داستان مداد

پيرمردي در حال نوشتن نامه اي بود که نوه اش پرسيد:
پدر بزرگ، درباره چه مي نويسيد؟
درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه مي نويسم، مدادي است که با آن مي نويسم. مي خواهم وقتي بزرگ شدي، مثل اين مداد بشوي.
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چيز خاصي در آن نديد:
اما اين هم مثل بقيه مداد هايي است که ديده ام
پدر بزرگ گفت: بستگي دارد چطور به آن نگاه کني، در اين مداد پنج خاصيت هست که اگر به دستشان بياوري ، براي تمام عمرت با دنيا به آرامش مي رسي !
خاصيت اول: مي تواني کارهاي بزرگ کني، اما هرگز نبايد فراموش کني که دستي وجود دارد که هر حرکت تو را هدايت مي کند. اسم اين دست خداست، او هميشه بايد تو را در مسير اراده اش حرکت دهد.
صفت دوم: بايد گاهي از آنچه مي نويسي دست بکشي و از مداد تراش استفاده کني. اين باعث مي شود مداد کمي رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تيز تر مي شود (و اثري که از خود به جا مي گذارد ظريف تر و باريک تر) پس بدان که بايد رنج هايي را تحمل کني، چرا که اين رنج باعث مي شود انسان بهتري شوي.
صفت سوم: مداد هميشه اجازه مي دهد براي پاک کردن يک اشتباه، از پاک کن استفاده کنيم. بدان که تصحيح يک کار خطا، کار بدي نيست، در واقع براي اينکه خودت را در مسير درست نگهداري، مهم است.
صفت چهارم: چوب يا شکل خارجي مداد مهم نيست، زغالي اهميت دارد که داخل چوب است. پس هميشه مراقب باش درونت چه خبر است.
و سر انجام پنجمين خاصيت مداد: هميشه اثري از خود به جا مي گذارد. پس بدان هر کار در زندگي ات مي کني، ردي به جا مي گذارد و سعي کن نسبت به هر کار مي کني، هشيار باشي وبداني چه مي کني

دلم خواست بنويسم… من که از بازترين پنجره با مردم اين شهر صحبت کردم،،،،،،،،،،، حرفي از جنس زمان نشنيدم،،،بايد امشب بروم


نظرات شما


  1. سينا در 08/28/01 گفت :

    مثل همة نوشته هات بسيار خوندني و آموزنده بود#applause #flower


  2. آذر۱۲۱ در 08/28/01 گفت :

    جالب بود#thinking


  3. فاطمه در 08/28/01 گفت :

    اول در مورد متن مرسی بس لذت بردم دوم ویولت جان حس میکنم ؛انگار این روزها حال و هوای دیگری داری؛و برایت می خوانم؛ای روزهای خوب که در راهید !ای جاده های گمشده در مه!ای روزهای سخت ادامه!از پشت لحظه ها به در ایید!……………خوبی ؟حرفهایی به نظرم میرسد در مورد حسهایت در این روزها که غمی غمگینانه است نمیگویم#heart #kiss #flower


  4. neda در 08/28/01 گفت :

    کجا ميخوای بری اونوقت؟


  5. ويولت در 08/28/01 گفت :

    به فاطمه:
    ممنون#kiss همين که بدونم يک نفر ۱٪ هم درکم کرده کلی برام ارزش داره#heart
    به ندا:
    خونه مش شجاع#grin که اينروزا مش دريا شده#winking


  6. مژگان در 08/28/01 گفت :

    #applause #kiss


  7. نازمهر در 08/28/01 گفت :

    ويلی جونم می دونم از لحاظ روحی فعلا کسلی
    ولی از لحاظ جسمی چطوری خانومی؟
    بهتری؟#flower


  8. سينا در 08/28/01 گفت :

    خوش به حال کسي که بتونه تو اين شرايط ميزبان مناسبي براي تو باشه و قلبت رو تسکين بده.
    مثل هميشه محکم باش. ايشالله چيزي تا حل همه مشکلات جسمي و روحيت نمونده. من از حالا دارم مهموني خوب شدنت و جشن عروسيت رو رو مجسم مي کنم. راستي ليست ٱهنگهاي درخواستي چي شد؟
    #flower #heart


  9. مستانه در 08/28/01 گفت :

    ويولت کلی نوستالژيک شدی و هی دلت می خواد بری و تو گذشته ها غرق شی.
    يعنی راستش من اينطوری حس می کنم…


  10. اعظم در 08/28/01 گفت :

    doset daram va barat az tahe del doa mikonam.


