آخرين موفقيت سال 86

ديشب موقعي که مي خواستم برم اتاق خودم، بابا گفت: راستي آقايي که اومده بود تلويزيون ات رو جابجا کرده گذاشته رو ميز عسلي، بيام بذارمش سرجاش؟ گفتم : نه نمي خواد حالا يک مدت هم اونجا باشه، اشکالي نداره.
وقتي رو تختم قرار گرفتم و تلويزيون رو روشن کردم، ديدم نسبت به جاي قبليش خيلي کوتاهه و با توجه به اينکه من خوابيده تلويزيون نگاه مي کنم، سرم تو موقعيت خوبي قرار نمي گيره … اگه مي خواستم تلويزيون(کوچيکه 14 اينچ) رو جابجا کنم بايد يه ارتفاع حدودا 60 سانت تلويزيون رو مي کشيدم بالا تا بگذارمش جاي اصليش … احتياج به راه رفتن نداشتم ولي قدرت دستهام بايد زياد مي بود.
يعني مي تونستم؟ زورم مي رسيد؟ بهتر نبود مي خواستم يکي بياد برام جابجاش کنه ؟اگه از دستم ول ميشد احتمالا خودم هم همراهش مي ترکيدم!!! … ولي خوب افتاده بودم رو دنده ايي که مي خواستم به خودم ثابت کنم مي تونم.
رفتم سمتش و از برق جداش کردم بعد با شماره سه بلندش کردم ولي با بالا آوردن حداکثر 20 سانت احساس کردم زور پنجه هام داره کم ميشه و الانه که از دستم ول شه، گذاشتمش پايين … شايد ده بار اينکار رو انجام دادم ولي نشد که نشد، يعني واسه گذاشتن رو ميز يه نيم چرخ کوچولو بايد مي زدم ولي هيچ رقمه توانايي ام راه نمي داد.
با خودم گفتم: نگران نباش، يک کم دراز بکش … فکرت رو متمرکز کن … حتما مي توني.
رو تخت دراز کشيدم و چشمهام رو بستم و شروع کردم به معکوس شمردن و هم زمان با سلولهام صحبت کردن که ياريم کنن. بعد چند دقيقه از جام بلند شدم و باز امتحان کردم بعد سومين بار تونستم تلويزيون رو بگذارم سرجاي اصليش.
نمي دونم حس مثبتم رو چه جوري بگم که کاملا حسم کني؟ تو لحظه بلند کردن اون جسم سنگين عين قوي ترين مردان جهان بلند فرياد زدم :آفرين … بارک لله … همينه ! گفتم که مي توني.:smug


دیدگاه ها خاموش