نگاه کن

عکسي که توی پست قبلی گذاشتم از ايميل بود و تو يک کشور ديگه … ولي مشابه همين صحنه تو همينجا براي من اتفاق افتاد.
کنار خيابون تو ماشين نشسته بودم که ديدمش، بدون اغراق با ديدنش شوک شدم بعد که به خودم اومدم در دل شروع به تحسين کردنش کردم … يک دختر جوون بود و خيلي زيبا و خوش تيپ … با اعتماد به نفس کامل با کمک چوبهاي زير بغلش تند و تند راه ميرفت با پاهايي که شايد حدود بيست سانت اختلاف رشد داشتند … در دلم تحسينش کردم چرا که شايد اگر من بودم چنين جسارتي نداشتم که تنها و بدون همراه و زير تيغ نگاه ديگران از خونه خارج بشم.
شوک شدنم به اين خاطر بود که در ظاهر هردو پا عين هم بود با کفشهاي تابستاني روباز و انگشتهاي لاک زده ولي يکي بیشتر از ده سانت از زانو به بعد رشد نکرده بود … عکسي که گرفتم عمدي نبود مي خواستم از خيابون عکس بگيرم که بدليل ثابت بودن و عدم تحرک عکاس!!! تو عکسم افتاد برای همين شايد عکس خيلی گويا نباشه و منظورم رو درست نرسونه اگه پست ديروز رو نمي گذاشتم هم دليلي نمي ديدم براي گذاشتن اين عکس.

112.jpg


نظرات شما


  1. شهلا در 07/30/07 گفت :

    ویولت جونم این استقامت جای تقدیر داره
    ولی لین بنده خدا به این حالت از اول بچه گی اش عادت کرده و با نگاه های مسخره دیگران
    کنار اومده نازنینم…#flower


  2. بهار در 07/30/07 گفت :

    #flower


  3. مدوسا در 07/30/07 گفت :

    من مطمئنم که اينقدر اعتماد به نفس نداشتم. همين الانشم يکم که دچار عدم تعادل ميشم يا پام ميلنگه چند روز گوشه خونه ميشينم تا يکم بهتر شه. ولی حسرت ميخورم به اراده اش
    #applause


  4. نخل در 07/30/07 گفت :

    سلام
    ويولت عزيز اين عكس ها را از كجا مي آري درسته كه با ديدن اين عكسها بيشتر اميدوار مي شويم و شاكر خدا براي سلامتي امان هستيم ولي دكتر م مي گه زياد ارتباط عاطفي برقرار كردن روي خودت اثر منفي مي گذاره


  5. عاطفه در 07/30/07 گفت :

    سلام ويولت جان
    بله جدا قابل تحسينه، اما تو هم بودی همين کار رو ميکردی. #eyelash


  6. آلما در 07/30/07 گفت :

    سلام ويولت جونم خوبی؟
    من هم خيلی به يادت بودم ولی متاسفانه من ديگه شماره هيچ کس رو ندارم چون موبايلم ريست شده#cry اگه تونستی يک اس ام اس بده تا شماره تو دوباره داشته باشم عزيزم #kiss


  7. ماندانا در 07/30/07 گفت :

    با شرايط خوب کنار اومده


  8. مرمرجان در 07/30/07 گفت :

    #heart


  9. سينا در 07/30/07 گفت :

    من خانمی رو -از نزديک- می شناسم که به دليل مشکل مادرزادی در يکی از پاهاش نمی تونه خوب راه بره. ايشون دارای دو مدرک مهندسيه و در حال حاضر مدير بيش از سی مهندس ليسانس و فوق ليسانسه. ایشون داراي همسر و فرزند هم هست. اعتماد به نفس اين خانم واقعاً مثال زدنيه.


  10. تو همستیگی ما دخت زیبایی بود که موقعی که دبستان می رفت در اثر تصادف دستش زیر ماشین مونده بود و انشگتهاش به طرز وحشتناکی تو چشم می زد از پنج انگشت دو تا و نصفی داشت.اما با همون دستش چنان والیبال بازی می کرد که هنوز تو ذهنم مونده.می دونم من اگه جاش بودم اون قدر غصه می خوردم که می مردم.خدا ظرفیت آدمها رو می بینه بعد امتحانشون می کنه..مسلما امثال اين خانم و يا حتی خودتو ارادتون خيلی قويه.خدا قوت.#flower #flower #flower #flower #flower #flower


  11. بادیس در 07/30/07 گفت :

    کاش همه مون واقعا از این چیزای دور و برمون درس بگیریم.#flower


  12. مهرانه در 07/30/07 گفت :

