در حواشی سریال

نظرتون در مورد آخر سريال ميوه ممنوعه چيه؟ خوب تموم شد يا سَمبَل شد؟ از نظر من براي يک سريال يکماه و سرعت کاري که بايد داشته باشه پروژه خوب جمع و جور شد و رضايت من يکي رو بدست آورد.:smug
صحبتهاي تلفني بعد اتمام سريال بين من و اميد.
1-اميد: بيچاره فقط سر فرزاد بي کلاه موند.
من: نه بابا اونم بعدا با هستي ازدواج ميکنه.
– نه فکر نمي کنم مگه نديدي گفت من ديگه به ازدواج با شما فکرنمي کنم!
– تو ديگه چقد ساده ايي مردا از اين زر هاي مفت زياد ميزنن:eyelash (با عرض معذرت از کليه آقايان خواننده اين مطلب)
2- من: ديدي حاجي با اعتکافش و دعا خوندناش تونست هستي رو برگردونه.
– اره
– تو چرا از اين دعاهاي خالصانه واسه من نمي کني؟ اين همه تو مکه و عربستان دعام کردي هيچي به هيچي.:nottalking
– لامسب از بس قرتي … از هيچ جهت راه نميده واسه اثر کردن.:atwitsend
-:teeth


نظرات شما


  1. اول ميشويم به نظر من که خوب تموم شد دقيقا همون جور که من دوست داشتم همين!!!!#grin


  2. هاله در 07/15/10 گفت :

    ما که نديديم ولی دورا دور از دست حاجی خيلی حرص خوردم#worried
    فکر کنم دوم شدم#party خوبی خانومی؟#hug


  3. سينا در 07/15/10 گفت :

    #laugh
    به نظر من اگه آخرش حاج آقا با هستي ازدواج مي کرد منطقي تر بود. اينجوري بيچاره هم چوب رو خورد و هم پياز رو.
    در مورد فرزاد برداشت منم اين بود که با هستي ازدواج نمي کنه (لابد مردا از اين برداشتهاي مفت هم زياد مي کنن#grin )


  4. خانمه در 07/15/10 گفت :

    با اون حالت آويزون فرزاد پس احتمالا ميشه هوشنگ واسه هستی!!! البته آقايون بهتر در جريان امورشونن#grin


  5. سلام
    بار اوله ميام اينجا
    عکس دوربينتون رو ديدم داغم تازه شد…منم عينش رو خريده بودم…هيچی نشده جلوی چشمم دزدينش…خيلی درد گرفت…
    ايشاله به شما مبارک باشه#smile


  6. ايدن در 07/15/10 گفت :

    به نظر منم سريال خوب تموم شد
    حداقل نسبت به کارای دیگه سمبل نشده بود.
    #eyelash


  7. من که چند وقتيه نديدمش مگه تموم شد؟ #thinking بعد چی شد ؟#yawn
    حيف شد تموم شد#worried
    راستی مگه ادم قرتی…. باشه خدا جوابشو نميده؟#thinking نميدونم وا…
    من که تو حکمت خدا موندم#sad


  8. مهسا در 07/15/10 گفت :

    #flower


  9. maryam در 07/15/10 گفت :

    به نظر منم خوب تموم شد ، خيلی سريال قشنگی بود #heart …. به خصوص بازی آقای نصيريان که فوق العاده بود و شخصیت حاجی رو خیلی دوست داشتنی می کرد…. ولی با شرمندگی تمام بايد بگم اگه حاجی با هستی عروسی ميکرد من خيلی خوشحال می شدم چون همه اش تو طول سريال دلم واسه حاجی می سوخت از بس با خودش درگير بود !


  10. شهرام در 07/15/10 گفت :

    سيستم افزايش بازدید واقعی و تضمينی
    http://www.webfa.ir


  11. #grin
    عزيزم من مطمئنم كه تو خوب ميشي نميدونم چرا ولي ته دلم خيلي مطمئنم كه خوب ميشي


  12. حمید در 07/15/10 گفت :

    اين کالمه تلفنی تون خیلی باحال بود
    جوابی که امید داد کلی من و خانمم رو خندوند.
    خوش باشی همیشه


  13. الميرا در 07/15/10 گفت :

