم جلسه!!!!


  19. سينا در 08/23/07 گفت :

    دقيقاً اون رستوران رو مي شناسم و يه بار غذاي چينيش رو امتحان کرديم، ولي قسمت لبنانيش تا حالا نرفتم. در ضمن سوئيچ ماشين ما رو کسي نخواست چون ماشين ما فقير فقرا کلاس اونجا رو پايين مياره #grin
    در مورد حماسه اي هم که اون رزمندگان دلاور در جنوب لبنان خلق کردن که نگو. وقتي خوندم بي اختبار زير لب گفتم : جانان من اندوه لبنان کشت ما را #grin
    پ.ن: تا جاييکه من مي دونم لابستر با شاه ميگو فرق داره. شاه ميگو به ميگوهاي درشت ميگن ولي لابستر يک نوع خرچنگه (خرچنگ دراز و کشيده)
    #flower #flower #flower


  20. yasaman در 08/23/07 گفت :

    وای خيلی خنديدم ويلی جون..#hug


  21. نخل در 08/23/07 گفت :

    ویلی جون از قول من به آقا امید بگو همیشه ایام به کامت باشه و خوش بگذره با این نوشته حتی ما هم یک جورایی احساس می کردیم که توی جنوب لبنان هستیم.


  22. آسمان در 08/23/07 گفت :

    #heart #kiss


  23. خانوم ميم در 08/23/07 گفت :

    چه با مزه #rolling


  24. نسرین در 08/23/07 گفت :

    وااااااااااای ويلی جونم خيلی باحال بود … من الن به شکل ورزشی يعنی اين شکلی #rolling دارم ميخندم … آی دلم .
    اون تفکر شماره ی ۴ منو کشته #rolling


  25. آنارام در 08/23/07 گفت :

    #grin
    منم تا حالا لابستر نخورده ام
    ولی عاشقه غذاهايه لبنانيم و ميشه گفت از جمله غذاهايه محبوبمن #heart
    اگه يه روزی رفتين لبنان حتما از انواع غذاهايه محليشون هم ميل کنيد . مطمئنم خوشتون مياد #smug
    آنارام باشيد
    #kiss #heart #kiss #heart #kiss


  26. گمنام در 08/23/07 گفت :

    لابستر با خرچنگ فرق وکوله!
    لابستر شاه ميگوستُ خرچنگ هم همون دايره ای هاست که ديديم.
    خرچنگ کلا حرامه. لابستر رو بعضی می گن حرامه بعضی می گن حلاله.
    راستی چقدر اين اميد شما، بسیجیه ویلی! تعریف کردنش جالب بود کلی.
    ******************
    حالا کجاش رو دیدی؟چندبار خودم رو گرفته برده ارشاد#winking
    ممنون از توضیحت من که نه خوردم نه دست مردم دیدم#sad


  27. رضا در 08/23/07 گفت :

    #rolling #laugh #silly #grin


  28. شیدا در 08/23/07 گفت :

    سلام و خوبید لطفا ادرس رستوران را بنویسید میخواهم با همسرم بریم انجا شام بخوریم منتظرتان هستم مرسی از محبتون
    *********
    من آدرس دقيق رو بلد نيستم خود اميد مي دونه فقط مي دونم نزديک چهار راه پارک وي


  29. ترانه در 08/23/07 گفت :

    بابا لابستر که تو ايران از بلاد کفر هم گرون تره که


  30. رويا در 08/23/07 گفت :

    #laugh #laugh #laugh #laugh
    از دست شما دو تا جوون رزمنده
    رفتین لبنان عکس یادتون نره
    #grin


  31. کامليا در 08/23/07 گفت :

    #eyelash


  32. زن زمانه در 08/23/07 گفت :

    خرچنگ دوست داری خانومی؟؟
    بیا بوشهر برات درست کنم
    فرد اعلا!!!
    مزه‌ش مثل میگو هستش
    ولی میگو رو واقعا ترجیح می دم
    شاید به خاطر اینکه میگو رو از بچگی خوردم ولی خرچنگ رو نه
    #thinking


  33. سلاممممممممممممSmile
    آدرسشم بده.. کروکيشو اينجا بزن شايد يه حاجيم پيدا شد ما رو مهمون کنه#grin


  34. مریم علوی در 08/23/07 گفت :

    نااااااااااااااااااااااااازی آقای حاجی#winking #eyelash


  35. زن وحشی در 08/24/07 گفت :

