افلاطونی يا ويولتی؟

ممنون از تمام بچه هايي که باهام همکاري کردن و جواب دادن … خودتون بهتر مي دونيد که حال خوب جسمي ندارم… تعبيرم اينه که تو مرحله گذر هستم و بايد صبر کنم، حالا يا اينوري ميشه يا اونوري… ايجاد اين بحث بهم کمک کرد که به مشکلات پيش اومده کمتر فکر کنم و با شما همراه شم … بازم ممنونم ازتون.:love
چرا اينقدر اصرار داشتم که ملاکهاي افلاطوني نگيد و با خودتون صادق باشيد؟
ببين من يه زن نزديک به 36 سالم. يکبار ازدواج کردم و جدا شدم. تو عالم حقيقت دوستان زيادي دارم با تيپ و شخصيت مختلف … دوستاني که تو عالم مجازي دارم هم که احتياج به توضيح نيست خودش عيانه … پس فکر مي کنم حداقل در اين زمينه آدم بي تجربه ايي نباشم و بتونم با اطمينان چيزي رو بگم… من دنبال ملاک پيدا کردن براي خودم و يا شنيدن اونها از زبان ديگري نيستم. چرا که بد يا خوب انتخابم رو انجام دادم وآردمو بيختم و الکمو گل ميخ آويختم.
چه دختر و چه پسر مسلمه که براي شريک آينده اش ملاکهايي رو در نظر داره و ايده آل هايي … به چه ملاکهايي مي گم افلاطوني؟ ملاکهايي که بر اساس ديکته جامعه از قبل تعريف شده يا مامان و بابا و عمه و خاله برامون بهترين تشخيص دادن يا چون تو موقعيت خاص اجتماعي هستيم بايد بر اساس اون انتخاب کنيم … هيچ وقت رجوع نمي کنيم به اون ته ته دله که واقعا ملاکمون چيه؟
طرف آخر دختر بازه بعد ميره يه دختر اتو کشيده مي ستونه!!! چرا چون مثلا دکتره و بايد در شان خودش همسر يابي کنه.
يا دخترک هررو از بر تشخيص نميده و تو رويا هاش مرد رومانتيک ( يه چيزي تو مايه هاي رت باتلر) رو مي پسنديده ولي خوب خانواده و جامعه ديکته کرده که مرد خوب بايد تحصيل کرده باشه و خانواده دار و … ميره زن يه PHD دار کچل با دنونهای جلو زده بوگندو ميشه که از تمام يک زن فقط مدخل ورودي رو بلده و لاغير … به نظر تو همچين زني خوشبخته؟ ولله که اگه شکايت پيش هرکي ببره چون ملاکهاي اجتماعي آقا بيست بيسته همه به عقل دخترک شک مي کنن.
خوشبختانه شانس اين رو داشتم که با دخترهايي هم سن خودم و در موقعيت اجتماعي تقريبا برابر و هم شهر به مدد دانشگاه آشنا بشم و تا الان که حدود 16 سال از اون زمان ميگذره هم چنان دوست باشيم و دوره هاي دوستانه با هم داشته باشيم ( يه چيزي حدود 12 نفر) خوب مسلمه که ازدواجهاي مختلف توي ما صورت گرفت با طرز فکر و ملاکهاي مختلف … ازدواج با فرد ديپلمه داشتيم تا پزشک… ازدواج با تفاوت سني کوچکتر از دختر داشتيم تا 12 سال بزرگتر … همسر کاملا رومانتيک داشتيم تا شوهر بازاري هيچي نفهم ولي پولدار … ديدن تموم اين طيفها سبب ميشه که تجربه و ديدت بازتر و بازتر بشه … جالبه برات بگم که تو اين تعداد شايد يک سوم افراد جدا شدن … جدا شدني که بر اساس جسارت خودشون بوده نه يلخي بودن خانواده، چون خانواده ها در سطحي نبودن که وقوع جدايي براشون قابل هضم باشه.
داشتن ملاکهاي افلاطوني رو زياد ديدم و اتفاقاتي که بعد ازدواج مي افته.
خنده دار برات بگم يکي از اين بچه ها هروقت حرف مي شد بادي به غبغب مي انداخت که” من تو شماها منطقي ترين ازدواج رو داشتم.” بخواي حساب کني راست هم مي گفت يه مرد جا افتاده سن بالا با موقعيت شغلي و مالي خوب (که حتي ويلاي شمالش رو هم داره علاوه بر دارايي هاي تهرانش) … همين ازدواج به ظاهر منطقي و منطبق بر ملاکهاي منطقي آنچنان به گ* کشيده شد که بيا و ببين.چرا؟ چون آقا از زن فقط همون مدخل ورودي رو بلده و چون سن بالاست( موقع ازدواج بالاي 30 سال با دختري 20 ساله) غير قابل انعطاف … که حالا همين خانم ميگه کاش من طعم عشق رو مي چشيدم و يا لااقل همسرم بلد بود من و عاشق خودش کنه.
ملاکها بايد خود خواسته باشن و نه ديگر خواسته چون اونجوري حتي اگه به بن بست برسي خودت رو سرزنش نمي کني و کمتر زانوي غم به بغل ميگيري چون چيزي بوده بر اساس عقل و منطق دل خودت فکر می کنم درد خودخواستگی خيلی کمتر از ديگر خواستن باشه… ديگه لازم نيست گناه انتخابت رو بندازي گردن ددي و مامي و کبري خانوم و عباس آقا… ديگه بزرگ شدي و بايد مسئوليت اعمالت رو بپذيري.
حرف زياده و توان دستهاي من محدود … القصه ملاک زياده ولي چيزي که تجربه به من ثابت کرده اينکه مهم ترين ويژگي داشتن قدرت انطباق طرف مربوطه است … چون اگه فرد منعطفي باشه تو توي مرور زمان وقتي براي هم مهم ودوست داشتني باشيد مي توني نزديکش کني به اون چيزي که دوست داشتي باشه … و گرنه که متاسفم براي داشتن تمام اون ملاکهاي زيباي نوشته شده در کتابها. Razzraying
پيوست1: يه چيز خنده دار. اميد کامنت ها رو که خونده ميگه اي بابا اينها که اکثرا مشخصات منه!!!! قد بلند و مهربون و تحصيل کرده… خلاصه آتيش زدم به مالم، نبود؟:teeth
پيوست2: برام جالبه که اکثرتون گفتيد به صدا و بوي بدن شخص مربوطه حساسيد… تا حالا فکر مي کردم اين خل بازي ها فقط مال خودمه.:wink


دیدگاه ها خاموش