آنچه گذشته

مامان تازه از اتاق عمل در اومده و تو ريکاوريه. مچ پاش در رفته و ساق پا از چنديدن ناحيه شکسته، بخاطر پوکي استخوان.
امشب بيمارستان مي مونه … وضعيت سختيه به خودي خود ديگه چه برسه با وضعيت جسماني من و اينکه تنها مونث خونه ام.
يه چند ثانيه ايي گريه کردم از سر استيصال. البته اونم زماني بود که صداي اميد رو شنيدم و لوس شدم!!!.
يادم رفت به 15 يا 16 سال قبل. ساعت شايد حدود 7 صبح بود که با صداي زنگ آيفون از خواب بيدار شدم وقتي آيفون رو جواب دادم صداي ضعيف مامان رو شنيدم که گفت: بيا دم در!. با ديدن رنگ و رخ مامان وحشت کردم، دستش رو تو بغل گرفته بود و ناليد فکر کنم شکسته. سريع يه مانتو وروسري کشيدم سرم و مامان رو سوار تاکسي کردم و رفتيم بيمارستان. دکتر اونجا تشخيص داد آرنج شکسته و بايد عمل شه . سريع زنگ زدم به شوهر خاله ام که پزشکه و قضيه رو بهشون گفتم. گفت برو بيمارستان آريا منم با دکتر محجوبي هماهنگ مي کنم و خودم رو مي رسونم اونجا.آرنج شکسته بود و بايد با پين استخوونها رو بهم وصل مي کردن … نمي دونم يک هفته يا دو هفته بايد بيمارستان بستري ميشد. تو يکي از همين شبهايي که مامان خونه نبود بابا حال خوشي نداشت ( پدرم هم ريه اش ناراحته) شب به بابا گفتم تو اتاق من بخوابه که منم حواسم بهش باشه … دمدم هاي صبح بي هيچ بهانه از خواب بلند شدم و نگاهم افتاد به بابا در حاليکه کبود شده بود ملتمسانه به من چشم دوخته بود که شايد بيدار شم و به دادش برسم… سرت رو درد نيارم اورژانس بابا رو برد بيمارستان پارس و زير چادر اکسيژن. ديگه کار من شده بود از اين بيمارستان در بيام برم اون طرف خيابون اون يکي بيمارستان سراغ اون يکي…………
حالا هم وضعيت دشواريه با اين فرق که ديگه من اون آدم سابق نيستم و عصاي دست مهمم يعني مامان رو از دست دادم … بايد يه فکر درست و حسابي بکنم، اينجوري نميشه.


نظرات شما


  1. مرمرجان در 08/31/05 گفت :

    ويولتکم
    اميدوارم اوضاع هرچه سريعتر بهتر بشه


  2. مرمرجان در 08/31/05 گفت :

    ويولتکم
    به جان پسرم هرگز تعارف نمی کنم قسم می خورم!
    من ۳ به بعد بيکارم هرکاری که می خوای با کمال ميل حاضرم انجام بدم
    آشپزی يا خريد يا هر کاره ديگه ای .
    خواهش می کنم اگه منو دوست مجازيه خودت می دونی دريغ نکن#flower
    ***********************
    مرمر جونم اینجوری نگو دختر …بیشتر اشکم در میاد ها!!!!
    مطمئن باش هر کمکی بخوام رو شما حساب می کنم #kiss


  3. شيخ حقگو در 08/31/05 گفت :

    والا چی بگم#worried #thinking


  4. Darya در 08/31/05 گفت :

    violet jan cheshm ham bezari maman khoob mishand,moraghebeh khodet va oona bash#heart #flower


  5. امير در 08/31/05 گفت :

    خیلی ناراحت شدم ان شا الله زودتر خوب میشه واسشون دعا ميکنم


  6. پانی در 08/31/05 گفت :

    ويولت جان اميدوارم زود همه چيز خوب بشه از اينجا که کار ديگه اي نميشه کرد به جز اينکه برات انرژي مثبت بفرستيم#kiss
    درباره خارشتم . من الان دو سال که بدنم با اين خارش درگير و بعد از کلي دکتر عوض کردن به اين نتيجه رسيدن که به خاطر خشکي پوسته و من هميشه قبل از اينکه خارش شديد بشه شروع ميکنم کرم مالي کردن کرمي هم روي بدن من ساخت اين کرم هاي ۲۱ بود که نارنجي رنگه حالا تو هم کرم رو امتحان کن شايد بهتر بشي البته اگه خارشت از عوارض ام اس نباشه شايدم سلولهاي بنيادينت دارن زيادي پشتک و وارو ميزنن#winking
    خلاصه زود خوب بشي خانومي هم خودت هم اوضاع دور و برت#kiss