    چه شب بامزه ای بوده
    ويلی جون ممکنه ادرس رستوران رو بگی ما هم بريم ببينيم چه خبره


  36. سینا در 08/24/07 گفت :

    در مورد لابستر و شاه میگو من با کامنت شماره ۲۶ موافق نیستم و هنوز هم روی توضیحی که تو کامنت ۱۹ دادم پافشاری می کنم #smug
    آدرس دقیق اون رستوران رو هم اگه خواستی می تونم بدم ولی پیشنهاد می کنم قبلش یه قرار داد تبلیغاتی با اونجا ببندی و البته سهم ما رو هم فراموش نکنی که ما هم خرج داریم #grin
    #flower


  37. میخک در 08/24/07 گفت :

    دوستان اشتباه مي کنند. من خودم اينجا (آمريکا) رفتم رستوران غذا هاي دريايي و گفتم لابستر مي خوام. پس حرفم موثقه:
    لابستر خرچنگه, يعني دست هاي انبر شکل و دو تا شاخک دراز داره به اضافه تنه و يه دم بند بند!


  38. میخک در 08/24/07 گفت :

    در ضمن يه پوسته سخت داره که موقع خوردن بايد با دست بشکني. زيرش يه گوشت نرم و شيرين و سفيده, که من اصلا خوشم نيومد. کلا ۸۰ درصد وزن لابستر ضايعات و دور ريختنيه!
    اينجا که همون جور که از دريا مي گيرنش مي اندازن تو زودپز…بنابراين موقع خوردن يه مايع سبز رنگ غليظي تو شکمش هست!
    از اميد سوال کن راجع بهش #sick


  39. ستاره نقره ای در 08/24/07 گفت :

    پست فوق العاده ایی بود خیلی خوش گذشت مخصوصا” نکات کنکوری آخرش. شاد باشی


  40. Ocean در 08/24/07 گفت :

    Hi Violet Jaan,
    dastane kheili ba mazehi bood. Omid maloomeh kheili ba namake!
    Khoshhalam ke khodet ham khoobi. Movazebe khodet bash.


  41. پ از نپتون در 08/24/07 گفت :

    ماشاالله آقا اميد دلاورتون Wink


  42. Darya در 08/24/07 گفت :

    midoonestam 2 jomleyeh akhar migi mirid ba ham…zojayeh khoob harvaghtam bedooneh ham jaee mirand ya ghazaee mikhoorand hamash fekreh hamand#heart


  43. امید در 08/24/07 گفت :

    سلام به همگی:
    واقعا جای همتون توی اون رستوران سبز بود … آدرسش رو ميگم تا اونايی که دوست دارن يه سری بهش بزنن #tongue :
    خيابون وليعصر- بالتر از صدا و سيما- نرسيده به چهارراه پارک وی- دست راست(۲ يا ۳ کوچه مونده به پارک وی)- رستوران اژدهای طلايی.
    فقط اگه بتونين قبلش تلفنی ميز رزرو کنين خيلی بهتره… تلفنش رو هم فکر می کنم بشه از ۱۱۸ گرفت.
    خوش بگذره و التماس دعا#grin


  44. مهدخت در 08/24/07 گفت :

    یکی از قشنگترین پست های این صفحه ست!
    #smile #flower


  45. مرجان در 08/24/07 گفت :

    ويولت عزيز خيلی جالب بود خصوصا نتيجه گيريهايی که کرده بودی!
    مرسی از اينکه اينها رو نوشتی!#heart
    هنوزم آدمهای خوب توی دنيا هستن که خدا نعمت هاشو به خاطر اونها به ما هم ميده!#flower مثل تو عزيزم!