    مرسی ویولت عزیزم بابت تبریک
    #kiss
    #rolling از دست تو و اميد
    من یکی فکر کنم سریال رو سنبل کردن، خوشم نیومد
    #thinking


  14. رويا در 07/15/10 گفت :

    جواب آقا اميد خيلی بامزه بود .خوب راست ميگه .از بس قرتی هستی .ست کردن بند ساعت با روسری ،روسری با ويلچر ،کيف کانگو رويی ،آرايش طوسی،ديگه عرضم به حضورت بالا بر سواری ………….خوب اينا جواب نميده#grin #hug #kiss
    به آقا سينا :
    اومدين نسازينا#silly


  15. سينا در 07/15/10 گفت :

    به رويا خانم:
    منظورتون کدوم قسمت از کامنت منه؟


  16. رويا در 07/15/10 گفت :

    به آقا سينا:
    چه سريع السير#tongue
    قسمت مربوط به حاج يونس


  17. فلفل بانو در 07/15/10 گفت :

    کلا من از فيلمش بدم اومد #sick لوسو بيمزه بودن روی مردارم زياد کرد #angry خودم يه نمونشو ديدم#angry
    ولی در کل کلی به مکالمات تو و اميد خان خنديدم#rolling #rolling #rolling


  18. فلفل بانو در 07/15/10 گفت :

    ولی گذشته از اينا علی نصيريان عالی بازی کرد يکی از بازيگرايی که من حال ميکنم با بازيش خدايی حق بازی نقششو خوب ادا ميکنه#eyelash


  19. سينا در 07/15/10 گفت :

    به رويا خانم:
    مي دونين همونطوريکه تو کامتهاي قبليم گفتم حاج يونس زندگي اولش رو نابود کرد. اون زخمي به دل همسرش وارد کرد که مطمئناً تا آخر عمر خوب نميشه. به علاوه حاج يونس عزت و احترامش رو پيش بچه هاش، همکاراش، دوستاش، همه و همه از بين برد.
    حاج يونس همه اون چيزها رو به خاطر عشق هستي از دست داد ولي در آخر که هستي رو به دست اورده بود اونو پس زد. يعني در ازاي چيزايي که از دست داد چيزي به دست نياورد.
    مي خوام بگم که در آخر براي حاج يونس هيچي باقي نمانده بود جز هستي. پس لااقل اون رو نبايد از دست مي داد. اينجوري هم چوب رو خورد و هم پياز رو.
    داستانش رو مي دونين؟ ميگن در زمانهاي قديم يه قاضي يه نفر رو محکوم کرد که به اختيار خودش يا صد ضربه چوب بخوره و يا يه گوني پياز خام رو. اون بنده خدا اول پياز رو انتخاب کرد ولي چند تا که خورد ديد نميشه گفت همون چوب رو بزنين. اينجوري آخرش هم چوب رو خورد هم پياز رو!
    يه چيزي هم تو پرانتز بگم که به هر حال روي اين آدم نميشه به عنوان يه همسر مطمئن حساب کرد چه براي هستي و چه براي خانم اولش، چون کسي که يه بار زير سرش بلند بشه بازم ممکنه اين اتفاق براش بيفته!


  20. AhmadrezaJP در 07/15/10 گفت :

    خيلی مرد سالارانه بود.فتوحی تقريبا هر کاری دوست داشت کرد.زد زندگيشو داغون کرد و رفت دنبال عشقش آخرشم هم به عشق خالص رسيد هم زنش(قدسی) محکوم شد به عدم درک و فرصت ندادن به شوهرش .
    -اين فرزاده ضايع شد .حال کردم.#grin


  21. رويا در 07/15/10 گفت :

    با اجازه ويولت جان (ببخشيد تو رو خدا)
    به آقا سينا (بدون اينکه قصد جسارت داشته باشم ) :
    با توجه به داستانهای موجود در عرفان ما و يا در ديگر ملل،که البته لازم نيست اسم ببرم شما خودتون آشنا ترين ،آيا اين فرد بايد ترد بشه و مورد مذمت قرار بگيره چون آدم شايسته ای نمی تونه باشه؟
    بايد بهش ترحم بشه؟
    يا اينکه بهتره اعتماد کرد و فرصت دوباره داد ؟
    شما به عنوان يک آقا اگر خدای ناخواسته در اين جايگاه قرار بگيرين ،دوست دارين چطوری برخورد بشه با شما؟
    باز هم پوزش ميخوام که اينطوری مطرح کردم فقط يه کنجکاويه که ميخواد
    به جواب دست پيدا کنه.


