جوگیر شدم

ساعت پنج و نيم صبح از خواب پريدم … احساس كردم چقدر غمگينم و انگار كاري نا تموم دارم :sad… هنوز تحت تاثير سريال پرستاران بودم كه شب قبل پخش شده بود ( تو اين قسمت شوهرِ پرستار تري در اثر يك تومور مغزي ميميره و تري ناراحت بود كه هيچ وقت فرصت نكرده به شوهرش بگه كه چقدر دوستش داره) … تلفن رو برداشتم و زنگ زدم به اميد … خواب آلود جوابم رو داد بهش گفتم :خواستم تا دير نشده بهت بگم كه چقدر دوستت دارم ( به من ميگن يه تماشاچي تلويزيون بالفطره):smug … همين يه خبط كوچولو سبب شد كه تا خود صبح بال بال بزنم از بس كه تا زمان سر كار رفتنش دم به دقيقه زنگ زد و زابراهم(؟) كرد Shockh… مي گن هر نكته جايي و هر سخن مكاني دارد … اينم نتيجه جوگير شدن من كه الان گيج خوابم.:hypnoid


نظرات شما


  1. سارا در 07/13/06 گفت :

    ويولت ناز !
    اميد هر بار که بعدش زنگيده منتظر بوده که باز هم اون جمله را بشنوه #winking از اين طرف چرا فکر نمی کنی ؟
    #kiss #kiss


  2. مريم در 07/13/06 گفت :

    اينجا انگار اول شدن خيلی مهمه پس اول #applause


  3. مريم در 07/13/06 گفت :

    نه انگار همچين آسونم اولی به دست نمياد سه سوته شد ۲ #grin


  4. نازنين در 07/13/06 گفت :

    پس معلومه آقا اميد هم همونطوری شما رو دوست داره#heart


  5. رويا در 07/13/06 گفت :

    اشکال نداره . ولی کاش بازم بهش می گفتی #heart
    راستی من هنوزم منتظرم #kiss


  6. آلما در 07/13/06 گفت :

    #rolling ای شيطون


  7. نازمهر در 07/13/06 گفت :

    ويلی جون چه جالب. انقدر اين سريال برای منم تاثير گذار بود که منم امروز دربارش نوشتم.
    جالب اينکه منم دقيقا ۵.۵ صبح از ناراحتی از خواب بيدار شدم و به سختی خوابم برد#worried


  8. سينا در 07/13/06 گفت :

    شما خبط نکردين چون ممکن بود واقعاً دير بشه ، هرچند اگه همون ديشب بعد از فيلم تماس مي گرفتين الآن نه شما خواب آلود بودين و نه ايشون و تازه ريسک(!#tongue ) دير شدن هم کمتر بود#grin


  9. بادیس در 07/13/06 گفت :

    پس چرا بیداری؟ برو بگیر بخواب دیگه بچه جون #heart


  10. بادیس در 07/13/06 گفت :

    امید خان هم که جوگیر شده پس! #winking


  11. رويا در 07/13/06 گفت :

    برای داشتن کسی که بهش عشق می ورزی بهت تبريک ميگم .قدرش را خيلی بدون .خيلی زياد.


  12. BaHaar در 07/13/06 گفت :

    خدا به پای هم پيرتون کنه و خوشبخت Smile


  13. رونيکا در 07/13/06 گفت :

    ئيلی جون من اگر نصفه شب پی بردی من رو چقددددددددددددددددر دوست داری#smug زنگ نزنی بيدارم کني ها#grin
    خيلی فوری بود اس ام اس بزن صبح می خونم#eyelash


  14. چقدر ديشب غصه خوردم#cry


  15. رونيکا در 07/13/06 گفت :

    اسم کم داشتی ئيلی هم اضافه شد#silly
    منظورم ويلی بود#kiss


  16. غضنفر در 07/13/06 گفت :

    چرا حرفو رک نميزنی آخه؟!#thinking
    بايد ميگفتی «خواستم تا وفات پیدا نکردی٬ بهت بگم كه چقدر دوستت دارم!»
    جداٌ اين ابراز احساسات اناث گاهی نبودنش بهتر از بودنشا ها! دقت کردی؟!!!


