اين سن برزخی

اين نوشته انسانيِ که بچگي و نووجونيش گم شد و سوخت … آدمي که مجبور بود زود بزرگ شه، خيلي زودتر از موقع اش.
به نظر من 9 سالگي تا 18 سالگي سن زياد جالبي نيست … يه جور برزخه. نه داخل آدم بزرگها به حساب ميارنت و نه تو بچه ها.
تا مياي شيطنت کني، بهت تشر ميزنن که بسه! مگه بچه شدي؟!!!! تو ديگه خانمي شدي واسه خودت( يا بالعکس)
وقتي تو مسائل بزرگترا مي خواي دخالت کني. بهت ميگن: برو پي کارت بچه!!.
اگه عقل رِس شده باشي و دلت بخواد عاشق بشي … هيچکي جدي نمي گيرتت … چون هنوز دهنت بوي شير ميده … تمام اثار و علائم بالغ شدن رو با خودت يدک مي کشي و تحمل مي کني، بخصوص اون جوشهاي چندش ناحيه مثلثي بيني! و يا گنده شدن دماغت رو … ولي تا مياي احساسات به غليان افتاده ات رو بازگو کني… ميزنن تو پَرت و ميگن برو بيريخت!!!.
ديگه واسه تاب سواري و الاکلنگ بازي، پاهات يه نموره زيادي درازه. بخواي هم بشيني ور دل بزرگتر ها که اِمشي ات ميکنن و در حالت محترمانه بايد بري پي پيدا کردن مرغوبترين نخود سياه حاضر .
در حاليکه هيچکي آدم هم حسابت نمي کنه … ولي بايد خودت رو از نامحرم بپوشني … ديگه بالغ شدي… هنوز دلت مي خواد با پسرهاي همسن و سال خودت تو کوچه لنگ و لقد بندازي … ولي خب ديگه بزرگ شدي زشته، هرچند که کسي به رسميت نشناستت … ديگه اسمت شده ناموس، حالا هر چقدر هم بچه ولي بايد حفظت کرد.
هيچ وقت دلم نمي خواد برگردم به اون سن و سال.
**********************
من ظاهرا تعدادی از دوستان رو ناراحت و يا نگران کردم با نوشتن پست بی خيال،معذرت می خوام:embaressed.
نه الان هيچ مشکل خاصی وجود نداره… من فقط حسم رو از لحظه ايي که بهم گفتن تستت مشکوکه نوشتم … وگرنه که الان از اون لحاظ سالمم:wink…. بازم معذرت می خوام اگه کسی رو نگران کردم.


دیدگاه ها خاموش