شانه هاي صياد !

مطالب زيادي توي ذهنم بود كه دلم مي خواست از فرصت پيش اومده استفاده كنم و اينجا بنويسم ولي كامنت جالب خانم ثابتي عزيز براي پست قبل ذهنم رو برد به يه سمت و سوي ديگه اي. البته قبل از هر چيز از اينكه ممكنه بدليل بيسوادي مزمني كه ازش رنج مي برم و همينطور دلمشغولي هاي روزمره و … مطالبم از انسجام لازم برخوردار نباشه و يا اصلا به علت طولاني بودن و … به مذاق بعضي از خوانندهاي اين وبلاگ خوش نياد پيشاپيش عذرخواهي مي كنم.
خانم ثابتي من رو قهرماني خاموش در داستان هاي ويولت عزيز دونستن كه مي تونه اينجا خودي نشون بده و به تعبير ايشون خودش رو به صدا در بياره…و از شانه هايي بنويسه كه تونستن حال بد ويلي را در انتهاي يك جاده به سرخوشي وجود پرمهر اميد تبديل كنن…
خوب، شايدم بد نباشه كه با توجه به مباحثات و مجادلات چند وقت اخير اين وبلاگ و به چالش كشيده شدن بعضي موضوعات من هم به عنوان يه مرد مطالبي رو از يه ديد گاه ديگه مطرح كنم، تا چه درنظر آيد و چه مقبول افتد…
پس من از اون قهرمان خاموش و اون شانه هاي معجزه گر مي نويسم و شما به قضاوت بنشينيد:
1- من مرد هستم:
دنيا پر شده از آدمايي كه نصف اونا ادعا مي كنن مرد هستن. بله درسته… فقط ادعا مي كنن…
يادمه وقتي كوچيكتر بودم از كلمه مرد يه برداشت ديگه داشتم… مرد يعني كسي كه دست زنها و بچه ها رو مي گيره و كمك حالشونه. توي خوشي ها چتربالاي سرشونه و توي ناخوشي ها تكيه گاه وعصاي دستشون. حرفش حرفه و قولش قول. حلال و حروم سرش ميشه و به معني واقعي لوطي صفت و پهلوون مسلك. هميشه هم برام نمونه همچين مردايي فردين و اون نقش هاي مردونه ش توي فيلم هاي آبگوشتي بود… هنوزم وقتي ياد شونه هاش مي افتم كه تكيه گاه زنهاي بي پناه و زجر كشيده و…بود پشتم ميلرزه…
بزرگتر كه شدم فهميدم كه مرد از نوع فردينيش فقط توي فيلم ها پيدا مي شه و بس و نمونه واقعيش دوهزار سال قبل از دايناسورها منقرض شده و رفته پي كارش!
مرد امروز از مردي فقط مردسالاري ، تبعيض جنسي ،استفاده (سوء استفاده ) از زنها رو بلده و پايمال كردن حقوق اونها رو نه تنها حق قانوني بلكه وظيفه شرعي خودش مي دونه. البته نوع نگرش سطحي و برخورد منفعلانه بعضي از اناث هم در اين احساس تكليف بي تاثير نيست. ضمن اينكه مشكلات زندگي مدرن هم باعث تشديد اين امر شده و ارزش خانواده ، ارزش فرزند و كيفيت تربيت براي جامعه پايدار هر روز كمرنگ تر ميشه.
سهم زن ايراني در فعاليت هاي اقتصادي – اجتماعي خارج از منزل حدود 28 درصد برآورد ميشه (يك سوم مردان) و اين درحاليه كه اين موضوع در كشورهاي عربي 31 ، در كشورهاي درحال توسعه 56 و در كشورهاي شرق آسيا 73 درصده. حتي در كشور به شدت سنتي ژاپن هم اين عدد بيشتر از 50 درصده در حاليكه پايبندي به سنت ها هم به خوبي حفظ شده. ما در ايران وزير زن نداريم و تنها 5/0 درصد از سطوح مديريتي دولت در اختيار زن ها قرار داره (تقريبا معادل عربستان ، عراق و يمن) درحاليكه در فنلاند 37درصد وزراي كابينه 16 درصد معاونين وزير و 21 درصد سطوح مديريتي در اختيار خانم هاست.