  46. MARCH در 08/24/07 گفت :

    محتاجیم به دعا برادر امید…#tongue
    تقبل الله…
    اجرکم ماجور…
    سعیکم مشکور…
    شامتان مقبول…
    آخ چه مزه می ده آدم با این حاجیا بره بیرون و اینور و اونور…
    مخصوصا” اگه سایز طرف ایکس لارج باشه مثل بابای خودم که دیگه نور علا نوره…
    درکت می کنم پسرم…
    اخوی بکش تو خاک خودمون…#surprise
    دست ویلی رو هم بگیر و تبعیدش کن … #devil
    راه شهادت همچنان باز است…#devil
    خوب شد آدرس رو دادی برادر و گرنه از عذاب وجدان خوابم نمی برد…#laugh
    منم این چند روز توی یکی از این کشورای گرم کثیف بودم همین بغل…
    توی رستوران اجنبیای خدا نشناس یه آکواریم بزرگ پر از خرچنگای جور واجور#sick هر کدوم اندازه یه بشقاب بزرگ به جان خودم…
    که زنده زنده داشتن اون تو برای خودشون بازی می کردن…#sick
    باید می رفتی و چالاک ترین و خوشگل ترینشون رو انتخاب می کردی طرف با این مقاشا/انبرکا مورد انتخابی رو بر می داشت و بعد از طبخ و تزیین برات می آورد…#silly
    والا قیمتشو نمی دونم…چون هر دفعه می دم به منشیم ( بابام) حساب می کنه…#devil
    البته جای نگرانی نیست …#devil
    والا من گوشت مار و گراز تیر خورده و قاطر زخمی رو هم خوردم و ککمم نمی گزه…#devil
    البته خوب شد توی این رستوران اژدها شما تو بخش مسلمون نشینش سنگر گرفتی…#devil
    خوش به سعادت ویلی که یه ایثار گر و از جان گذشته مثل شما همیشه کنارشه و عاشق عملیاتهای انتحاریه و شبیخون…#laugh
    ویلی با وجود امید خان توی زندگیت دیگه چه غمی داری آخه؟؟؟
    حالا سید حسن رو هم دیدی یا نه؟#thinking
    سکوی پرتاب موشک حزب الله رو چطور؟#thinking
    یحتمل اگه من توی قسمت چینیش برم شاید سعادت زیارت پودونگ نصیبم بشه!!!#thinking


  47. آنا در 08/24/07 گفت :

    بخش نتيجه گيريش جالب و هوشمندانه بود ، به خصوص موارد ۱ تا ۷ #flower


  48. آنارام در 08/24/07 گفت :

    ويلی اينو خوندی؟
    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8705020755
    #grin
    *****************
    نخوندم ولی الان می بینم چیه


  49. مهرو در 08/24/07 گفت :

    من بدم نمی آد درباره مشکلات پزشکی کودکان با حاج آقا نشستی داشته باشم.البته باید در یک جای دنج باشه. اگر حاج آقا در این مسایل دستی ندارد ، درباره مسایل دیگری مثل سیاست خاورمیانه و یا گرانی فلفل سبز و یا صف طویل پمپ بنزین هم میتوانیم صحبت کنیم.
    این یک فرصت گرانبهاست ! از دست ندهید!
    *****************
    لااقل ایمیل میذاشتی باهات تماس بگیره…خدا رو چه دیدی#winking


  50. Frangipane در 08/24/07 گفت :

    سلام ويولت جان. اين آهنگ رو بهت تقديم ميكنم. مطمئنم لذت ميبري. حجمش زياد هست اما مي ارزه.#flower
    http://www.fileden.com/files/2008/6/14/1958615/Schiller%20-%20Leben-The%20Smile.mp3
    *****************
    ممنونم#kiss


  51. بهار۱ در 08/24/07 گفت :

    #laugh ای ول اميد … هر موقع رفتی خارج کشور سوغاتی يادت نره #grin … حالا لبنانبش اينجوری بود … حاجی که می خواست بره رستوران چينی #winking


  52. Farinaz در 08/24/07 گفت :

    من هم با کامنت میخک و سینا موافقم. راجع به لابستر توضیحاتشون کاملا درسته.


  53. نتيجه گيريهاش خيلی بهم حال داد ميتونی اين نتيجه گيری رو برای چيزهای ديگه دوروبرمون هم تعميم بدی#winking #winking


  54. خیلی جالب بود هم از دست امید خان هم مهران خان و هم حاج آقا خان کلی خندیدم .


  55. JOJO در 08/24/07 گفت :

    چه جالب منم اين بلا سرم اومده البته غذا قورباغه بود ولی من از مزش خوشم اومد و خرچنگ هم خوردم البته اونجايی که من بودم بهش می گفتن راکی ولی من خيلی ازش خوشم نيومد !


  56. Frangipane در 08/24/07 گفت :

    خواهش ميكنم#hug حالا خوب بود ؟ #tongue


  57. سلام .خوشحالم که ميخندی.


