انگشتر عقيق من

هميشه دلم يه انگشتر عقيق مي خواست … بهت بگم اين علاقه از کجا نشات ميگيره حتما بهم مي خندي … اون زمانها که راهنمايي مي رفتم، يه معلم قرآن داشتيم که مربي امور تربيتي هم بود! اسمش چي بود؟ آهان خانم ايماني … درست مطابق با استانداردهاي اون زمان، مقنعه بلند تا زير سينه و چونه دار با مانتو وشلواري که دوتاي الان من توش جا ميشدن … تو اين خانم تنها زيوري که ميشد شناسايي کرد يه انگشتر عقيق دور طلا بود … موقع گوش سپردن به قرآن چشمم بي اختيار رو دستهاي اين خانم ميخکوب مي شد که معمولا يا داشت مقنعه اش رو صاف و صوف مي کرد يا چون مقنعه رو بالا يا پايين مي کشيد و يا روي اِعراب درست تلفظ نشده از طرف ما تاکيد مي کرد… تصوير اون انگشتر حک شد تو ذهن من … بعدها هيچ وقت به صرافت خريد انگشتر عقيق نيا فتادم ولي خوب هوس داشتنش ته ذهنم خاک مي خورد… تا يک روز که با اميد بيرون بودم و اون ويلچرم رو مي روند و از جلو ويترين مغازهها مي گذشتيم، يهو برق انگشتر گرفتتم و خواستم که نگه داره!!!. :hypnoid
نظر اميد اين بود که انگشتر عقيق مال پيرزنهاست، ولي با ديدن انتخاب من از موضع اش پايين اومد و نوستالژي نوجووني ام کنج انگشتم جا خوش کرد.:regular

ring.jpg


the-ring.jpg

آهنگی با نهايت نوستالژی برای هم سن و سال های خودم:eyelash
Boney M-Rasputin



لينک دانلود


دیدگاه ها خاموش