  22. ويولت در 07/15/10 گفت :

    به سينا و رويا:
    به بحثتون ادامه بديد#heart از لحاظ من هيچ ايرادی نداره#grin


  23. رابعه در 07/15/10 گفت :

    به نظر من که خوب بود خوب تموم شد
    به قول ویولت خوب جمع و جور شد
    این ضربه ای که زن تو این قضایا می خوره جبران ناپذیر
    ولی خوب به قول قدسی :
    پدرتون مرد بدی نبوده…
    پس جای بخشش هست
    به ویولت:
    مکالمه تو و امید خیلی جالب بود
    #eyelash
    انشالله که دعاهای اوید هم در گیر می شه #flower


  24. سينا در 07/15/10 گفت :

    من نگران بودم که کله کچل من فرودگاه خوبی برای بامبی های تو (ويولت) بشه که خوشبختانه تو رضايت خودت رو از ادامه بحث اعلام کردی#heart پس خدايا به اميد تو برو که رفتيم#grin
    به رويا خانم:
    اجازه می خوام سوال آخرتون رو اول جواب بدم: يادش به خير همکاری داشتيم که يه وقت گفت متاهل بودن ظاهری مهم نيست. مهم اينه که آدم در باطن متاهل باشه. من به عنوان کسی که ادعای «تاهل باطني» دارم هيچوقت به خودم اجازه نمی دهم که خانم ديگری رو جز به چشم خواهری نگاه کنم.
    به اعتقاد بنده ازدواج يک پيمان است که -مثل همه پیمانها- هيچيک از طرفين حق ندارن بدون دليل منطقی و موجه اون رو نقض کنن.
    اگر من -خدای نکرده- روزی به اين نتيجه برسم که اين پيمان ارزش وفاداری نداره با ارائه دليل منطقی اون رو نقض می کنم و در اون صورت مطمئن باشين که قيد زندگی اولم رو زده ام و حتی اگه همسرم هم راضی باشه بر نمی گردم (البته اين مثال بود و من همسرم رو خيلی دوست دارم)
    اما در مورد سوال اول: به اعتقاد بنده چيزایی که در قصه ها می ياد با چيزهايی که در عمل اتفاق می افته بيشتر وقتا فرق داره. تجربه سی و شش سال زندگی من ميگه که آزموده را آزمودن خطا است و کسی که بدون دليل موجه و منطقی پيمان شکنی کنه بازهم ممکنه اين کار رو بکنه و هرگز شايسته اعتماد نيست. در پايان عرايضم حديثی رو از حضرت علی(ع) يادآور ميشم که -با اين مضمون- فرموده اند که با خيانتکار دوستی نکن چون کسی که امروز به نفع تو خيانت کرده فردا به ضرر تو خيانت خواهد کرد.


  25. رويا در 07/15/10 گفت :

    ممنون از جوابتون .
    فقط يه نکته رو می خواستم بگم و اون اينه : مکتو باتی رو که قصه ناميدين ،تجربيات نسلهای قبل ماهستند .فقط آدمهای اهل قلم که شيوه زيبای نگارش رو داشتن،اونا رو برامون تا به امروز زنده نگه داشتن.


  26. سینا در 07/15/10 گفت :

    به رويا خانم:
    من کلمه قصه رو با منظور خاصی استفاده نکردم. مسلماْ تا نباشد چيزکی مردم نگويند چيزها. اما تجربه من چيز ديگری رو نشون ميده والله اعلم.


  27. لیلا در 07/15/10 گفت :

    من بیچاره (!) فعلا نمی تونم نظر بدم !! تمام قسمت های سریال رو بی کم و کاست دیده بودم اما دیشب از خستگی داشتم بی هوش میشدم و وقتی فهمیدم قراره ساعت یازده و نیم شب پخش بشه بد جور حرصی شدم و با اجازه همانجا روی کاناپه خوابم برد . ساعت نزدیک دو صبح به امید دیدن سریال از خواب پریدم و دیدم جا تره و بچه نیست #grin . امروز هم در نهایت مشنگی #grin نوبت دندانپزشکی رو کنسل کردم که ساعت چهار سریال رو ببینم دیدم عوضی ها اعلام کردن ساعت بیست و یک پخش میشه . حالا ببینم تا نیم ساعت دیگه موفق به دیدنش میشم یا از شانس چپکی من یا تلویزیون خراب میشه یا برق میره !! #cry #grin


  28. farangiss در 07/15/10 گفت :

    من خوشم اومد خيلی هم ختم به خير نشد.