  17. مامان مريم در 07/13/06 گفت :

    vili joon, man ham kheyli dooset daram, ham kheyli delam barat tang shode… chera mane khol hey iran ke miam nemibinamet… in dafe bayade bayad bebinamet… #kiss #kiss


  18. هستی در 07/13/06 گفت :

    چه عشقولانه #heart #heart #heart #heart #heart #heart #heart #heart


  19. رونيکا در 07/13/06 گفت :

    ويلی اون عکسی که اون روز ازم گرفتی برام بفرست ببينم چه ريختی شدم#thinking
    فکر نمی کنم خيلی خوب شده باشه چون خيلی از نزديک گرفتی#sick
    ببخش من عکس ها رو نفرستادم باور کن ايميلم قاط زده#sad
    عکس اتچ نمی کنه خاک بر سر#worried


  20. سارا در 07/13/06 گفت :

    ولی خودمونيم کارت درسته ظهر بيشتر بخواب راستی برنامه روزانت چيه؟#heart #kiss #applause


  21. نفيسه در 07/13/06 گفت :

    چه لاوليانه!!!!!!!!!!#applause


  22. نرگس در 07/13/06 گفت :

    #laugh / ویلی جان ابراز علاقه همیشه خوبه حتیبی وقتش.
    امنتی ما چی شد ابجی#grin


  23. نازنين در 07/13/06 گفت :

    تا باشه ز اين زا براه شدنها باشه گلم.#kiss
    خوب تو بهش گفتی دوستش داری و اميد بنده خدا هم ذوق کرده و داشته ذوقش رو با تو قسمت ميکرده.#grin


  24. نازنين در 07/13/06 گفت :

    يه چيزی ديگه،تو رو خدا اينهمه فيلمهای غم و غصه دار رو نبين.سريال خوب (اگر گير مياد)نگاه کن.


  25. ايليا در 07/13/06 گفت :

    خدا روح پرفتوح و زحمت كش ايشون رو قرين رحمت سازد و به همسر محترمشون خانوم دكتر تري ساليوان صبر جزيل عنايت بفرمايد.
    براي شادي روح تازه درگذشته فاتحه مع الصلوات #cry
    .
    بيا تو وبلاگم براش فاتحه گرفتیم !‌اعلامیه چاپ کردیم !‌ فقط بی زحمت سر راه که داری میای دو بسته خرما هم بخر بیار یادمون رفت !!‌ #devil
    .
    راستی سلام !‌ #grin


  26. چند جوان ایرانی صلح طلب که پیام صلح خود را به دیگر کشورها برده اند به حمایت شما نیاز دارند . اگر طالب صلح هستید از انها حمایت کنید . اطلاعات سفرشون در سایت هست. انها فردا به سازمان ملل می روند .


  27. نرجس در 07/13/06 گفت :

    من كه تا يك ساعت داشتم گريه مي كردم….


  28. نرجس در 07/13/06 گفت :

    به به چه عشقولانه…… آخي …. منم از اين تلفن ها دلم خواست#eyelash #heart


  29. سارا در 07/13/06 گفت :

    هر دفعه که ميام می گم يه سلامی کنم ببخشيد ديگه#blush


  30. نيکی در 07/13/06 گفت :

    چقدر عشق شما قشنگه از معدود افرادی هستی که من عشق بينتون رو قبول دارم و بش احترام می زارم و از اون عشق خوشم مياد بهتون تبريک می گم خيلی شکرگزار اين عشق و نعمتی که خدا بهتون داده باشید و با شکرگزاری زمینه دریافت نعمتهای دیگه رو فراهم کنید منم دلم میخواد یک عشق اینجوری داشته باشم یکی که از ته دل به خاظر خود خودش بخوامش و اونم منو به خاطر خود خودم بخواد .منم دیشب کلی گریه کردم تو وب لاگم نوشتم من بارها با این سریال گریه کردم زن بن هم خیلی غم انگیز مرد اما دیشب دیگه اصلا خیلی بد بود حالا منتظر م ببینم تری چه جور با این مسئله کنار میاد بوس بوس #flower #heart #kiss