  7. فريد در 08/31/05 گفت :

    انشا.. که هر چه زودتر حالشون خوب بشه#flower


  8. آلاله در 08/31/05 گفت :

    اميدوارم حال مامان خانوم زودتر خوب بشه. خودتم ميدونی که سختی ها درسته که سختن ولی آدم رو قوی تر ميکنن. وقتی هم که آدم قوی باشه خودش ميتونه به خودش افتخار کنه. البته ميدونم تو خودتم آخره همه اين حرفهايی ولی خب ۲ کلمه هم از مادره عروس….


  9. رضا در 08/31/05 گفت :

    ای بابا!Big Frown‌ من خيال کردم يه در رفتگی ساده است. واقعا کمکی از دست من اگر بر مياد بگو. من اتفاقا الان روتيشن ارتوپدی ام ميدونستم ميگفتم بيايين اونجا!Frown


  10. هانيل در 08/31/05 گفت :

    #sad
    اميدوارم زود حالشو ن خوب بشه جز اين نميتونم چيزی بگم چون ميدونم شرايط سختيه#cry


  11. سينا در 08/31/05 گفت :

    در جايی می خوندم که سرانه مصرف لبنيات تو ايران خيلی پايينه و برای همين اکثر افراد مسن (به خصوص خانمها که بدنشان کلسيم از دست می ده) گرفتار پوکی استخوان هستن.
    ويلی جان منهم به سهم خودم برای يشون آرزوی بهبودی می کنم و آماده ام هر کمکی که از دستم بر بياد انجام بدم.
    #flower #heart


  12. لیلا در 08/31/05 گفت :

    ممنون که تو اين شلوغ پلوغی اين چند خط رو نوشتی . راستش به قول رها ناراحتم که از راه دور کاری از دستم برنمياد #sad اما با اين وجود خواهش می کنم اگه کمکی از دست ماها برمياد يه ندايی بده .


  13. مژگان در 08/31/05 گفت :

    #thinking مثلا چه فکری؟#smug


  14. سها در 08/31/05 گفت :

    سلام . واقعا متاسفم. اين پوکی استخوان بد چيزی هست. ايشالا زود خوب می شن. نگران نباش برادرهات که هستن.خانم برادرت هم که هست. همه چيز درست می شه #smile می گم اين فريد همون فريدی هست که من گفتم نگرانش شدم که پيداش نيست؟؟؟
    ***************************
    اميد:ببخشين شما نمي دونين دنبال كدوم فريد مي گردين اينقد نگرانيشين ! #laughing بله خودشون هستن …


  15. سها در 08/31/05 گفت :

    راستی من الان خودم تهران نيستم اما خواهرم هست که انترن هست اگه کمکی از ما بر ميآد بگو تعارف نکن. خوشحال می شيم کمک کنيم
    *************************
    اميد: ممنون …. حتما بهش مي گم


  16. جز این در توان چیز دیگر نبود
    http://knuttz.net/hosted_pages/Assorted-Images-20080530


  17. نازی در 08/31/05 گفت :

    ايشالا شفای عاجل حاصل شه
    ميدونم که خودت ميدونی…..ولی واسه یاداوری یادت باشه که شنا کردن تو مسير رودخونه از ماهی مرده ام بر مياد#winking


  18. صدف در 08/31/05 گفت :

    ايشالله که مامان هر چه زودتر خوب بشن حرفاتو با تمام وجود حس ميکنم و ميفهمم چی ميکی. خدا ايشالله برادراتو سالم نکه داره که واقعا من بهمه اونای که داداش دارن غبطه ميخورن هر چی هم بهم ميکن بابا برادرا سرشون بزن و بچه شون کرمه ولی خوب همون وجودشون هم خوبه راستی عروس جديدتون چطوره . خواهرشوهر بازی هم در اوردي يا نه؟ زهرچشم نکرفتی؟


  19. سرخی در 08/31/05 گفت :

    سلام ويلوت جان. اميدوارم که حال مامان زودتر بهتر بشه و به سلامتيشون رو به دست بيارن. روزهای جمعه هميشه دلگيرن. حتی اگر مهمونی هم باشی باز موقع اخر شب هم يادت هست که امروز جمعه است. مواظب خودت باش


  20. شقايق در 08/31/05 گفت :

    #sad ای بابا کاری از دست من برمياد بگو خانمی.