اين گوشه كوچكي از معامله ناعادلانه ايست كه من به عنوان مرد ايراني با نيمه ديگر جامعه خودم يعني زنان انجام دادم…
هنوز هم فكر مي كني بايد به شانه هايم افتخار كنم؟
2- خانم هاي هميشه ناراضي:
درسته كه بر اساس يه اصل ثابت شده همه انسانها در جوامع درحال توسعه ناراضي به دنيا ميان، ناراضي زندگي ميكنن و ناراضي از دنيا ميرن ، ولي زنان در اين ميون سهم بيشتري از نارضايتي رو دارن و دليلش چيزيه كه بهش ميگن تبعيض جنسيتي…
مواردي مثل محدوديت در انتخاب شغل، عدم استقلال مالي، عدم برابري دستمزدها ، عدم تامين مالي پس از مرگ همسر، قوانين ناعادلانه طلاق، عدم برابري مرد و زن در محيط هاي كاري ، عدم بهره مندي برابر از امكانات تفريحي و ورزشي ، محدوديت در انتخاب پوشش ظاهري ، قوانين تبعيض آميز ارث ، اختلاف ديه مرد و زن و … باعث احساس نارضايتي ذاتي و ناخودآگاه در زنان ايراني مي شه كه خودش رو به شكل پرخاشگري ، مرد ستيزي و گرايشات فمينيستي نشون مي ده.
هنوز فكر مي كني بايد به شانه هايم …؟
3- من امنيت مي خوام:
زنان عليرغم پيشرفت هاي تحصيليشون در طول سال هاي اخير، اونطوري كه بايد و شايد در فعاليت هاي اقتصادي به بازي گرفته نشدن. بطوريكه سهم زنان ايراني از بازار كار از 5/9 درصد در سال 1335 به 5/14 درصد در سال 1385 رسيده … يعني فقط 1/0 درصد رشد سالانه در طول 50 سال اخير!!! طبق آمار رسمي مالكيت زنان بر زمين هاي كشاورزي كمتر از 2 درصد !!! و مالكيت اونها بر دام هاي زنده كشور زير 5 درصد !!! اعلام شده.( و متاسفانه در بعضي استان ها مثل هرمزگان اين عدد معادل صفره).
مسائلي مثل محدوديت زنان در مالكيت زمين هاي كشاورزي (در محيط هاي روستايي) و خريد و فروش اموال منقول و غيرمنقول بدون اجازه شوهر و …. باعث شده تا زنان دست به نوعي مبارزه بزنن. از نظر تاريخي و جامعه شناسي اين پديده رو “تئوري جبران” ميگن. پديده هايي از قبيل “طلا دوستي” و ” بانك گريزي” در نتيجه همين ساختار مالكيت بوجود اومدن.
درحقيقت، فقدان مالكيت زنان رو تا حد شهروندان درجه دو تنزل داده…
هنوزم فكر مي كني بايد به …؟
4- فقر زنانه:
اكثر 2 ميليارد نفري كه با يك دلار يا كمتر در روز زندگي مي كنن زنان هستن. ضمن اينكه شكاف بين زنان و مردان در دهه گذشته گسترش پيدا كرده و پديده اي به نام “زنانه شدن فقر” رو بوجود آورده.
زناني كه در فقر زندگي مي كنند غالبا از دسترسي به منابع حياتي ازقبيل اعتبار، زمين و ارث محرومند. از نيروي كارشون به درستي استفاده نمي شه و از نظر مراقبت هاي بهداشتي و تغذيه در اولويت نيستن.به خدمات آموزشي و ورزشي دسترسي ندارن و در تصميمات داخل و خارج از منزل حداقل دخالت رو دارن.
فقر و جنسيت رابطه مستقيمي به نفع مردان و به ضرر زنان دارند. يعني مردان فقر را به زنان هديه كرده اند.
هنوز هم فكر مي كني…؟
5- مظلوم ولي مادر:
عليرغم همه مصائب و شدائد ، بخشي از زنان مسئوليت سنگيني به نام مادري رو هم به دوش مي كشن. مادران كارگران بي جيره و مواجب خانواده هستن. زنان در دو سنگر خانواده و جامعه مشغول توليدن. توليد كالاي خانگي و توليد كالاي بازاري. منظور از توليد خانگي ، تربيت فرزندان و ديگر فعاليت هاي زن در خونه ست كه تابعي از وقت زن و درآمد خانواده ست. خانواده با محدوديت مواجه و اون اين كه زمان اختصاص يافته براي اشتغال، تهيه كالاي خانگي و رفاه نمي تونه از كل وقت شبانه روز تجاوز كنه. محدوديت ديگه ، درآمد خانواره كه نقش مهمي در تصميم گيري درباره زمان اختصاص يافته به هر فعاليت داره و اينجاست كه زن بايد تركيب مناسبي بين اشتغال و كارهاي خونه (دو نقش خودش) انتخاب كنه تا به حداكثر مطلوبيت دست پيدا كنه. مسلما اين تركيب هم ثابت نيست و در طول زندگي و به فراخور وضع مالي خانواده ، سن بچه ها ، پيشرفت تكنولوژي و … تغيير مي كنه.
بد نيست بدونين كه 45 درصد از زنان جامعه مون خونه دار هستن و هيچ دستمزدي به فعاليت هاي روزمره شون تعلق نمي گيره!