  58. مهستا در 08/24/07 گفت :

    خيلی خنديدم البته بايد اينو بگم که خيلی بامزه نوشتی…راستی لو نره#thinking


  59. مدتها بود انقدر نخنديده بودم .. چقدر اميد با نمکه … دستش درد نکنه … حسابی لذت بردم … منم قراره بيام ايران بريم رستوران لبنانی .. عکسهاش خيلی قشنگه .. تو وبلاگ سفالينه هست … اشتها برانگيز ه … مرسی ويولت جان


  60. Tila در 08/25/07 گفت :

    iran va lobsterkhaili jaleb hast . in shahr ma tu canada markz lobsterhast. va tu donyaa ham b hamin maroof hast . man ye bar tu weblog nevashteh boodam har dafeh k raftam tazeh jaa na khaili geroon kamtar az 200 $ nist hala tu iran ba un pool khaili ham khobeh #tongue


  61. ویولت در 08/25/07 گفت :

    به کسی که کامنتش رو منتشر نکردم:
    وقتی اينقدر بيشعور ی که اسمی نمی تونی برای خودت انتخاب کنی که توهين به کسی نباشه… کامنتت رو منتشر نمی کنم
    بذار به اين حساب که ازت ترسيدم و دلت رو صابون بزن که من در قديم عاشقت بودم#laugh و اميد هم يک خيال واهی اه#grin
    اصلا چرا خودت رو اذيت می کنی.من الانم عاشقتم ولی تويی که محلم نميذاری و من همچنان موس موست رو می کنم…خوبه؟#devil


  62. arashl در 08/25/07 گفت :

    salam violet khanoom hale shoma?shabakeye andisharo didid ke dar morede ms sohbat mikardan?pashim berim torkiye khoob beshim biyaym.az amrica ba manzel tamas gereftan koli az khoobihaye seloolhaye bonyadishoon harf zadan ke na baraye shoma iraniye baraye ma amiricaeiye ma be khatere hale shoma doostane ham vatan oomadim torkiye va dobai va kheili kheili tablighate ajib gharib kard ke kam moonde bood bege ma shoma ro mikoshim yeki mesle shoma misazim mididm be mamani joonet#rolling ,man kheili ba sithaye mokhtalefe marboot be ms ertebat daram hich kodoomeshoon sohbati az in movafaghiyathaye ajib va gharibi ke ina anjam dadan chizi naneveshte bood.khastam behetoon begam shayad shoma etela dashte bashid.movafagh bashid
    **********************
    اتفاقا این برنامه رو دیدم … به نظر من که همش دکونه
    ببین اگه تزریق تو ورید فایده داشت! تزریق تو نخاع رو امتحان نمی کردن…خب اون نتیجه اش رو نشون داده بود دیگه
    متاسفم که حاضرا به هرقیمتی که شده حتی کورسوی امید به یک بیمار صعب العلاج دادن، جیب خودشون رو پر کنن


  63. آريا در 08/25/07 گفت :

    مرسی ويلی جان که مردم آزاری های منو با محبت بهشون پرداختی#heart #kiss
    ولی اينجوری هوس مردم آزاری را بدجوری انداختی به جونم#devil #devil


  64. گمنام در 08/25/07 گفت :

    در پاسخ به ميخک، ببین اونی که شما می گی عزیز همون لابستره. بله دستش چنگگ هم داره و یدنش هم بند بنده.
    crab
    یا خرچنگ ولی اون دایره ای هاست.


  65. ویولت در 08/25/07 گفت :

    ببين يه دفعه خودم نبودم عکس بذارم اين همه تشدد آرا بين علما بوجود اومد#silly


  66. شهرزاد در 08/25/07 گفت :

    ويولت جان واقعا معذرت می خوام که اينجا اينو مينويسم. ولی ميشه کمک کنين شماره تلفن چند تا گل فروشی خيلی خوب رو اينجا بنويسن ميخوام از آمريکا تماس بگيرم که گل برای مراسم پدرم در تهران بفرستم. هر کاری کردم از اينجا گل خوب نتونستم بفرستم. واقعا لطف ميکنين. توی جردن يا ظفر باشه عالی ميشه. نميدونم هنوز گل فروشی خوشه توی جردن هست يا نه.
    *********************************
    شهرزاد عزیز
    من بعد دیدن کامنت تو زنگ زدم به اطلاعات و این شماره ها رو برات گرفتم
    خوشه:22056004
    بهرام:88771569
    برای اطمینان بیشتر زنگ زدم بهشون و گفتم دوستم از آمریکا می خواد گل سفارش بده،چیکار کنه؟
    بهرام گفت با گل فروشی تو آمریکا صحبت کنن اونها با ما تماس می گیرن و ما ترتیب کار رو میدیم(این حرفش به نظرم شعر اومد!!)
    با خوشه تماس گرفتم،گفتن برن تو سایت ما اونجا راهنمایی میشن
    http://www.khoushe.com
    امیدوارم موفق باشی…اگه کمک دیگه ایی در این رابطه از دست ما بر میاد خوشحال میشم بگی


