پراکنده گويي

1- الان بايد پيش دکترم مي بودم که نيستم. طي يک تماس تلفني هر دو به اين نتيجه رسيديم که با توجه به حال خرابي که دارم، رفتنم پيش دکتر بي فايده است چون اون مي خواد تغييرات تو بهبود حالم رو ببينه و اين بد شدن موقت حالم کمکي به اين قضيه نميکنه … پس فعلا بي خيال ويزيت شدن. فقط در جهت کمک به بهبود حالم چند تا قرص پس و پيش شد.
2- حال اين روزهاي من مثل جوبي ه که چلوش پنجره مشبک يا همون سد گذاشتن، تا وقتي که آشغالي تو آب نيست همه چيز خوبه و آب جريان داره ولي وقتي آشغالي مياد و به او شبکه ها گير ميکنه مسلما تو روند طبيعي رد شدن آب خلل ايجاد ميشه… الانم اشغال يه جايي تو کانال رشته هاي عصبيم گير کرده فقط مي تونم صبوري کنم تا رد شه بره.
3- عجيب حال ميکنم تو يک تخت دونفره رو قطر تخت بخوابم يعني سرم مثلا تو شمال غربي باشه و پاهام تو جنوب شرقي!!آي حال ميده.ديگه هيچ تنابنده ايي هم نمي تونه کنارت بخوابه و مزاحمت ايجاد کنه.:silly
4- شبها از پرش عضلات پام به شدت کلافه ام، در طول روز هم هست ها نه که نباشه ولي شب اوج اذيته. کافيه مثلا لحاف کشيده شه به کف پام انگشتهاي پام در نهايت درجه از هم فاصله ميگيرن و پوست پام جمع ميشه و بعد يک پرش اساسي.
5- اينا رو نوشتم فقط واسه اينکه کسي نگرانم نباشه و بگم من هنوزم پابرجا سر جام هستم.:eyebrow
6- بسي از هم صحبتي اين دکتر جانم حال نموديم به مفهوم واقعي گوگوليه.:teeth
7- بچه هايي كه از من آدرس گردنبند فروشي رو پرسيدن، من واقعا نمي دونم جاي دقيقش كجاست. فقط مي تونم بگم طبقه اول پاساژ گلستان بود:eyelash


دیدگاه ها خاموش