  31. هاله در 07/13/06 گفت :

    خيلی کار خوبی کردی نصفه شبی کلی مزه ميده#kiss #hug


  32. ماريا در 07/13/06 گفت :

    خوش به حال هرکسی که با ديدن فيلم ديشب به کسی که دوستش داشت زنگ زد. من نه کسی رو دارم که بهش زنگ بزنم نه کسی بهم زنگ ميزنه!
    رقت انگيزه؟؟؟؟


  33. رويا در 07/13/06 گفت :

    منم با خوندن اين نوشتت جو گير شدم .پس اين نوشتمو تقديم ميکنم به تو و اميد که تا صبح بيدار بودين#heart
    آنجا چه سرد و غمگين بود،
    از خواب که بيدار شدم ،
    سنگينی لرزش رگها را ،
    نعره ميزدم .
    چشمهايی را که يک زمانی گذاشته بودم تا برای گل مرداب گريه کنم،
    به يکباره در مشت تو ديدم.
    ميخوانم يا لبهايم گمشده؟
    يک ،دو ،سه ،
    چقدر دوست دارم صدای خواب آلوده ات را .
    پير مي شويم ،
    اما من دنبال دستان مردانه ات ميگردم ،
    در نسيم نه گرم و نه سرد شبانگاه.
    محبت هنگام خوردن صبحانه ،
    از موهاي سرم رشد ميکند،
    و را ه گلویم مي خشکد اگر نگويم،
    شمع ها را فراموش نکن.
    دستهای قو یت،
    حتی تا جهان بعدی ،
    فاصله را رج ميزند.


  34. مخمل بانو در 07/13/06 گفت :

    #rolling #rolling #rolling #rolling
    اين احساسات قلنبه شده من رو کشته !!!‌خيلی با حال بود پنج صبحی….
    البته اميدوارم هميشه زندگيتون سرشار از عشق ياشه !‌


  35. مژگان در 07/13/06 گفت :

    #grin آرزو می کنم يه بار هم برای من جوگير بشی…همين…يه خوابی ….حسی…الهامی….بخئت بدجوری به پول احتياج دارم#grin يعنی واقعا قصد نداری يا خواب بيينيي يا جوگير بشی؟#rolling


  36. شبنم در 07/13/06 گفت :

    بهترين کار دنيا رو کردی … به بی خوابيش ميارزيد نه؟ :‌) …شاد باشی …شبنم


  37. آسمان در 07/13/06 گفت :

    وای ويولت من انقدر گريه کردم وقتی ميچ مرد#cry چرا وقتی ۲ نفر همو دوست دارن اينجوری گند زده ميشه به همه چی؟باز خوبه تو يکی بود بهش بگی دوسش داری.من هيچکس رو نداشتم که بگم دوسش دارم.اما خيلی ديشب غصه خوردم.من عاشق اين سريالم آخه.خوبی نازنينم؟دلم برات تنگ شده بود عسلم#heart #flower


  38. من اونقدر گريه کردم که مژده رفت دستمال کاغذی رو با جاش اورده ميگه ((بيا مامان اقا هه خوب ميشه تو گريه نکن))#heart


  39. پدرو در 07/14/06 گفت :

    پیش از اینکه وبلاگ بسازم و بنویسم ،نمیدونم کی شاید یک سال و اندی پیش وبلاگ شما رو میخوندم و سیو میکردم و باز میخوندم و باز سیو میکردم و …از امید مینوشتین و از برادرزاده تون و از کارهای روزانه تون و از همه چیز…و من مهمان چه ناخوشیها و خوشیهایی که نشدم…یادتون میاد از جوونی نوشتید که از گردن به پایین معلول بود و چطور زنده بود و پر امید؟…امروز باز اتفاقی وبلاگتون رو دیدم و بسیار مشعوف و خوشوقت شدم…تنها خواستم به پاس همه اون لحظات قشنگی که با نوشته هاتون و سهیم کردن من توی زندگی پر امیدتون ساختین از شما تشکر کنم و به احترام این همه قدرت در زنده بودن و زندگی کردن-چیزی که من با وجود سلامت کامل بارها توش درجا زدم-کلاه از سر بردارم…
    شاید بازهم اگر عمری بود مهمان نوشته های زیباتون شدم…


