توضيحات

1-اول از همه من موضعم رو مشخص کنم که بحث اونروز اصلا برام آزار دهنده نبود و کامنت دونيش يکي از معدود کامنت دوني هاي بَري از جوک بود که با خوندن هر کامنت غش و ريسه مي رفتم چون واقعا هرکدوم کَلي بود با کامنت قبلي و من به شخصه سرم درد ميکنه واسه اين کل کل هاي دوستانه. با خوندن کامنتهاي “يکي مثل خيليها” مخفف به يمخ!!! واقعا ريسه مي رفتم و روحم تازه شد از ديدن اين همه بچه پرروي و در عين حال با تربيتي يک نفر:tounge… از آزرده شدن سينا عزيز واقعا ناراحت شدم و احساس گناه کردم چون سينا براي من بسيار مرد محترم و دوست خوبيه و اصلا دلم نمي خواست ناخواسته آزارش بدم که الحمدلله ديدم آشتي کرده و بازم مي تونيم دوستهاي خوبي براي هم باشيم.:love
2-ديروز يک مدت طولاني برق نداشتيم، دلم مي خواست بنويسم و موضع خودم رو در اين رابطه بدور از هرشوخي مشخص کنم. کلمات تو سرم دور وادور ميزد ولي دسترسي به صفحه ورد دوست داشتني امکان پذير نبود و من با قلم و کاغذ هم ارتباط روحي لازم رو برقرار نمي کنم اين شد که شما فعلا از خوندن افاضات من در امان مونديد.:smug
3- از شنبه تا حالا حال جسميم اصلا خوب نيست، نه اينکه فاجعه باشه ولي به نسبت روزهاي خوبي که داشتم اين حال، حال بديه و راه رفتن برام عذابه چون اسپاسم ها به شدت قبل برگشته. نميدونم چرا؟ ولي عضلات پشت چشم چپم هم اسپاسم داره و من در مواقع عادي هم چشمم رو کاملا احساس مي کنم.:hypnoid
4- هروقت اميد از اداره باهام تلفني حرف ميزنه و در حين صحبت ارباب رجوعي يا همکاري وارد اتاق ميشه، براي اينکه گوشي رو بده دستم حرفش رو تغيير ميده به” پس شما با دکتر تماس بگير ببين کي وقت ميده؟”( اين رمز عملياته!!:silly) امروز بهش ميگم از بس اين جمله رو تکرار کردي همه حفظ شدن و با خودشون مي گن آخي بيچاره مهندس ببين چقدر مريضه، دم به ساعت دارن واسش وقت دکتر مي گيرن!!!!.Shockh


دیدگاه ها خاموش