  21. نهال در 08/31/05 گفت :

    لبخند بزن ويولت! تو از مشکلاتت بزرگ تری دختر!
    .
    .
    .
    داشتم چند مدت پيش وبت رو به مامانم نشون ميدادم!‌ تا ببينه و يه کم به خودش بياد اين جوری سر هر چيز کوگيکی زندگی رو به خودش و ما زهر نکنه!
    اين نشون ميده که با چه ديدی نگات کردم!!!
    حالا به قول شيرازی ها عروس تعريفی شدی؟؟؟؟؟؟؟
    (شيرازی ها به کسی که ازش تعريف ميکنند بعد يهو عوض ميشه ميگن عروس تعريفی! يعنی مثل عروسی که همه هی از خوشکلی و خانمی اش به به و چه چه کردن حالا يهو بر عکس در مياد!!!!#grin )
    قربونت برم الهی…
    برات انرژی مثبت می فرستم و دعا ميکنم!


  22. متاسفم ويولت جان … چقدر ناراحت شدم … کاشکی کاری از دستم بر می امد .. مواظب خودتان باشيد .. می دونم اميد تنهايت نمی گذاره … مثل کوه پشت هم باشيد …


  23. برای من هم برشن بلاگ فرستاده گفتم اگر بليت رو برام می فرستن ميام!
    اميدوارم اوضاع خيلی زود بهتر بشه


  24. هميشا در 08/01/06 گفت :

    ویولت عزیز بازدید ما رو پس نمیدی؟؟!!#sad خوشحال میشم با نظراتت منو راهنمایی کنی#hug #hug #smile #smile یه سئوال، تو ام اس داری؟ امیدوارم از سئوالم ناراحت نشی. اگه آره تو چه مرحله ای از بیماری هستی؟


  25. هميشا در 08/01/06 گفت :

    اميدوارم پدرت هر چه سريعتر سلامتش رو به دست بياره.#worried #worried #worried #worried


  26. محمود در 08/01/06 گفت :

    ايشالله حال شما و خانواده خوب شه#flower


  27. هميشا در 08/01/06 گفت :

    ببخشيد منظ.رم بهبودی پدر و مادر خصوصا مادر بود که اشتباه تايپ کردم.#sad #sad #sad


  28. shadi در 08/01/06 گفت :

    Chi begam? be fekretam. hey miam bebeedan khabar jadeed chi neveshty. begam in ham bogzarad. . .? omidvaram bezodi#flower


  29. هميشا در 08/01/06 گفت :

    درمورد بازپس دادن بازديد هم ميدونم که الان وقت نداری و مسلما اين چند روز خيلی خسته ای. منظورم اين بود که کلا بهم سر بزن. همیشه منتظرت هستم.#hand #hand #hand


  30. آنارام در 08/01/06 گفت :

    ويلی جونم نميدونم از اين فاصله دور چه کاری جز دعا ميتونم بکنم
    باور کن هر روز از خدا ميخوام توان و صبرتو زياد کنه تا بتونی از پس مشکلات زندگي بر بيای
    ويلی تويه اين شرايط سعی کن خودتو فراموش نکنی و نذاری دور از جون اين استرس ها و فشارها کار دستت بده
    دوست دارم
    شب و روز واست دعا ميکنم
    مراقب خودت باش
    آنارام باشی
    #kiss #heart #kiss #heart #kiss


  31. neginak در 08/01/06 گفت :

    azizam khoda bad nade khanooomi ishala zoodtar behtar mishan ,,, khoda ro shokr baradar be in khoobi dary ke komakeshoon mikonan hatman moiraghebe khodet bash ishala hame chy zoiodtar dorost she


  32. بب در 08/02/06 گفت :

    عزیزم من ساکن تهران هستم و الان هم ۵ روز تعطیل اگر کاری از دستم بر مییاد خوشحال می شم انجام بدم #flower


  33. فاطمه در 08/02/06 گفت :

    ای بابا بالاخره بعد از 4 بار اومدن وارد شدم میدونستی اینجا خراب بود فکر کنم سرور مشکل داشت به فکر ما بچه کنکوریها که نیستند .حال مامان چطوره ؟بهترن انشاالله؟امیدوارم هر چه سریعتر خوب بشن و اوضاع عادی شه .چی بگم والا…


  34. صبورا در 08/02/06 گفت :

    الان حالشون بهتره؟


  35. الهام در 08/02/06 گفت :