  40. سپيده در 07/14/06 گفت :

    خوش به حالتون من که به خاطر امتحان پايان ترم از خواب و خوراک افتادم چه برسه به ديدن فيلم و عشق و عاشقی!!
    راستی رفتی سراغ اون دونات فروشی يا نه؟؟


  41. ناديا در 07/14/06 گفت :

    salam viyolet joon#heart
    etefaghan manam parastaram#blush ….etefaghan kheyli kare khoobi kardi ke ehsaseto bayan kardi,omidvaram hamishe movafagh va sar boland bashi azizam.#smile
    khoshhal misham harmoghe ke doost dashti be man mail bezani.


  42. آرمان در 07/14/06 گفت :

    #flower سلام
    فکر کردی فقط خودت بلدی
    الان ساعت ده دقيقه به دو(بامداد)
    بيدارت هم نمی کنم!
    (( دوست دارم ))
    البته اولين بار نيست که ميگم!
    تازشم اصلا …
    هيچی!
    ……………..#flower #kiss


  43. سوسن در 07/14/06 گفت :

    می خواسته اذيتت کنه.
    منم اگه کله ی صب از خواب بيدارم می کردن…


  44. آيدا در 07/14/06 گفت :

    #cry #cry #cry
    منم دست کمی از شما ندارم…….
    ميييييييييييييچچچچچچچچچچچ#cry #cry #cry #cry #cry


  45. سميرا در 07/14/06 گفت :

    شنام#heart
    کجايی دخمل؟#winking شلا پيش من نميای؟#hug
    منتظرما#hug #heart #kiss
    بابای#hug #hand



  46. شادی در 07/14/06 گفت :

    ويولت عزيزم سلام همش حسرت می خورم که چرا توی اون برنامه که گفتی نديدمت خوب بالاخره يه روزی يه جايی می بينمت. اگر پريسا وبلاگ داره خيلی دلم می خواد اونو بخونم می دونی از روبرو شدن مستقيم باهاش می ترسم يعنی نمی دونم بايد چه برخوردی بکنم. اصلا مطمین نيستم اون هم منو به همون وضوحی که من اونو يادمه يادش باشه در هر حال مرسی که اينو بهم گفتی…


  47. ننه قدقد در 07/14/06 گفت :

    من هم با ديدن اون سريال کلی اشک ريختم. با اينکه کلاْ بيننده اين سريال نيستم.


  48. دريا در 07/14/06 گفت :

    ااااا ويلی جان کامنتدونی پست قبلو چيکار کردی؟ من ديروز نبودم راجع به فيلم نظر بدم
    ببين من يه خاله زری دارم که هروقت با دوست پسرش قرار ميذاشت منو ميبرد سينما يه بستنی هم ميداد به من وبه قول خودش با عمو حرف ميزد حالا من نميدونم چه حرفی بود که تا من نگاشون ميکردم مثه برق گرفته ها از جا ميپريدن#sick
    بعدم خالم بهم ميگفت ددی جان تو اصلا چيزی از فيلم فهميدی؟#thinking
    ج.ن عمش نه اون و عمو خوب فهميده بودن يه بار هم کتک خوردم چون با يه پسره دوست شده بود کلاس گذاشته بود که من يه دختر خواهر دارم اسمش درياست تازه از خارج اومده بعد من که عصبانی بودم که بايد خالمو با عمو جون قسمت کنم تا پسره گفت به به اين خانم کوچولو اسمش چيه من از لجم گفتم سکينه تازه از دهات اومديم تهران (۶ سالم بود)اونروز تو راه برگشتن کتک خوردم بعدشم رفتم به مامانم گفتم خاله زری بخاطر عمو مو فرفريه منو زد بعد جنجال به پا شد خالم از مامانم يه سيلی خورد که هنوز عزاب وجدان دارم
    #winking ولی کارتون رابين هود به دنبال خرگوش و… مال همون روزاست فيلم کراش روهم که جدا؛ تو سينما از ترس خودمو خيس کردم هم مال وقتيه که خاله وعمو فيلم کارتنی پيدا نکردن ولی چون خيلی دلشون برای تاريکی سينما تنگ بود ناچارا منو بردن…#grin
    ويلی جان اولين فيلم سانسوری که ديدم ميشل استرگف بود که با ماژيک سياه سرو سينه وهمه جای دختره رنگ شده بود من به زحمت يه جفت چشم ولب دهن که راه ميرفت ميديدم اون فيلمرو هم ميخوام بگم زنگها بود ولی نه يادم نيست اسمش چی بود بعد ها شديم جشنواره برو وهر سال تو صف کتک خورديم وفيلم ديديم يادمه يکبار برای هميشه رو جلوی جلو رو زمين ديدم تقريبا تو بغل خسرو شکيبايی عزيز البته با گردن شکسته#grin
    اوه منو کجا ها که نبردی#flower #flower #flower #flower