  11. دوره گرد در 08/28/01 گفت :

    #cry


  12. ويولت در 08/28/01 گفت :

    من يه معذرت به شاعر شعر بدهکارم اگه شعر رو درست نمی نويسم و پس و پيشه … چون فقط حسم رو روی صفحه مانيتور ميارم#eyelash
    حالم خوبه چه روحی چه جسمی هردو توپ توپه#smug


  13. هستی در 08/28/01 گفت :

    سلام ويولت جان. خيلی متن قشنگ و آموزنده ای بود من که سريع نوشتمش که ببرم خونه. آدم لازمه هر از گاهی اينجور متنارو بخونه و يه سری چيزا رو به خودش يادآوری کنه. خيلی قشنگ بود دستت درد نکنه گلی #kiss #heart راستی خيلی خيلی خوشحالم که هم از نظر روحی هم از نظر جسمی خوبی و به قول خودت توپ توپی #grin
    فکر کنم آقا اميد برگشته که ويلی ما سرحال شده#tongue


  14. آلما در 08/28/01 گفت :

    وای چقدر اين متن برای من لازم بود.. مرسی #flower


  15. جيلی بيلی در 08/28/01 گفت :

    ويلی کاش امروز ميتونستی بری بيرون خيلی قشنگه همه جا . ترکيبی از سفيدی برف و ابر و آبی آسمون و آفتاب طلايی. #kiss
    پرانرژی و شاددباشی خانم.#winking


  16. اوا در 08/28/01 گفت :

    سلام ويولت خانوم
    من ۶ ماه ميشه که بلاگ شما رو می خونم.
    هميشه دلم می خواست مثل شما يه جايی رو داشته باشم که بنويسم توش
    اما خوب يه جورايی دست دست می کردم
    الان يه بلاگ درست کردم دقيقا نمی دونم چطوريه اما يه جورايی ادتون کردم خوشحال می شم منم جزو دوستاتون قبول کنيد


  17. ساتين در 08/28/01 گفت :

    آدمو به فکر وا ميداره


  18. m.e.f در 08/28/01 گفت :

    سلام ويولت جان
    از روزی که باهات آشنا شدم تا الان آرشيو دو سالت رو خوندم.
    کم کم فکر می کنم به این وب معتاد شدم.
    از نوشته هات خیلی چیزها آموختم.
    احساس می کنم اين روزها حال و هوايی داری که دوست نداری درباره اش صحبت کنی.
    اميدوارم هرچه زودتر خبرهای خوبی ازت بشنوم.#thinking


  19. يسنا در 08/28/01 گفت :

    تشبيه قشنگي بود و براي من يادآوري به موقعي ممنون


  20. نمی دونم در 08/28/01 گفت :

    سياه نامه تر از خود کسي نمي بينم
    چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود


  21. آرامش در 08/28/01 گفت :

