قيامت كبري!

– يك پدر و دختر كه با هم زندگي ميكردن دو تا نقاش ميارن تو خونه براي رنگ آميزي در و ديوار بعد چند روز اين دو تا نامرد به طمع پول ميزنن بابا رو مي كشن و وقتي دختره ميرسه خونه اون رو هم ميكشن چيزي كه از سرقت گيرشون مياد چيزي در حدود چهار صد هزار تومان …
– خانمي ساكن انگليس بوده و سالي يكبار براي سركشي به املاك و دارايي هاش مي اومده ايران و هربار هم يك گارگر افغاني آشنا!!! رو خبر ميكرده براي تميز كردن خونه اش؛ بار آخري كه مردك مياد اونجا چشمش به يك گاوصندوق مي افته و طمع برش ميداره ولي خانم زودتر از موقعي كه مردك نيت شيطانيش رو عملي كنه برميگرده اونم كشيك خونه رو ميكشه براي سال بعد كه خانم دوباره بياد ايران و اينبار به بهانه نظافت يه دوست كثيفتر از خودش رو هم ميبره و در لحظه مناسب كار رو تموم ميكنن و خانم بيچاره رو ميكشن ولي هركاري ميكنن نمي تونن گاو صندوق رو باز كنن و با چند تا تيكه طلا و صد هزار تومان پول نقد محل رو ترك ميكنن …
– مردك؛ دختري رو هم با خودش همدست كرده و بعنوان زن و شوهري كه جوياي خريد خونه هستن ميرن به آدرس آگهي هايي كه تو روزنامه براي فروش خونه تبليغ شده و خانمهاي تنهايي رو كه ساختمون رو بهشون نشون ميدن رو شناسايي ميكردن و در نوبت بعدي بازديد و يا شايدم همون اول مي كشتند به طمع سرقت از سه فقره قتل هم شايد يك چيزي نزديك به يك ميليون تومن گيرشون اومده باشه …
اينها سه تا خبر از انبوه خبرهايي كه تو صفحه حوادث روزنامه ها هر روز نوشته ميشه.
– مامان؛ امسال يكي رو خبر كن بياد كمكت؛ من كه نمي تونم واسه خودت هم سخته… نه نمي خوام … آخه چرا؟… كارگر بيارم كه واسه همين چندر غازی هم كه داريم سرمون رو ببره بذاره رو سينه مون.
– مامان؛ مگه نمي خواي اين مبلهات رو ردكني بره. خوب هر روز اين ماشينها داد ميزنن واسه خريد لوازم خونه يكيشون رو بگو بياد قيمت بذاره اگه مناسب بود ردش كن بره … نه قربونت بندازمش دور شرف داره به اينكه بياد تو چاقو بزنتمون!.
اينها حقيقت جامعه كنوني مونه … واقعا كجا داريم ميرم؟… كجاست اون اعتماد و صفا و صميميت … داره چه بلايي سرمون مياد؟ … آخر زمون به نظرت همين الان نيست؟Grinontknow
پيوست:ممنون ميشم اگه كسي يك وكيل خوب ميشناسه براي مهاجرت به استراليا به من معرفي كنه.قبلاً تشكر مي كنم:love


دیدگاه ها خاموش