هنوز هم فكر…؟
6- سهم فرشته از زمين:
گرچه به نظر من به همه زنان دنيا ، كم يا زياد ظلم روا شده ، ولي سهم زنان و مادران خانه دار از همه بيشتر بوده. زن خونه داري كه غيبت يا كسالت و بيماريش مي تونه باعث لنگيدن همه امور منزل بشه ، چه سهمي از زندگي داره؟
زن خونه داري كه در گذشته با بالا رفتن سنش بر منزلت و اعتبار اجتماعيش افزوده ميشد، امروزه نگران سال هاي پيري خودشه. نگهداري از سالمند به عنوان يه معضل اجتماعي دراومده و اين مسئله در مورد زنان خونه دار شهرنشين كه بازنشستگي و تامين اجتماعي ندارن شديدتره. زن خانه دار امروزي كه تو سن فعاليت بايد كارآمد و فعال باشه ، در سنين پيري پاداش مناسبي نمي گيره. عاقبت اون يا زندگي توي خانه سالمندان و يا در بهترين حالت ، بعد از مرگ شوهر، زندگي با پسر يا دختريه كه دائما با اون به عنوان” موجودي زيادي” برخورد مي كنن. خوب در ساختار خانواده هسته اي ، جايي براي سالمندان نيست.
به قول يكي از جامعه شناسان سرشناس غربي:
“يك مادر خوب ، زني است كه براي نابودي خود تلاش مي كند”
هنوز هم …؟
7- به چه افتخار كنم؟
هرگز صرفا به اينكه از نظر فيزيولوژيك يه مرد هستم افتخار نمي كنم. من نه به شانه هايم، كه به قلبم افتخار مي كنم. به عشقي كه قلبم را از درون شعله ور مي كنه و در لبان تبدارم متبلور مي شه. به عطشي كه مردمك چشمانم براي ديدن يك لبخند دارند و به …
آري … به شانه هايم هم افتخار خواهم كرد، اگر مثل شاخه هاي يك درخت تنومند جاي امني براي دمي استراحت پرستوي مهاجري خسته از پرواز باشند…ولي نه به شانه هاي صيادي كه صيد از سر استيصال به آن ها پناهنده شده باشد!
من به تو و همه زنان و مادران كشورم افتخار مي كنم كه به من فرصت زندگي كردن داديد….


وقتي خدا مادران را مي آفريد در روز ششم تا ديروقت كار مي كرد.
فرشته‌اي اومد و پرسيد: چرا اينقدر روي اين يكي وقت مي ذاري؟
و خدا پاسخ داد :
مي دوني چه خصوصياتي در نظر گرفتم تا درستش كنم ؟
بايد قابل شستشو باشه ولي پلاستيكي نباشه. بيش از 200 قسمت قابل حركت داشته باشه كه قابل تعويض باشند. و بايد بتونه از همه جور غذا استفاده كنه. .بايد بتونه هم زمان سه تا بچه رو در آغوش بگيره . با يه بوسه كه از زانوي زخمي تا قلب شكسته رو شفا بده. و همه اينها رو بايد فقط با دو تا دست انجام بده.
فرشته تحت تأثير قرار گرفته بود .
فقط دو تا دست غير ممكنه . مطمئني اين يك مدل درست و استاندارده ؟
اين همه كار براي امروز زياده بقيه‌اش رو بگذار براي فردا و تكميلش كن
نمي تونم ديگه آخراي كارمه. چيزي نمونده كه موجودي را كه محبوب قلبم هست رو كامل كنم.
وقتي بيمار مي شه خودش، خودش رو معالجه مي كنه و مي تونه 18 ساعت در روز كاركنه .
فرشته نزديكتر اومد و زن رو لمس كرد:
اين كه خيلي لطيفه!!
بله لطيفه. ولي خيلي قوي درستش كردم . نمي توني تصور كني چه چيزهايي رو مي تونه تحمل كنه و بر چه مشكلاتي پيروز بشه.
فرشته پرسيد : مي تونه فكر كنه ؟
خدا پاسخ داد : نه تنها فكر مي كنه مي تونه استدلال و بحث و گفتگو كنه .
فرشته گونه زن رو لمس كرد: ”خدا فكر كنم بار مسئوليت زيادي بهش دادي ! سوراخ شده و داره چكه مي كنه !”
خدا اشتباه فرشته رو تصحيح كرد : چكه نمي كنه – اين اشكه .
فرشته پرسيد :به چه دردي مي خوره ؟
اشكها روش او هستند تا غمهاش، ترديدهاش، عشقش ، تنهائيش، رنجش و غرورش را بيان كنه .
فرشته هيجان زده گفت :خداوندا تو نابغه اي فکر تمام چيز هاي خارق العاده رو براي ساختن مادرها کرده اي ..


دیدگاه ها خاموش