  49. دريا در 07/14/06 گفت :

    راستی اون عزاب =عذاب
    در مورد مسئله جو گيری هم من همين ديروز آخريش تجربه کردم اونم اين بود که نفسم گفت( جریان نفس من همون جريان اميد توست) بعد از ساعت کار از باشگاه ميومد گفت ددی جان اون چيزی که پيشت جا گذاشتم رو میام ازت میگیرم منم گفتم چون مهمون داری باشگاه بودی دیرت میشه من میارم سر راه ولی نگفتم ماشينم دست برادرمه گفت مرسی ساعت ۵/۷ در حاليکه از سر درد ميمردم گفتم گناه داره بذار يه عصرونه براش ببرم خستگيش دراد (شير موز و املت با سبزی لقمه کردم)با يه نايلون بزرگ ماشين گيرم نيومد پياده يهو ديدم لبم داغ شد ديدم خون دماغ شدم دسمالم نداشتم قيافه منو داشته باش با آرايش ودماغ خونی واون کيسه تازه نفس موبايلشو جا گذاشته بو د زنگ زد بهم گفت من دم خونتم دلم نيومد تو گرما ماشينو دربياری#surprise من در حاليکه کم مونده بود گريه کنم گفتم نفس من ماشين ندارم بيا سر خيابون خلاصه وقتی همو ديديم اون دو ساعت خونای صورتمو پاک میکرد ومیگفت الهی بمیرم برات ( طفلک عصرونه کوفتش شد) ولی خودمونیم وقتی نوک دماغمو بوسید وگفت خدایا شکرت خستگیم دراومد ( تو این ۵ سال من پرم از این خاطه های جوگیری) #tongue #eyelash #kiss #flower


  50. وبانه در 07/14/06 گفت :

    کانون وبلاگ نویسان شیراز عضو می پذیرد.
    http://webaneh.com


  51. آرمان در 07/14/06 گفت :

    سلام
    #flower
    چقدر من خوشحالم!
    البته اين خوشحالی فقط و فقط واسه يه کوچولو تحويل گرفتن بود ولاغير! و از جو سازان عزيز خواهشمنديم سوئ برداشتی تلقين نفرمايند!
    در ادامه بايد بگم الانم ساعت هر چند هست بی وقت نيست :
    (( دوست دارم! ))
    اين جمله آخری واسه آبجی خانوم خودمه >>> يه موقع هوايی نشين!
    #tongue
    #kiss #kiss #kiss #eyelash #blush


  52. شاذه در 07/15/06 گفت :

    سلام خانم جوگير بااراده#kiss به من سر نمی زنی؟
    من مرتب نوشته هاتو می خونم. گاهی کامنتم گذاشتم کسی تحويل نگرفته….
    بگذريم. اجازه هست منم کتابای موردعلاقمو بگم؟
    دزيره
    بربادرفته
    غرور و تعصب
    داستان يک انسان واقعی
    سی بل
    عاشق شوی دختر ايرونی سياوشم بودم.


  53. سميرا در 07/15/06 گفت :

    شنام عزيزم#heart
    مل شی که افتخار دادی#eyelash
    اپم بيا.#hug
    لينکت کلدم با اجازه#smug #kiss #heart #winking
    بازم منتظرم#hug
    بوس بوس#kiss
    بابای#hand