  67. دکتر کوجولو در 08/25/07 گفت :

    سلام به ويولت عزيز
    من چند بار نظر گذاشتم اما جواب ندادین. لینکتون کردم و تمام آرشیو رو ( نه ۲/۳ اشو ) خوندم. از اینکه با شما اشنا شدم خوشحالم. اما غرض از مزاحمت و اینکه تو امتحانام و تو این هیلی ویلی اومدم نظر بذارم اینکه من از شما چیزای خوبی یاد گرفتم و گفتم با اینکه خودتون استادین و صد البته آقا امید اما من چند روز پیش کلاس درس ام اس داشتم و تا هفته ی دیگه امتحانشو دارم. اگه سوالی دارين گفتم شايد الان بهترين وقت باشه چون الان fresh ام .#smile و يه ppt هم دارم . دوستون دارم در اوج سادگی.
    يه خواهر کوچولو
    ****************************
    معذرت می خوام حتما متوجه نشدم
    ممنون از محبتت
    حالا تو هم اگه سئوالی داشتی رودروایستی نکن بپرس#tongue


  68. MARCH در 08/25/07 گفت :

    وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
    بیا یه آیه چشم زخم زدم سر در کامنتم یه وقت چشم نخوری…#devil #silly
    بابا ویلی ایول…#grin
    دمت گرم بابا…
    می بینم تو پادکست آرش حسابی ترکوندی دیگه…#devil
    با دوز و کلک و پارتی بازی پادکست 9 رو به اسم خودت زدی و رفت دیگه!!!!
    بابا اینترنت…#grin
    وبلاگ…#grin
    دل نوشته…#grin
    دانشگاه آنلاین…#grin
    عشق دنیای مجازی…
    تو این دانشگاه آنلاین تو رو بهترین ها آموزش دادن…
    آلوده و درگیر اینکار…#devil #devil #devil
    دستای توام آلوده این دنیای مجازی شده و رفت پی کارش…
    تو ام دیگه معتاد شدیا…#grin
    فکر کردی ماها تو مهد بودیم و تو رو نمی شناسیم…#devil
    اینجاش باحاله آخرش می گی:
    حالا به نظر شما من کیم؟
    #rolling #rolling #rolling
    تمامی فایلای صوتیت رو یواشکی کش رفتم…#devil
    #tongue
    صدات اونقدر تابلویه که از یه فرسخی میشه تشخیص داد …#silly
    بی خیال بابا…
    البته برای رد گم کردن صدات می تونستی از Voice Changer استفاده کنی!!!#devil
    تا کسی رد صدات رو نزنه…#devil
    راستی راستی ویلی من خیلی باهوشما…#grin
    جایزه ام رو بهم نمی دی؟#thinking
    یالا , منتظرما…
    #grin
    #flower
    ****************************
    ننر#tongue
    جوابت رو بعدن میدم#grin
    خوب چرا کامنت نگذاشتی بگی من کیم؟
    بازیه دیگه شرکت نمی کنی؟


  69. ژاله در 08/26/07 گفت :

    خيلی بامزه بود#laugh
    دلم براتون تنگ شده!مسخره اس ولی نمی دونم چرا اين حس رو دارم.
    باز بايد يه سفر يه هفته ای برم به احتمال زياد به دور از اينترنت.دلم بيشتر تنگ ميشه
    خوب باشيد#heart #flower


  70. ژاله در 08/26/07 گفت :

    جسارت نباشه منظورم از مسخره اين بود که من نديدمتون خودمو صميمی گرفتم.
    خيلی دوستون دارم#flower


  71. شهرزاد در 08/26/07 گفت :

    ويولت جان واقعا ازت ممنونم. به خوشه زنگ زدم گفتن که credit card نمی گيرن متاسفانه. بهرام رو هم که با اون چيزی که بهت گفتن بی خيالش شدم. باز هم ممنون که زحمت کشيدی و زنگ زدی بهشون. (خیلی با معرفتی خانم گل. با اینکه منو نمیشناسی )اميدوارم منم يه روزی بتونم يه کمکی به تو بکنم. البته به شادی#flower