![](http://vili.special.ir/parsaimages/post_title_right.jpg)
روح ” خسرو شکيبايي ” قرین شادی و رحمت.:cry
هامون قصه ها مون چه زود رفت.:confused
من مونس شدنم با سهراب رو مديون دکلمه زيبای شکيبايي می دونم … با اون تلفظ خاص تو ادا کردن “ش ” و “س” … پری خوانی، شکيبايي:cry.
يعنی ديگه قرار نيست اون صدا رو بشنویم؟:brokenheart
متنفرم از مرگهای نا بهنگام.:cry
*****
اسمش تو سرم ضربه مي زنه “….. حميد هامون….”
تو اون سالهاي بد. تو اون سالهاي سياه …. معني عشق و سرگشتگي بعدش رو با هامون مزه مزه کردم.
تقابل سنت و مدرنيته … چيزي که شايد به تازگي باب شده و صداش داره از گوشه و کنار به گوش مي رسه.
اين جمله جادويي رو هيچ وقت فراموش نمي کنم، تا عمر دارم.
“… اين زن منه … حق منه… ”
فقط خسرو شکيبايي مي تونست حميد هامون رو بهش جون بده و سالهاي سال تو ذهن من و امثال من زنده و ماندگار نگه اش داره …. بعد هامون بارها سينما رفتم. ديدن فيلم. فقط و فقط به اعتبار اسم شکيبايي … ولي تو همه نقشها حميد هامون بود که خودنمايي مي کرد و تکرار مي شد … حميد هاموني که هيچگاه از خالقش خسرو شکيبايي جدا نشد ……….. روحت شاد، حميد هامون يا خسرو شکيبايي عزيز.:love
مي دوني چرا خسرو شكيبايي براي نسل ما ماندگاره؟
چون در روزگاراني كه عشق را در پستوي خانه نهان بايد كرد و دهانت را مي بويند تا مبادا گفته باشي دوستت دارم با تمام احساس فرياد زد: اين زن عشق منه…حق منه… و اين چنين شد که:
يا علي گفتيم و عشق آغاز شد:regular
خدایش بیامرزد #brokenheart #flower
#worried #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry
فردا شب براش نماز وحشت بخونیم.#flower
خاطرات خوشى بود با آن خدا بيامرز
بقول يه بنده خدايى تنها صداست كه مى ماند (اسمشو يادم نيست)
khodayeh man…..
#sad
همين الان که نوشتتو خوندم فهميدم… واقعا ناراحتم!!!
روحش سبز و شاد!!! #flower
منم وقتی اين خبر را از تلويزيون شنيدم ٬ شوکه شدم . روحش قرين رحمت و شادی باد
وقتی این خبر رو توی اخبار شنیدم من و تمام اعضای خانواده بهت زده و ناراحت شدیم. شاید جزو معدود افراد جامعه سینما بود که می شد این همه در مورد رفتنش افسوس خورد چون تنها یک بازیگر نبود. یک فیلسوف بود در حد خودش.
شنیدن خبر رفتن آدمای معروف یک تلنگره واسه ما که بدونیم هر کدوم از ما یک فرصت داره که هیچکس از زمان پایانش خبر نداره.
پس تلاش کنیم که به بهترین وچه فرصتامون را بگذرانیم آنچنان که اگه در آینده به عقب نگاه کردیم افسوس یک ثانیه اش رو هم نخوریم.
متاسفم#surprise #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry #cry
#cry #cry #cry
روحش شاد
به قول قيصر كه خودش هم خيلي زود رفت
آسياب نان به نوبت نيست#brokenheart #brokenheart
وای منم اصلا باورم نميشد #cry
سلام
اون قدر شوکم که فقط خودم رو رسوندم خونه تا يک پست جديد بگذارم…داغونم….قرار مصاحبه ام تا ابد به هم خورد.#cry
همين چند هفته پيش بود که خواهران غريب رو تلويزيون برای بار چندم پخش کرد و من باز تونستم خوندنش با اون صدای خاص رو بشنوم:
مادر من مادر من
تو ياري و ياور من
.
.
.
روحش شاد و يادش گرامی#cry #cry #cry
آيا بعد از مرگ او و امثال او،هنری آفريده خواهد شد؟صد افسوس#worried
خط اول را که خوندم قلبم ريخت. اصلا باورم نمی شد. هنرمند توانايی بود. روحش شاد.