    امیدوارم خدا به همه اونهایی که به نوعی بیشتر از بنده های دیگش در معرض دید قرارشون داده صبر و توانایی بده و البته همین سلامتی نصفه نیمه رو هم ازمون نگیره #worried


  13. آتیش پاره در 07/30/07 گفت :

    ای ول خاله ویولت عکاس باشی #winking بیا دوتا کلوز آپم از ما بگیر#eyelash #grin
    در مورد اون خانوم هم باید بگم اعتصاب چرخ دنده های ساعت لطمه ای به گذر زمان نمیزنه یعنی اگه اون نمیومد بیرون وخودشو تو خونه حبس میکرد به کسی چیزی نمیشد فقط خودش اذیت میشد #heart #heart #heart #flower


  14. دريا در 07/30/07 گفت :

    سلام


  15. سلام عليکم
    خداييش هر جوری حساب کنی اين يکی خوش تيپ تره. حيف که نما از روبرو نيست!


  16. ريحانه در 07/30/07 گفت :

    سلام
    خيلی اتفاقی به وب لاگت برخوردم . محشره دوست دارم بيام و مطالبت رو هميشه بخونم .
    موفق و پيروز باشی عزيزم.
    #flower


  17. سوگلی* در 07/30/07 گفت :

    سلام مهربون… هر موقع که برام لازمه که يه تلنگر بخورم تو وبلاگت از اين عکسا ميبينم…#hug


  18. Darya در 07/30/07 گفت :

    salam, Violet jan motasefaneh too Iran shayad hanooz eena khoob ja nayoftadeh basheh,har chand ba talasheh kasani mesle shoma rooz be rooz behtar misheh,eenja mardom akhareh etemad be nafsand
    ba har lebas va chehreh va sharayete jesmi,pas zende bad self confidence!
    rasti man barat mail zadam


  19. غضنفر در 07/30/07 گفت :

    فکر ميکنی با ديدن خود تو٬ چيزی غير از تحسين از ذهن بيننده ميگذره؟


  20. مهرانه در 07/30/07 گفت :

    سلام ویولت جان .مرسی برای تبریک.در مورد اون کیکی که عکسش در وبلاگمه رفتم تحقیق#grin اون گلها و پروانه ها و جیگیل پیگیلای روی کیک همه خوراکی هستند و سرشار از قند گلوکز#cry اینطور که حساب کردم من یکی که برای خوردن هر تیکه باید کلی واحد انسولین بزنم#worried پس نوش جان بقیه#nottalking #tongue


  21. ويولت در 07/30/07 گفت :

    تازه توجه کنيد که با اين وضعيت سخت راه رفتن با عصا تو هر دستش هم يک کيسه خريده#surprise


  22. ويولت در 07/30/07 گفت :

    به ريحانه:
    خوش اومدی عزيزم#hug


  23. نگار در 07/30/07 گفت :

    سلام
    ویولت عزیزم و تمامی دوستان گل امشب برا منم دعا کنید آخه نتیجه کنکورو دارن می زنن#cry .من می ترسم.خدا جونم کممممممممکککککککک.#hand


  24. بهار در 07/30/07 گفت :

    سلام ویولت جان، اول از این که با این عکس دلم هوای ایران و خیابان هاش رو کرد، بعدش هم که به نظر من هم جای تحسین برای این خانم و افراد مشابه داره که این قدر واقع بین هستن و جای تعمق برای امثال من که گاهی چقدر ناشکری نسبت به خیلی چیزهایی که داریم و قدر نمی دونیم!!!
    راستی بعد از این غیبت طولانی ام وبلاگت از اولین وبلاگ هایی بود که سراغش اومدم و باید سر فرصت بشینم آرشیو چند ماه گذشته رو بخونم….#winking


  25. آسمان در 07/31/07 گفت :

    من با اينکه به ظاهر سالمم يک دهم اعتماد به نفس اين دختر خانومم ندارم.خيلی خوبه آدم بتونه انقدر خوب روحيهء خودش رو حفظ کنه#smile خودت چطوری گلم؟#heart #kiss


  26. زن زمانه در 07/31/07 گفت :

    دو سه روزه که يه خانومی با من هم‌مسيره.
    به عصا همراهشه و به سختی سوار ماشين می‌شه.
    واقعا نمي‌دونم چه جوری می‌تونم کمکش کنم که سوار يا پياده بشه که ناراحت نشه.
    يه بار هم ازش پرسيدم که کمکی از من بر مياد؟؟ با لبخند جواب داد خودم ميدونم.
    فکر می‌کنم مرکز توانبخشی کار می‌کنه.