  29. نه خانمی. انقدر سمبل بود که ميکروفونشون همه ش توی کادر بود. من که خوشم نيومد. حاج يونس و هستی ديگه نطق می کردن. مثلا: تو منو از قيد قيود آزاد کردی و ….


  30. آفرين در 07/15/10 گفت :

    خوب اومدی#rolling
    #silly


  31. به نظرم خوب تموم شد.یعنی یه پایان ایرانی اروپایی.ایرانی از اون جهت که آخرش یه آهنگ شاد زده میشه و در یک دقیقه کل شخصیتای فیلمو میبینیم که هر کدوم یه جورایی به سروسامون رسیدن و دل مردم آروم میشه.و اروپایی از لحاظ منطقی و اصولی جمع کردن و قرار دادن محتوای کلیدی فیلم در کنار این صحنه ها
    خوب و به جا تموم شد.دست آقای فتحی درد نکنه.با وجود افتضاحی که امسال توی سریالا داشتیم این سریال خیلی از همه لحاظ به چشم میومد


  32. نوشین17 در 07/16/10 گفت :

    #laugh يه کم کمتر همه چيز رو باهم ست کن که قرتی نباشی #grin
    ———–
    به نظر منم ميوه ممنوعه خوب تموم شد ديگه ازدواج هستی با فرزاد هم خودمون بايد حدس بزنيم#winking به قول دادشم ميگه ديگه اگه آخرش اين دوتا هم با هم عروسی ميکردن خيلی خوش به حالمون ميشد#tongue


  33. آسمان در 07/16/10 گفت :

    وای من انقدر حالم بد شده بود بعد از ديدن قسمت آخر که خدا ميدونه.حالم بهم خورده بود از اون شعارا و حرفای تکراری.فيلم هندی کامل بود آخرش.نه ديالوگي،نه چيز به درد بخوری.هی مسجد و بيمارستان و حرفای مصنوعيه هانيه توسلی.من گفتم ای کاش نديده بودم قسمت آخر رو که زيبايی قسمتای ديگه اينجوری خراب نميشد توذهنم.هرگز نميتوننن فيلمسازای ما يه پايان درست و به ياد ماندنی رو بسازن تو فيلما#sad


  34. هانيل در 07/16/10 گفت :

    #rolling پس تو هم از اين حرفا ميزنی… من مامانم هر سال اخر صفر ميره دم مسجد… سال اولی که اينجوری شده بودم بهش گفتم دم مسحد اول اسم منو بياره و گفت باشه… حالا کی اذان صبح… وقتی برگشت گفتم دعام کردی؟‌گفته اره خيلی دعات کردم که شفا بگيری… منم پرو پرو بهش گفتم ديدی دروغ ميگی … دودر کردی کجا رفتی…
    داشت با تعجب نگام ميکرد منم گفتم اگه دعام کردی پس چرا خوب نشدم#devil


  35. پرهام در 07/16/10 گفت :

    بابا بي خيال اين سريالها ديدن داره؟؟؟


  36. نسیم در 07/16/10 گفت :

    اول سلام به ويولت عزيز حال و احوال چطوره ؟


  37. Darya در 07/16/10 گفت :

    salam Violet jan,fekr nakoni oon dafeh senam shod 48 digeh nemiam eenja!!#smile az een posta ma ke chizi nemifahmim pas begam ke man ye service badal(eenja be eena ham migand JEWEL!) benafsh didam har vaght biam Iran barat miaram#party kholaseh ke banafsh range ghashangist!…..khob ye post bezar ma ham betoonim nazar bedim….shad bashi


  38. شيما در 07/16/10 گفت :

    به نظر من سمبل شد.اگه قسمت يکی مونده به آخر می شد قسمت آخر قشنگ تر می شد.