يادش تو ذهن همه ما ميمونه برا هميشه
اسمون تا یادم قصه غمها رو میگه…روحش شاد
حتی منم که زیاد اهل فیلم نیستم چندتا از کارهاش رو دیدم و همیشه اون رو یک هنرمند نابغه و کم نظیر می دونستم. روحش شاد #sad
زندگی کابوسی به روز است, از خیال حضورت لبریزم کن
روحش شاد
کم پيش مياد آدمی اينقدر شانس بياره که بعد از مرگش مردم يادش کنن و اسمشو به خوبی بيارن
خدا رحمتش کنه#sad
اما يک سوال کدوم مرگ نا بهنگام نيست؟ که اين يکی نا بهنگام بوده؟#surprise
زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست، هرکسی نغمه خود خواند و ازصحنه رود،صحنه پیوسته به جاست، خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد…. روحش شاد و یادش همیشه سبز و گرامی…#flower #flower #flower
من هنووزم باورم نميشه . راست ميگی من هم هنوز اين ديالوگش تو ذهنمه .
هنوزم توی شوکم
همیشه بعد از اذان مغرب از رادیو تهران به این قطعه گوش می دم و به خدا نزدیک تر می شم.
به راه پر ستاره می کشانیم
فراتر از ستاره می نشانيم
نگاه کن
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمين عطرها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورغی
ز آج ها ز عطرها ز نورها
مرا ببر
اميد دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مُردنيست.
با صدای دلنشين زنده ياد
#flower خسرو شکيبايی#flower
Man Khaarej az Iran hastam, va khabar ro az injaa khoondam….
Khodaa midoone ke che ghadr deltang shodam.
خدا رحمتش کنه. چی شد آخه؟ يه جورايی شوکه شدم. چقدر اون خانه سبز رو دوست داشتم.
منم شوکه شدم مثل خيلی های ديگه.. از يک پی ام فهميدم… اولش فکر کردم شوخی ايه اما……………خدايش بيامرزد.
کلی ناراحت شدم
خدا بيامرزتش
روحش شاد#sad
واقعا هم روحش شاد نمیدونم من اینجوری فکر میکنم یا اینجوری شده بازیگرها زود از دنیا میرن چرا؟؟؟
من شکیبایی رو با آهنگ مادر من مادر منش حال میکردم تمام دوران دانشجویی آهنگش ورد زبونم بود
خدا بیامرزدش#sad
روحش شاد .
#flower
چرا اينجا پيغام خصوصی واسه نويسنده نداره ويلی جون !؟
واقعا روحش شاد … هنوز از صبح تا حالا که بهت گفتم خودمم باور نميکنم!!!
صدا سيما هم گل کاشت … به چندتا خبر کوتاه و چندتا گزارش نصفه کاره و زير نويس کارو تموم کرد …بيچاره خسرو حقش خيلی بيشتر از اينا بود #cry
حداقل همون کار هميشگيشونو ميکردن يه فيلماشو پخش ميکردن کار خيلی سختی نبود …
برنامه شباهنگ صدای آمريکا خيلی کامل تر و بهتر از برنامه های سيمای وطنی بود !!!!!
من نميدونيستم. نوشته ات رو که خونم فهميدم. واقعا متاسف شدم.يادش بخير،خانه سبز
حيف و صدها حيف … دوستش داشتم بی اندازه … حيف که نيست .. چی بگم؟ … حالم بدجوری دگرگونه …روحش شاد …شبنم
مفهوم مرگ چيه؟ يعنی چی که يکدفعه می بينی يکی نسيت اونهم برای هميشه؟
علی کجاست ؟تو باغچه!چی میچینه؟آلوچه!آلوچهء باغ بالا،جرآت داری بسمالله….#cry
#sad
من تازه دارم قبول می کنم….
باش یه عمر زندگی کردم …سخته
meedony, aslan nemeedonam ke in agah ke boodan. valy to site alooche, farjam kheily az film hamoon gofte bood, va hamishe tahe fekram boodeh ke az yeja geer biaramo bebeenamesh. Chetor shod ke foat kard violet? linky, chezy dary baram bezaree?
*******************
مرگشون بر اثر سرطان کبد بوده
اگه اسمشون رو تو گوگل سرچ کنید به کلی لینک مرتبط میرسی
سلام منم اين غم بزرگ رو به همه مخصوصا سينمای ايران تسليت ميگم..