    به نام خدا
    In the name of GOD
    جاي پا
    Foot print
    خوابي ديدم …
    I had a dream …
    خواب ديدم در ساحل با خدا قدم مي زنم.
    I dreamed I was walking along the beach with GOD.
    بر پهنه آسمان صحنه هايي از زندگي ام برق زد.
    Across the skey flashed scenes from my life.
    در هر صحنه، دو جفت جاي پا روي شن ديدم. يكي متعلق به من و ديگري متعلق به خدا.
    For each scene, I noticed two sets of foot prints in the sand. One belonging to me, and the other to GOD.
    وقتي آخرين صحنه در مقابلم برق زد. به پشت سر و به جاي پاهاي روي شن نگاه كردم.
    When the last scene of my life flashed before me, I looked back at the foot prints in the sand.
    متوجه شدم كه چندين بار در طول مسير زندگي ام.فقط يك جفت جاي پا روي شن بوده است.
    I noticed that many times along the path of my life there was only one set of foot prinths.
    همچنين متوجه شدم كه اين در سخت ترين و غمگين ترين دوران زندگي ام بوده است.
    I also noticed that it happened at the very lowest and saddest times in my life.
    اين واقعاً برايم ناراحت كننده بود و درباره اش از خدا سئوال كردم: خدايا، تو گفتي اگر به دنبال تو بيايم، در تمام راه با من خواهي بود.
    This really botherd me, so I guestioned GOD about it: GOD, you said that once I decided to follow you, you’d walk with me all the way.
    ولي ديدم كه در سخت ترين دوران زندگي ام، فقط يك جفت جاي پا وجود داشت.
    But I have noticed, that during the most troublesome times in my life, there was only one set of foot prints.
    نمي فهمم چرا هنگامي كه بيش از هر وقت ديگر به تو نياز داشتم، مرا تنها گذاشتي.
    I don’t understand why when I needed you most, you would leave me.
    خدا پاسخ داد، بنده بسيار عزيزم، من در كنارت هستم و هرگز تنهايت نخواهم گذاشت.
    GOD replied, my precious, precious serwant, I have you and I would never leave you.
    اگر در آزمون ها و رنج ها، فقط يك جفت جاي پا ديدي، زماني بود كه تو را در آغوشم حمل مي كردم.
    During your times of trial and suffering when you see only one set of foot prints, it was when, that I carried you.


  22. اين کسالتها نويد روزای خوبی رو ميده از حست لذت ببر .. #flower


  23. محدثه در 08/28/01 گفت :

    داستان قشنگی بود پر از نکته


  24. محدثه در 08/28/01 گفت :

    دلم خواست بنويسم… من که از بازترين پنجره با مردم اين شهر صحبت کردم،،،،،،،،،،، حرفي از جنس زمان نشنيدم،،،بايد امشب بروم
    ؟؟؟؟؟


  25. محدثه در 08/28/01 گفت :

    #kiss #kiss #kiss #kiss #kiss


  26. محدثه در 08/28/01 گفت :

    اميدوارم زود زود خوب شی
    رفتنت هم….#hug #hug #hug


  27. هستی در 08/28/01 گفت :

    وای خدايا #surprise من چندسال پيش رفته بودم جايی روی ديوار اونجا اين متنی رو که اين دوست عزيز در کامنت ۲۱ نوشته رو ديدم . خيلی دوست داشتم مينوشتمش ولی اون لحظه امکانش نبود. بعدها خيلی دنبال اون متن گشتم ولی از هيچ جا نتونستم پيداش کنم . اون موقع هم با عجله خوندمش و کامل تو ذهنم نمونده بود ولی تاثير زيادی روم گذاشته بود . الان که اومدم سرزدم و اين متن قشنگ رو ديدم خيلی خوشحال شدم و يه حس خاصی بهم دست داد. دوست عزيز واقعا ازت ممنونم بابت گذاشتن اين متن قشنگ.


