شانس و می بينی؟

مدتيه يکسري اسناد ماليم رو گم کردم.Grinontknow
مي دونم که از خونه خارجشون نکردم ولي هرجا رو هم که مي گردم نيست که نيست … ديگه سوراخ سمبه ايي نبوده که زير و روش نکرده باشم … عين روز برام روشنه که وقتي اقدام کردم براي المثني اش و ديگه رفع نگراني شد ازم از يه گوشه ايي که شايد هزاربار چِکش کرده باشم سر در مياره و پيدا ميشه.
شبها هم که مي خوابم با فکر و خيال اين اسناده و اينکه کجا گذاشتمشون؟
يه شب خواب ديدم که کجاست و رفتم درست سرش و اسناد رو اونجا ديدم ولي … ولي وقتي از خواب پاشدم همه چي يادم رفته بودShockh و هرچي به اين دوگوله ها فشار آوردم انگار نه انگار که يک ساعت پيش خودم رفته بودم سرشون.:whew
در همين راستا
اميد: بذار منم تو ماشين رو بگردم شايد اونجا باشه.
– نه نمي خواد … خودم گشتم.
– :surpriseبله؟ گشتي؟ کي؟
– همون موقع که دو ساعت گذاشته بوديم تو ماشين.:whistling( رجوع شود به پست استرس-نويسنده)
– حالا خوب گشتي؟:eyebrow
– نه!:cry
– -ديگه چرا نه؟:waiting
– آخه استرس داشتم تو سر برسي مچم رو تو زير و رو کردن ماشينت بگيري.:heehee


دیدگاه ها خاموش