واقعييتش اينه که من يه وبلاگ نو پا دارم که اگه شما بهش سر بزنی و يه نظر هم بدی خيلی خوشحال ميشه#hand
صدا و سيما خيلی راحت اين خبرها رو اعلام می کنه و به سادگی از درگذشت چنين آدمهای بزرگی می گذره. چرا؟
چقدر پست نخونده داشتم. دوباره بحثهای داغ ولی خب من دير رسيدم.
#sad روحش شاد … منم شوکه شدم … مرگ ناگهانی … من اولش باور نکردم وقتی تلويزيون اعلام کرد #sad … دوسش داشتم … هنرپيشه مورد علاقم بود #cry
دردناک…شوکه کننده…چی بگم؟من هنوزم اشکام داره مياد…………………………………………………………..
«دل خجسته ای داري» ديالوگيه از فيلم يک بار برای هميشه که از اون سال هنوز تو ذهنمه. گرچه ديالوگها کار بازيگرا نيست؛ اما باور دارم که بعد از هامون؛ نويسنده ها و کارگردانها ديالوگهاشون رو برای شکيبايی و با توجه به قابليتهای اون می نوشتن. فيلم دو نفره يک بار برای هميشه رو با اون حميد هامون اين بار لکنت دار هنوز دوست دارم.
منم هنوز باور نکرده ام
#brokenheart
به پ از نپتون:
اون خدا بيامرزی که ميگی فروغ فرخزاده
ضمنا کامنت ميخک در پست قبلی واقعا نکات جالبی داشت ازش ممنونم که يادآور شد
قلبم خراشیده شد با شنیدن خبر مرگ شکیبایی بزرگ . بعد از “علی حاتمی” او دومین هنرمندی بود که تا این حد از شنیدن خبر رفتنش متاثر شدم و هنوز بعد از این همه سال شکیبایی هنوز هم با هامون برای من معنا داشت . ان جا که بعد از شنیدن خبر خیانت زنش از زبان دوست روان پزشکش تکیه بر دیوار تیمارستان داد و ارام فرو ریخت و دیوانه ای که از کنارش گذشت و ان جمله ماندگار تاریخ سینمای ایران : ” ازمودم عقل دور اندیش را بعد از این دیوانه سازم خویش را اقای دکتر “!
سلام به ويلي
و دير زماني بود كه كسي ديگر از خسرو هامون ياد نميكرد و او در گوشه تنهايي خود زندگي ميكرد تك فيلم هاي او در اين سالها نيز او را از تنهايي دور نميكرد كسي به او فكر نميكرد و يادش نبود تا خودش نمي خواست تا آنكه مرگ همه را به يادش انداخت كه اين نيز خود خواسته بود
روحش و يادش گرامي
از وبلاگ ترانه علیدوستی :
توی دکور خوش رنگ و لعاب و مدرن تلویزیون آن روزها، یک جور خاصی کج می ایستاد… انگار که بخواهد راهش را بگیرد و برود. اما قبلش حرفی را یادش می آمد و پا شل می کرد، یک دستش را می آورد بالا، انگشت اشاره اش را می گرفت رو به “عاطفه”، ابروهایش را می داد بالا، طوری که می رفتند زیر چتری های لخت و پر کلاغی موهای پرپشتش، سرش را تکان می داد و با توپ پر می گفت:” هر کاری می خوای بکن، ولی…” چند بار نرم و تند تند پلک می زد، صدایش را می آورد پایین و از ته گلو می گفت:” قهر نکن!” … بعد لبش یک کمی می لرزید، انگار بخواهد چیز دیگری هم بگوید… نمی گفت. سرش را با حرکت ریزی تکان می داد و نور روی موهایش برق می زد. سکوت می کرد. دستش را می انداخت. این پا و آن پا می کرد. شانه های پهنش را می داد عقب، نگاهش را از عاطفه می گرفت، می چرخید و می رفت.
ما هم می مردیم… می مردیم.
خسرو شکیبایی عزیز! از تو ممنونم به خاطر آن شانه های پهن، آن سر تکان دادن ها…
و عمری که برای ما صرف کردی.
از تو ممنونم به خاطر آن چهارشنبه شب ها، و آن جور خاصی که می گفتی: سبز.
خداحافظ
http://www.spotlight.blogfa.com/post-19.aspx