سينما و ديگر هيچ

كتاب و تماشاي فيلمهاي پخش شده توسط نمايشگرهاي خانگي رو دوره كردم ديگه نوبتي هم باشه نوبت مرور سينما و فيلمهاي ديده شده و احساس متعلق به اونهاست.
من جزو بچه هاي خوش شانس اون زمان بودم چرا كه مامانم هميشه من و برادر بزرگترم رو به تماشاي فيلمهاي كارتوني مثل ماجراهاي تن تن و ميلو و پينوكيو … مي برد. همينطور خاله كوچيكم تو فرصتهايي كه داشت ما نوه ها رو جمع مي كرد و مي برد سينما از فيلم سينمايي كارتوني رويت شده اون زمان يكي پري دريايي رو خوب خوب يادمه از بس آخرش سر كف شدن پريه عر زدم و ديگري تخت خواب سحرآميز رو خيلي خوب به خاطر دارم كه مامان براي زايمان خونه نبود و من و برادرم پدرم رو مجبور كرديم ما رو ببره سينما و قشنگ يادمه كه رفتيم سينما شهر قصه خدابيامرز! و اون فيلم وكارتون رو ديديم.
وقتي انقلاب شد هنوز فيلمهاي خارجي نمايش داده مي شد ولي كلي سانسور داشت كه سبب مي شد از سر و ته فيلم هيچي نفهمي و بيشتر اين فيلمها مال نورمن ويزدم بيچاره بود؛ شيرفروش و نورمن در فضا و … كه ما با دهن باز مبهوت پرده نقره ايي بوديم با يك علامت سئوال گنده كه الان چي شد؟ چرا يهو از تو پارك پريد تو دريا مثلا! فولكس پرنده رو يادتونه؟ كينگ كونگ و زلزله محصول ژاپن و شهري در آتش … رو تو سينما ديدم.
بزرگتر كه شدم دمخورم دخترخاله و همسرش بودم كه بسيار آدمهاي فلسفي بودن! اون موقع سينما عصرجديد خوراكش نمايش اين فيلمهاي خاص بود فيلمهايي از تاركوفسكي و هربار اونها مي خواستن برن سينما منم راه مي افتادم با يك ژست كاملا عاقلانه كه يعني فهميدم چي شد از اين دست فيلمها مي تونم به استاكر و يا نوستالژيا اشاره كنم كه همينجا اعتراف مي كنم از اول تا آخرش هيچي نفهميدم!.:smug
فيلم هاي ايراني هم نوبت نمايش فيلم هاي مخلباف بود مثل نوبت عاشقي و باي سيكل ران و … يادمه بعد ديدن فيلم كلوزآپ مخلباف وقتي از سينما آزادي مرحوم ! بيرون اومديم هنرپيشه نقش اولش( البته فيلم مستند بود و هنرپيشه نداشت بلكه يه مردي بود كه همه جا خودش رو مخلباف جا ميزد) دم كيوسك روزنامه فروشي ايستاده بود و ما واسه اينكه خوشش بياد و امر بهش مشتبه شه كه معروف شده رفتيم ازش امضا گرفتيم.!!!
ديگه خاطراتم ميره تو دهه 20 از سنم … ديگه اون موقع سينما رفتن فقط صرف لذت بردن از فيلم نبود بلكه بخاطر قرار با دوست پسر و فرار از دست كميته و پناه بردن به چارديواري يك كم امن!. اون موقع ديگه هامون مي ديدم و پرده آخر و زير درختان زيتون.
الان كه فكر مي كنم مي بينم چقدر حق انتخابمون محدود شده و چقدر فيلم خوب به نسبت اون موقع ها كم شده و چقدر سليقه مخاطب تنزل پيدا كرده طفلك بچه هاي حالا.
پ.ن: كسي اون فيلمي كه اوايل انقلاب از تلويزيون پخش كردن و نشون داد كه عزراييل رفت جون يه نفر رو گرفت و همين سبب شد چند نفر سكته كنن را يادش هست؟ اسمش چي بود؟
پ.ن: اولين فيلم سانسوري كه بخاطرتون مونده باشه رو يادتونه؟ من فيلم جزيره دكتر مورو را يادمه كه هرجا سر و سينه دختر هنرپيشه لخت بود با ماژيك سياه روش رو پوشونده بودن!!!


دیدگاه ها خاموش