    سلام ويلی جونم (يا شايدم اميد خان)
    اميدوارم که حال مامانت زود خوب بشه. توکه خودت مثل کوه محکم هستی ولی چيزی نميتونم بگم جز اينکه « اين نيز بگذرد» فقط طاقت بيار.
    دوست دارم#kiss


  36. فريبا در 08/02/06 گفت :

    سلام خانومي
    يه استادي داشتيم تو دانشگاه كه هميشه با لهجه تركي مي گفت بدبختي دوقلو ميزاد
    براي بهبودي مادرت دعا مي كنم


  37. اميدوارم زود زود خوب بشوند
    خدايا اين ويولت رو نااميد نکن عزيزم مامانش رو زود بهش برگردون#brokenheart
    در ضمن اقا اميد حواست به دوست ما باشه روزی سه وعده غذا درست می کنی می بری دم خونشون
    ۲-بعد ميری ظرفها رو می گيری می بری سر کار يا خونتون می شوری
    ۳- رخت چرکها رو تحويل می گيری می بری خشکشويی
    ۴- وقت داشتی يه دستی هم سر و گوش خونه بکش تا مامان ويلی مياد همه جا تميز باشه
    دست حق به همرات
    خدا اجرت بده هم اين دنيا هم اون دنيا#smug


  38. ويولت عزيز اميدوارم که حال مادرت هر چه زودتر خوب شه و سلامتيشون رو کاملا به دست بيارن و دوباره اون ويولت با نشاط رو ببينيم.
    با اينکه فاصله مکانيمون دوره ولی برای هر کمکی در خدمتم اصلا هم اهل تعارف نيستم .
    برای سلامتی مامان خانومت دعا ميکنم .


  39. سحر در 08/02/06 گفت :

    ويلی جان اميدوارم اين مشکلات زودتر دست از سرت بردارن#brokenheart
    به اميد روزهای بهتر برای عزيزترين ويولت دنيا


  40. فرزام در 08/02/06 گفت :

    وقتی نمی تونی هیچ غلطی واسه دوستت بکنی حداقل باید بتونی یه چیزی بگی که یه کم روحیه بدی بهش . اما دقیقا همین موقع اس که لالمونی می گیری. چیزی نداری بگی جز اینکه ویولت ! تو خسته ای ، خیلی هم خسته ای، ولی … این بدترینش نیست، مگه نه؟


  41. کامليا در 08/02/06 گفت :

    #flower


  42. ايدن در 08/02/06 گفت :

    اميدوارم هر چه زودتر حالشون خوب بشه
    #flower


  43. بانو۷۷ در 08/02/06 گفت :

    اميدوارم حال مامانت زودتر خوب بشه #winking #hug


  44. شادی در 08/02/06 گفت :

    ویولت نازنین، امیدوارم اوضاع هر چه سریعتر رو به راه بشه، همه ما گاهی از سر استیصال گریه می کنیم اما همیشه امیدی هست،
    برات دعا می کنم، #flower


  45. سها در 08/02/06 گفت :

    سلام آقا اميد. من همون فريد و گفتم که قبلا خيلی توی کامنت ها فعال بود ولی الان ديگه نيستش اصلا !!!!! اگه خودشه که انشاالله حالش خوب باشه و مشکلات بيشتر نشده باشه. از قول ما به ويولت جون هم سلام برسونيد انشاالله مشکلات ايشون هم کمتر شه #smile


  46. زن زمانه در 08/02/06 گفت :

    سلام ويولت جان
    اميدوارم همه چی روبراه بشه
    با آرزوی بهبودی برای مامان


  47. سينا در 08/02/06 گفت :

    سلام: من نوشتهايت می خوانم امروز می خواهم نظر بدهم.تو مقاوم هستی تا بخواهی دنبال چاره بگردی.به فردا فکر کن دوباره خورشید طلوع می کند.


  48. سالی در 08/02/06 گفت :

    اميدوارم حالشون خوب بشه
    واميدوارم خدا واسه هم نگهتون داره باور کن همين بودن در هرحالتی کلی مايه اميده حتی اگه نتونی اونجوری که قبلا؛ کمک بودی باشی


  49. همه حال خوشی نداريم اين روزها
    با اين تفاوت که من اس ام اس می دم تو نمی دی
    من اين جا ميام تو نميای
    من پايتم که با هم خودکشی دونفره کنيم…نميدونم به نظرم ديگه بهتر از اين نميشه.
    کاری داشتی بگو.