  39. عسل در 07/16/10 گفت :

    #rolling اين شماره دو خيلی باحال بود#rolling


  40. آسمان در 07/16/10 گفت :

    من با نظر آقا سينا کاملاً موافقم.تاهل بايد درونی و قلبی باشه نه فقط ظاهری.و به هر حال وقتی پيمانی بسته ميشه بايد وفادار بود به اون.


  41. فوزی در 07/16/10 گفت :

    سلام ويلی جونم
    ميدونی که هميشه خوهنندت هستم ولی تو کامنت گذاشتن تنبلم.الان دوربينت رو ديدم فقط خواستم بگم که دوربين من هم همين h5 هست.اگه کاری داشتی ميتونم کمکت کنم.دوربينت جزو بهترين هاست.من که از عکاسی باهاش لذت می برم.خوشحال ميشم اگه بتونم کمکت کنم


  42. ويولت در 07/16/10 گفت :

    به فوزی:
    يک دنيا ممنونم از محبتت#kiss هنوز که هيچکدوم از توانايی هاش رو بلد نشدم
    فروشنده هم بهم اطمينان داد که از خريدش پشيمون نمی شم#smug



  43. توتیا در 07/16/10 گفت :

    همه حرفها را خواندم و تمام مدت حرف هستی و قدسی و حاج یونس و عشق انسانها ولی من از این سریال چیز دیگری دیدم که انسانه دچار دگرگونی می شوند وقتی خدا را حس کنند چون حس او با عشق ظاهری قابل مقایسه نیست خدای عالم ما ما هستیم و باورهایمان که کوه را تکان می دهد حاج یونس هم انسان بود و انسان هر زمان یکطور فکر می کند مقصر هیچوقت زن یا مرد نیست مقصر تصمیم است حالا چرا ان مهم نیست بعد هم اگر ادم ازدواج کرد و بهم خوردمثل گلی که اب نخورد خشک میشود ولی اینجا کی مقصر مهم نیست چون هیچوقت یک نفر نیست رابطه دو طرفه هست و هر کس دنگ خودش را می پردازد
    ولی این سریال برای من پیامی دیگر داشت که باور ها و ایمانه تکان دهنده خواهد بود از این هستی ها و در کما رفتنها انقدر زیاد است مثل ریگ و این که بعضی ها معجزه وار برگشتند هم حقیقت و این شاید تلنگری باشد به ما که ایمان واقعی و ارتباط با نور خدا یا انرژی یا هر چیز دیگر درها را می گشاید دلها را صاف می کند و غیر ممکن را ممکن اگر از قانون تبعیت شود
    پر چونگی کردم ولی شاید نظری دیگر را خواندن هم بد نباشد در این بحث باید ها و نباید ها#rolling


  44. توتیا در 07/16/10 گفت :

    در ضمن به سینای عزیز چه کسی باید ها را تعیین میکند من یا شما یا ایکس اینکه یک نفر چه باید بکند وقتی حق هست که در پوست ان انسان باشید من نمی توانم جای شما باشم شما هم نمی توانی جای من باشی پس باید ها بی مورده نیستـ؟


  45. سینا در 07/16/10 گفت :

    به خانم یا آقای توتیا:
    من و شما و ایکس مسلماً در جایگاهی نیستیم که باید و نباید رو برای کسی تعیین و به اون دیکته کنیم. ولی -مثلاً در مورد قصه یک سریال و یا یک موضوع اخلاقی- اجازه اظهار نظر که داریم؟
    منهم فقط نظر شخصیم رو گفتم که ممکنه درست یا غلط یا چیزی بین اینها باشه همونطوریکه شما هم نظرتون رو گفتین#smile


  46. سلام ویولت جان
    میوه ممنوعه فیلمنامه ی خوبی داشت علیرضا نادری …استاد من هم بوده …کاملا دیالوگ های محکم و موزون و تئاتری برای جلال و باباش نوشته بود…اما از جا که سفارشی کار کردن بدترین کار ها ست…پس می بایست پایان هپی اندش لبخند به زبان روزه داران بگذارد…و قسمت آخر بسیار گند زده شد به کل مفهوم جریان از هم پاچیدگی خانوادگی…دروغ…شفا در سه روز…آشتی…خنده…صلح…زندگی قشنگ نیست و من این دروغ رو خوشم نیومد…دوربینت رو هم تبریک خانم…من عاشق عکس های غیر منتظره ام…به هیچ کس و هیچ چیزی نگو…۱-۲-۳-تخ