چی فکر ميکرديم، چی شد!!!

صداي دينگ دينگ بهم گفت که يه اس ام اس دارم. تو شرايط سختي بودم واسه نگاه کردن به صفحه موبايل و خوندن اس ام اس ولي کنجکاوي فراتر از اين حرفا بود … با هر بدبختي بود موبايل رو در آوردمShockh و نگاهي به صفحه اش انداختم … از طرف اميد بود … ديگه نمي شد نخوندش …Grinancing
ببخشيد مزاحم شدم :embaressed، از جلوي گل فروشي رد ميشدم ديدم قشنگترين گلش نيست …
اينجا بايد صفحه رو مي بردم پايينتر، با خودم گفتم از اين پيغامهاي عشقولانه است و اميد خواسته يه حالي به داده باشه داشت گل از گلم مي شکفت …:smug
نگران شدم ، گفتم SMS بزنم بگم…
بايد مي رفتم پايينتر… بازم اين شکلي بودم :eyelash
گوسفند چرا خورديش؟
من::sick
و بعدش :rolling


دیدگاه ها خاموش