فيلمهاي خاطره ساز

كتابها رو كه دوره كرديم نوبتي هم باشه نوبت فيلم هاست.
بچه هايي كه سن و سالشون نزديك سن من يا قديمي تر از من باشه حتما ويديوهاي بتاماكس و متعاقب اون كم بودن فيلم خوب براي ديدن رو حتما يادشون هست. مثل حالا نبود كه فيلم هنوز رو پرده اكران سينماهاي آمريكاست ولي اينجا سي دي و دي وي د اش داره تو دست مردم مي چرخه.
قبلا هم تعريف كردم كه پدر دوستم آپارات داشتن و من سعي مي كردم اصلا با اين دوستم دعوام نشه و همش خودم رو عسل مي كردم !!!!! كه اون با من سر لطف باشه و دعوتم كنه خونشون براي اينكه فيلم ببينم! اونم چه فيلمهاي؟! مثلا خشم اژدها … تمام فيلمهاي بروسلي رو دوره كرده بودم . بعدش نوبت رسيد به ويديوهاي بتاماكس و فيلم هاي اون كه بازم ما هنوز جزو مرفّهين بي درد! نبوديم و ويديو نداشتيم و طبق معمول براي لذت بردن از تماشاي فيلم آويزون اين و اون!!!.
با دوستام كلي فيلم هندي دوره كرده بوديم مثل شعله ؛ سنگام؛ بيا در آغوشم و دروغگوي بزرگ و … يادمه بعد ديدن فيلم بيا در آغوشم كلي هيجان زده شده بوديم و جاي سئوال برامون پيش اومده بود كه يعني چه اتفاقي افتاده بود كه بعد اون روز برفي بچه بوجود اومد از گرم كردن بدنهاشون!!!! ديگه هر فقط با بچه ها دور هم جمع مي شديم كارمون تقليد آهنگهاي فيلم هاي هندي و رقص هاي اونا بود.
تو مدرسه هم برامون فيلم ميذاشتن و اون زمان هيجان انگيز ترين زمانهاي مدرسه بود … كلي فيلم جنگي آبكي بستن به نافمون كه خيلي يادم نمياد ولي يكي از فيلمها رو يه صحنه اش رو خيلي خوب يادمه و اونم صحنه اسير شدن چند تا رزمنده به دست كموله ها بود و شكنجه شدنشون … كه نعل اسب رو با ميخ كوبيدن به پاشنه پاي اون بدبختها … تا عمر دارم اين صحنه رو فراموش نمي كنم و ترسي كه از كرد جماعت و بخصوص كموله ها ريخته شد تو جونم.
فيلم توبه نصوح مخلباف رو هم تو مدرسه ديدم ولي چيزي زيادي ازش بخاطرم نمونده … اونم واسه اين نشونمون دادن كه هيچ صحنه ايي نداشت! ديگه احمقها فكر نكردن اين فيلم به درد يه مشت بچه نمي خوره… شايد اگه تو اين سن اون فيلم رو مي ديدم تاثير بيشتري روم گذاشته ميشد.
فيلم ديوانه ايي از قفس پريد رو هم تو مدرسه ديدم و با وجود سانسور شدن زيادش كلي لذت بردم از ديدنش.
بعد كه خودمون هم ويديودار شديم فيلم صحنه دار و به نوعي اروت*يك اون زمان به چشم ما شوهاي بن هيل بود و با اون خانمهاي مكش مرگ ماش.
شوي اون ور آبي كه به يادم مونده باشه يكي پريچهر معين است و ديگري دختر ايرووني؛ سياوش … اون موقع كه اين شو رو ديدم عاشق سياوش شدم با اون پشت موي بلندش و به نظرم رسيد عجب جيگريه! و كلي هم شاكي شدم آخه اون دختر سياه سوخته و زشت تو شوء اش كجاش نماينده دختر ايروني هاست؟
فيلم هاي خوبي كه ديدم و خيلي روم تاثير گذاشت و يادم مونده هنوز. دكترژيواگو و شكارچي گوزن بود اين آخري بخصوص خيلي روم تاثيرگذاشت اون موقع ما هم درگير جنگ عراق بوديم و ديدن صحنه هايي از جنگ ويتنام واقعا متاثر كننده و رعب انگيز بود.
شما چه خاطره ايي از فيلم هاي قديمي ونمايش خانگي داريد؟


دیدگاه ها خاموش