  28. من که از بازترين پنجره يعنی اين ناحيه پنجره باز داره؟


  29. نسرين در 08/28/01 گفت :

    سلام ويولت عزيزم
    خيلی متن جالبی بود.منم اعتقاد دارم تو حال و هوات عوض شده#kiss
    راستی از جيلی بيلی چه خبر وبلاگش کار نمی کنه#sad


  30. آرامش در 08/28/01 گفت :

    هستی جان من هم جايی اين متن رو رو ديوار خوندم درست وقتی که از بيماری قبليم افسرده بودم و اين متن ميشه گفت نجاتم داد. حالا اين ام اس نتونست من رو افسرده کنه چون قبلا به اندازه کافی افسرده شدم. راستی من اين متن رو تو يه کتاب فروشی تو خيابان فلسطين بالاتر از تقاطع انقلاب پيداش کردم يه کتاب جيبی هستش#winking موفق باشی


  31. هستی در 08/28/01 گفت :

    ممنونم ؛ آرامش ؛ عزيز#flower اميدوارم تو هم موفق باشی و سلامت


  32. fariba در 08/28/01 گفت :

    خدا كنه كه بتونيم مثل يه مداد باشيم خدا منه خدا كنه خدا كنه خدا كنه…


  33. محسن در 08/28/01 گفت :

    #flower


  34. آسمان در 08/28/01 گفت :

    چه داستان زيبايی.دوست جونی دل نازک من چطوره؟خوبی عزيزترين؟#hug #heart #kiss


  35. ژاله در 08/28/01 گفت :

    ببخشيد من حس کردم شما هم نسبت به هميشه دلتون گرفته و سرحال سرحال نيستين.ولی با اين تعجبی که شما پرسيدين کی دپ زده ۱۰۰٪ اشتباه کردم#sad شرمنده که از درک درست حس نوشته های پست های اخيرتون عاجز بودم.
    پس نميگم شاد باشيد ميگم اميدوارم شاديتون همچنان ادامه پيدا کنه#flower


  36. وای چقدر زيبا بود ويولت واقعا عالی بود با اجازه ميخوام سيو کنم و پرينتش بگيرم #flower


  37. لیلا در 08/28/01 گفت :

    خوشحالم که خوبی #kiss


  38. امير در 08/28/01 گفت :

    اين مداد هی بتراشی تموم ميشه ها تکليف اين قسمتشم روش کن مامان بزرگ#sick


  39. امير در 08/28/01 گفت :

    به فريبا ۳۲ خدا نکنه مدادی باشی که با مداد تراش ميتراشن چون …#tongue #flower


  40. مهربانو در 08/28/01 گفت :

    ويلی جان چه متن قشنگی بود تا حالا جايی نخونده بودمش ..مرسی#flower #kiss


  41. سوسن در 08/28/01 گفت :

    #flower
    با نظر سينا موافقم#heart


  42. عسل در 08/28/01 گفت :

    احساس می کنم دلت گرفته


  43. جايی اينو خونده بودم
    اما در وبلاگ تو ديدن چيز ديگريست
    مرسی
    حالا کجا؟


  44. تنها در 08/28/01 گفت :

    سلام. یه طورایی شبیه پرنده ای شدی که دیگه تاب رو زمین موندن نداره و لحظه شماری می کنه واسه پرواز. تقاوت آدما با پرنده ها اینه که وقتی بالهاشون می شکنه بیشتر اوج می گیرن.


  45. شبنم در 08/28/01 گفت :

    اين روزها روزهای سختی رو دارم تجربه می کنم. اين متن خيلي قشتگ بود


  46. نيکی در 08/28/01 گفت :

    «چشمام و مي بندم و خودم رو مي سپرم به رودخانه خروشان آهنگي که دوستش دارم و با موجها و ارتعاشات اون سلولهاي بدنم به رقص در ميان»
    بی خود نيست که ام اس گرفتی!!


  47. مرجان در 08/29/01 گفت :

    #smile


  48. مسعود در 08/29/01 گفت :

    #flower


  49. محدثه در 08/29/01 گفت :

    قبل از خواب اومدم بهت بگم
    ويولت جان خيلی دوستت دارم
    خوابای بهاری ببينی
    #heart #tongue #kiss #tongue #heart #heart #heart
    راستی اجی اينو ببين
    http://ham10m.persiangig.ir/image/c6rfedrn9g45toh7kgt7.jpg
    #laugh #laugh
    لينکش تو وبلاگ گذاشتم تو اين پستم اگه باز نشد برات بيا از وبلاگ باز کن ببين خوب
    #hug #hug #hug دوستت دارم
    شبت بخير آجی من


  50. نوشين در 08/29/01 گفت :

    اون فيلمه فلش دنس رو هنوز تی وی اينجا گه گداری نشون ميده و منوميبره تو اون دوره که بيرک دنس مد بود و ماهم شور و حالی داشتيم. معلوم ميشه تو بچه بودی اونموقع!! و اين داستانه مداد خيلی راسته. چقدر انی که اينو نوشته با استعداد بوده.نه؟ تونستی به منم سر بزن. من از ليسته مرجان کشت رفتم. بقوله اون بووووووس..


  51. لوبیا در 08/29/01 گفت :

    متن خيلی جالبی بود. ممنون که با ما قسمتش کردی.
    راستی حال عموميت چطوره عزيزم. مامنتظر خبرهای خوبيم ها.#flower


  52. سينا در 08/29/01 گفت :

    يه پيشنهاد بهت می کنم: ميگم با دکترات مشورت کن و اگه از نظر اون ها اشکالی نداره با ورزش به استقبال بهبوديت برو. اين دستگاههای پياده روی درجا فکر می کنم برات مناسب باشه.#flower


  53. ليته در 08/29/01 گفت :

    سلام ويلی جون
    چطوری خوبی ؟ حالت بهتر شده؟؟؟
    احساس ميکنم حالت بهتر شده عزيزم.مدتيه از مشکلات جسمی نمی نويسی.اينو به حساب اين ميذارم که مشکلی نداری ايشالا عزيزم.خيلی مواظب خودت باش…#heart #heart #heart #heart #kiss #kiss #kiss #kiss #kiss #flower #flower #flower #flower


  54. مرمرجان در 08/29/01 گفت :

    #heart
    بنويس تو که ميدونی هوادار و خواهان زياد داری


  55. (مهربانو) در 08/29/01 گفت :

    ويولت جونم مشکل وبلاگ بوی باروون حل شد ..عزيزم مرسی که سعی ميکردی کمکم کنی #kiss #flower


  56. بابا من هر وقت اومدم نتونستم پيام بذارم چرا اخه#cry #angry
    اما بهرحال تولد اقا اميد و سالروز با هم بودنتون با تاخير مبارک#flower #flower #hug #party
    راستی امشب کجا می خوای بری ناقلا#kiss #tongue خوب ي الان؟


  57. arezoo در 08/29/01 گفت :

    modati mishe ke nevesgte hato mikhoonam manam ms daram az in ke mibinam farhikhtegito be hamdardi mesle to dashtan eftekhar mikonam barat arezooye behtarinha ro daram#flower


  58. نيکو در 08/29/01 گفت :

    سنگی ست زیر ِ آب
    در گود ِ شب گرفته ی دریای ِ نیلگون
    تنها نشسته در تک ِ آن گور ِ سهمناک
    خاموش مانده در دل ِ آن سردی و سکون
    او با سکوت ِ خویش
    از یاد رفته ای ست در آن دخمه ی سیاه
    هرگز بر او نتافته خورشید ِ نیم روز
    هرگز بر او نتافته مهتاب ِ شامگاه
    بسیار شب که ناله برآورد و کس نبود
    کان ناله بشنود
    بسیار شب که اشک بر افشاند و یاوه گشت
    در گود ِ آن کبود
    سنگی ست زیر ِ آب ولی آن شکسته سنگ
    زنده ست ، می تپد به امیدی در آن نهفت
    دل بود اگر به سینه ی دلدار می نشست
    گل بود اگر به سایه ی خورشید می شکفت
    آپم خوشحالم می کنی سر بزنی
    نگران نشو ایروزا دلتنگی خاصیتش اما ویولت جونم خیلی محکم مگه نه خانم گل
    راستی اجازه هست لینکت کنم#heart


  59. لئون در 08/29/01 گفت :

    حرفی از جنس زمان نشنيدی؟ آهان دلت خواست!#smile